واکاوی معادلات منطقه پس از جنگ ۱۲روزه در گفتوگو با محمد ایرانی
زلزله سیاسی در انتظار مذاکرات هستهای؟
در پی جنگ ۱۲روزه و تحولات خاورمیانه، احتمال فعالسازی مکانیسم ماشه توسط تروئیکای اروپایی (آلمان، فرانسه و بریتانیا) به یکی از مسائل کلیدی تبدیل شده است. اخیرا خبری از سوی العربیه مبنی بر قصد این سه کشور برای ارسال نامه به شورای امنیت برای فعالسازی مکانیسم ماشه مطرح شد که تکذیب شد، اما همچنان نگرانی از این اقدام پابرجاست.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
در پی جنگ ۱۲روزه و تحولات خاورمیانه، احتمال فعالسازی مکانیسم ماشه توسط تروئیکای اروپایی (آلمان، فرانسه و بریتانیا) به یکی از مسائل کلیدی تبدیل شده است. اخیرا خبری از سوی العربیه مبنی بر قصد این سه کشور برای ارسال نامه به شورای امنیت برای فعالسازی مکانیسم ماشه مطرح شد که تکذیب شد، اما همچنان نگرانی از این اقدام پابرجاست. فعالسازی مکانیسم ماشه که منجر به بازگشت خودکار تحریمهای سازمان ملل علیه ایران میشود، میتواند بسان زلزلهای سیاسی، مذاکرات احتمالی تهران و واشنگتن را مختل کند.
در واکنش به این خبرسازیها، کاظم غریبآبادی، معاون حقوقی وزارت خارجه، عنوان کرد: «اطلاع رسمی در مورد فعالشدن مکانیسم ماشه دریافت نکردهایم». لارنس نورمن، خبرنگار والاستریتژورنال نیز اظهارات غریبآبادی را تأیید کرد و خبر داد کشورهای اروپایی فعلا برنامهای برای فعالسازی مکانیسم ماشه ندارند. گفتنی است مکانیسم ماشه، براساس قطعنامه ۲۲۳۱، تا اکتبر ۲۰۲۵ فرصت اجرا دارد و در صورت فعالشدن، مذاکرات دیپلماتیک را با چالشی جدی مواجه خواهد کرد. بااینحال، شواهد نشان میدهد ایران و آمریکا، با آگاهی از این تهدید، به دنبال ازسرگیری مذاکرات هستند. عباس عراقچی، وزیر خارجه ایران، بر مذاکرات مستقیم با آمریکا تأکید کرده و نقش اروپا را کمرنگ دانسته است.
این رویکرد میتواند نشاندهنده استراتژی تهران برای مدیریت فشارهای اروپا از طریق اهرم واشنگتن باشد. تروئیکای اروپایی که از انفعال در مذاکرات و فشارهای آمریکا ناراضی است، ممکن است با فعالسازی مکانیسم ماشه به دنبال بازتعریف نقش خود باشد؛ اما این اقدام، همانطور که مارک فینو، سخنگوی سابق وزارت خارجه فرانسه هشدار داده، میتواند شانس توافق با تهران را از بین ببرد و روابط تجاری اروپا با ایران را نابود کند. از سوی دیگر، تهران تهدید کرده که در صورت اجرای ماشه، از NPT خارج خواهد شد؛ امری که تنشها را به نقطه بیسابقهای خواهد رساند. بنابراین، تهران و واشنگتن احتمالا با علم به پروسه ۳۰روزه (از زمان ارجاع نامه به شورای امنیت) برای بازگشت تحریمها سازمان ملل، به دنبال توافقی موقت هستند تا از طریق دیپلماسی، مانع از اقدام اروپا شوند و مسیر مذاکرات را حفظ کنند.
البته در متن برجام یک پروسه حقوقی ۶۵روزه در سه مرحله ترسیم شده است که مرحله اول و دوم آن یک فرایند حقوقی ۳۰روزه (به انضمام پنج روز برای تلاش نهایی) را ذیل طرح شکایت در کمیسیون مشترک برجام و ارجاع اختلافها به هیئت بالاتر، مشتمل بر هیئت وزرای طرفهای برجامی توصیه میکند؛ اما چون آلمان، فرانسه و انگلستان وارد مرحله سوم، یعنی ارجاع اختلافها به شورای امنیت شدهاند، پس از ارجاع رسمی موضوع به این شورا (امنیت)، در یک بازه ۳۰روزه اگر قطعنامه جدیدی برای تمدید تعلیق تحریمها تصویب نشود (یا به واسطه وتوی اعضای دائم متوقف شود)، به طور خودکار تحریمهای پیشین علیه ایران بازمیگردند. اینکه آیا مکانیسم ماشه در نهایت فعال خواهد شد و در صورت اجرا، چه آیندهای در انتظار دیپلماسی هستهای ایران خواهد بود، محور گفتوگویی با محمد ایرانی، تحلیلگر ارشد مسائل خاورمیانه و جهان عرب است.
او که سابقه سفارت در کشورهای کویت، لبنان و اردن را در کارنامه دیپلماتیک خود دارد، در ادامه این گپوگفت به بررسی نقش دیپلماسی منطقهای، بهویژه تلاشهای عربستان سعودی، قطر و عمان در آستانه دور جدید مذاکرات احتمالی ایران و ایالات متحده میپردازد که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
جناب ایرانی، قرار بود محور اصلی گفتوگو با حضرتعالی واکاوی و تحلیل فضای منطقه خاورمیانه پس از جنگ ۱۲روزه باشد، اما به دلیل برخی خبرهای ضدونقیض درباره احتمال فعالسازی مکانیسم ماشه توسط کشورهای اروپایی، به نظرم نقطه آغازین گپوگفت با شما از زاویه همین اتفاق باشد. العربیه در خبری از زبان فردریش مرتس، صدراعظم آلمان، مدعی شده بود برلین، پاریس و لندن به دنبال ارسال نامه به شورای امنیت برای فعالکردن مکانیسم ماشه هستند که البته این خبر تکذیب شد. بااینحال هنوز بیم انجام آن میرود. بنابراین باید پرسید که چنین اقدامی در صورت وقوع بهمثابه یک زلزله سیاسی عمل خواهد کرد که باعث تحتالشعاع قرارگرفتن همه تحولات و تحرکات دیپلماتیک از جمله دور جدید احتمالی مذاکرات بین تهران و واشنگتن خواهد شد یا آنکه جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا با علم و آگاهی به اقدام آلمان، فرانسه و انگلستان، در ارسال نامه به شورای امنیت، مذاکرات جدید را کلید زدهاند؟
در این باره یک فضای دوگانه تحلیلی بین کارشناسان و ناظران وجود دارد دال بر اینکه طیفی معتقدند فعالسازی مکانیسم ماشه از سوی اروپاییها تأثیر چندانی روی مسیر مذاکرات ایران و آمریکا نخواهد داشت و دو طرف منافع خود را در دور جدید مذاکرات پیگیری خواهند کرد. در مقابل طیف عمدهای از ناظران بر این واقعیت اذعان دارند که قطعا فعالسازی مکانیسم ماشه و سمتوسوی مذاکرات پیشرو، دو اتفاقی هستند که روی همدیگر تأثیر گذاشته و از هم تأثیر میپذیرند.
به همین دلیل نمیتوان منکر تبعات این اقدام آلمان، فرانسه و انگلستان شد. به هر حال در عالم سیاست خارجی و دیپلماسی، همه موضوعات به نحوی درهمتنیده هستند و نمیتوان این واقعیت را هم نادیده گرفت که اکنون همه طرفها غربی یعنی اروپا و آمریکا، در یک جبهه واحد، خواستهها، مطالبات و انتظارات یکسان و همسویی از ایران دارند. پس چه بخواهیم و چه نخواهیم، واقعا اگر سه کشور اروپایی طی امروز و فردا درخواستی برای فعالسازی مکانیسم ماشه از شورای امنیت داشته باشند، تأثیر خود را روی مذاکرات خواهد داشت.
شدت تأثیر آن چقدر خواهد بود؟
اینکه تأثیر این اقدام در چه سطحی و با چه شدتی خواهد بود، بستگی به واکنش تهران و نیز عملکرد واشنگتن دارد. باید ببینیم اکنون بین تهران و غرب، سلسله کنشها و واکنشهایی شکل خواهد گرفت.
واقعا جا دارد این پرسش را مطرح کنم که چه شد روابط ایران و اروپا به یکی از تاریکترین و سردترین برهههای خود رسید و اساسا چرا آلمان، فرانسه و انگلستان اکنون رادیکالتر از آمریکا در قبال ما عمل میکنند؟ آیا پاریس، برلین و لندن انتقام جنگ اوکراین را از ما میگیرند؟
واقع امر این است که در طول عمر جمهوری اسلامی ایران، نقطه بحرانی حلنشدنیای در روابط با اروپا نداشتیم و اگر اتفاقی هم رخ داد، بهسرعت مدیریت شد و روابط دو طرف برگشت. بنابراین در این ۴۶ سال، روابط ایران و اروپا بخش مهمی از سیاست خارجی کشور را شکل داده است؛ بهویژه در دوره مذاکرات برجامی و پس از آن. در آن برهه اروپاییها، بهویژه آلمان، فرانسه و انگلستان، سعی داشتند با میانجیگری و تحرکات دیپلماتیک مانع تشدید بحران شوند. حتی در مقطعی مانند فعالسازی مکانیسم ماشه در دولت اول ترامپ، اروپاییها در برابر کاخ سفید ایستادند و این اتفاق رخ نداد. باید گفت در آن برهه، اروپاییها واقعا تلاش کردند حمایت سیاسی و دیپلماتیک خود را از برجام و توافق هستهای نشان دهند؛ هرچند در عمل نتوانستند تعهدات خود برای رفع تحریمها پس از خروج آمریکا از برجام را عملیاتی کنند، اما حداقل، اروپا در مقابل تهران قرار نداشت.
اما به قول شما چه شد که اروپا به این نقطه از تخاصم و تقابل با جمهوری اسلامی ایران رسید و فارغ از اینکه مذاکرات جدید بین ایران و آمریکا شکل بگیرد یا خیر، چرا اروپا به دنبال فعالسازی مکانیسم ماشه است، به نظر من همانطور که شما گفتید، ریشه این تخاصم به معادلات جنگ اوکراین بازمیگردد. باید اذعان کرد که این جنگ، امنیت و تمامیت اتحادیه اروپا و قاره سبز را درگیر کرد. برخی ادعاها درباره مناسبات بین تهران و مسکو، نهتنها روابط حسنه ایران و اروپا را خراب و مخدوش کرد، بلکه آلمان، فرانسه و انگلستان را مستقیما در برابر ما قرار داد.
آنگونه که بهدرستی اشاره کردید، به نظر من اروپاییها به سمت انتقامگیری از تهران رفتند. در سال ۲۰۲۴، دو قطعنامه در شورای حکام علیه پرونده هستهای ایران تصویب شد و در سال ۲۰۲۵ نیز این سیاست مخرب تا جایی پیش رفت که با نقشآفرینی آلمان، فرانسه و انگلستان در تصویب قطعنامه ضدایرانی، فضا برای حمله و تهاجم اسرائیل به ایران فراهم شد. درحالیکه پرونده ایران یک پرونده فنی و کارشناسی است، با فشار و اعمالنظر اروپاییها، عملا رویکردی امنیتی و سیاسی پیدا کرد.
اکنون نیز به نظر من، بهرغم آنکه دونالد ترامپ به نحوی آلمان، فرانسه و انگلستان را از چرخه مذاکرات هستهای با ایران کنار گذاشته و این موضوع بههیچوجه خشنودی و رضایت اروپاییها را به دنبال نداشته، اما چون استقلال سیاسی لازم را در برابر آمریکا ندارند، سعی میکنند در قالب همان انتقامگیری سیاسی از تهران و با تقسیم وظایفی که با آمریکاییها دارند، با فعالسازی مکانیسم ماشه، فشار را تا جایی بالا ببرند که ایران متقاعد به توقف چرخه سوخت هستهای و پذیرش غنیسازی صفر درصد شود. این یک بازی پیچیده است. بنابراین اکنون وارد یک بازی پیچیده با اروپاییها شدهایم که ریسک و تبعات آن برای ما بسیار زیاد است و در عین حال، فرصت کمی برای مدیریت این فضا وجود دارد.
اگر یک جوالدوز به اروپا و غرب میزنیم، یک سوزن هم به خودمان بزنیم و آسیبشناسی از رفتار و سیاست ایران در مقابل آلمان، فرانسه و انگلستان داشته باشیم. فارغ از آنچه درباره جنگ اوکراین و معادلات آن روی داد که موجب تخریب روابط ایران و اروپا شد، واقعا چه موضعگیریها، تصمیمات و اقداماتی از جانب ایران، ما را به این نقطه بیسابقه از تخاصم رساند؟
واقع مطلب این است که باید اعتراف کرد برخی موضعگیریهای نسنجیده، بهویژه بعد از آغاز جنگ اوکراین، باعث حساسیت در اروپاییها شد؛ چون جنگ اوکراین به امنیت و تمامیت اروپا ارتباط مستقیم داشت و آنها روی این موضوع بهشدت حساس بودند. لذا هرگونه موضعگیری برخی مقامات برای حمایت از روسیه، تبعات مخرب خود را روی تخریب روابط با اروپا نشان داد. ضمن آنکه مسائلی مانند طعنههای پاییز و زمستان سرد اروپا، تحقیر اروپاییها در مقوله تأمین انرژی و سایر قضایا نیز تخاصم را بیشتر کرد که بهجای نفع، به ضرر ما تمام شد و ما را به این نقطه از تقابل رساند.
تا پیش از این، آلمان واقعا روابط بسیار خوبی با ایران داشت و فرانسویها هم همینطور؛ اما اکنون میبینیم که برلین و پاریس شدیدترین موضعگیریهای ضدایرانی را دارند. خاطرتان هست در مسئله مذاکرات برجامی و پس از خروج آمریکا از توافق هستهای سال ۲۰۱۵، امانوئل مکرون چه تلاشهایی کرد که این توافق حفظ شود؟ اما اکنون دیگر خبری از آن سیاست تعاملگرا و میانجیگرایانه نیست. در همین برهه اخیر هم گویا قرار بود امانوئل مکرون سفری به تهران داشته باشد و تلاشهای خود را برای تعامل با تهران انجام دهد، اما با این سفر مخالفت شد. ضمن آنکه موضوع دستگیری برخی دوتابعیتیها یا اتباع اروپایی و فرانسوی هم موضوع را پیچیدهتر کرد و اکنون آلمان و فرانسه به جرگه تندروها علیه تهران پیوستهاند.
با آسیبشناسی مطرحشده، دیپلماسی هستهای ایران در چه نقطهای قرار دارد؟
متأسفانه نگاه خوشبینانهای به وضعیت کنونی دیپلماسی هستهای، بهویژه پس از جنگ ۱۲روزه، ندارم. باید به هر طریق ممکن این فضا را تغییر دهیم. نمیتوان همزمان در چهار جبهه علیه ایالات متحده، سه کشور اروپایی عضو برجام، اسرائیل و آژانس بینالمللی انرژی اتمی و شخص رافائل گروسی، مدیر کل این نهاد، وارد نبرد و تقابل دیپلماتیک شد؛ آن هم با ابزارهای محدودی که در اختیار داریم و پس از جنگ اخیر محدودتر هم شدهاند. ضمن اینکه موضوعاتی مانند تداوم تهدیدهای اسرائیلیها و احتمال تأثیرپذیری از حملات و تجاوزات این رژیم نیز مطرح است. تقریبا میتوانم با قاطعیت بگویم که در هیچ زمان و برههای، هیچ کشوری سابقه نداشته که بهتنهایی در چند جبهه در برابر اروپا، آمریکا، اسرائیل و آژانس مقابله کند.
با همه نکاتی که مطرح شده، به پرسش نخست بازمیگردم که هنوز پاسخ آن را از جنابعالی دریافت نکردهام. اگر نامهای از سوی تروئیکای اروپایی برای فعالسازی مکانیسم ماشه به شورای امنیت داده شود، آیا میتواند مانند زلزلهای سیاسی همه روندها، بهویژه مذاکرات احتمالی پیشرو بین آمریکا و ایران را تحتالشعاع قرار دهد، یا تهران و واشنگتن با آگاهی از احتمال فعالسازی مکانیسم ماشه در بازه پروسه ۳۰روزه (از زمان ارجاع نامه به شورای امنیت)، برای بازگشت قطعنامهها و تحریمهای سازمان ملل، به دنبال مذاکره و توافق جدید خواهند بود و در این صورت، با اهرم ایالات متحده میتوان آلمان، فرانسه و انگلستان را مدیریت کرد؟
این پرسش کلیدی شما به گفته قبلیام بازمیگردد. اکنون ما شاهد بازی پیچیدهای بین آلمان، فرانسه و انگلستان با آمریکاییها هستیم. تروئیکای اروپایی با ارسال نامه برای فعالسازی مکانیسم ماشه، سعی دارند ایران را به توقف چرخه غنیسازی و پذیرش غنیسازی صفر درصد وادار کنند. پس هم ریسک این فضا برای ما بسیار بالاست و هم فرصت ما بسیار محدود است. بنابراین بدون تعارف، چندان به آینده خوشبین نیستم.
من هم همواره بر سناریوهای بدبینانه تمرکز بیشتری دارم، اما چرا جنابعالی نگاه خوشبینانهای ندارید؟
چون همانطورکه گفتم، ایران اکنون پس از جنگ اخیر، توان و تمرکز لازم برای تقابل در چند جبهه برابر اسرائیلیها، آژانس بینالمللی انرژی اتمی، تروئیکای اروپایی و آمریکا را ندارد. تنها ابزاری که در اختیار ایران است، تداوم مذاکرات و آغاز گفتوگوهای جدید با آمریکاست تا از طریق واشنگتن بتوان برلین، پاریس و لندن را برای جلوگیری از فعالسازی مکانیسم ماشه مدیریت کرد. باید در اسرع وقت شاهد استمرار گفتوگوها با آمریکا باشیم. ضمن اینکه، همانطورکه اشاره کردید، در این بازه ۶۰روزه برای بازگشت قطعنامهها، اروپاییها منتظر نتیجه نهایی مذاکرات تهران و واشنگتن خواهند بود. اگرچه احتمال تأثیرگذاری این راهکار ضعیف است و باید به آن اندیشید و از همه ابزارها استفاده کرد؛ بنابراین به نظرم، پرسش مهمتر این است که چگونه میخواهیم از این بنبست و وضعیت بحرانی خارج شویم؟ آیا قرار است از طریق دیپلماسی، گفتوگو، مذاکره و چانهزنی به این هدف دست یابیم، یا همچنان تقابل با اسرائیل و تأکید بر موضوعات نظامی و جنگ در دستور کار است و نهایتا رأی به جنگ است؟
اگر مبنا روی جنگ باشد چطور؟
در شرایط کنونی، تداوم جنگ بههیچوجه به مصلحت کشور و مردم ایران نیست. تداوم این وضعیت با منافع و امنیت ملی ما سازگاری ندارد. راهحل عبور از این بحران، فقط و فقط دیپلماسی و ادامه گفتوگوهای هستهای است. طبعا اگر مذاکرات هستهای آغاز شود، میتوان دیپلماسی موازی را برای کاهش تنش با اروپاییها اجرا کرد.
نکته کلیدی در لابهلای تحلیل شما بود مبنی بر اینکه احتمال دادید مجددا شاهد جنگ و حمله اسرائیل باشیم. آیا میبینید که اسرائیل در این مسیر گام بردارد؟
به نظرم پاسخ این پرسش به نوع واکنش و تصمیمهای ما بستگی دارد و اینکه چه رویکردی اتخاذ کنیم. بدون شک، جمهوری اسلامی ایران در میانه مذاکرات با آمریکا، مورد تجاوز ظالمانه و جنایتکارانه صهیونیستها قرار گرفت که منجر به شهادت تعدادی از فرماندهان، دانشمندان و هممیهنانمان شد. با وجود این تجربه تلخ، اکنون فضایی برای ایران شکل گرفته تا در مذاکرات پیشرو با رویکرد مطالبهگری، استمرار گفتوگوها را دنبال کند و از اهرم مذاکره، دیپلماسی و گفتوگو بهره ببرد. روند تحولات میدانی تا حد زیادی به موفقیت مذاکرات، دستور کار آن و جدیت طرفین برای دستیابی به توافق و مدیریت بحران بستگی دارد. من معتقدم در شرایط کنونی، تمام تلاش و تمرکز مسئولان، بهویژه دستگاه سیاست خارجی، باید معطوف به جلوگیری از جنگ دوباره و تجاوز مجدد صهیونیستها باشد. تأکید میکنم که تلاش حداکثری باید در همین راستا باشد تا از جنگ دوباره اجتناب شود. بههیچوجه به مصلحت کشور نیست که جنگ جدیدی آغاز شود و وارد تنش فرسایشی شویم.
واقعا محور و هدف اصلی این حجم از فشارهای چندلایه در چند جبهه از سوی اسرائیل، آمریکا، تروئیکای اروپایی و آژانس علیه تهران چیست؟ موضوع تغییر نظام است، جنگ داخلی است یا...
ببینید، مسئله اصلی کاهش قدرت ایران است. آمریکا، اروپا و اسرائیل به دنبال آن هستند که هریک با سناریوی مد نظرشان و در راستای اهداف و منافع خود، قدرت ایران را مهار کنند تا بازیگری توانمند در منطقه ظهور نکند. من معتقدم حتی موضوع تغییر نظام و مهمتر از آن، تجزیه ایران نیز میتواند در دستور کار باشد. ما در برههای حساس قرار داریم و باید با حداکثر هوشمندی، انعطاف و دقتنظر عمل کنیم.
بههیچوجه جای اشتباه و موضعگیری نادرست از سوی مقامات وجود ندارد. خدایناکرده، یک توییت اشتباه، یک مصاحبه، یک گفته نادرست، انتشار یک عکس یا ویدئو و هر چیز دیگری میتواند تبعات جبرانناپذیری برای امنیت و منافع ملی داشته باشد. باید به فکر تثبیت شرایط موجود باشیم و در اسرع وقت استمرار گفتوگوها را در دستور کار قرار دهیم و تمام تمرکز را بر جلوگیری از جنگ مجدد بگذاریم. در این راستا، باید روی مذاکرات با آمریکاییها و ادامه پنج دور گفتوگوی قبلی در مسقط تمرکز کرده و آنها را پیگیری کنیم.
اما فاکسنیوز عنوان کرده که آمریکاییها نمیتوانند تضمینی برای جلوگیری از حمله مجدد احتمالی اسرائیل به ایران در میانه مذاکرات جدید بدهند. به همین دلیل است که...
اتفاقا به همین دلیل میگویم وضعیت کاملا حساستر و شکنندهتر از آن چیزی است که تصور میشود. باید برای هر سناریویی آمادگی لازم را داشته باشیم، چه گفتوگوهای مجدد با آمریکاییها، چه مذاکرات موازی با اروپاییها و چه آمادگی نظامی و دفاعی برای مقابله با هرگونه تجاوز مجدد صهیونیستها. اولویت باید بر این باشد که جنگ جدیدی شکل نگیرد. اما در پاسخ به پرسش شما، گرچه موضوع تضمینها مطرح است، به نظرم اگر شاهد استمرار گفتوگوها و جدیت در پیگیری مذاکرات بین ایران و آمریکا باشیم، به همان میزان بهانه و توجیه از اسرائیلیها برای حمله مجدد گرفته خواهد شد.
به حوزه تخصصی شما برسیم. گفته میشود سه کشور قطر، عمان و عربستان سعودی در حال ایفای نقش برای پیشبرد مذاکرات دیپلماتیک میان عراقچی و ویتکاف هستند که شاید از روزهای آینده شروع شود. در این بین، قطر که آتشبس اخیر را میانجیگری کرد، اکنون تلاش دارد تا حداقل نظارت بر تأسیسات هستهای ایران را بازگرداند و بنسلمان قرار است چارچوب دیپلماتیکی را فراهم کند که پشتوانه تضمینهایی باشد که ایران برای اجرای هرگونه توافق از ایالات متحده میخواهد. اما ترامپ ثابت کرد که بین کشورهای عربی و منافع و امنیت اسرائیل، او دومی را انتخاب میکند. با این تفاسیر میتوان به نقشآفرینی دوحه، مسقط و ریاض در مذاکرات پیشرو امیدوار بود؟
نکتهای کلیدی که در تحلیل و پرسش شما مفقود ماند، روحیه دونالد ترامپ است. اگرچه کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس پیش از جنگ ۱۲ روزه سعی داشتند با دیپلماسی میانجیگرانه توافقی بین ایران و آمریکا شکل بگیرد و منطقه وارد بحران، تقابل و ناامنی نشود، اما دونالد ترامپ خواسته اسرائیل برای آغاز جنگ با ایران را اجابت کرد. اما به نظرم، روحیه رئیسجمهور آمریکا این است که با حمله به تأسیسات هستهای ایران، به اطمینان خاطر و برگ برندهای رسیده که ایران تا مدتها توان ساخت سلاح هستهای نخواهد داشت. پس باید روی این موضوع تأکید کنیم. باید اطمینان دونالد ترامپ جلب شود، نه اینکه دوباره به ادبیات شعاری و راهبردهای پیشین بازگردیم که توان هستهای و چرخه سوخت ایران میتواند در کوتاهمدت، غنیسازی را تا سطح تسلیحاتی احیا کند.
دونالد ترامپ اکنون با ضربهای که بهزعم خود به توان هستهای ایران زده، فضا را برای مذاکره و توافق با تهران مطلوب میداند. این برای ما فرصتی است که او چنین برآوردی دارد. باید این خط فکری دونالد ترامپ را دنبال کنیم. پس از تجاوز ۱۲ روزه اسرائیل، باید رویکردی مطالبهگرانه از آمریکا داشته باشیم، نه اینکه با شعار، تهدید یا ادعاهایی مانند ترور ترامپ یا موضوعاتی چون خروج از NPT و احیای توان هستهای، رئیسجمهور آمریکا را به لجاجت بیندازیم. قطعا باید مقتدرانه در مذاکرات ظاهر شویم، اما نباید بیجهت موضوع را حساس و مذاکرات را پیچیده و غامض کنیم و شرایط به سمتی پیش برود که علاوه بر پرونده هستهای، موضوعات دیگر نیز در دستور کار قرار گیرند. باید از حساسیتها بکاهیم. اکنون که اخراج بازرسان، کاهش همکاری با آژانس و ابهام درباره سرنوشت اورانیوم غنیشده مورد توجه طرفهای مقابل است، این میتواند برگ برندهای برای ایران باشد.
پاسخ پرسش قبلیام را دریافت نکردم. آیا با این تقسیم وظایف بین عربستان، قطر و عمان میتوان شاهد نقشآفرینی مؤثرتر این کشورها بود؟
میزان موفقیت آنها امری نسبی است، زیرا کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس بازیگران اصلی پرونده هستهای ایران نیستند و مابازای مستقیمی هم به آنها نمیرسد. در این میان، بازیگران، عوامل و پارامترهای متعددی نقشآفرین هستند، اما بیشک دیپلماسی عربستان، قطر و عمان تأثیرگذار خواهد بود، بهویژه آنکه دونالد ترامپ در سفر چند ماه پیش خود به خاورمیانه بر تقویت روابط با این کشورها و افزایش سرمایهگذاریها تأکید جدی داشت که اهرم فشار قابلتوجهی در اختیار عربستان، قطر و عمان قرار میدهد. حتی کویت، بحرین و امارات نیز میتوانند در این رابطه نقشآفرین باشند. وقتی عربستان، قطر، امارات و عمان خواستهای مکرری برای میانجیگری دارند و سعی میکنند جنگ دیگری شکل نگیرد، طبعا بیتأثیر نخواهد بود.
اما ما در فضای پس از جنگ ۱۲ روزه و حمله به پایگاه العدید در قطر قرار داریم که میتواند...
اتفاقا اگر دقت کرده باشید، پس از این حمله، روابط بین ایران و کشورهای عربی دچار تنش و بحران نشد، زیرا کشورهای منطقه سعی دارند از هرگونه درگیری و تنش ناخواسته جلوگیری کنند تا تصاعد بحران شکل نگیرد.
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.