|

تهدید نمادین بگرام

اظهارات اخیر رئیس‌جمهور آمریکا درباره لزوم بازپس‌گیری پایگاه بگرام در افغانستان، بار دیگر این نقطه راهبردی را به مرکز توجه جهانی کشاند.

تهدید نمادین بگرام

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

شرق: اظهارات اخیر رئیس‌جمهور آمریکا درباره لزوم بازپس‌گیری پایگاه بگرام در افغانستان، بار دیگر این نقطه راهبردی را به مرکز توجه جهانی کشاند. او بگرام را به‌ عنوان ابزاری برای مهار چین معرفی کرد، اما واکنش فوری طالبان و پاسخ محتاطانه پکن نشان دادند که فاصله میان تهدید لفظی و امکان عملی بسیار زیاد است. تهدید ترامپ در ۲۰ سپتامبر ۲۰۲۵ در شبکه «تروث‌سوشال» منتشر شد: اگر افغانستان «بگرام را پس ندهد، اتفاقات بدی خواهد افتاد». چند روز پیش‌تر در لندن، او بگرام را «یک ساعت فاصله با جایی که چین سلاح هسته‌ای می‌سازد» توصیف کرده بود. اگرچه این ادعا از نظر جغرافیایی نادرست بود، اما پیام روشنی داشت: واشنگتن دوباره به ارزش این پایگاه در مجاورت مرزهای غربی چین فکر می‌کند. واکنش کابل سریع و قاطع بود. وزارت خارجه طالبان بازگشت آمریکا به بگرام را رد‌ و به «توافق دوحه» استناد کرد. برای حکومتی که خروج آمریکا را پیروزی بزرگ می‌داند، واگذاری نماد شکست غرب برابر با خودکشی سیاسی است. از همین رو، هیچ مجالی برای مذاکره آشکار وجود ندارد. بگرام در ۶۴کیلومتری شمال کابل قرار دارد و تا «دالان واخان» حدود ۴۸۰ کیلومتر فاصله دارد. از آنجا تا کاشغر در سین‌کیانگ ۷۸۰ کیلومتر و تا «لوپ‌نور» -محل تاریخی آزمایش‌های هسته‌ای چین- حدود ۱۸۷۵ کیلومتر است. بنابراین ادعای «یک ساعت فاصله» بیش از هر چیز یک اغراق سیاسی بود. بااین‌حال، ترامپ کوشید بگرام را به‌ عنوان نقطه‌ای برای دیده‌بانی و نظارت دقیق‌تر بر زیرساخت‌های نظامی در غرب چین معرفی کند. کارشناسان نظامی می‌گویند چنین پایگاهی می‌تواند زمان واکنش آمریکا را در عملیات شناسایی و اطلاعاتی کاهش دهد. این امر چین را با یک معضل دو جبهه‌ای مواجه می‌سازد: دریا در شرق و یک تهدید زمینی در غرب. اما پرسش اساسی این است که آیا اشغال دوباره بگرام گزینه‌ای واقع‌بینانه است؟ پاسخ بیشتر تحلیلگران منفی است. حتی مقام‌های نزدیک به پنتاگون اذعان دارند که بازگشت به بگرام چیزی شبیه به «اشغال دوباره» خواهد بود. برای چنین اقدامی باید ده‌ها هزار نیروی نظامی به افغانستان اعزام شوند، سامانه‌های پدافندی برای مقابله با پهپادها، راکت‌ها و موشک‌های بالستیک میان‌برد مستقر و ساختار تدارکاتی وسیعی ایجاد شود. از منظر سیاسی نیز طالبان هرگز اجازه چنین حضوری را نخواهد داد. پذیرش آن، رژیم کابل را در نقش یک نیروی نیابتی آمریکا قرار می‌دهد و مشروعیت داخلی‌اش را از بین می‌برد. در سطح عملیاتی نیز بگرام به هدفی ثابت و پرهزینه تبدیل می‌شود که توان آمریکا را در مناطق دیگر فرسوده خواهد کرد. بسیاری از ظرفیت‌هایی که ترامپ به‌ دنبال آن است، اکنون از مسیرهای دیگر تأمین می‌شود. سازمان توسعه فضایی آمریکا در سال ۲۰۲۵ شبکه‌ای گسترده از ماهواره‌ها را پرتاب کرده که پوشش اطلاعاتی را به‌ طور چشمگیر گسترش می‌دهد. همچنین پهپادهای شناسایی با ماندگاری طولانی، در سکوت و با استقرار در آسیای مرکزی و اقیانوس هند، عملیات نظارتی بر چین را انجام می‌دهند. این شبکه توزیع‌شده انعطاف‌پذیری بیشتری ایجاد می‌کند، بی‌آنکه نیازمند یک پایگاه عظیم در سرزمینی دشمن باشد.

پیام به چین و افغانستان

با وجود این محدودیت‌ها، تهدید ترامپ هدفی روشن داشت: فشار بر پکن. حتی احتمال دور از ذهن استقرار دوباره آمریکا در بگرام، برنامه‌ریزی چین را پیچیده می‌کند. پکن در سال‌های اخیر سرمایه‌گذاری‌هایی چون جاده «واخان» یا احیای پروژه مس عینک را پی گرفته، اما قرارداد بزرگ نفت «آمو دریا» در اوت ۲۰۲۵ شکست خورد. چین در واکنش رسمی اعلام کرد که به «حاکمیت افغانستان» احترام می‌گذارد و از واشنگتن خواست «تنش‌زایی نکند». این لحن محتاطانه نشان داد پیام ترامپ به مقصد رسیده است، هرچند فقط به سطح کلامی محدود ماند. اما سیاست اجبار هم حد و مرزی دارد. اگر واشنگتن تهدیدهایی را مطرح کند که توان یا اراده عملی‌کردن آن را نداشته باشد، اعتبارش آسیب می‌بیند. در چنین حالتی، طالبان جسورتر می‌شوند و چین به بی‌اثربودن شعارهای آمریکا مطمئن‌تر خواهد شد. این آسیب فقط محدود به کابل نیست، بلکه شرکای منطقه‌ای و جهانی نیز نسبت به تعهدات واشنگتن دچار تردید می‌شوند. از نگاه کارشناسان امنیتی، باید میان «نماد بگرام» و «کارکرد راهبردی آن» تمایز گذاشت. اگر هدف اصلی تقویت رصد چین است، ابزارهای مدرن فضایی و ماهواره‌ای و پهپادی کفایت می‌کنند. اگر هدف اعمال فشار بر کابل و پکن است، باید دید این فشار نمادین به چه امتیازهای واقعی منجر می‌شود: دسترسی هوایی، همکاری اطلاعاتی یا محدودشدن روابط کابل و پکن.

سناریوهای محتمل

تحلیلگران دو مسیر اصلی را محتمل می‌دانند. نخست، طالبان موضع خود را حفظ می‌کنند و واشنگتن تلاش می‌کند تهدید را به توافق‌های کوچک‌تر تبدیل کند؛ از جمله دسترسی به کریدورهای هوایی یا همکاری‌های محدود اطلاعاتی. دوم، ایالات متحده فشارها را تشدید می‌کند، بی‌آنکه به دخالت نظامی مستقیم برسد، تا خطوط قرمز طالبان را بیازماید. در هیچ‌یک از این دو سناریو پرچم آمریکا دوباره بر باند بگرام دیده نخواهد شد. بااین‌حال، هر دو مسیر غرب چین را به‌ عنوان جبهه‌ای تازه در رقابت واشنگتن و پکن بازمی‌گذارند. از دیدگاه بسیاری از تحلیلگران، ترامپ با مطرح‌کردن بگرام توانست دست‌کم سه پیام بفرستد: به طالبان که آمریکا هنوز گزینه‌های فشار دارد، به پکن که مرزهای غربی‌اش مصون نیست‌ و به متحدان منطقه‌ای که واشنگتن مایل به بازگشت به بازی قدرت در آسیای مرکزی است. اما همه این پیام‌ها بیشتر به نمادگرایی شبیه‌اند تا راهبردی پایدار.

منبع:‌ Asia Times

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.