|

برای عباس امیر‌انتظام

قربانی معرکه

فقط کلمه Dear نبود که زندگی عباس امیرانتظام را نابود کرد؛ کافی است ‌تکه‌هایی کنار هم چیده شود و سپس آن مسیر دنبال شود تا به نقطه پایان یک مرد برسیم. هیچ‌کس فکر نمی‌کرد رابطه نزدیک و سراسر اعتماد استاد به دانشجویش به چنین فاجعه‌ای ختم شود.

قربانی معرکه

فقط کلمه Dear نبود که زندگی عباس امیرانتظام را نابود کرد؛ کافی است ‌تکه‌هایی کنار هم چیده شود و سپس آن مسیر دنبال شود تا به نقطه پایان یک مرد برسیم. هیچ‌کس فکر نمی‌کرد رابطه نزدیک و سراسر اعتماد استاد به دانشجویش به چنین فاجعه‌ای ختم شود. آن‌قدر که مهدی بازرگان گفته بود تا زمانی که مسئله امیرانتظام حل نشود، دست من از گور بیرون می‌ماند.

جرقه همه چیز برای مرد ایران‌دوستی که در سال ۱۳۳۶ ایجاد سپاه کار و دانش و کشاورزی و صنعت را به شاه پیشنهاد داده بود، در یک سال زده شد؛ از بهمن ۱۳۵۷ تا زمان دستگیری‌اش در ۱۳۵۸ به جرم سنگین جاسوسی؛ به او که عضو شورای رهبری جبهه ملی ایران، معاون نخست‌وزیر و البته سخنگوی دولت مهندس بازرگان بود. مردی مبادی آداب، بلندبالا و شیک‌پوش که سه ماه پس از تأسیس نهضت آزادی و عضویت در آن و با مدرک کارشناسی ارشد مهندسی برق و ماشین از دانشکده فنی دانشگاه تهران که در سال ۱۳۳۴ اخذ شده بود، با دریافت یک بورسیه تحصیلی عازم فرانسه شد و از آنجا در سال ۱۳۴۲ گواهینامه بتون دریافت کرد و سپس راهی آمریکا شد و در دانشگاه برکلی، در سال‌های ۱۳۴۳ تا ۱۳۴۵ کارشناسی ارشد سازه ساختمان خواند.

تنها فعالیت سیاسی او تا پیش از این، هم‌زمان با تحصیل در مدرسه دارالفنون، جذب‌شدن به سمت دکتر محمد مصدق و شرکت در جنبش ملی‌شدن صنعت نفت بود. او در سال ۱۳۳۲ نامه اعتراض نهضت مقاومت ملی ایران درباره کودتای ۲۸ مرداد را تسلیم ریچارد نیکسون، رئیس‌جمهور وقت آمریکا کرد و تا سال ۱۳۴۲ استادش مهندس بازرگان را در فعالیت‌های سیاسی همراهی کرد. عباس امیر‌انتظام ۴۷‌ساله، در حالی سخنگوی دولت بود که مورد انتقاد افراد زیادی از اعضای نهضت آزادی قرار داشت. آنها امیرانتظام را فاقد پیشینه مبارزاتی می‌دانستند و مهندس بازرگان را بابت انتخاب فردی که از نگاه آنها مسائل ابتدایی اسلامی و مکتبی را نمی‌دانست، تحت فشار گذاشته و در نهایت ضمن مشورت با آیت‌الله طالقانی، نهضت آزادی بیانیه‌ای در نقد عملکرد امیرانتظام صادر می‌کند.

نتیجه همین فشارهاست که امیرانتظام از مقام معاونت نخست‌وزیر برکنار و به‌عنوان سفیر راهی سوئد می‌شود. ولی یکی از وظایف او، کماکان نماینده ویژه رئیس دولت در مذاکره با کشورهای اتحاد جماهیر شوروی و آمریکا‌ست، اما نگاه سیاسیون تندرو همچنان در تعقیب اوست. کمی پس از تسخیر سفارت آمریکا و داستان گروگان‌گیری، دانشجویان اشغال‌کننده‌ای که از دیوار سفارت بالا رفته بودند، او را از عوامل نفوذی آمریکا در دولت موقت معرفی کردند.

استناد آنها به نامه سفیر آمریکا در ایران بود که نوشته خود را با این کلمات آغاز کرده بود: «آقای عباس امیرانتظام عزیز»؛ جوانان بی‌تجربه‌ای که سفارت را اشغال کرده بودند، نمی‌دانستند که کلمه Dear عرف روابط بین‌الملل در نامه‌نگاری‌هاست. همین کلمه، در کنار نگاه پر از دشمنی و کینه‌توزانه‌ای که درباره او وجود داشت، اسم رمزی برای نابودی او شد. با احضار او به ایران از سوی کمال خرازی، معاون وقت وزیر خارجه، او را به اتهام ارتباط با آمریکا محاکمه و به اعدام محکوم کردند. تلاش‌های بازرگان سبب کاهش این حکم به حبس ابد شد. عباس امیرانتظام به گفته بازجوی خود، محمد‌حسین متقی، قربانی معرکه آمریکا‌ستیزی و جو ضد بازرگان شد که به تحریک شوروی و حزب توده عَلَم شده بود. او در حالی در دادگاه انقلاب محاکمه شد که بازجوی پرونده‌اش با تنظیم صورت‌جلسه‌ای مبنی بر بی‌گناهی او، آن را تسلیم علی قدوسی، دادستان کل انقلاب کرد. او در تمام سال‌های محکومیت خود، خواستار برگزاری یک دادگاه عادلانه بود. مردی که از سوی دشمنان خود جاسوس خطاب شد، از نگاه دوستدارانش نلسون ماندلای ایران لقب گرفت.

عباس امیرانتظام عنوان قدیمی‌ترین زندانی سیاسی را به خود اختصاص داده است و از زمان دستگیری و تا پایان عمر، هرگز حکم او لغو نشد. پس از دستگیری و زندانی‌شدن، زندگی خانوادگی او از هم پاشید و نزدیک به 40 سال از دیدار با فرزندان خود محروم بود. او حدود 20 سال آخر زندگی خود را به دلیل بیماری‌های مختلفی که در سال‌های سخت زندان‌ دچار شده بود، با مرخصی استعلاجی که ابتدا ماهانه و سپس سالانه تمدید می‌شد، میان بیمارستان و خانه سپری کرد، اما هرگز حکم او شکسته نشد و او تا پایان عمر‌ خواستار برگزاری یک دادگاه عادلانه بود. برای او هیچ رنجی عمیق‌تر از آن نبود که او را جاسوس بدانند. او در حالی در ۲۱ تیرماه ۱۳۹۷ درگذشت که تنها آرزویش بعد از  ۳۹ سال زندانی‌بودن، اثبات بی‌گناهی‌اش بود.