مروری بر «نقاش مردهها» امیر نصری
تاریخ نگاه
مسئله کانونی در کتاب «نقاش مردهها» به تعبیر امیر نصری مؤلفش، رابطه میان سوژه ایرانی در آستانه تجدد یا سوژه آستانهای و تصاویر است. امیر نصری در سه روایت به مناسبات میان سوژه آستانهای و تصویر پرداخته است: در روایت «شاهد گوشی» سراغ ادبیات رفته و «بوف کور» را بهمنزله نماینده ادبیات مدرن انتخاب کرده است. تفسیر نصری از «بوف کور» با تغییر نقطه تمرکز به عاملیت تصویر برای راویِ این داستان معطوف است.


پانیذ زرتابی: مسئله کانونی در کتاب «نقاش مردهها» به تعبیر امیر نصری مؤلفش، رابطه میان سوژه ایرانی در آستانه تجدد یا سوژه آستانهای و تصاویر است. امیر نصری در سه روایت به مناسبات میان سوژه آستانهای و تصویر پرداخته است: در روایت «شاهد گوشی» سراغ ادبیات رفته و «بوف کور» را بهمنزله نماینده ادبیات مدرن انتخاب کرده است. تفسیر نصری از «بوف کور» با تغییر نقطه تمرکز به عاملیت تصویر برای راویِ این داستان معطوف است.
خوانش نصری از این نقش در «بوف کور» جالب توجه است: او با اشاره به اینکه راویِ «بوف کور» برای سایهاش مینویسد، سایه را امری سلبی میداند که به معنای امری عدمی و نیستی نیست. «وقتی از سایه سخن میگوییم به موجودی اشاره داریم که از طریق نور شکل گرفته است. سایه همان غیاب بدن و فراکنی آن است بر سطحی دیگر (دیوار)». از دیدِ نصری، «سایه خود» در «بوف کور»، همان تصویرِ خود است.
با این حال، عاملیت تصویر در این داستان، صرفاً بر مؤلفه سایه مبتنی نیست و زنجیرهای از مؤلفههای دیگر به نقش تصویر در فرایند تکوین روایت کمک میرسانند. وقتی راویِ «بوف کور» میگوید «میخواهم عصاره، نه، شراب تلخ زندگی خودم را چکهچکه در گلوی خشک سایهام چکانیده به او بگویم: این زندگی من است!»، دست به خلق سلفپرترهای از سایهاش زده است. «نقاشان سلفپرتره در آینه با پرتره خودشان مواجه میشوند و بازتاب چهره خود را در آینه همچون چهره دیگری مینگرند». دو روایتِ دیگر کتاب، روایت شاعد عینی از ورود دوربین عکاسی به دربار قاجار و سپس عکاسخانههای بازاری است.
این بخش با عنوان «سایه عکاس: مجلس بر دار کردن میرزا رضا کرمانی» با عکسی از آنتوان سوریوگین آغاز میشود که از منظره بر دار کردن میرزا رضا کرمانی برداشته شده اما به گفته نصری، نمیتوان آن را صرفاً به «روایتِ شاهدی عینی از صحنه مجازات» تقلیل داد. سوژه اصلی این عکس حتی جمعیت گردآمده در میدان مشق برای تماشای بر دار شدن میرزا رضا کرمانی، قاتل قبله عالم، نیست؛ سوژه اصلی در خوانشِ نصری، سایه افتاده بر زمین عکاس است. سایههایی که در این عکس پررنگاند و به این ترتیب، «عکاس بهجای مرگ بر صحنه مرگ تمرکز دارد»
. کتاب سه روایت دیگر دارد که روایت شاهد مثالی و فرنگیسازی بومی در نقاشی ایرانی است. نصری معتقد است در تحلیل نقاشی ایرانی در آستانه جهان مدرن معمولاً از دوگانه سنت بومی و سنت فرنگی و همچنین تقابل آنها بهره میگیرند، اما این دوگانه برساختی ایدئولوژیک و مبتنی بر تقابل میان من و دیگری است. در حالی که ایده فرنگیسازی بومی در تقابل با این تلقی و مبتنی بر مفهوم «پیوندزدن» شکل گرفته است. نصری چنانکه در پیگفتار کتاب مینویسد، باور دارد که هر روایتی از تاریخ تصویر گونهای قابگرفتن است و در کنار هم قراردادن یا مونتاژ قابهای مختلف و متکثر.
و «هر مونتاژ تفسیری است متفاوت و وابسته به اینکه کدام تصاویر کنار هم قرار گیرند». بنابراین از این منظر، مونتاژ تصاویر ادعای یک تصویر جامع ندارد، چراکه اساساً ارائه چنین تصویری ناممکن است. «هر تصویر قطعهای است از گذشته و کنار هم قرارگرفتن تصاویر به روایتی از گذشته شکل میدهند». نصری در بخش دیگری از پیگفتارش مینویسد: «هر قابی در مقام وقفه است و مکث. هم گسست تصویر از جهان است، هم پیوند تصویر با جهان».
نقاش مردهها، سه روایت از تاریخ نگاه در ایران
امیر نصری، نشر گیلگمش