چرا عاقل کند کاری...؟
غوغای شهرداری و خانه اندیشمندان
در هفتهای که گذشت، چنان آشوبی بر سر تخلیه خانه اندیشمندان بهپا شد که ناچارم علیرغم میل شخصی، در این یادداشت به آن بپردازم. داستان هم با عقل جور درنمیآمد، هم مکروه و مذموم بود و هم بیحاصل. هنوز هم همه چیز همینطور معلق سر جای خودش آویزان است.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
در هفتهای که گذشت، چنان آشوبی بر سر تخلیه خانه اندیشمندان بهپا شد که ناچارم علیرغم میل شخصی، در این یادداشت به آن بپردازم. داستان هم با عقل جور درنمیآمد، هم مکروه و مذموم بود و هم بیحاصل. هنوز هم همه چیز همینطور معلق سر جای خودش آویزان است. آخر هم معلوم نشد این عناد برای چیست؟ این رفتارها اصلا مربوط به مردم ما نیست! آنهم در دورانی که کشور به چنان وضعی برخورده که همه به فکر نجات، التیام و گشایش هستند، نه آزار و کشمکش بیمعنی.
البته ماجرایی که پیش آمد، مسبوق به سابقه بود؛ دو سال پیش هم از معاونت اجتماعی شهرداری آمدند و به مدیران خانه اندیشمندان علوم انسانی، واقع در تقاطع خیابان نجاتاللهی با ورشو در مرکز شهر تهران، گفتند که باید از آنجا بروند. اکنون میخواهند آنها در دو اتاق بمانند و مدیریت را به مقامات شهرداری واگذار کنند. گفتهاند شما اندیشمندان به همه گروهها به یکسان روی خوش نشان نمیدهید؛ درحالیکه ظاهرا در آنجا همیشه اولویت با برنامههای شهرداری بوده و خانه در تمام 15 سالی که دایر بوده، بهطور مستمر با 250 انجمن رسمی کار میکرده و هر روز چند برنامه فرهنگی و علمی در فضای سالنهای کوچک و بزرگ آن برگزار میشده است.
از شهرداری آمدند گفتند: شما سازوکار قرارداد جدید را مهیا کنید تا بتوانید دوباره با شهرداری قرارداد ببندید و به صورت رسمی همینجا بمانید. این یعنی تعلیق مطلق! از منظر حقوقی، خانه اندیشمندان دیگر نباید آنجا باشد. اما خانه را هنوز همین مدیران کنونیاند که اداره میکنند. آقای بشیریه میگوید: «در تمام این سالها، این مکانها در اختیار شهرداری، معاونتهای مربوطه و کسانی که آنها توصیه میکردهاند» بوده است. در برنامههای مشترک، کارگاههای آموزشی با موضوعات شهری برای پرسنل شهرداری یا اعضای شوراهای شهر چهارم، پنجم، ششم و... میگذاشتیم یا دورههای جدید و همایشهایی با مرکز مطالعات شهرداری برگزار میکردیم.
گاه سالن میدادیم تا خود شهرداری برنامه بگذارد. گاه نامه میزدند که این یک خیریه است، سالن بدهید و ما با کمال میل سالن و لجستیک در اختیارشان میگذاشتیم! اصلا همیشه اولویت با برنامههای شهرداری بوده است. تنها خط قرمز، عدم ورود به مسائل سیاسی بوده؛ برای انتخابات سالن ندادیم، به احزاب و فعالیتهای سیاسی حزبی هم سالن ندادیم. همین! اما از حدادعادل تا امامجمعه تهران، تا آقای اسماعیلی معاون پارلمانی اینجا بودهاند و اصلاحطلبان هم آمدهاند و در نشستها شرکت کردهاند».
جالب است! از دور به نظر میرسد که عدم تجدید قرارداد با نهاد خانه اندیشمندان -که خود شامل چندین و چند انجمن علمی حوزه علوم انسانی میشود- از روی منطق خاصی نبوده است. داستان همین دستهبندیهای خودی و ناخودی بوده و اکنون که اینها میگویند «پس ما میرویم!»، آنها میگویند «نه نروید و رسمی شوید».
من حتی فکر نمیکنم شهرداری به دنبال پول و اجارهدادن این سالنها باشد؛ زیرا دهها سرای و فرهنگسرای شهرداری، از جنوب تا شمال شهر هستند که در بین صدها مکان تحت مالکیت شهرداری، خالی و سوتوکورند و خبر مهمی در آنها نیست؛ زیرا شهرداری دیگر تخصص یا هدف برگزاری رویدادهای تخصصی-فرهنگی مردمی در این نوع چارچوبها را ندارد. دیگر از کنسرتها و نوروزگاههایی که شهرداری منطقه 12 به زیبایی در باغ ملی (میدان مشق، در نزدیکی میدان توپخانه) با محبوبترین خوانندگان شهر -علیرضا قربانی، رستاک و هنرمندان استانهای دیگر- برگزار میکرد، خبری نیست.
برگردیم به خیابان ورشو، خیابان بهشت و پاستور. این روزها همهشان درگیر موضوع خانه اندیشمندان بودهاند و در همه این جاها، ساعتها وقت چندین و چند نفر صرف این گفتوگوی بیحاصل شده است که چه باید کرد تا مسئلهای که از ابتدا وجود نداشته، حل شود؟ و البته هزینه و فرسایش روحی و روانی آن هم برای طرفین بالاست! مگر همه نمیدانند خانه اندیشمندان مأمنی است برای پاسداری از فرهنگ ملی ایرانزمین و وفاق اجتماعی، یعنی واجبترین کارهایی که میتوانند در قلمرو عمومی شهر جریان یابند و نجاتمان دهند؟!
آخرین اخبار یادداشت را از طریق این لینک پیگیری کنید.