• ایمالز جستجوگر کالا
  • |

    تجربه‌های زیسته‌‌ علی خدایی

    سینگورینگ به‌مثابه‌ ماشین زمان

    ربکا سولنیت، نویسنده آمریکایی، در مصاحبه‌ای می‌گوید: «داستان قله ادبیات نیست و ادبیات با داستان آغاز و به آن ختم نمی‌شود». سولنیت که خودش سال‌ها در عرصه مستندنویسی فعالیت کرده، این جمله را در ستایش ناداستان گفته است؛ قالبی که این روزها هم مورد علاقه نویسندگان است و هم اقبال مخاطبان را از آن خود کرده. به نظر می‌رسد در عصر حاضر زندگی زیسته و تجربه‌های دست‌اول نویسنده بیش از تخیلات او خواننده را با خود همراه می‌کند. علی خدایی که پیش از این، کتاب «نزدیک داستان» را در ژانر ناداستان در میان آثارش داشته، در کتاب جدیدش «سینگورینگ» هم به تجربه‌های زیسته‌اش می‌پردازد. روایت‌هایی که حول آدم‌ها و خانه‌ها و در رفت‌وبرگشت‌هایی میان اصفهان و تهران اتفاق می‌افتند. خط زمانی کتاب از کودکی نویسنده -اوایل دهه 40- شروع می‌شود و در زمان حال به پایان می‌رسد. پایانی که انگار قرار است پیش‌درآمدی بر روایت‌های بعدی خدایی باشد؛ چون آخرین جمله کتاب این است: «رنگینک و قصه آشنایی با آن را بعدا می‌نویسم».

    سینگورینگ به‌مثابه‌ ماشین زمان

    ربکا سولنیت، نویسنده آمریکایی، در مصاحبه‌ای می‌گوید: «داستان قله ادبیات نیست و ادبیات با داستان آغاز و به آن ختم نمی‌شود». سولنیت که خودش سال‌ها در عرصه مستندنویسی فعالیت کرده، این جمله را در ستایش ناداستان گفته است؛ قالبی که این روزها هم مورد علاقه نویسندگان است و هم اقبال مخاطبان را از آن خود کرده. به نظر می‌رسد در عصر حاضر زندگی زیسته و تجربه‌های دست‌اول نویسنده بیش از تخیلات او خواننده را با خود همراه می‌کند. علی خدایی که پیش از این، کتاب «نزدیک داستان» را در ژانر ناداستان در میان آثارش داشته، در کتاب جدیدش «سینگورینگ» هم به تجربه‌های زیسته‌اش می‌پردازد. روایت‌هایی که حول آدم‌ها و خانه‌ها و در رفت‌وبرگشت‌هایی میان اصفهان و تهران اتفاق می‌افتند. خط زمانی کتاب از کودکی نویسنده -اوایل دهه 40- شروع می‌شود و در زمان حال به پایان می‌رسد. پایانی که انگار قرار است پیش‌درآمدی بر روایت‌های بعدی خدایی باشد؛ چون آخرین جمله کتاب این است: «رنگینک و قصه آشنایی با آن را بعدا می‌نویسم».

     

    کتاب ضرب‌آهنگ تندی دارد و به همین دلیل است که علی خدایی توانسته دوره‌ای حدودا 60ساله را در مجموعه‌ای ۱۵۳‌صفحه‌ای بگنجاند. با همه اینها، ریتم تند کتاب برای خواننده نفس‌گیر نیست و از روایت‌ها جا نمی‌ماند. شاید مهم‌ترین دلیل هم‌پا‌شدن مخاطب با سرعت متن‌ها، این است که نویسنده به شیوه‌ای تقریبا خطی در زمان و مکان حرکت می‌کند و با فلش‌بک‌های متعدد مواجه نیستیم. خواننده با نشانه‌ها از حال به گذشته و از مکانی به مکان دیگر پرتاب نمی‌شود و می‌تواند پابه‌پای نویسنده پیش برود. از سوی دیگر، در این کتاب نویسنده از پیچیدگی‌های کلامی پرهیز کرده است. در روزگاری که بعضی جملات، قدیمی و تکراری به نظر می‌رسند، علی خدایی ابایی ندارد از اینکه بگوید: «پرتاب می‌شوم بیست سال بعد»، «از بازی دنیا برایتان بگویم» یا «خستگی به من مستولی شد» و همه این‌ جملات ساده و به‌ظاهر دم‌دستی فاصله‌ای را میان نویسنده و مخاطب پر می‌کنند. جملاتی که در کل کتاب شبیه یک اثر وینتیج، در ترکیبی مدرن و امروزی ظاهر می‌شوند و اتفاقا بخشی از زیبایی ادبی روایت‌ها را رقم می‌زنند.

     

    «سینگورینگ» شاید بیش از هر چیز روایت خانه‌ها باشد؛ خانه‌هایی که قریب‌ به‌ اتفاق‌شان یا در تهران‌اند‌ یا در اصفهان. نویسنده در آغاز یکی از فصل‌ها می‌گوید: «کودکی و نوجوانی من در انواع و اقسام خانه‌ها گذشت؛ خانه‌ای باغ‌دار در شمیران، خانه‌ای سه‌طبقه با کارخانه شیرینی‌پزی در عزیزخان، طبقه سوم آپارتمانی در خیابان ویلا، خانه‌ای دو‌طبقه که حیاط کوچک سرسبزی داشت، خانه‌ای در خاقانی اصفهان و...». و ما جزئیات ملموسی از این خانه‌ها را در تک‌تک روایت‌ها می‌بینیم. خانه‌های سینگورینگ برای خواننده قابل‌ تصور است. انگار دارد بین اتاق‌ها، راهروها و پله‌ها قدم می‌زند و تکه‌هایی از خانه‌ها را برای همیشه به خاطر می‌سپارد؛ مثل تابلو زنی اسپانیولی که روی دیوار خانه زاون می‌رقصد.

     

    اگر بخواهیم در یک تعریف عمومی روایت‌ها را ترکیبی از شخصیت‌ها، ماجراهای‌شان و اتمسفر در نظر بگیریم، در «سینگورینگ» اتمسفر بیشترین نقش را بازی می‌کند؛ نقشی پررنگ‌تر از شخصیت‌ها و ماجراها. در هر روایت با ماجرایی کوچک مواجهیم، شخصیت‌های در گذر و اتمسفری پر‌و‌پیمان که ما را با خودش از خانه‌ای به خانه دیگر و از تهران به اصفهان می‌کشاند. اصفهانی که حالا دیگر با جزئیات فراوان و دقیقی که از آن می‌دانیم، می‌توانیم بگوییم اصفهانِ علی خدایی است. خدایی در یکی از فصل‌ها می‌گوید در تمام این سال‌ها که در اصفهان ساکن شده از اصفهان بیرون نرفته و هر بار به بهانه‌ای از سفر شانه خالی کرده است. می‌گوید حضورش در شهرهای دیگر صبح رفتن و شب آمدن بوده است و وقتی در خاطره‌ای از جاده‌های شمال می‌گذرد، می‌گوید: «چند‌ده سال بود که آن طرف‌ها نرفته بودم». شاید به همین دلیل است که خواننده می‌تواند اصفهان و در کنار آن تهران را در روایت‌های سینگورینگ با تمام جزئیات  درک کند.

     

    نویسنده‌ به ما یادآوری می‌کند که اهل سفر نیست و در نتیجه ما در این کتاب با مکان‌های زیادی مواجه نیستیم، اما در عوض در زمان سفری طولانی داریم. «سینگورینگ» شبیه ماشین زمانی است که از سال‌ها قبل از انقلاب شروع می‌شود و سیر تحولات و تغییرات زندگی آدم‌ها را به مخاطب می‌نمایاند. صفحه‌های گرام چطور به نوارهای کاست تبدیل می‌شوند، ساندویچ‌های الویه چطور در دوران جنگ جای‌شان را به فلافل‌های جنوبی می‌دهند و همین جزئیات است که به ذهن مخاطب قلاب می‌اندازد و او را با خودش همراه می‌کند.

     

    قلاب دیگری که در این کتاب علی خدایی به چشم می‌آید، تنوع تجربیات زیسته نویسنده  است. تنوعی که فراز و فرود متن‌ها را بیشتر می‌کند. چنانچه نویسنده خودش در فصل سیگارهای کانادایی می‌گوید: «با همسایه‌های کلیمی، مسیحی، زرتشتی، بهایی و هندو دم‌خور بودم».‌ همچنین در فصل یکی ‌مانده ‌به ‌آخر، بعد از اینکه از فصل‌هایی با حال‌‌وهوای چهارباغ، صفحه‌های رامش و خانه‌های باصفا گذشته‌ایم، به آزمایشگاهی می‌رسیم که در آن نویسنده از تجربه‌هایی کاملا متفاوت و فضایی می‌گوید که برای خواننده ناشناخته است و به آنچه پیش از آن خوانده شباهتی ندارد؛ اتاق پر از موش‌های سفید که گاهی دعوای‌شان می‌شود و هم را تکه‌تکه می‌کنند، انگل کمانی‌شکل زیر میکروسکوپ، سالک و تیغ بیستوری که از زخم‌ها نمونه‌برداری می‌کند. همه اینها در کنار هم زاویه‌های تازه‌ای از تجربه‌های نویسنده را آشکار می‌‌کنند.

     

    «سینگورینگ» شبیه چراغ‌قوه‌ای است که نویسنده روی گوشه‌هایی از زندگی می‌اندازد و همه جزئیات آن را روشن می‌کند. گوشه‌هایی که کنار هم چیده می‌شوند و در روایت‌هایی کوتاه، زمانی طولانی را مرور می‌کنند.