|

اقتصاد ملی پارتی ندارد

هفته گذشته و به‌ دنبال حضور نمایندگان دولت در جلسه غیرعلنی مجلس برای بررسی شرایط خاص بازار ارز، مدیرمسئول محترم روزنامه کیهان در یادداشتی با عنوان «اتاق جنگ اقتصادی ما کجاست؟» به این موضوع پرداخت و این سؤال بسیار درست را مطرح کرد که چرا ایران ما درحالی‌که در برخی رشته‌های مهم علم و صنعت رتبه بسیار بالایی دارد، این‌چنین گرفتار مشکلات ارزی است و دولت نمی‌تواند وضعیت بازار ارز را مدیریت کند؟

هفته گذشته و به‌ دنبال حضور نمایندگان دولت در جلسه غیرعلنی مجلس برای بررسی شرایط خاص بازار ارز، مدیرمسئول محترم روزنامه کیهان در یادداشتی با عنوان «اتاق جنگ اقتصادی ما کجاست؟» به این موضوع پرداخت و این سؤال بسیار درست را مطرح کرد که چرا ایران ما درحالی‌که در برخی رشته‌های مهم علم و صنعت رتبه بسیار بالایی دارد، این‌چنین گرفتار مشکلات ارزی است و دولت نمی‌تواند وضعیت بازار ارز را مدیریت کند؟ در این نوشتار با کنارگذاشتن سایر مباحث یادداشت ایشان که البته بررسی آنها از حوصله این متن خارج است، فقط به این سؤال بنیادین می‌پردازم. ابتدا توجه آقای شریعتمداری را به این نکته جلب می‌کنم که امروزه بسیاری از جوان‌های فرهیخته کشور که از بهترین دانشگاه‌ها فارغ‌التحصیل شده‌اند، به دلیل شرایط خاص بازار کار ناگزیر از قبول شغل‌هایی در رده‌های بسیار پایین نسبت به توانایی و دانششان هستند. 
 یکی در کوهستان‌های غرب کشور کولبری می‌کند و آن‌ دیگری در متروی تهران دست‌فروشی می‌کند و سومی در کلان‌شهری دیگر مشغول مسافرکشی است. در مقابل نورچشمی‌ها با رتبه‌های تحصیلی بسیار پایین‌تر در بهترین و «مرغوب‌ترین» سمت‌ها مستقر شده‌اند.  این سؤال که چرا یک جوان فرهیخته با کمالات مثال‌زدنی و شایستگی چشمگیر نمی‌تواند توجه مسئولان و مدیران دستگاه‌های دولتی را جلب کرده و موقعیت شغلی متناسب با استعدادش کسب کند، جواب ساده‌ای دارد: او فاقد پارتی است! درحالی‌که جوان‌های نورچشمی از این نظر کم و کسری ندارند. آقای شریعتمداری اگر با این نظر موافقت ندارد، فقط کافی است یکی از دوستان و هم‌فکران متنفذ خود را مثال بزند که فرزند جوانش بی‌کار و خانه‌نشین بوده و مثل فرزندان دانش‌آموخته برخی شهروندان درجه دو به‌اصطلاح آینه دق والدین خود شده‌ است. از نظر نگارنده شرایط امروز کشورمان قابل‌ قیاس با شرایط همان جوان نخبه‌ای است که در عین شایستگی ناگزیر درگیر فعالیت‌هایی در سطح کولبری شده‌ است. کشوری که با وجود ثروت سرشار و دستیابی به رتبه بالا در برخی شاخه‌های حساس علوم، گرفتار دشواری اقتصادی است و فعالان اقتصادی کشور به‌ناچار محصولات ارزشمند داخلی را به کشورهای همسایه می‌برند تا با استفاده از عنوان آن کشور موفق به صدور و فروش محصول در بازار جهانی شوند. به بیان دقیق‌تر اقتصاد ملی نیز مانند آن جوان مظلوم پارتی ندارد!

البته منظور از پارتی در اینجا قدرت‌های بزرگ جهانی خواه غرب و خواه شرق نیستند. منظور قوانین و مقررات و توافق‌نامه‌های بین‌المللی است که می‌توانند با اقتدار تمام نقش حمایت از اقتصاد ایران را در بازار جهانی ایفا کنند. به‌عنوان نمونه همراهی کشورمان با FATF می‌توانست ارتباط شبکه بانکی ایران را با جهان خارج تسهیل کند و باری بزرگ از دوش صادرکنندگان بردارد. اما اتفاقا نگاه منفی هم‌فکران آقای شریعتمداری کشورمان را از حمایت این پارتی قدرتمند محروم کرده‌ است.

آقای شریعتمداری به‌درستی می‌گوید ایران دومین کشور تولیدکننده دریچه قلب و دومین کشور در درمان تالاسمی با شیوه پیوند مغز استخوان است. اما باید بدانیم که کسب درآمد از طریق این‌گونه دانش‌های ارزشمند و کم‌نظیر نیازمند اصلاح مسیر تعامل با جهان خارج است و بدون این اقدام اصلاحی، ما نیز مانند آن جوان فرهیخته و نخبه بی‌کار باید با گروه کولبران اقتصاد جهانی همراه شویم، هرچند که با کمال تأسف این گروه فعلا عضوی غیر از ما ندارد. بدون گشودن راه تعامل سازنده با جهان و استفاده از «پارتی قوانین و مقررات بین‌المللی»، ده‌ها مورد از چنین دارایی‌های ارزشمند و فخرآفرین قدرت ایجاد درآمدی ناچیز را برای ایران امروز ندارند. همان‌گونه که جوان نخبه داستان ما هم در نبود پارتی، باید مدارک تحصیلی ارزشمند خود را از دیوار اتاقش برداشته و در پستو پنهان کند تا هر روز با دیدن آنها داغ دلش تازه نشود. به‌طوری‌که ملاحظه می‌شود، آقای شریعتمداری با بیان جایگاه رفیع ایران در علم و فن امروز و اقرار به وجود دشواری‌ها در مهار نرخ ارز، ناخواسته متعرض واقعیتی شده که بیشتر خود ایشان و هم‌فکرانشان را زیر سؤال می‌برد که چرا با هدایت قطار سیاست خارجی کشور در مسیر تندروی، امکان استفاده اقتصادمان را از پارتی قوانین و مقررات بین‌المللی گرفته و آن را به «کولبر اقتصاد جهانی» بدل کرده‌اند؟ چرا با اصرار به انتخاب گزینه‌هایی چون «بستن تنگه هرمز» و «انتقال بسته‌های اسکناس با قایق موتوری» همواره تلاش دارند انزوای خودخواسته ایران را پررنگ‌تر و مخاطره‌آفرین‌تر کنند؟ چرا فرصت برخورداری از آثار برجام را به کشورمان ندادند تا مردم نفس راحتی از دست تورم دورقمی بکشند؟ تورمی که در آن ایام تک‌رقمی شد و با کمک هم‌فکران تندروی ایشان و «هل‌دادن» کشور در مسیر تندروی دوباره به سطح دورقمی بازگشت.

بقیه مطلب را به زمانی موکول می‌کنم که حامیان فکری تندروان دلایل خود را برای رد اتهام مشارکت در جرم «کولبرکردن اقتصاد ایران» مطرح کنند.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها