|

پنج اقتصاددان در گفت‌وگو با «شرق» از تحمیل خسارت سنگین تحریف علم بر اقتصاد کشور می‌گویند‌

اقتصاد در دام شبه‌‌علم

یک ریاضی‌دان و فیزیک‌دان به نام آلن سوکال که دانش‌آموخته دانشگاه هاروارد است، تصمیم گرفت با واژه‌های پیچیده و ثقیل و استفاده نابجا از مفاهیم علمی، مقاله‌ای جعلی و بی‌معنا بنویسد و واقعیت‌های علمی را زیر سؤال ببرد. او عنوان پرطمطراق «هرمنوتیک متحول‌کننده گرایش کوانتومی» را برای مقاله خود انتخاب کرد و آن را به یک مجله معروف مطالعات اجتماعی حلقه روشنفکران لفاظ فرستاد.

اقتصاد در دام شبه‌‌علم

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

مریم شکرانی، کیمیا نعمت‌اله: یک ریاضی‌دان و فیزیک‌دان به نام آلن سوکال که دانش‌آموخته دانشگاه هاروارد است، تصمیم گرفت با واژه‌های پیچیده و ثقیل و استفاده نابجا از مفاهیم علمی، مقاله‌ای جعلی و بی‌معنا بنویسد و واقعیت‌های علمی را زیر سؤال ببرد. او عنوان پرطمطراق «هرمنوتیک متحول‌کننده گرایش کوانتومی» را برای مقاله خود انتخاب کرد و آن را به یک مجله معروف مطالعات اجتماعی حلقه روشنفکران لفاظ فرستاد.

در کمال ناباوری، مقاله جعلی آلن سوکال در مجله معروف social text پذیرفته و در همان سال ۱۹۹۶ منتشر شد! این فیزیک‌دان بلافاصله افشا کرد که همه استدلال‌هایش در آن مقاله پوچ و بی‌معنا بوده و هدف آن رسواسازی شارلاتانیسم حاکم بر بعضی حلقه‌های فکری و روشنفکری بوده است. او گفت ‌این حلقه‌های فکری از ناآگاهی عامه مردم که «هر چیز پیچیده با ظاهر علمی را چون نمی‌فهمند به‌سرعت می‌پذیرند»، سوءاستفاده کرده و نظریات شبه‌علمی خود را ترویج می‌کنند. ماجرا به‌سرعت به یک رسوایی بین‌المللی تبدیل شد و بازندگان صرفا به این دفاع متوسل شدند که روش سوکال اخلاقی نبوده است. این ماجرا خلاصه کوتاهی است درباره «شبه‌علم» و مفاهیم غیرعلمی که برخی تلاش می‌کنند با ظاهر علمی و جملات پیچیده و مبهم، به‌عنوان «علم» به جامعه بقبولانند. این تلاش برای ترویج شبه‌علم گاهی تنها به خودنمایی فضل‌فروشانه خلاصه نمی‌شود و شبه‌علم با انگیزه‌های منفعت‌طلبانه تولید و ترویج می‌شود.

در فضای اقتصاد ایران، مصادیق شایان توجهی وجود دارد که بارها شبه‌علم تلقی شده‌اند و گاهی با اصطلاح «آدرس اشتباهی» خوانده می‌شوند. آدرس‌های اشتباهی‌ای که در مواردی منجر به سیاست‌گذاری‌های نادرست و اتلاف درخور توجه منابع و سرمایه کشور بوده است‌. پنج اقتصاددان در گفت‌وگو با «شرق» مصادیقی از ترویج شبه‌علم در مباحث اقتصادی کشور را مطرح کرده و چگونگی خلاصی اقتصاد از دام شبه‌علم را بررسی می‌کنند.

  

خسارت سنگین شبه علم

‌تولید بدون منطق اقتصادی، خودکفایی در تولید تمام انواع کالا، توزیع نادرست منابع با عنوان عدالت، تشویق به مداخلات دولت در اقتصاد و توجیه قیمت‌گذاری دستوری، پافشاری و تعصب بر نظام بازار بدون در نظر گرفتن تجربیات شکست بازار و‌... مثال‌هایی هستند که اقتصاددانان به‌عنوان شبه‌علم توصیف کرده و می‌گویند‌ در سال‌های متمادی شبه‌علم خسارت سنگینی به اقتصاد کشور وارد کرده است. اما در بسیاری از موارد، این تجربیات پرهزینه نه‌تنها چراغ راه و درس‌آموخته اقتصاد کشور نشده‌اند، بلکه همچنان اشتباهات گذشته تکرار می‌شود. اتفاقی که به زعم اقتصاددانان مورد گفت‌وگو، ناشی از فقر اندیشه، تعصبات، دگم‌اندیشی، منافع و فساد است.

تولید بدون منطق اقتصادی از نظر لطفعلی بخشی، اقتصاددان، یکی از مصادیق ترویج شبه‌علم است. او به «شرق» می‌گوید: نمونه و مصداق تولید بدون منطق اقتصادی در کشور فراوان است. یکی از بارزترین این مصادیق، صنعت خودروسازی است که به بهانه اشتغال حدود ۳۰ هزار نفر، سالانه حدود هفت تا هشت میلیارد دلار مصرف ارزی دارد و نتیجه آن تولید خودرو با کیفیت پایین و قیمت بالاست که حدود یک‌ونیم تا دو برابر میانگین جهانی سوخت مصرف می‌کند و از این ناحیه نیز زیان سنگینی به اقتصاد کشور وارد کرده و آلودگی سنگین هوا را به دنبال دارد و سالانه حدود ۲۰ هزار کشته و معلول و هزینه معیشت بازماندگان آنها را به اقتصاد کشور تحمیل می‌کند.

این در حالی است که با همین مصرف ارزی و خسارتی که از ناحیه مصرف مازاد بنزین به اقتصاد کشور تحمیل می‌شود، واردات خودروهای برقی با قیمت مناسب به‌صرفه‌تر است. این اقتصاددان تأکید می‌کند: تمام تئوری‌هایی که منجر به شکل‌گیری چنین تولید و بازار مصرفی شده‌اند، شبه‌علم هستند و خسارت سنگینی به کشور وارد کرده‌اند. اما شبه‌علم کاسبان و ذی‌نفعان بزرگی هم ایجاد کرده است که با اصلاح ساختار می‌جنگند. بخشی همچنین به تجربه پرداخت ارز ترجیحی به بنگاه‌هایی مانند چای دبش اشاره می‌کند و می‌گوید: بین انبوه مشکلات این کشور، چای چقدر در اولویت بوده است که چنان منابع ارزی سنگینی در شرایط تحریم و گرفتاری‌های فروش نفت به یک بنگاه تولید و فروش چای می‌دهند؟ او تأکید می‌کند: پای چنین منافعی در میان است که پرداخت ارز یارانه‌ای به این بنگاه‌های اقتصادی را با شبه‌علم توجیه می‌کنند.

علم‌گریزی در سیاست‌گذاری اقتصادی

«در کشوری که آمار غیرواقعی تولید به‌طور رسمی منتشر می‌شود، ترویج شبه‌علم جای تعجبی ندارد». این جملاتی است که زهرا کریمی، اقتصاددان، در گفت‌وگو با «شرق» به زبان آورده و می‌گوید:‌ اصولا فضای سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری اقتصاد کشور بر مبنای علم نیست و تصمیمات زیادی بدون پشتوانه علمی گرفته می‌شود و حتی آمار رسمی بعضا نادرست یا متناقض است.‌

او به عارضه جامعه کوتاه‌مدت اشاره کرده و می‌گوید:‌ در چنین جامعه‌ای، تصمیمات‌ کوتاه‌مدت با هدف تعویق بحران گرفته می‌شود و منافع شخصی بر منافع جمعی ارجح است. بنابراین نشر عامدانه شبه‌علم توجیه پیدا می‌کند.

این اقتصاددان توضیح می‌دهد: ‌«به‌عنوان مثال، داده‌های رسمی مرکز آمار ایران نشان می‌دهد قدرت خرید خانوارها به‌طور جدی کاهش یافته ‌و رشد مصرف نهایی خصوصی در بهار 1404 با ثبت رقم منفی 1.1 درصد، چهارمین فصل نزول پیاپی را رقم زده است. اما‌ حتی با وجود این شواهد آماری، طرح موضوع کاهش قدرت خرید با برچسب‌هایی تحت عنوان سیاه‌نمایی مواجه ‌و واقعیت انکار می‌شود. بنابراین جامعه‌ای که علاقه‌مند است واقعیت را انکار کند، حتما گرفتار شبه‌علم می‌شود. این در حالی است که انکار واقعیت‌های نگران‌کننده، نه‌تنها کمکی به حل مسئله نمی‌کند، بلکه می‌تواند هزینه‌های اقتصادی و اجتماعی را در آینده افزایش دهد».‌

فرصت‌سوزی با شبه‌علم

نگاه تک‌بعدی به علم می‌تواند موجب تولید شبه‌علم شود. این موضوعی است که مرتضی افقه، اقتصاددان، با «شرق» در میان می‌گذارد و توضیح می‌دهد: «از منظر تولیدکنندگان شبه‌علم، می‌توان دست‌کم سه گروه را شناسایی کرد. گروه اول برخی اقتصاد‌خوانده‌ها هستند که اتفاقا حضور پررنگی در رسانه‌ها دارند و این افراد معمولا تئوری‌های اقتصادی وارداتی را به‌صورت خالص و بدون توجه به مفروضات و بافت خاص هر جامعه تجویز می‌کنند. درحالی‌که بسیاری از این نظریه‌ها بر پایه فرض‌هایی شکل گرفته‌اند که با واقعیت اقتصاد ایران همخوانی ندارد و با این تفاوت مفروضات نادیده گرفته می‌شود. این رویکردی است که تاکنون هزینه‌های چشمگیری به اقتصاد کشور تحمیل کرده است. گروه دوم افرادی هستند که اساسا تحصیلات اقتصادی ندارند، ولی با مطالعه پراکنده دچار نوعی توهم اقتصاددانی شده‌اند. این گروه بدون درک روش‌شناسی علم اقتصاد، به نسخه‌پیچی مسائل کلان می‌پردازند.‌ گروه سوم و شاید مهم‌ترین گروه نیز خود سیاست‌گذاران هستند که تحت تأثیر دو گروه پیشین تصمیم‌گیری می‌کنند و برخی از این تحلیل‌ها به دلیل سادگی ظاهری یا قابلیت اجرا در کوتاه‌مدت، برای سیاست‌گذار جذاب به نظر می‌رسد و اجرای این نسخه‌های شبه‌علمی، فرصت‌های ارزشمند زیادی را در شرایط رقابت منطقه‌ای از کشور گرفته است».‌

خطای تحلیلی عامل تولید شبه‌علم

سهراب دل‌انگیزان، دیگر اقتصاددان نیز به «شرق» توضیح می‌دهد: «در اقتصاد و سیاست‌گذاری عمومی، یکی از خطاهای رایج، اشتباه‌گرفتن هم‌زمانی با رابطه علی است. به این معنا که وقوع هم‌زمان دو پدیده به اشتباه به‌عنوان رابطه علت و معلول تفسیر می‌شود؛ در‌حالی‌که ممکن است هیچ اثر مستقیم‌ یا معناداری میان آنها وجود نداشته باشد و این نوع خطا زمینه‌ساز شکل‌گیری تصورات نادرست و در نهایت تصمیم‌گیری‌های شبه‌علمی است. نمونه‌هایی مانند طرح زوج و فرد در مدیریت آلودگی هوا از همین جنس هستند. این تصور وجود دارد که صرف طرح این ایده می‌تواند به کاهش آلودگی هوا کمک کند، بدون آنکه الزامات اجرائی و زیر‌ساختی به‌درستی فراهم شود؛ درحالی‌که در عمل بخش درخور توجهی از آلودگی هوا ناشی از کیفیت پایین گازوئیل و بنزین است که اساسا نادیده گرفته شده‌ است. به همین دلیل در شکل‌گیری شبه‌علم همواره نمی‌توان یک انگیزه واحد را مفروض گرفت. برخی از افراد که از مفاهیم شبه‌علمی استفاده می‌کنند، واقعا خود را طرفدار علم و استدلال می‌دانند، اما به دلیل ناآگاهی و ضعف ‌یا درک ناقص از پیچیدگی مسئله دچار خطا می‌شوند. در مقابل، گروهی هم وجود دارند که آگاهانه از سر منافع خود مفاهیم را به‌گونه‌ای صورت‌بندی می‌کنند که ظاهری علمی به خود بگیرد».‌

تعصب تولیدکننده شبه‌علم

کامران ندری، اقتصاددان، اما معتقد است‌ مرز بین علم و شبه‌علم تعصب است. او در پاسخ به اینکه شبه‌علم دقیقا در چه نقطه‌ای شکل می‌گیرد؟ به «شرق» می‌گوید: «تقریبا تمام مباحث اقتصادی، از سیاست‌های کلان گرفته تا تحلیل‌های خرد، بر یک مبنای تئوریک و نظری استوار هستند. به همین دلیل، اقتصاد علمی است که ذاتا پیچیدگی‌های فراوانی دارد و پژوهشگران و تحلیلگران ناگزیر‌ند با پیش‌فرض‌هایی مشخص کار کنند و بر مبنای این پیش‌فرض‌ها یک ایده یا دیدگاه شکل می‌گیرد و برای آن استدلال نظری ارائه می‌شود و سپس شواهد تجربی و داده‌های آماری برای آن جست‌و‌جو می‌شود.

آنچه شبه‌علم نامیده می‌شود، یک باور یا عقیده‌‌ است که بدون استدلال نظری محکم و ‌اتکا بر تفکر انتقادی، به‌عنوان حقیقت قطعی عرضه می‌شود. ویژگی اصلی این رویکرد، جزمیت و تعصب است. به این معنا که شواهد و واقعیت‌هایی که می‌تواند آن باور را رد یا تضعیف کند، نادیده گرفته می‌شود. نمونه بارز این تمایز را می‌توان در بحث تحریم‌ها و در موضوع اسنپ‌بک مشاهده کرد. شواهد تجربی و داده‌های آماری نشان می‌دهد که تشدید تحریم‌ها با افزایش نرخ ارز و بروز فشارهای اقتصادی همراه بوده ‌و در چنین شرایطی، اگر کسی بدون ارائه استدلال نظری قوی و بی‌توجه به این شواهد پافشاری کند که اسنپ‌بک هیچ تأثیری بر اقتصاد کشور نداشته است، این موضوع دیگر علمی محسوب نمی‌شود و این نوع دفاع بیش از آنکه متکی بر تحلیل داده‌محور باشد، بر باورها و عقاید جزمی استوار است که در همین نقطه می‌توان از شبه‌علم سخن گفت. به بیان دیگر، مرز میان علم و شبه‌علم در اقتصاد، نه در درست‌بودن یا غلط‌بودن یک نتیجه، بلکه در روش مواجهه با شواهد مشخص می‌شود و هرکجا جزمیت و تعصب بر داده‌ها حاکم باشد، عملا وارد قلمرو شبه‌علم شده‌ایم».‌

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.