موزه و معاصریت
به بهانه اهدا و نمایش آثار بهرام دبیری در موزه هنرهای معاصر تهران
آگوستین، فیلسوف الجزایری قرون وسطی، پس از ارسطو و افلاطون نخستین متفکری بود که پس از هفت قرن پرسشی از چیستی زمان مطرح کرد. زمان تا آن روز مفهومی بیرونی بود. او زمان را به زیستن انسان گره زد و فرضیه زمان درونی را ارائه داد. برجستگی و نقطه تمایز این متفکر در زیست پرتکاپوی او بود و تجربه زیسته شخصی مبنای اعتقادات او شد.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
جاوید رمضانی
آگوستین، فیلسوف الجزایری قرون وسطی، پس از ارسطو و افلاطون نخستین متفکری بود که پس از هفت قرن پرسشی از چیستی زمان مطرح کرد. زمان تا آن روز مفهومی بیرونی بود. او زمان را به زیستن انسان گره زد و فرضیه زمان درونی را ارائه داد. برجستگی و نقطه تمایز این متفکر در زیست پرتکاپوی او بود و تجربه زیسته شخصی مبنای اعتقادات او شد.
زمان، تاراجدهنده دستاوردها و داشتههای انسان است؛ آنگونه که نخستین داستان ثبتشده بشری گیلگمش است. در این داستان، پهلوانی به دنبال جاودانگی میرود. این رفتن در پس از دست دادن دوستی است که نبود او را تاب نمیآورد. گذشته و آینده همیشه مخل بودن در زمان حال است و زمان حال، مفهوم اکنون و کندشدن گذشت زمان است.
از پس دوران خردورزی نبرد انسان با طبیعت ابعادی تازه به خود گرفت. انسانهایی جهانوطن پدیدار شدند که در نبرد با زمان، در پس فهم گذشته مفهوم تاریخ را مطرح کردند. این کنجکاوی شناخت تمدنهای کهن در قرن هفدهم باعث شکلگیری نخستین موزهها شد و این نهادها گویا برای در اکنون زیستن گسترش یافتند و از این رو، میتوان درک کرد که جهان امروز تا کجا به این نهاد اهمیت میدهد. جوامع بدون وجود موزهها به دوران مدرن وارد نمیشوند و گویا شناسنامه هویت هر ملت در موزهها تولید میشود.
ما شاهد ارائه نمایشی برای بررسی دستاوردهای نقاش معاصر، بهرام دبیری در موزه هنرهای معاصر هستیم. این رخداد به بهانه اهدای مجموعه آثار هنرمند به گنجینه شکل گرفته است.
بهرام دبیری نقاش مطرحی است؛ چراکه در دهه 40 کار خود را آغاز کرد و قبل از ورود به دانشگاه در سال 49 به نمایش گذاشت. او متولد 1329 است و در این سالها در آستانه دهه هشتم زیستنش بیوقفه به خلق آثار و تطور در حوزه تصویر پرداخته است. دهه 40 سالهای نمود هنر مدرن در ادبیات و هنرهای پلاستیک است. او معاشر و شاگرد بزرگانی همچون هانیبال الخاص و بهمن محصص است. این تعلق و پیوستگی نمود شکلگیری و پذیرش هنر مدرن در اذهان جمعی ایرانیان است. این دوران پرتنش در تاریخ سیاسی و اجتماعی و نمود تجدد در ارزشهای اجتماعی، تاریخی پرتبوتاب را به وجود آورده است.
امروزه تاریخ را کمتر در نوشتهها میجویند و آیندگان قضاوت خود را بر مبنایی همین دست ساختهها پدیدار میکنند.
دبیری نقاشی است که شاکلهای جهانوطن دارد. او در طول دوران کار حرفهای خود از یک سو دغدغه فرم داشته و از سویی به هنر جهان نگریسته است. او معتقد به گفتوگو، تأثیر و تأثر در عرصه فرهنگ است. خود میگوید: «کلیشهها نشان هیچ چیزی نیست، آنچنان که متأثربودن از هنر غرب نشانه هنرمند غربی بودن نیست».
ایرانیان در هنر خود همیشه در حال گفتوگو با جهان بودند، آنچنان که در تختجمشید ما ردپای بابلیان، مصریان و... را میبینیم. اما آنچه تمایز هنر ایرانی است، توان تولید و ادغام فلزات مختلف برای ساختن آلیاژی نو و درخشان است. مگر محصص از هنری مور و پیکاسو تأثر نگرفت، ولی ایرانیت در آثارش موج میزند. یا اسفندیاری و جوادیپور امپرسیونیستی کار نکردهاند، اما کیست که مناظر ایرانی را در کارشان تشخیص ندهد. تمدن ایرانی در این گفتوگوهای فرهنگی مهاجمان بسیاری را در خود حل کرده و اینچنین یکی از قدیمیترین تمدنها را پایه گذاشته است. دبیری بهخوبی از نشانه و زبان سود میجوید و والاترین نقطه شاعرانگی در تصویر را به نمایش میگذارد. ادبیات و زبان هر دو نقطه درخشان تمدن ماست و رازورزی ادیبانه را میتوان در منتهای نگاه دبیری درک کرد.
دبیری طی گذشت سالها به زبان شخصی دست یافته که خود را فارغ از سبکها و اکنون و دیروز میگرداند. او در حل مسئله بیان بومی و جهانی راههای بیشماری را گشوده که نقاشان امروز از آن ثمر بردهاند.
در زمان حال که عرصه انقلاب انفورماتیک به مرحله جدیدی پای گذارده، موقعیت هویتی ملتها دچار بحران شده است و مشکل جهان توسعهنیافته سرگردانی در عرصه فرهنگ است. اینجاست که نقاشان نقش خود را نشان میدهند.
در فرهنگ قدیم ارجنهادن به طبیعت یک ارزش بود و قدما در پی دگرگونکردن جهان نبودند. این دگرگونکردن برای زیست بهتر انسانها حاصل تجدد بود، اما این دگرگونی دنیای مدرن خود دچار مشکلاتی شد که جهان پسامدرن شکل گرفت و صحبت از توجه به خردهفرهنگها آغاز شد بشر برای راه جستن به اینده تمامی روشها را مورد تعمل قرار داد. اینجاست که موزههای معاصر نقش مهمی در گفتوگو با جهان را دارند.
ظرفیتهای زبانی تمدنهای قدیمی امکان شکلدادن این گفتوگو را دارند موزههای گذشته در پی تدوین اوریانتالیسم بودند. اما امروز ما باید درک تمدن گذشته خود را به همراه درک تاریخ اکنون جهان شکل دهیم. درک گذشته متضمن بهبود و ایجاد فناوری برای زیستن بهتر نخواهد بود.
امروزه موزههای معاصر مرکزی برای گفتوگو و سنگری برای تجلی زبان جدید در برابر زبان قدیم هستند و توجه به زیستن بهتر مردمان افقی نو در خواستگاه موزهداری است.
نمایشها و انجام مراسم سنتی و نگهداری آثار چه ثمری دارد؛ زمانی که این ماده خام به محصولی بدل و به اذهان عمومی منتقل نمیشود تا راهکاری برای زیستن امروزمان شوند.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.