ترامپ مسیر شخصی خود در سیاست خارجی را تقویت میکند
حذف جنگطلبان و نادیدهگرفتن نهادها
برکناری مایکل والتز، مشاور امنیت ملی آمریکا، از سوی دونالد ترامپ را میتوان فراتر از یک جابهجایی ساده در دولت او ارزیابی کرد؛ این تحول نهتنها حاکی از تضعیف تدریجی نقش نهادهای سنتی در کاخ سفید است، بلکه نمایانگر بازگشت به الگوی آشنای ترامپ در کنارزدن چهرههای ساختارمند و تقویت مسیر تصمیمگیری شخصی در سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا است.


برکناری مایکل والتز، مشاور امنیت ملی آمریکا، از سوی دونالد ترامپ را میتوان فراتر از یک جابهجایی ساده در دولت او ارزیابی کرد؛ این تحول نهتنها حاکی از تضعیف تدریجی نقش نهادهای سنتی در کاخ سفید است، بلکه نمایانگر بازگشت به الگوی آشنای ترامپ در کنارزدن چهرههای ساختارمند و تقویت مسیر تصمیمگیری شخصی در سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا است.
۱. حذف یک جنگطلب؛ سیگنال سیاسی معنادار
مایکل والتز یکی از چهرههای شاخص و مدافع مداخله نظامی در دولت ترامپ بود؛ فردی که از همان ابتدای حضورش در شورای امنیت ملی، نگاه تهاجمی به پروندههایی همچون ایران و روسیه داشت. براساس گزارش اخیر والاستریتژورنال که روز شنبه 13 اردیبهشت منتشر شد، یکی از دلایل اصلی نارضایتی ترامپ از والتز، همکاریهای فشرده او با بنیامین نتانیاهو درباره گزینه نظامی علیه ایران بود؛ امری که با دیدگاه محتاطانهتر ترامپ در این زمینه در تضاد قرار گرفت.
حذف چنین چهرهای میتواند پیامی روشن برای متحدان بینالمللی آمریکا -بهویژه اسرائیل- داشته باشد؛ ترامپ دیگر تمایلی به بازی در زمین جنگطلبان ندارد، مگر آنکه خود شخصا دستور بازی را بنویسد.
۲. ترامپ و بیاعتمادی عمیق به نهادها
ترامپ بارها ثابت کرده است نگاهش به ساختارهای نهادی سنتی -از شورای امنیت ملی گرفته تا وزارت خارجه- ابزاری و گذراست. او بهجای تکیه بر پروسههای دیپلماتیک یا تحلیلهای پیچیده نهادهای رسمی، ترجیح میدهد با وفاداران شخصی، شبکهای موازی از تصمیمسازی را هدایت کند. همانطور که والاستریتژورنال گزارش داده، برخی از مقامات فعلی کاخ سفید بهصراحت این سؤال را مطرح کردهاند آیا رئیسجمهور اصولا به یک شورای امنیت ملی سنتی نیاز دارد یا نه؟
آنها میگویند ساختار کلاسیک این شورا، با حضور کارشناسان سیاسی ارشد، برای فردی همچون ترامپ که «خود را بهترین مشاور خود میداند و به خرد متعارف در امور جهانی بیاعتماد است»، اساسا کارآمد نیست. در همین راستا، والاستریتژورنال اضافه میکند: «مشاوران امنیت ملی سنتی تضمین میکنند دستگاه پیچیده سیاستگذاری خارجی کشور در یک جهت حرکت میکند. اکنون انتظار میرود آنها بر خواستههای ترامپ تمرکز کنند». این جمله بهخوبی نشان میدهد در ساختار تازهای که ترامپ در حال شکلدادن به آن است، نهادها دیگر نه برای سیاستگذاری مستقل، بلکه فقط برای اجرای دستورات فردی او فعال خواهند بود. این همان نقطهضعفی است که میتواند در بلندمدت، سیاست خارجی آمریکا را از یکپارچگی راهبردی محروم کند.
۳. ماجرای بولتون؛ الگویی تکرارشونده
این روند در سیاست داخلی ترامپ مسبوق به سابقه است. ترامپ در دور قبلی ریاستجمهوری خود نیز با جان بولتون درگیر بود و این درگیری در نهایت منجر به آن شد که در دور دوم ریاستجمهوری و در نخستین اقدامات، محافظت از جان بولتون را پایان دهد. بولتون نیز مانند والتز طرفدار سیاستهای تهاجمی و نظامی بود. او از مهمترین نمادهای تفکر مداخلهگرایانه و فشار حداکثری علیه ایران بود و در مقطعی حتی همراه با جریان منافقین و سلطنتطلبها، وعده جشنگرفتن در تهران در سالگرد 40سالگی انقلاب را داده بود. در نهایت، بولتون نیز به دلیل اختلافنظرهای عمیق با ترامپ بر سر موضوعاتی مانند ایران، افغانستان و کره شمالی، کنار گذاشته شد.
ترامپ بعدها در مصاحبهها و حتی کتاب خاطراتش بهصراحت گفت «بولتون میخواست همه جا جنگ راه بیندازد» و «فقط به دنبال بمباران بود». تقابل ترامپ و بولتون حتی بعد از ترک کاخ سفید نیز ادامه یافت و بولتون کتابی منتشر کرد که افشاگریهایی جنجالی درباره رفتارهای ترامپ داشت. حالا به نظر میرسد والتز، در نسخهای تلطیفشدهتر، همان مسیر بولتون را پیموده است. بااینحال، هر دو مورد نشاندهنده این است که ترامپ خواهان آن است که سیاست خارجی را به صورت شخصی و فردی، با نظرات خودش اداره کند.
۴. ویتکاف و فرصت تازه برای دیپلماسی ترامپی
حذف والتز و کاهش وزن شورای امنیت ملی میتواند پیامدهای عملی مهمی نیز داشته باشد. به این معنا که این برکناری در ادامه روندی رخ داد که در آن ترامپ بیاعتمادیاش به نهادهای کلاسیک سیاستگذاری را بیش از گذشته علنی کرده است. مقامات کاخ سفید میگویند اکنون بهجای ساختار سنتی شورای امنیت ملی، باید به دنبال مدلی بود که صرفا بر «خواستههای ترامپ» تمرکز کند. بر همین اساس، برخی در دولت میپرسند اصولا آیا ترامپ نیازی به یک شورای امنیت ملی سنتی دارد؟ در نگاه آنان، شخص رئیسجمهور بهترین مشاور خود است و نهادهای تحلیلگر صرفا در حد اجرائیات باقی خواهند ماند. درعینحال، وقتی قدرت نهادهای سنتی مشورتدهنده و تصمیمساز در اطراف ترامپ کمتر شود، این مشاوران شخصی و نزدیک ترامپ هستند که دست برتر را پیدا میکنند؛ کسانی نظیر استیو ویتکاف که پرونده مذاکره با ایران و روسیه و اوکراین را دنبال میکند.
بنابراین برخی معتقدند حذف این نهاد سنتی تصمیمساز در داخل کاخ سفید، میتواند دست استیو ویتکاف -معتمد نزدیک ترامپ- را در هدایت مذاکرات پشت پرده بازتر کند. ویتکاف که از دوستان قدیمی ترامپ است، در ماههای اخیر نقش فعالی در پیگیری تماسهای غیررسمی با ایران و روسیه داشته و به عنوان یکی از مجریان سیاست خارجی «شخصیسازیشده» ترامپ شناخته میشود. در غیاب مخالفت چهرههایی مانند والتز، احتمالا مسیر برای پیشبرد دیپلماسی پنهان، مذاکرات غیرسنتی و کانالهای غیررسمی بازتر خواهد بود؛ سبکی که ترامپ آن را مؤثرتر از بوروکراسی دیپلماتیک سنتی میداند.
نشانهای از بازسازی ساختار شخصی قدرت
بنابراین، کنارگذاشتن والتز نهتنها حذف یک فرد جنگطلب است، بلکه به معنای تأیید نهایی بر بازگشت به الگوی حکمرانی ترامپ است؛ الگویی که در آن، وفاداری شخصی جای تخصص و شبکه غیررسمی جای نهادهای ساختاریافته را میگیرد. از این زاویه، این جابهجایی بهمراتب مهمتر از یک تغییر شغلی ساده است؛ این آغاز دورهای است که ترامپ در آن هرچه بیشتر به «خودش» متکی خواهد بود.