نقش فناوریهای جنگاورانه در پیشبرد دانش
فریدون علیمازندرانی . مصطفی روستایی . حسن فتاحی

صلح و دانش بر جنگ و جهل پیروز خواهد شد.
«لویی پاستور»
کره زمین روزهای سختی را میگذراند و جنگی خانمانسوز، نه خیلی چسبیده به بیخ گوش ما، همچون افغانستان و نه خیلی دور همچون جنگهای کشورهای آفریقایی، در جریان است. این روزها بازار تحلیلهای سیاسی داغ است. کشورها و سیاستمداران، فراخور منافعشان موضع خود را اعلام میکنند و با واژگان بازی میکنند. ما در این مقاله قصد نداریم دست به تحلیل سیاسی بزنیم و فقط برای مردمانی که از جنگ آسیب دیدهاند و میبینند، آرزوی زندگی روزهای شاد و پرثبات را داریم. در این مقاله میخواهیم به سه موضوع، به کوتاهی بپردازیم. نخست نقش صنعت در پیشبرد دانش نوین در جهان، دیگری بررسی شباهتهای بسیار اندکی و تفاوتهای زیاد جنگ ایران و عراق با جنگ روسیه با اوکراین و دیگری درسهایی با طعم فناوری از جنگ نام برده شده. در هر سه موضوع نه امکان پرداختن به جزئیات را داریم و نه امکان بازگویی هر مطلبی را؛ بنابراین امید آن داریم درایت و هوشمندی خوانندگان، بر محدودیتهای نویسندگان چیره شود.
صنعت جنگ و ارتباط آن با پیشرفتهای دانش
نخست میخواهیم حول واژه جنگ دو بگرت یا مفهوم را توضیح دهیم. در جهان نوین، جنگ درواقع نوعی بنگاه است، بنگاهی پیچیده که در آن صنعت و سیاست با هم درآمیخته شدهاند. جنگهای امروزی صرفا برای کشورگشایی و افزایش مساحت یک کشور نیست، بلکه در دل آن مسائلی همچون انرژی، امنیت غذایی، رشد اقتصادی و دهها عامل دیگر نهفته است. بنابراین جنگ را بهدرستی پدیدهای پیچیده نامیدهاند و برای تحلیل آن از دانشهای بسیاری استفاده میکنند. اما آنچه میخواهیم نشان دهیم، این است که چگونه جنگ بهعنوان پدیدهای بهشدت درهمتنیده با صنعت، به پیشبرد دانش کمک میکند. دقت کنید که بهکاربردن واژه پیشبرد به معنای صلحآمیزبودن یک دانش نیست. چهبسا پیشبرد میتواند تماموکمال بر اساس نیازهای جنگاورانه باشد. اینکه چگونه دانش به تغییر چهره جنگ کمک کرده، چیز عجیبی نیست، اما آنچه میخواهیم نشان دهیم عکس این جریان است که ازقضا بسیار برایش هزینه میشود، اما کمتر دیده میشود. به زبان ساده، جنگهای نوین و ارتشهای نوین و نوسازیشده، به نهادهای دانشی سفارش میدهند تا با پیشبرد دانش برای آنها محصولی صنعتی بسازند تا در چرخه بنگاه جنگ از آن استفاده کنند.
در این بخش میخواهیم چند مثال ساده را بیان کنیم تا بیشتر با جریان پرشدت اما ناپیدای صنعت جنگاورانه دانشافزا آشنا شوید. این روزها که برخی سخن از جنگ جهانی سوم میکنند، شاید بد نباشد نگاهی به جنگ جهانی دوم بیندازیم. در جنگ جهانی دوم برخی فناوریهای مورد نیاز ارتشها سبب شد دانش مربوط به آن زمینه به پیش برود. یکی از آنها رادار بود که ما آنها را رادارهای کلاسیک مینامیم تا از یک نوع رادار دیگر متمایز شود. ارتشها و مهندسان درگیر در جنگ دریافته بودند رادارها، چه روی زمین و چه در ساختمان هواپیما، کمک شایانی به پیروزیهای نظامی و کاهش تلفات میکنند. جنگ جهانی دوم موتور پیشرانِ دانش رادارها شد. نخست فیزیک رادار و گسترش آن به باندهای متنوع، سپس الکترونیک رادار و بعد از آن سامانههای پاد-رادار بود. در تکتک این موارد، گویی جهان صنعت جنگاوری نیازمند ابزاری بود که آن را به بخش دانش و دانشگاهی سفارش میداد. آنها در قالب پروژههای دانشگاهی انجام میدادند و سپس به بخش صنعت تحویل میدادند. البته این چرخه تا این اندازه ساده و شفاف نیست. ازقضا کشورها بر پیچیدگی آن میافزایند تا رد پژوهشها، بیرنگ یا کمرنگ باشد. حتی ممکن
است دانشجویی روی پروژهای کار کند که خودش نداند بخشی از یک طرح بزرگ است. مثال خوب دیگر بمب هستهای شکافتی در آمریکا و بمب گرماهستهای در شوروی است. بمب هستهای در آمریکا ابزار جنگی سفارشی بود که برترین دانشمندان را گردهم آورد تا آن را بسازند. ساختن بمب همراه بود با پژوهشهای بسیاری در فیزیک هستهای و فیزیک تابشهای یونیده و پرتوزا. در شوروی هم بنا بر آنچه در خاطرات فیزیکدان نامور و آزاداندیش، «آندرهئی ساخاروف» آمده، حکومت وقت دستور و سفارش ساخت بمب گرماهستهای را داد و دانشمندان شوروی، از مهندسان گرفته تا گروههای ریاضیاتی محاسباتی، دستبهکار ساخت شدند. در حین ساختن بمب گرماهستهای بود که فیزیکدانان شوروی پیشرفتهای چشمگیری در فیزیک گداخت هستهای داشتند. مثال شناختهشده دیگر سلاحهای شیمیایی و میکروبی است. این سلاحها یادگار جنگ جهانی اول و دوم هستند و به سفارش دولتها تولید شدند. حتی در آزمودن کارایی این سلاحها، به شهادت تاریخ، خود دانشمندان حضور داشتند. البته همواره رویکرد چنین خشن نبوده است. برای مثال، آسیبهای جسمی سربازان درگیر در جنگ سبب شد فناوریهای جراحی و تصویربرداری از بخشهای آسیبدیده و
شکسته مجروحان جنگها پیشرفت خوبی داشته باشد. مثالهای نزدیک به زمان حال عبارتاند از رادارهای کوانتومی و ابزارهای اپتیکی یا نورشناختی. درحالحاضر، جنگهای متعددی در گوشه و کنار جهان، ارتشها را هرچه بیشتر به کارایی ابزارهای مبتنی بر نورشناخت هدایت کرد. سادهترین آنها دوربینهای دید در شب بود. سپس سامانههای لیزری و سامانههای نورشناخت تطبیقی و سازگار به میدان آمدند. تمام اینها نیازمندیهایی بود که صنعت جنگ نامستقیم در سفارش و پیشبرد آن نقش داشت. اگر به جنگندهای همچون اف-35 نگاه کنید، تنوعی از تجهیزات نصبشده را میبینید که هر بخش آن گویی تکهای از دانش نوین را با خود دارد؛ از رنگ بهکاررفته روی بدنه، از جنس فلز، از رادار بسیار توانمند و پیشرفته، از فناوری رادارگریزی آن و سطح مقطع پایین، از سامانههای ردیابی گرفته تا کلاه مخصوص خلبان یا هلمت و بسیاری سامانههای دیگر. اگر خاطرتان باشد، اشاره کردیم که صنعت و سیاست و دانش به هم گره خوردهاند. کشوری که صنعت آن ارتباط سازندهای با دانش دارد، سیاستمدارانش با خیال آسودهتری پشت میز سیاست رایزنی میکنند و برای کشورهایشان امتیاز میگیرند. به زبان ساده، جاده
میان صنعت و دانش، برای سیاستمداران واقعی و میهندوست هر کشوری بهسان کوهی است که به آن تکیه میدهند.
شباهتها و تفاوتهای جنگ روسیه و اوکراین با جنگ ایران و عراق
این روزها به موازات حمله ارتش روسیه به اوکراین، برخی در شبکههای اجتماعی این حمله را با حمله ارتش عراق به ایران مقایسه میکنند. در اوکراین ارتش و نیروهای پرشماری از مردم عهدهدار پدافند از کشور شدهاند و این وضعیت را با پدافند مردم جنوب غرب ایران با روزها و ماههای نخست جنگ ایران و عراق مقایسه کردهاند. به باور ما تفاوتهای حمله روسیه به اوکراین بسیار بیشتر از شباهتهای آن است. میتوان دو شباهت عمده را دید: نخست اینکه در پی بروز جنگ مردم هر دو کشور ایران و اوکراین با پدیده آوارگان جنگ روبهرو بودند، با این تفاوت که کل خاک اوکراین در تیررس توپخانه و آفند هوایی روسیه قرار دارد؛ درحالیکه برای ایران چنین نبود. برای عراق هم چنین نبود. مردم شهرهای مرزی و بصره خانههایشان را ترک کردند؛ اما نه نیروی هوایی ایران و نه توپخانه، توان آفند دائمی در مرزهای غرب عراق را نداشت. صد البته عملیات پرافتخار ایچ-3 را از یاد نبریم که در دورترین نقطه عراق انجام شد و توانمندی آن زمان نیروی هوایی ارتش ایران را به رخ کشید. شباهت بعدی این دو جنگ، وجود نشانههای آشکار آغاز جنگ است. برخی در ایران میخواهند نشان دهند که «صدام حسین»
یکروزه و یکشبه تصمیم به حمله گرفت؛ اما مدارک و مستندهای کافی برای اهل دانش و خرد وجود دارد که نشانههای حمله از ماهها پیش عیان بود. در جنگ اخیر اوکراین و روسیه هم از ماهها پیش نشانههای حمله روسیه به اوکراین مشخص بود. از دیگر شباهتهای این دو جنگ، مقاومت مردمی ایرانیها، دوشادوش نیروهای ارتشی بود. آشناترین مثال آن مقاومت خرمشهر است. اگر به خاطرات ناخدا یکم «هوشنگ صمدی» مراجعه کنید، ایشان بهروشنی نوشتهاند که مردم ایران چگونه تا سرحد توان خود دوشادوش تکاوران ارتش جنگیدند و سقوط خرمشهر که بنا بود چندروزه باشد، بیش از یک ماه به درازا کشید. حال بپردازیم به تفاوتهای بسیار این دو جنگ که زمان شروع آن دو با فاصله زمانی 42ساله است. بارزترین تفاوت در نوع تجهیزات نظامی است. در جنگ اوکراین-روسیه، تمام تجهیزات بهکاررفته هر دو طرف درگیر روسی یا شرقی است. بخشی از تجهیزات ارتش اوکراین همانهایی است که از زمان فروپاشی شوروی مانده و مابقی هم تا حد زیادی همان تجهیزات شرقی است. جنگندههای اوکراینی همان جنگندههاییاند که ارتش روسیه هم دارد. البته در دو هفته جنگ، از کشورهای غربی تجهیزات غربی به دست ارتش و مردم اوکراین
رسیده است. همچنین پهپادهایی که به کار بردهاند، ساخت ترکیه است؛ اما در جنگ ایران و عراق، داستان کاملا متفاوت بود. ارتش ایران با تجهیزات پیشرفته غربی مجهز شده بود و ارتش عراق کاملا شرقی بود. نیروی هوایی ایران به سه جنگنده کمنظیر در زمان خودش مجهز بود که هر سه آمریکایی بودند. شکاری-رهگیر اف-14 در زمان خودش برترین جنگنده زمان بود. موشکها و رادار آن در دل خلبانان عراقی چنان ترسی افکنده بود که از رویارویی با این شکارچی غربی واهمه داشتند. فانتوم یا اف-4 جنگنده همهکاره و سخاوتمندی بود که ستون فقرات نیروی هوایی به شمار میرفت و تا قلب پایتخت عراق را میلرزاند. نیروی زمینی و دریایی ایران هم چنین بود. تجهیزات مدرن غربی داشت؛ اما ارتش عراق شرقی بود و با وجود خریدهای نظامی گسترده زمان جنگ از بلوک غرب باز هم شرقی ماند. شوروی بهتنهایی بیش از کل خرید هشتساله ایران، به عراق سلاح فروخته بود. جنگ ایران و عراق در یک سطح از نبردهای کلاسیک دنیا، رویارویی تمامعیار فناوری غربی با شرقی بود. در آغاز جنگ ایران و عراق، هر دو ارتش از توانی تا حدی برابر برخوردار بودند. ارتشهای ایران و عراق تفاوت داشتند؛ اما با هم قیاسپذیر
بودند. در تعداد جنگندهها و نیروهای آماده و تعداد بالگرد و تانک و توپخانه. اما ارتش اوکراین و روسیه با هم قیاسناپذیرند. روی کاغذ ارتش روسیه دومین ارتش قدرتمند جهان است و ارتش اوکراین بیستودوم. ارتش اوکراین در هیچیک از پارامترهای پنجگانه مقایسه اقتصاد نظامی، نیروی هوایی، نیروی زمینی، نیروی دریایی، لجستیک و جغرافیای نظامی، به ارتش روسیه برتری ندارد؛ اما ایران و عراق ابدا چنین نبودند. در هشت سال جنگ ایران و عراق، هر دو کشور با نیروی هوایی شهرهای مرزی و مراکز نظامی یکدیگر را کوبیدند؛ اما نیروی هوایی اوکراین نتوانسته به عمق استراتژیک روسیه نفوذ کند. نه تهران و نه بغداد هرگز به تسخیر طرف دیگر درنیامد و صرفا در حد بمباران هوایی و موشکباران باقی ماند؛ اما در جنگ اوکراین-روسیه، کییف ممکن است سقوط کند؛ درحالیکه مسکو تا به امروز آسیبی ندیده است. مسئله مهم دیگر طرحهای پیشدستانه است. ارتش ایران از سالهای پیش از رویداد سال 57 و حمله سال 59 عراق، طرحهای پیشدستانه پدافندی داشته است. مثال روشن آن عملیات «کمان نودونه» بود که فردای روز آغاز جنگ و حمله عراق به چندین نقطه کشور، نیروی هوایی یکی از شاهکارترین عملیات
نظامی تاریخ کشور را رقم زد. برنامهریزی کمان نودونه، خیلی قبلتر بوده است. از دیگر تفاوتهای این دو جنگ، نبرد سایبری است. متناسب با فناوری زمان جنگ ایران و عراق، نبرد سایبری چندان محلی از اعراب نداشت. اینترنتی در کار نبود و هکرها پشت پرده نبودند؛ اما در جنگ اوکراین و روسیه، در کنار انواع سطحهای نبرد، جنگ سایبری هم با اثربخشی بالا در جریان است. در جنگ ایران و عراق، فناوری پهپادی بسیار ابتداییتر از جنگ اوکراین-روسیه بود؛ این در حالی بود که اوکراینیها تاکنون از پهپادهای ساخت ترکیه بهخوبی بهره بردهاند. ایران و عراق هیچکدام سلاح هستهای و موشکهای بسیار دوربرد نداشتند؛ اگرچه «صدام حسین» مایل بود در نیروگاه اوسیراک سلاح هستهای تولید کند؛ اما بمباران فانتومهای ایرانی و یک کشور دیگر اوسیراک را از مدار خارج کرد؛ اما در جنگ اوکراین و روسیه، «پوتین» فرمان آمادهباش هستهای داده است. پدافند دو کشور ایران و عراق با هم تفاوت داشتند و بد نیست بدانید عراقیها از حلقه پدافندی شرقی خوبی برخوردار بودند. نفوذ به آسمان عراق و بهویژه بغداد کار دشواری بود که ایرانی بارها و بارها انجام دادند. ناگفته نماند ارتش عراق هم،
روی زمین و روی آسمان عملیات موفق داشته است. نمونه آن بمباران نیروگاه نکا بود که با استفاده از جنگندههای غربی که تحویل گرفته بود، ممکن شد. تفاوت دیگری که جنگ ایران و عراق با جنگ روسیه با اوکراین دارد، وجود اندیشه و اقدام به خودکفایی در ایران بود. ایرانیها برای پیشرفتهترین سلاحی که داشتند؛ یعنی جنگنده اف-14، هم موشک طراحی کرده و ساختند و هم برای بخشی از بال آن بالشتکی را با کمک توانمندی دانشگاهی ساختند. نویسنده اول این مقاله در زمان جنگ در هر دو پروژه حضور داشت؛ اما در جنگ اوکراین-روسیه تاکنون چنین نشانهای از سوی اوکراینیها دیده نشده و البته در چنین شرایطی چنین انتظاری هم نمیتوان داشت. به هر صورت به باور نویسندگان این مقاله، مقایسه جنگ هشتساله با جنگ روسیه-اوکراین چندان چنگی به دل نمیزند و اگر بخواهیم با یکی از جنگهای خاورمیانه مقایسه کنیم، حمله عراق به کویت متناسبتر است.
درسهایی از جنگ روسیه و اوکراین برای کشورهایی نظیر ایران
جنگ اگرچه تلخیها و دردهای بسیار دارد؛ اما پدیدهای است که در دل خود درسهایی برای آموختن هم دارد. زندگی گونه انسان روی زمین، بنا به سرشت فرگشتی آن و بنا به دلایل بسیار دیگر همواره جنگآلود بوده است؛ یعنی زندگی گونه انسان همواره به جنگ آلوده بوده و زمانهای صلح بسیار اندک بوده است. اگر بخواهیم از حمله ارتش روسیه به اوکراین به کوتاهی درسهایی را بیاموزیم، باید پیش از هر چیز، به کارایی تجهیزات دو طرف درگیر چشم بدوزیم. باید ببینیم کارایی و توانمندی جنگندههای طرفین در چه حد است و آن را با همتایان غربی قیاس کنیم. همچنین باید تجهیزات زمینی و نیز پهپادها را زیر ذرهبین ببریم. باید ببینیم پدافند طرفین چگونه عمل کرده است و نقاط نقص آن چیست. اگر این جنگ به درازا بکشد، به احتمال بسیار اوکراین تجهیزات نظامی غربی دریافت خواهد کرد. آن وقت جنگ نهفقط نبرد ارتشها در داخل خاک اوکراین، بلکه نبرد تجهیزات هم خواهد بود. کشورها در چنین وضعیتی همه چیز را زیر ذرهبین میبرند. نهفقط کشورها، بلکه کارخانههای اسلحهسازی جنگ را مانند آزمایشگاهی میبینند که هم تجهیزات خودشان آزموده میشود و هم تجهیزات دیگر سازندگان رقیب را
میآزمایند. درس مهم بعدی حفظ و نگهداری از تجهیزات جنگاورانه است. به نظر میرسد اوکراینیها در این کار کوتاهی کردهاند. بد نیست یادی کنیم از کسانی که با ندانمکاری ایران را هم گرفتار چنین اشتباه مهلکی کردند. ایران با کشورهای پیشرو در ساخت تجهیزات قراردادهای نظامی فوقالعادهای داشت. پس از انقلاب برخی قراردادها را یکطرفه لغو کردند. نمونه آن جنگندههای اف-16 بود. حتی برخی پا را فراتر گذاشتند و میخواستند جنگندههای اف-14 را بفروشند و فقط خدا میداند در هشت سال جنگ اگر اف-14ها نبودند، چه خسارتهایی به مردم و به کیان ایران وارد میشد. درس مهم بعدی ضرورت تنوع تجهیزاتی است. این تصور غلط که فقط روی یک نوع تجهیز، مثلا موشک یا پهپاد سرمایهگذاری کنیم، اشتباه مهلکی است. جنگهای امروزی برای آفند و پدافند به تنوعی از انواع سامانهها نیازمند هستند. موشک جای جنگنده را نمیگیرد، جنگنده هم جای جنگ الکترونیک و زیردریایی و پهپاد و سامانههای آفندی انفرادی را، کمااینکه نبردهای چند سال اخیر اطرافمان هم ثابت کرد. کشوری مثل ایران که مساحت سرزمینی بالایی دارد و جغرافیای آن در شرق و غرب و شمال و جنوب متنوع است و توانمندی نظامی
همسایگانش در اطرافش پرتنوع است، باید گوناگونی تجهیزات داشته باشد. توانمندی و آموزشهای بهروز نیروهای نظامی هم آنقدر بدیهی است که نیاز به توضیح بیشتر ندارد. جنگهای امروزی بدون پشتوانه تجهیزاتی با پراکندگی متقارن و نیروهای آموزشدیده باانگیزه، چیزی جز تلفات و هزینه سنگین اقتصادی در پی ندارد. درس دیگر جنگ اوکراین-روسیه، وجود طرحهای پیشدستانه است. احتمال جنگ هرگز صفر نبوده و نیست؛ بنابراین کشورها و ازجمله ایران باید برای انواع جنگها طرح داشته باشند؛ اما دراینمیان نکتهای وجود دارد و آن استفاده از ظرفیتهای زمان صلح است. زیر باران شدید زمان مناسبی برای ساختن چتر نیست. زیر درخت رفتن و به امید خانه همسایه بودن هم کوتهفکری است. باید در زمانی که باران شروع نشده، چتر را ساخت و آماده داشت و باید برای روز بارانی تدبیر لازم را اندیشید. بگذارید برای نمونه مثالی را بزنیم که باور نویسندگان این مقاله برخلاف راهبرد دفاعی است. در خبرها آمده بود که برای مشمولان خارج از کشور امکان خرید سربازی به مبلغ چندین هزار یورو فراهم شده است. آیا تصمیمگیرندگان گمان نمیکنند این طرح در روحیه رزمی جوانان داخل کشور اثر نامطلوب
دارد؟ آیا بهتر نیست تصمیمگیران کسب درآمد را به جای فروش سربازی به سمت فروش فناوری، در سایه سرمایهگذاری روی توانمندی نیروهای متخصص داخلی ببرند؟ یادمان نرود که در جنگ هشتساله چگونه فرزندان طبقه متوسط شهری و فرزندان روستاییان در برابر هجوم ارتش پرقدرت عراق ایستادند. بیپرده بگوییم نورچشمیها همانطور که در جنگ هشتساله حضور نداشتند، در دشواریهای امروز و فردا هم نبودند و نخواهند بود. گرداندن چرخ کشور بیش از همه بر دوش طبقه متوسط است و هر طرحی که به واسطه پول میان طبقات اجتماعی تبعیض به بار آورد، تبعات دارد. بهتر است به جای فروش سربازی به فکر بهرهمندی بیشینه از توانایی مشمولان دانشآموخته باشیم و برای سربازانی که متأهل هستند یا کارآفریناند یا دستی در صنعت دارند، تسهیلات فراهم کنیم. نکته پایانی که میخواهیم بدون لکنت زبان و بر حسب وظیفه ملی و میهنی خود به آن اشاره کنیم، توان بازدارندگی ناپیداست. توان بازدارندگی ارتباط مستقیم با توانمندی صنعت و توانمندی دانش دارد. دانش امری دستوری نیست که حاکمان دکمهای را فشار دهند و بخواهند از فردا دانش در کشور شکوفا شود. همچنین دانش چیزی نیست که در چند دانشگاه و
پژوهشگاه بزرگ و ممتاز پیش برود و بقیه مشاهدهگر باشند. دانش جورچینی ده هزار تکه است که هر تکه آن را کوچک یا بزرگ گروهی پژوهشی پیش میبرد. هر تکه از این جورچین هم با بخشی از صنعت در ارتباط است؛ صنعت از هر نوع آن. صنایع هم با سیاست و سیاستمداران در ارتباطاند. این سه حلقه یک عنصر محوری دارد و آن نیروی متخصص است. هرگونه اختلال در کار نیروی متخصص، اختلال در صنعت و دانش است و درواقع اختلال در توان بازدارندگی. اجازه دهید این مقاله را با مثالی تلخ از تجربه شخصی نویسندگان به پایان برسانیم. نویسنده سوم این مقاله به همراه یک پژوهشگر دیگر، کتابی را ترجمه کردهاند که دربردارنده محاسبات لازم برای برخی سامانههای آفندی است که ازقضا نقطه اتکای کشور هم هست. کتابی که نظیر آن به فارسی وجود ندارد. از سوی دیگر هر سه نویسنده این مقاله کتاب دیگری را ترجمه کردهاند که درباره رادارهای کوانتومی است و برای این موضوع هم هیچ کتاب فارسی در دسترس نیست. میدانید چرا این دو کتاب هنوز چاپ نشدهاند؟ چون نهتنها ناشری برای چاپ کتاب پیدا نشده؛ بلکه گرفتاری بزرگتری گریبان نویسنده سوم این مقاله و همکار هر دو کتاب را گرفته است. پنج سال است
گرفتار پرونده فسادی است که یک سر آن به داروخانهای در بلوار کشاورز تهران وصل است و تاکنون چندین خانواده تا مرز فروپاشی پیش رفته است و یک سر دیگر آن بنگاهدار مالک داروخانه است که مدعی است به بالادست وصل است. یک بنگاهدار توانسته با گرفتارکردن دیگران نهتنها نامستقیم عامل مرگ شود و پای دو مدیر سابق و فعلی حوزه درمان را به داستان بکشاند؛ بلکه توانسته چنان آسیبی وارد کند که نویسنده سوم مقاله که نقش محوری در آغاز هر دو کار دارد، آنچنان از به ثمر ننشستن احقاق حق سرخورده شود که آرزویی جز مهاجرت نداشته باشد. این در حالی است که هیچ مسئولی از او نپرسیده درد و رنج شما چیست. اینجا همان نقطه ناپیدایی است که توان بازدارندگی کشور آسیب میبیند. نیروهای متخصص و مردمان یک سرزمین ستونهای پایداری و پابرجایی و بازدارندگیاند.
صلح و دانش بر جنگ و جهل پیروز خواهد شد.
«لویی پاستور»
کره زمین روزهای سختی را میگذراند و جنگی خانمانسوز، نه خیلی چسبیده به بیخ گوش ما، همچون افغانستان و نه خیلی دور همچون جنگهای کشورهای آفریقایی، در جریان است. این روزها بازار تحلیلهای سیاسی داغ است. کشورها و سیاستمداران، فراخور منافعشان موضع خود را اعلام میکنند و با واژگان بازی میکنند. ما در این مقاله قصد نداریم دست به تحلیل سیاسی بزنیم و فقط برای مردمانی که از جنگ آسیب دیدهاند و میبینند، آرزوی زندگی روزهای شاد و پرثبات را داریم. در این مقاله میخواهیم به سه موضوع، به کوتاهی بپردازیم. نخست نقش صنعت در پیشبرد دانش نوین در جهان، دیگری بررسی شباهتهای بسیار اندکی و تفاوتهای زیاد جنگ ایران و عراق با جنگ روسیه با اوکراین و دیگری درسهایی با طعم فناوری از جنگ نام برده شده. در هر سه موضوع نه امکان پرداختن به جزئیات را داریم و نه امکان بازگویی هر مطلبی را؛ بنابراین امید آن داریم درایت و هوشمندی خوانندگان، بر محدودیتهای نویسندگان چیره شود.
صنعت جنگ و ارتباط آن با پیشرفتهای دانش
نخست میخواهیم حول واژه جنگ دو بگرت یا مفهوم را توضیح دهیم. در جهان نوین، جنگ درواقع نوعی بنگاه است، بنگاهی پیچیده که در آن صنعت و سیاست با هم درآمیخته شدهاند. جنگهای امروزی صرفا برای کشورگشایی و افزایش مساحت یک کشور نیست، بلکه در دل آن مسائلی همچون انرژی، امنیت غذایی، رشد اقتصادی و دهها عامل دیگر نهفته است. بنابراین جنگ را بهدرستی پدیدهای پیچیده نامیدهاند و برای تحلیل آن از دانشهای بسیاری استفاده میکنند. اما آنچه میخواهیم نشان دهیم، این است که چگونه جنگ بهعنوان پدیدهای بهشدت درهمتنیده با صنعت، به پیشبرد دانش کمک میکند. دقت کنید که بهکاربردن واژه پیشبرد به معنای صلحآمیزبودن یک دانش نیست. چهبسا پیشبرد میتواند تماموکمال بر اساس نیازهای جنگاورانه باشد. اینکه چگونه دانش به تغییر چهره جنگ کمک کرده، چیز عجیبی نیست، اما آنچه میخواهیم نشان دهیم عکس این جریان است که ازقضا بسیار برایش هزینه میشود، اما کمتر دیده میشود. به زبان ساده، جنگهای نوین و ارتشهای نوین و نوسازیشده، به نهادهای دانشی سفارش میدهند تا با پیشبرد دانش برای آنها محصولی صنعتی بسازند تا در چرخه بنگاه جنگ از آن استفاده کنند.
در این بخش میخواهیم چند مثال ساده را بیان کنیم تا بیشتر با جریان پرشدت اما ناپیدای صنعت جنگاورانه دانشافزا آشنا شوید. این روزها که برخی سخن از جنگ جهانی سوم میکنند، شاید بد نباشد نگاهی به جنگ جهانی دوم بیندازیم. در جنگ جهانی دوم برخی فناوریهای مورد نیاز ارتشها سبب شد دانش مربوط به آن زمینه به پیش برود. یکی از آنها رادار بود که ما آنها را رادارهای کلاسیک مینامیم تا از یک نوع رادار دیگر متمایز شود. ارتشها و مهندسان درگیر در جنگ دریافته بودند رادارها، چه روی زمین و چه در ساختمان هواپیما، کمک شایانی به پیروزیهای نظامی و کاهش تلفات میکنند. جنگ جهانی دوم موتور پیشرانِ دانش رادارها شد. نخست فیزیک رادار و گسترش آن به باندهای متنوع، سپس الکترونیک رادار و بعد از آن سامانههای پاد-رادار بود. در تکتک این موارد، گویی جهان صنعت جنگاوری نیازمند ابزاری بود که آن را به بخش دانش و دانشگاهی سفارش میداد. آنها در قالب پروژههای دانشگاهی انجام میدادند و سپس به بخش صنعت تحویل میدادند. البته این چرخه تا این اندازه ساده و شفاف نیست. ازقضا کشورها بر پیچیدگی آن میافزایند تا رد پژوهشها، بیرنگ یا کمرنگ باشد. حتی ممکن
است دانشجویی روی پروژهای کار کند که خودش نداند بخشی از یک طرح بزرگ است. مثال خوب دیگر بمب هستهای شکافتی در آمریکا و بمب گرماهستهای در شوروی است. بمب هستهای در آمریکا ابزار جنگی سفارشی بود که برترین دانشمندان را گردهم آورد تا آن را بسازند. ساختن بمب همراه بود با پژوهشهای بسیاری در فیزیک هستهای و فیزیک تابشهای یونیده و پرتوزا. در شوروی هم بنا بر آنچه در خاطرات فیزیکدان نامور و آزاداندیش، «آندرهئی ساخاروف» آمده، حکومت وقت دستور و سفارش ساخت بمب گرماهستهای را داد و دانشمندان شوروی، از مهندسان گرفته تا گروههای ریاضیاتی محاسباتی، دستبهکار ساخت شدند. در حین ساختن بمب گرماهستهای بود که فیزیکدانان شوروی پیشرفتهای چشمگیری در فیزیک گداخت هستهای داشتند. مثال شناختهشده دیگر سلاحهای شیمیایی و میکروبی است. این سلاحها یادگار جنگ جهانی اول و دوم هستند و به سفارش دولتها تولید شدند. حتی در آزمودن کارایی این سلاحها، به شهادت تاریخ، خود دانشمندان حضور داشتند. البته همواره رویکرد چنین خشن نبوده است. برای مثال، آسیبهای جسمی سربازان درگیر در جنگ سبب شد فناوریهای جراحی و تصویربرداری از بخشهای آسیبدیده و
شکسته مجروحان جنگها پیشرفت خوبی داشته باشد. مثالهای نزدیک به زمان حال عبارتاند از رادارهای کوانتومی و ابزارهای اپتیکی یا نورشناختی. درحالحاضر، جنگهای متعددی در گوشه و کنار جهان، ارتشها را هرچه بیشتر به کارایی ابزارهای مبتنی بر نورشناخت هدایت کرد. سادهترین آنها دوربینهای دید در شب بود. سپس سامانههای لیزری و سامانههای نورشناخت تطبیقی و سازگار به میدان آمدند. تمام اینها نیازمندیهایی بود که صنعت جنگ نامستقیم در سفارش و پیشبرد آن نقش داشت. اگر به جنگندهای همچون اف-35 نگاه کنید، تنوعی از تجهیزات نصبشده را میبینید که هر بخش آن گویی تکهای از دانش نوین را با خود دارد؛ از رنگ بهکاررفته روی بدنه، از جنس فلز، از رادار بسیار توانمند و پیشرفته، از فناوری رادارگریزی آن و سطح مقطع پایین، از سامانههای ردیابی گرفته تا کلاه مخصوص خلبان یا هلمت و بسیاری سامانههای دیگر. اگر خاطرتان باشد، اشاره کردیم که صنعت و سیاست و دانش به هم گره خوردهاند. کشوری که صنعت آن ارتباط سازندهای با دانش دارد، سیاستمدارانش با خیال آسودهتری پشت میز سیاست رایزنی میکنند و برای کشورهایشان امتیاز میگیرند. به زبان ساده، جاده
میان صنعت و دانش، برای سیاستمداران واقعی و میهندوست هر کشوری بهسان کوهی است که به آن تکیه میدهند.
شباهتها و تفاوتهای جنگ روسیه و اوکراین با جنگ ایران و عراق
این روزها به موازات حمله ارتش روسیه به اوکراین، برخی در شبکههای اجتماعی این حمله را با حمله ارتش عراق به ایران مقایسه میکنند. در اوکراین ارتش و نیروهای پرشماری از مردم عهدهدار پدافند از کشور شدهاند و این وضعیت را با پدافند مردم جنوب غرب ایران با روزها و ماههای نخست جنگ ایران و عراق مقایسه کردهاند. به باور ما تفاوتهای حمله روسیه به اوکراین بسیار بیشتر از شباهتهای آن است. میتوان دو شباهت عمده را دید: نخست اینکه در پی بروز جنگ مردم هر دو کشور ایران و اوکراین با پدیده آوارگان جنگ روبهرو بودند، با این تفاوت که کل خاک اوکراین در تیررس توپخانه و آفند هوایی روسیه قرار دارد؛ درحالیکه برای ایران چنین نبود. برای عراق هم چنین نبود. مردم شهرهای مرزی و بصره خانههایشان را ترک کردند؛ اما نه نیروی هوایی ایران و نه توپخانه، توان آفند دائمی در مرزهای غرب عراق را نداشت. صد البته عملیات پرافتخار ایچ-3 را از یاد نبریم که در دورترین نقطه عراق انجام شد و توانمندی آن زمان نیروی هوایی ارتش ایران را به رخ کشید. شباهت بعدی این دو جنگ، وجود نشانههای آشکار آغاز جنگ است. برخی در ایران میخواهند نشان دهند که «صدام حسین»
یکروزه و یکشبه تصمیم به حمله گرفت؛ اما مدارک و مستندهای کافی برای اهل دانش و خرد وجود دارد که نشانههای حمله از ماهها پیش عیان بود. در جنگ اخیر اوکراین و روسیه هم از ماهها پیش نشانههای حمله روسیه به اوکراین مشخص بود. از دیگر شباهتهای این دو جنگ، مقاومت مردمی ایرانیها، دوشادوش نیروهای ارتشی بود. آشناترین مثال آن مقاومت خرمشهر است. اگر به خاطرات ناخدا یکم «هوشنگ صمدی» مراجعه کنید، ایشان بهروشنی نوشتهاند که مردم ایران چگونه تا سرحد توان خود دوشادوش تکاوران ارتش جنگیدند و سقوط خرمشهر که بنا بود چندروزه باشد، بیش از یک ماه به درازا کشید. حال بپردازیم به تفاوتهای بسیار این دو جنگ که زمان شروع آن دو با فاصله زمانی 42ساله است. بارزترین تفاوت در نوع تجهیزات نظامی است. در جنگ اوکراین-روسیه، تمام تجهیزات بهکاررفته هر دو طرف درگیر روسی یا شرقی است. بخشی از تجهیزات ارتش اوکراین همانهایی است که از زمان فروپاشی شوروی مانده و مابقی هم تا حد زیادی همان تجهیزات شرقی است. جنگندههای اوکراینی همان جنگندههاییاند که ارتش روسیه هم دارد. البته در دو هفته جنگ، از کشورهای غربی تجهیزات غربی به دست ارتش و مردم اوکراین
رسیده است. همچنین پهپادهایی که به کار بردهاند، ساخت ترکیه است؛ اما در جنگ ایران و عراق، داستان کاملا متفاوت بود. ارتش ایران با تجهیزات پیشرفته غربی مجهز شده بود و ارتش عراق کاملا شرقی بود. نیروی هوایی ایران به سه جنگنده کمنظیر در زمان خودش مجهز بود که هر سه آمریکایی بودند. شکاری-رهگیر اف-14 در زمان خودش برترین جنگنده زمان بود. موشکها و رادار آن در دل خلبانان عراقی چنان ترسی افکنده بود که از رویارویی با این شکارچی غربی واهمه داشتند. فانتوم یا اف-4 جنگنده همهکاره و سخاوتمندی بود که ستون فقرات نیروی هوایی به شمار میرفت و تا قلب پایتخت عراق را میلرزاند. نیروی زمینی و دریایی ایران هم چنین بود. تجهیزات مدرن غربی داشت؛ اما ارتش عراق شرقی بود و با وجود خریدهای نظامی گسترده زمان جنگ از بلوک غرب باز هم شرقی ماند. شوروی بهتنهایی بیش از کل خرید هشتساله ایران، به عراق سلاح فروخته بود. جنگ ایران و عراق در یک سطح از نبردهای کلاسیک دنیا، رویارویی تمامعیار فناوری غربی با شرقی بود. در آغاز جنگ ایران و عراق، هر دو ارتش از توانی تا حدی برابر برخوردار بودند. ارتشهای ایران و عراق تفاوت داشتند؛ اما با هم قیاسپذیر
بودند. در تعداد جنگندهها و نیروهای آماده و تعداد بالگرد و تانک و توپخانه. اما ارتش اوکراین و روسیه با هم قیاسناپذیرند. روی کاغذ ارتش روسیه دومین ارتش قدرتمند جهان است و ارتش اوکراین بیستودوم. ارتش اوکراین در هیچیک از پارامترهای پنجگانه مقایسه اقتصاد نظامی، نیروی هوایی، نیروی زمینی، نیروی دریایی، لجستیک و جغرافیای نظامی، به ارتش روسیه برتری ندارد؛ اما ایران و عراق ابدا چنین نبودند. در هشت سال جنگ ایران و عراق، هر دو کشور با نیروی هوایی شهرهای مرزی و مراکز نظامی یکدیگر را کوبیدند؛ اما نیروی هوایی اوکراین نتوانسته به عمق استراتژیک روسیه نفوذ کند. نه تهران و نه بغداد هرگز به تسخیر طرف دیگر درنیامد و صرفا در حد بمباران هوایی و موشکباران باقی ماند؛ اما در جنگ اوکراین-روسیه، کییف ممکن است سقوط کند؛ درحالیکه مسکو تا به امروز آسیبی ندیده است. مسئله مهم دیگر طرحهای پیشدستانه است. ارتش ایران از سالهای پیش از رویداد سال 57 و حمله سال 59 عراق، طرحهای پیشدستانه پدافندی داشته است. مثال روشن آن عملیات «کمان نودونه» بود که فردای روز آغاز جنگ و حمله عراق به چندین نقطه کشور، نیروی هوایی یکی از شاهکارترین عملیات
نظامی تاریخ کشور را رقم زد. برنامهریزی کمان نودونه، خیلی قبلتر بوده است. از دیگر تفاوتهای این دو جنگ، نبرد سایبری است. متناسب با فناوری زمان جنگ ایران و عراق، نبرد سایبری چندان محلی از اعراب نداشت. اینترنتی در کار نبود و هکرها پشت پرده نبودند؛ اما در جنگ اوکراین و روسیه، در کنار انواع سطحهای نبرد، جنگ سایبری هم با اثربخشی بالا در جریان است. در جنگ ایران و عراق، فناوری پهپادی بسیار ابتداییتر از جنگ اوکراین-روسیه بود؛ این در حالی بود که اوکراینیها تاکنون از پهپادهای ساخت ترکیه بهخوبی بهره بردهاند. ایران و عراق هیچکدام سلاح هستهای و موشکهای بسیار دوربرد نداشتند؛ اگرچه «صدام حسین» مایل بود در نیروگاه اوسیراک سلاح هستهای تولید کند؛ اما بمباران فانتومهای ایرانی و یک کشور دیگر اوسیراک را از مدار خارج کرد؛ اما در جنگ اوکراین و روسیه، «پوتین» فرمان آمادهباش هستهای داده است. پدافند دو کشور ایران و عراق با هم تفاوت داشتند و بد نیست بدانید عراقیها از حلقه پدافندی شرقی خوبی برخوردار بودند. نفوذ به آسمان عراق و بهویژه بغداد کار دشواری بود که ایرانی بارها و بارها انجام دادند. ناگفته نماند ارتش عراق هم،
روی زمین و روی آسمان عملیات موفق داشته است. نمونه آن بمباران نیروگاه نکا بود که با استفاده از جنگندههای غربی که تحویل گرفته بود، ممکن شد. تفاوت دیگری که جنگ ایران و عراق با جنگ روسیه با اوکراین دارد، وجود اندیشه و اقدام به خودکفایی در ایران بود. ایرانیها برای پیشرفتهترین سلاحی که داشتند؛ یعنی جنگنده اف-14، هم موشک طراحی کرده و ساختند و هم برای بخشی از بال آن بالشتکی را با کمک توانمندی دانشگاهی ساختند. نویسنده اول این مقاله در زمان جنگ در هر دو پروژه حضور داشت؛ اما در جنگ اوکراین-روسیه تاکنون چنین نشانهای از سوی اوکراینیها دیده نشده و البته در چنین شرایطی چنین انتظاری هم نمیتوان داشت. به هر صورت به باور نویسندگان این مقاله، مقایسه جنگ هشتساله با جنگ روسیه-اوکراین چندان چنگی به دل نمیزند و اگر بخواهیم با یکی از جنگهای خاورمیانه مقایسه کنیم، حمله عراق به کویت متناسبتر است.
درسهایی از جنگ روسیه و اوکراین برای کشورهایی نظیر ایران
جنگ اگرچه تلخیها و دردهای بسیار دارد؛ اما پدیدهای است که در دل خود درسهایی برای آموختن هم دارد. زندگی گونه انسان روی زمین، بنا به سرشت فرگشتی آن و بنا به دلایل بسیار دیگر همواره جنگآلود بوده است؛ یعنی زندگی گونه انسان همواره به جنگ آلوده بوده و زمانهای صلح بسیار اندک بوده است. اگر بخواهیم از حمله ارتش روسیه به اوکراین به کوتاهی درسهایی را بیاموزیم، باید پیش از هر چیز، به کارایی تجهیزات دو طرف درگیر چشم بدوزیم. باید ببینیم کارایی و توانمندی جنگندههای طرفین در چه حد است و آن را با همتایان غربی قیاس کنیم. همچنین باید تجهیزات زمینی و نیز پهپادها را زیر ذرهبین ببریم. باید ببینیم پدافند طرفین چگونه عمل کرده است و نقاط نقص آن چیست. اگر این جنگ به درازا بکشد، به احتمال بسیار اوکراین تجهیزات نظامی غربی دریافت خواهد کرد. آن وقت جنگ نهفقط نبرد ارتشها در داخل خاک اوکراین، بلکه نبرد تجهیزات هم خواهد بود. کشورها در چنین وضعیتی همه چیز را زیر ذرهبین میبرند. نهفقط کشورها، بلکه کارخانههای اسلحهسازی جنگ را مانند آزمایشگاهی میبینند که هم تجهیزات خودشان آزموده میشود و هم تجهیزات دیگر سازندگان رقیب را
میآزمایند. درس مهم بعدی حفظ و نگهداری از تجهیزات جنگاورانه است. به نظر میرسد اوکراینیها در این کار کوتاهی کردهاند. بد نیست یادی کنیم از کسانی که با ندانمکاری ایران را هم گرفتار چنین اشتباه مهلکی کردند. ایران با کشورهای پیشرو در ساخت تجهیزات قراردادهای نظامی فوقالعادهای داشت. پس از انقلاب برخی قراردادها را یکطرفه لغو کردند. نمونه آن جنگندههای اف-16 بود. حتی برخی پا را فراتر گذاشتند و میخواستند جنگندههای اف-14 را بفروشند و فقط خدا میداند در هشت سال جنگ اگر اف-14ها نبودند، چه خسارتهایی به مردم و به کیان ایران وارد میشد. درس مهم بعدی ضرورت تنوع تجهیزاتی است. این تصور غلط که فقط روی یک نوع تجهیز، مثلا موشک یا پهپاد سرمایهگذاری کنیم، اشتباه مهلکی است. جنگهای امروزی برای آفند و پدافند به تنوعی از انواع سامانهها نیازمند هستند. موشک جای جنگنده را نمیگیرد، جنگنده هم جای جنگ الکترونیک و زیردریایی و پهپاد و سامانههای آفندی انفرادی را، کمااینکه نبردهای چند سال اخیر اطرافمان هم ثابت کرد. کشوری مثل ایران که مساحت سرزمینی بالایی دارد و جغرافیای آن در شرق و غرب و شمال و جنوب متنوع است و توانمندی نظامی
همسایگانش در اطرافش پرتنوع است، باید گوناگونی تجهیزات داشته باشد. توانمندی و آموزشهای بهروز نیروهای نظامی هم آنقدر بدیهی است که نیاز به توضیح بیشتر ندارد. جنگهای امروزی بدون پشتوانه تجهیزاتی با پراکندگی متقارن و نیروهای آموزشدیده باانگیزه، چیزی جز تلفات و هزینه سنگین اقتصادی در پی ندارد. درس دیگر جنگ اوکراین-روسیه، وجود طرحهای پیشدستانه است. احتمال جنگ هرگز صفر نبوده و نیست؛ بنابراین کشورها و ازجمله ایران باید برای انواع جنگها طرح داشته باشند؛ اما دراینمیان نکتهای وجود دارد و آن استفاده از ظرفیتهای زمان صلح است. زیر باران شدید زمان مناسبی برای ساختن چتر نیست. زیر درخت رفتن و به امید خانه همسایه بودن هم کوتهفکری است. باید در زمانی که باران شروع نشده، چتر را ساخت و آماده داشت و باید برای روز بارانی تدبیر لازم را اندیشید. بگذارید برای نمونه مثالی را بزنیم که باور نویسندگان این مقاله برخلاف راهبرد دفاعی است. در خبرها آمده بود که برای مشمولان خارج از کشور امکان خرید سربازی به مبلغ چندین هزار یورو فراهم شده است. آیا تصمیمگیرندگان گمان نمیکنند این طرح در روحیه رزمی جوانان داخل کشور اثر نامطلوب
دارد؟ آیا بهتر نیست تصمیمگیران کسب درآمد را به جای فروش سربازی به سمت فروش فناوری، در سایه سرمایهگذاری روی توانمندی نیروهای متخصص داخلی ببرند؟ یادمان نرود که در جنگ هشتساله چگونه فرزندان طبقه متوسط شهری و فرزندان روستاییان در برابر هجوم ارتش پرقدرت عراق ایستادند. بیپرده بگوییم نورچشمیها همانطور که در جنگ هشتساله حضور نداشتند، در دشواریهای امروز و فردا هم نبودند و نخواهند بود. گرداندن چرخ کشور بیش از همه بر دوش طبقه متوسط است و هر طرحی که به واسطه پول میان طبقات اجتماعی تبعیض به بار آورد، تبعات دارد. بهتر است به جای فروش سربازی به فکر بهرهمندی بیشینه از توانایی مشمولان دانشآموخته باشیم و برای سربازانی که متأهل هستند یا کارآفریناند یا دستی در صنعت دارند، تسهیلات فراهم کنیم. نکته پایانی که میخواهیم بدون لکنت زبان و بر حسب وظیفه ملی و میهنی خود به آن اشاره کنیم، توان بازدارندگی ناپیداست. توان بازدارندگی ارتباط مستقیم با توانمندی صنعت و توانمندی دانش دارد. دانش امری دستوری نیست که حاکمان دکمهای را فشار دهند و بخواهند از فردا دانش در کشور شکوفا شود. همچنین دانش چیزی نیست که در چند دانشگاه و
پژوهشگاه بزرگ و ممتاز پیش برود و بقیه مشاهدهگر باشند. دانش جورچینی ده هزار تکه است که هر تکه آن را کوچک یا بزرگ گروهی پژوهشی پیش میبرد. هر تکه از این جورچین هم با بخشی از صنعت در ارتباط است؛ صنعت از هر نوع آن. صنایع هم با سیاست و سیاستمداران در ارتباطاند. این سه حلقه یک عنصر محوری دارد و آن نیروی متخصص است. هرگونه اختلال در کار نیروی متخصص، اختلال در صنعت و دانش است و درواقع اختلال در توان بازدارندگی. اجازه دهید این مقاله را با مثالی تلخ از تجربه شخصی نویسندگان به پایان برسانیم. نویسنده سوم این مقاله به همراه یک پژوهشگر دیگر، کتابی را ترجمه کردهاند که دربردارنده محاسبات لازم برای برخی سامانههای آفندی است که ازقضا نقطه اتکای کشور هم هست. کتابی که نظیر آن به فارسی وجود ندارد. از سوی دیگر هر سه نویسنده این مقاله کتاب دیگری را ترجمه کردهاند که درباره رادارهای کوانتومی است و برای این موضوع هم هیچ کتاب فارسی در دسترس نیست. میدانید چرا این دو کتاب هنوز چاپ نشدهاند؟ چون نهتنها ناشری برای چاپ کتاب پیدا نشده؛ بلکه گرفتاری بزرگتری گریبان نویسنده سوم این مقاله و همکار هر دو کتاب را گرفته است. پنج سال است
گرفتار پرونده فسادی است که یک سر آن به داروخانهای در بلوار کشاورز تهران وصل است و تاکنون چندین خانواده تا مرز فروپاشی پیش رفته است و یک سر دیگر آن بنگاهدار مالک داروخانه است که مدعی است به بالادست وصل است. یک بنگاهدار توانسته با گرفتارکردن دیگران نهتنها نامستقیم عامل مرگ شود و پای دو مدیر سابق و فعلی حوزه درمان را به داستان بکشاند؛ بلکه توانسته چنان آسیبی وارد کند که نویسنده سوم مقاله که نقش محوری در آغاز هر دو کار دارد، آنچنان از به ثمر ننشستن احقاق حق سرخورده شود که آرزویی جز مهاجرت نداشته باشد. این در حالی است که هیچ مسئولی از او نپرسیده درد و رنج شما چیست. اینجا همان نقطه ناپیدایی است که توان بازدارندگی کشور آسیب میبیند. نیروهای متخصص و مردمان یک سرزمین ستونهای پایداری و پابرجایی و بازدارندگیاند.
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.