صدای گذشته در «سینگورینگ»
جغرافیای حواس
از اسم کتاب پیداست که در خود صداهایی دارد. با نگاهی سطحی شاید صدای رامش و دیگر خوانندهها در نظرتان بیاید، ولی اینطور نیست؛ این کتاب صدای گذشته است؛ گذشته مورد علاقهام از اواخر دهه 30 تا 50. فکر کنید به چیزهایی که خواندهاید و بدون حضور، احساس حضور در مکانی را کردهاید. علی خدایی در این کتاب بیشتر از تمام کتابهایش از اصفهان بیرون آمده. او به کودکی و نوجوانیاش در تهران برگشته و نقشهای از آن برایمان ساخته. همانطور که میگوید: «تهران در ما زندگی میکند، با خواندن سطری از داستان خطیهای ایستاده سر پیچ شمیران».


طاهره زنگوئی: از اسم کتاب پیداست که در خود صداهایی دارد. با نگاهی سطحی شاید صدای رامش و دیگر خوانندهها در نظرتان بیاید، ولی اینطور نیست؛ این کتاب صدای گذشته است؛ گذشته مورد علاقهام از اواخر دهه 30 تا 50. فکر کنید به چیزهایی که خواندهاید و بدون حضور، احساس حضور در مکانی را کردهاید. علی خدایی در این کتاب بیشتر از تمام کتابهایش از اصفهان بیرون آمده. او به کودکی و نوجوانیاش در تهران برگشته و نقشهای از آن برایمان ساخته. همانطور که میگوید: «تهران در ما زندگی میکند، با خواندن سطری از داستان خطیهای ایستاده سر پیچ شمیران».
او میدان آزادی، داوودیه، خیابان ویلا و ایرانشهر و... را کنار هم گذاشته. تهران قدیم را بازسازی کرده؛ شبیه کاری که اورهان پاموک در «موزه معصومیت» با استانبول کرده یا کاری که گلی ترقی با تهران، بهویژه شمیران، کرده. در کتاب «داستان اصفهان»، ویژگیهای مکتب اصفهان یا مرکز ایران بیان میشود و یکی از ویژگیها، نپرداختن به مکان دقیق داستان است. اگر به نوشتههای بزرگان این مکتب مثل هوشنگ گلشیری یا بهرام صادقی توجه کنید، اکثرا نمادیناند و مکان داستان را میتوان به مکان دیگری تغییر داد، اما علی خدایی خلافش را انجام میدهد. داستانهای او بدون مکانشان برهنه میشوند و لباس دیگری نمیشود تنشان کرد. کار دیگری که میکند، شخصیتهای ادامهداری است که میسازد. شخصیتهایی که از یک داستان در یک مجموعه شروع میشوند و در داستانی دیگر در مجموعههای بعدی گسترش مییابند. این شخصیتها از زندگی واقعی او در متن سرریز کردهاند. اگر نوشتههای علی خدایی را کنار هم بگذارید، روند زندگی آدمی را در کودکی و نوجوانی و جوانی و میانسالی میبینید. هر قسمت زندگی شخصیت در کتابی است. خواننده میتواند این قسمتها را بیرون بکشد و کنار هم بچیند.
او اینطور در ساختن تصویر کاملی از شخصیت نقش ایفا میکند و از انفعال خواندن درمیآید. برای نمونه در اولین کتاب علی خدایی، «در میان شیشه در میان مه»، شخصیت فنیا و آژاکس در «زمستان 64» به جهان داستانی علی خدایی وارد شدهاند و در «سینگورینگ» که آخرین اثر اوست، از واقعیت فنیا برایمان میگوید؛ از فنیای مهاجری که با او دوباره پیر شده. انگار علی خدایی هرچه جلوتر رفته، از گذشته دورتری در داستانهایش حرف زده. و هرچه جلوتر رفته، بیشتر به نوشتن ناداستان و واقعیت روی آورده. نمونه دیگر آن، رضا باربِر «آدمهای چهارباغ» و «شب بگردیم» است که اینجا دوباره تکرار شده و جزئیات تازهای به تصاویر داستانهای قبلی اضافه کرده. کتابهای علی خدایی انگار فصلهای مختلف یک سریالاند و هرکدام را که میخوانی، منتظری تا رَد آن را در مجموعه بعدی ببینی. با وجود این، هرکدام از داستان و ناداستانهایش بهتنهایی خواندنیاند. گاهی هم این بخشها در ادامه هم نیستند و تصویر جدیدی به نمایش میگذارند. برای نمونه، در «آدمهای چهارباغ»، چهارباغ اصفهانی وصف میشود و در «سینگورینگ» سمت خوزستانیاش را کمی نشانمان میدهد؛
آن سمتی که فلافل و سمبوسه و بندری میفروشد. بعضی عناصر هم هیچ وقت یقه نویسنده را ول نکرده و همیشه پابرجا خودش را در دل شخصیتها چپانده. مثل بوی شببو در داستانها و ناداستانهایش؛ بویی که هم در گاری احمد سیبی است و هم در بستنیفروشیها و فالودهفروشیهای چهارباغ. در این کتاب بیشتر از هر چیزی از حواس برای توصیف استفاده میشود؛ از مزهها، صداها، رنگها، موسیقی و... انگار نویسنده فرض را بر این گرفته که ممکن است هرکدام از این حواس در خواننده نباشد. پس ترکیبی از تمام آنها ارائه داده. احتمالا یک انسان نابینا یا ناشنوا میتواند کتاب را در ذهنش با حسهای دیگر بسازد. اگر گیرندههای چشایی کسی کار نکند، شاید مزه دوشبره و پیروک و برش را با کلمات بتواند بچشد. کلمات علی خدایی اینطورند؛ میچشند، بو میکنند، میشنوند، میبینند و در نهایت تو را لمس میکنند.