|

روابط قدرت درون یک عمارت

«شکارگاه» دومین تجربه نیما جاویدی در سریال‌سازی بعد از «آکتور» است. قیاس این دو کار دست‌کم دو مؤلفه از کارگردان را بازنمایی می‌کند؛ یکی تجربه‌گرایی او که به نظر می‌رسد خود را در یک ژانر و شکل خاصی از سریال‌سازی محدود نمی‌کند و دوم نوآوری و خلاقیت در پردازش ژانری.

روابط قدرت درون یک عمارت

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

رضا صائمی

 

«شکارگاه» دومین تجربه نیما جاویدی در سریال‌سازی بعد از «آکتور» است. قیاس این دو کار دست‌کم دو مؤلفه از کارگردان را بازنمایی می‌کند؛ یکی تجربه‌گرایی او که به نظر می‌رسد خود را در یک ژانر و شکل خاصی از سریال‌سازی محدود نمی‌کند و دوم نوآوری و خلاقیت در پردازش ژانری. به این معنا که او وقتی سراغ ژانری تاریخی مثل «شکارگاه» می‌رود، به روایت متفاوتی از نمونه‌های ژانری دست زده و فضای متفاوتی در درون مؤلفه‌های آن خلق می‌کند.

شاید بتوان گفت ارزش‌افزوده آثار جاویدی، همین تمایزپذیری کارهای او از نمونه‌های مشابه است. چنان‌که همین رویکرد را در فیلم «سرخپوست» او هم شاهد بودیم که روابط انسانی و پیچیدگی‌های آن را در دل قصه‌ای تاریخی به تصویر می‌کشد. اگر بخواهیم مبتنی بر پارادایم‌های جامعه‌شناختی حرف بزنیم، باید شیوه روایت و زاویه دید او در «شکارگاه» را مبتنی بر رویکرد «تاریخ فرهنگی» صورت‌بندی کنیم. به این معنا که او به سراغ رخدادهای کلان و شخصیت‌های سیاسی در تاریخ قاجار نرفته، بلکه زیست‌جهان مردم عادی در آن دوره را کانون درام خود قرار داده و به ساختار پادشاهی آن دوره گره زده است. در درون این روایت مردم‌شناسانه به میانجی قصه‌ای که تعریف می‌کند، می‌توان به درکی جامعه‌شناختی از آن برهه تاریخی دست یافت. درواقع او به جای زمان تاریخی، زمانه آن برهه تاریخی را زمینه درام‌پردازی قرار داده تا قصه‌ای معمایی را درون آن بگنجاند. در این شیوه بازنمایی البته «مکان» هم به هسته مرکزی قصه آمده و عمارت باشکوه و مرموز قاجاری به‌مثابه یک کاراکتر کانونی در کانون درام قرار گرفته است.

درواقع می‌توان گفت جاویدی در شکارگاه روایت خود را مکان‌مند می‌کند و حتی عنوان سریال هم گواهی بر این معناست. درواقع «شکارگاه» تأکیدی بر هویت مکانی قصه است که این توجه را می‌توان در دوربین او در بازنمایی از این مکان هم ردیابی کرد. حتی گره اصلی داستان در این دو قسمت، سویه مکان‌مند دارد و جواهرات ربوده‌شده از مکانی درون این عمارت، موتور درام را روشن می‌کند.

خود مکان در اینجا پر رمز و راز است. در عین باشکوه‌ بودن، گاهی مخوف می‌شود. زیر زمین و اندرونی‌های متعدد و پر از دهلیز و دالان بودن، عمارت را به مکانی پر رمز و راز تبدیل می‌کند که قصه‌ای معمایی و پیچیده را درون خودش جای داده و تجسم می‌بخشد. روابط انسانی شکل‌گرفته پیرامون درام در این مکان، به امکانی بدل می‌شود تا تفاوت و تضاد و در نهایت نزاع طبقات فرادست و فرودست در آن دوره تاریخی درون این عمارت، مکان‌مند شده و بازنمایی شود.

درواقع جاویدی جهان داستانی خود را در زمینه موقعیتی مکان‌مند قرار می‌دهد تا یک قصه‌اش از یک زمان تاریخی را در این فضا بسازد. قصه‌ای که حول خانواده میرعطا و ماجراهایی که برای‌شان درون این عمارت رخ می‌دهد، شکل گرفته است. آنچه پیش از هر چیز در مواجهه با این سریال تاریخی جلب توجه می‌کند، ریتم تند و رخدادهای ملتهبی است که متفاوت از روایت‌های کش‌دار و آرام متعارف اغلب سریال‌های تاریخی است. در‌واقع مخاطب با قصه‌ای ملتهب و راز‌آلود از یک موقعیت معمایی مواجه است که از ترکیب ژانری معمایی-تاریخی برساخته شده و سویه‌های خانوادگی هم دارد. شخصیت‌پردازی هم درون همین ساختار به شکل تدریجی و قطره‌چکانی معرفی شده و هویت‌مند می‌شوند. آن‌چنان‌که مخاطب باید در یک فرایند ذهنی و به موازات رخدادهای قصه به‌تدریج با کاراکترها و مؤلفه‌های هویتی آنها آشنا شود. توجه به جزئی‌نگری در پردازش روان‌شناختی شخصیت‌ها و نفوذ به لایه‌های درونی آنها در یک رفتارشناسی دراماتیک کمک کرده تا کارگردان از تیپ‌سازی عبور کرده و به شخصیت‌پردازی دست بزند. شخصیت‌هایی که به نظر می‌رسد در طول قصه به‌تدریج و به موازات رخدادهایی که طراحی شده، بیشتر با آن آشنا می‌شویم و به عمق آنها راه می‌یابیم.

تنوع شخصیتی هم در حدی است که این تفاوت‌ها به یک جذابیت دراماتیک بدل شود. واقعیت این است که در پس «شکارگاه» و فراتر از سطوح دراماتیک قصه‌اش، قابلیت‌هایی برای فهم‌پذیری تاریخی دوران قاجار وجود دارد که امکانی فراهم می‌کند تا مبتنی بر جامعه‌شناسی سیاسی، به بازنمایی روابط قدرت و سلطه در آن دوره بپردازد. رویکرد جاویدی در این سریال مبتنی بر پارادایم‌های جامعه‌شناسی خرد است که از درون ساختار اجتماعی و مدنی یک دوره تاریخی به ساختار سیاسی و مناسبات قدرت در آن زمانه نقب می‌زند و فرصتی برای مخاطب فراهم می‌کند تا به واسطه سرگرم‌شدن درون قصه‌ای معمایی، به معنایی جامعه‌شناختی از یک دوره تاریخی برسد. معنایی که نه از طریق بازنمایی ساخت قدرت در رأس هرم، بلکه به میانجی بازنمایی زیست‌جهان یکی از طبقات اجتماعی یعنی میرعطا و خانواده‌اش که طبقه نظامی آن دوره بودند، به فهم تاریخی از تاریخ معاصر دست بزند.

 

آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.