مروری بر «اروپا از اسطوره تا واقعیت»، نوشته هانری دلرسنجِر
اسطوره اتحاد
«تاریخ یعنی هنر به خاطر آوردن اینکه انسانها قادر به انجامدادن چه کارهایی هستند». فیلسوفان و نویسندگان و شاعران و سیاستمدارانی که به ایده اروپا باور دارند نیز از قابلیتهای بسیاری برخوردارند. اشخاصی که صدای آنان در کتاب «اروپا از اسطوره تا واقعیت» نوشته هانری دلرسنجِر طنین انداخته است.


شرق: «تاریخ یعنی هنر به خاطر آوردن اینکه انسانها قادر به انجامدادن چه کارهایی هستند». فیلسوفان و نویسندگان و شاعران و سیاستمدارانی که به ایده اروپا باور دارند نیز از قابلیتهای بسیاری برخوردارند. اشخاصی که صدای آنان در کتاب «اروپا از اسطوره تا واقعیت» نوشته هانری دلرسنجِر طنین انداخته است. این کتاب که با ترجمه عبدالحسین نیکگهر در انتشارات فرهنگ معاصر منتشر شده است، ایده اروپا را واکاوی میکند و به تعبیری گاهشمار دقیق مسیری است که ایده اتحاد اروپا را پیگیری میکند. در «اروپا از اسطوره تا واقعیت»، این مسیر دور و دراز از خلال آرا و نظرات پیشگامان طرح اتحاد اروپا به طرز مبسوط و گسترده بررسی شده است؛ اما کتاب تنها به روایت صرف این مسیر پرفرازونشیب و روند شکلگیری ایده اروپا بسنده نمیکند؛ بلکه با جانبداری از اتحاد اروپا نگاهی انتقادی به جریانهای فکری دارد که از بازگشت هویتی یا به تعبیر مؤلف، انحرافات ناسیونالیستی سخن میگویند. «اروپا از اسطوره تا واقعیت» از اروپای ضامن صلحی پایدار و از توسعه اقتصادی در خدمت انسان و رفاه اجتماعی قاطعانه طرفداری میکند. «قاره کهن، نامی که برای اروپا رایج است، از گذشتههای دور به دو دوره تقسیم شده است، دورههای جنگهای خونین پیدرپی، چنانکه گویی سهم و اقبال طبیعیاش زیستن در جنگ است و دورههای کمیاب صلح که مانند نسیم زودگذر است. تنها در همین دوره وحشتناک قرن بیستم، اروپا شاهد دو جنگ جهانی بوده است. وضعیتی که سبب بود از سال 1945، چند نفر از اندیشمندان اروپایی که از شاهدان تیرهترین سالهای زندگیشان بودهاند، درصدد پایهگذاری بنای اتحادیه اروپا برآیند: ژان مونه و روبرت شومان از مبتکران اصلی این طرح هستند. امروزه این بنای عظیم که بهمرور ایام صبورانه ساخته شده است، در معرض خطر ترکبرداشتن و حتی فروپاشی است؛ بنایی که سموم دلزدگی که گاهی بهصورت طرد محض نمایان میشود، تکیده شده است. بیاعتمادی و دشمنی تحققپذیری ایدهای را دچار اختلال میکند که در قرنها و با وجود همه موانع، در پرتو نوشتههای اندیشمندانی که متحدشدن اروپا را برای برقراری صلحی پایدار در آن آرزو میکردند، شکل گرفته است. اندیشمندانی مانند راهب سن-پیر در قرن هجدهم، ویکتور هوگو در قرن نوزدهم و آریستید بریان در قرن بیستم، که سه تن از سرشناسترین این اندیشمندان بودهاند». خود مؤلف مینویسد اعتقاد راسخی در نگارش این کتاب همراهش بوده است، اینکه شاید به همان اندازهای که لیبرالیسم افراطی امروزه در اروپا غالب است، ملیگرایی، متمایز از وطندوستی بدون نفرت از ملتهای دیگر، دشمن حیلهگر ساختن اتحادیه اروپاست. «در سال 1934، اشتفان تسوایک در یکی از فراخوانهایش خطاب به اروپاییان، برخی از این انحرافهای شوم را افشا میکند: خودخواهی مقدس ملیگرایی پیوسته برای میانگین مردم قابل فهمتر از دگرخواهی مقدس احساس اروپاییبودن خواهد بود؛ چون تشخیص آنچه متعلق به شماست، همیشه آسانتر از فهمیدن بیطرفانه حق و حقوق همسایهتان است». در آستانه انقلاب فرانسه، میرابو با اشاره به ایالتهای پادشاهی فرانسه از «یک تجمع ملتهای نامتحد» سخن میگوید؛ تصویری که اطلاق آن به کشورهای اروپایی در فردای جنگ جهانی دوم بیمناسبت نیست که از آن زخمی و پارهپارهشده بیرون آمده بودند و این آغاز ایده اروپا بود؛ چراکه اجماعی در کار بود، مبنی بر اینکه وجود یک اروپای فدرال برای امنیت و صلح دنیای آزاد ضروری است و تا هر زمان که اروپا تکهتکه بماند، ضعیف خواهد ماند و یک کانون پایدار درگیریها خواهد شد و از آنجا که در عصر مدرن درگیریها بهناگزیر عالمگیر میشود، زمانه ایجاب میکرد تا اروپاییان متحد شوند و ازاینرو یکصدا میگفتند «ما نمیخواهیم ائتلافی از دولتها ایجاد کنیم؛ بلکه میخواهیم انسانها را متحد کنیم. ما مصمم هستیم اقدام کنیم. مصمم هستیم با سرعت اروپا را متحد کنیم». مؤلف پس از مرور موشکافانه مسیر اتحاد اروپا به دوران معاصر میرسد که اتحادیه اروپا به تعبیر او از توش و توان افتاده است و معتقد است اتحادیه اروپا علاوه بر تکمیل وحدتش، با چالشهای بزرگی روبهروست، ازجمله: «برگزیت و بحران یورو یا بدهیهای تضمینی، موجهای مهاجرتی، قوتگرفتن جنبشهای راست افراطی، اروپاهراسی که به آن وابسته است و مصیبت اخیر، شکاف شرق-غرب». و دست آخر مینویسد: «زمانی که جامعههای فریفته تاریکاندیشی ما در معرض خاموشی دستاوردهای عصر روشنگری هستند، زمانی که مصرفگرایی فراگیر عطش لذتهای کاذب عرضه میکند، باری احساس تعلق به اروپا نیازمند بازگشت به سرچشمهها نزد نویسندگان، شاعران، فیلسوفان، هنرمندان و... است که هریک به شیوه خود در گذر زمان هویت جمعی شهروندان اتحادیه اروپا را شکل دادهاند و یاد کنیم از بتهوون، که سرود شادی، قطعهای از سمفونی شماره 9 وی، سرود ملی اتحادیه اروپا شده است». دلرسنجِر ایده اروپا را مدیون مردان اهل قلم و اندیشهای میداند که وفادار به ایده اروپا بودند و همه را یک میل به این ایده رسانده بود: برقراری صلح در قارهای که جنگ در آن حضور نمایان داشت.