|

حزب چپ و اصرار بر تطهیر استالین در تأسیس فرقه دموکرات

حزب چپ ایران یا فداییان خلق از به‌هم‌پیوستن سازمان چریک‌های فدایی خلق با چند جریان دیگر چپ حدود پنج سال پیش در خارج از کشور تأسیس شد. این سازمان‌ در دیدگاه‌ها و ارزش‌های خود تأکید کرده که ‌«بخشی از جنبش تاریخی چپ ایران و جهان‌ هستیم و ضمن ارج‌گذاری بر دستاوردهای این جنبش‌ها و با نقد نظری و تجربی آنها، بهره گیری از اندیشه‌های کارل مارکس، میراث جریان‌های سوسیالیستی و اندیشه پردازان چپ و ترقی‌خواه و با باور به سوسیالیسم، بر این نظریم که سوسیالیسم با دموکراسی درهم‌تنیده‌» است.

حزب چپ ایران یا فداییان خلق از به‌هم‌پیوستن سازمان چریک‌های فدایی خلق با چند جریان دیگر چپ حدود پنج سال پیش در خارج از کشور تأسیس شد. این سازمان‌ در دیدگاه‌ها و ارزش‌های خود تأکید کرده که ‌«بخشی از جنبش تاریخی چپ ایران و جهان‌ هستیم و ضمن ارج‌گذاری بر دستاوردهای این جنبش‌ها و با نقد نظری و تجربی آنها، بهره گیری از اندیشه‌های کارل مارکس، میراث جریان‌های سوسیالیستی و اندیشه پردازان چپ و ترقی‌خواه و با باور به سوسیالیسم، بر این نظریم که سوسیالیسم با دموکراسی درهم‌تنیده‌» است. این تشکل در همان آغاز فعالیت، پذیرش نقد نظری و تجربی گذشته خود را بخشی از دیدگاه‌ها و ارزش‌های خود بیان کرده است. نکته جالب در جلسات تأسیس این تشکل آن است که اعضا با تأکید بر رویکرد انترناسیونالیستی سازمان مربوطه جلسه را با پخش «سرود انترناسیونال به نشانه باورمندی به ارزشی که اعضای حزب را در نیم‌قرن گذشته گرد هم آورده است، در صحن کنگره پخش.‌.. و هنگام پخش آن، حضار به احترام همبستگی بین‌المللی سر پا ایستادند»؛ یعنی سازمانی که برای تغییر مناسبات سیاسی در ایران تلاش می‌کند، آغاز کار خود را نه با سرودی ملی و میهنی بلکه با سرودی که حاکی از اصرار دوباره این گروه به باورهای جهان‌وطنی سوسیالیستی است، آغاز می‌کند.

از‌جمله سوابقی که کل جریان وابسته به اردوگاه مارکسیستی‌–لنینیستی و مائوئیستی در ایران، در قالب سازمان‌هایی مانند حزب کمونیست ایران، حزب توده و سازمان چریک‌های فدایی خلق به آن شناخته‌ شده‌اند، وام‌گیری اصطلاحات و مفاهیمی است که پایه مارکسیستی این سازمان‌ها را ساختاربندی می‌کند، بدون آنکه در دوره‌ای بیش از صد‌ساله، این میراث مورد نقادی و ارزیابی قرار گیرد. از‌جمله مفاهیمی که تحت تأثیر لنین و استالین وارد ادبیات سیاسی بخشی از نیروهای سیاسی در ایران شد، کاربست مفهومی تحت عنوان «مسئله ملی» است که تناسبی با ساختار اجتماعی و درهم‌تنیدگی ایرانیان نداشت. تحلیل و ارزیابی کاربست چنین مفاهیمی آن‌هم برای کشوری مانند ایران با سابقه چند‌هزارساله درهم‌تنیدگی عمیق اجتماعی و فرهنگی و محوریت شهر و عشایر و نه وابستگی‌های زبانی، مذهبی و قومی نیازمند نقد و بررسی جدی و عمیقی است که در جای خود به‌ آن باید پرداخته شود و تنها این نکته یادآوری می‌شود که اگر روسیه تزاری بر‌آمده از جوامعی است که به زور در 600 سال گذشته به این سرزمین ضمیمه شدند، مانند قفقاز و ‌دیگر بخش‌های این کشور و تجربه زیسته تاریخی و اجتماعی این جوامع با یکدیگر بسیار کم یا حتی تا دوره ضمیمه‌شدن به روسیه تزاری در حد هیچ بوده، اما ایرانیان در هزاران سال درهم‌آمیزی و بده‌بستان‌های فرهنگی و زبانی و حتی جابه‌جایی‌های جمعیتی تجربه بسیار متفاوتی را پشت سر گذاشته‌اند. مشخص نیست چرا باید از مفهومی که استالین برای روسیه با تفاوت‌های عمیق فرهنگی و اجتماعی جوامع اشغال‌شده تدوین کرده، همچنان تشکل‌های چپ ایرانی همچون حزب چپ با وام‌گیری از استالین بر کاربست چنین مفاهیمی اصرار کنند. برای نمونه در راستاهای عمومی برنامه که به جای مرام‌نامه مورد توافق اعضای این تشکل گرفته پنج بار از تبعیض ملی سخن گفته شده است و همچنان با ادبیات استالینیستی به ورود در بحث پرداخته شده است. بر مبنای همین جهت‌گیری است که این تشکل و سازمان سیاسی در بیانیه‌ای که به مناسبت سالروز تأسیس و سقوط جریان شوروی ساخته، یعنی فرقه دموکرات آذربایجان، صادر کرده در تلاشی عجیب و بدون آنکه نیم‌نگاهی به مستندات روشن و مستحکم تاریخی در دسترس افکنده شود و با هدف تطهیر استالین به ستایش فرقه دموکرات آذربایجان پرداخته شده است. در بیانیه چنین ادعا شده که فرقه دموکرات آذربایجان برآمده از ظلم و ستم زمین‌داران و آن را جنبشی عدالت‌خواهانه نامیده است.

1- افزون بر مباحث نظری در کاربست مفاهیم مارکسیستی-‌استالینیستی برای مناسبات اجتماعی در میان ایرانیان توسط این سازمان سیاسی، مشخص نیست که چرا یک سازمان سیاسی که دارای باور عمیقی به جهان‌وطنی مارکسیستی است، هم‌زمان با رویکرد محلی بر مباحث قومی و زبانی ورود پیدا می‌کند؟ این دوگانگی چگونه به لحاظ نظری توجیه می‌شود؟ به‌ویژه آنکه هم در تجربه شوروی سابق که چپ‌های ایرانی تصویری بهشت‌گونه از مناسبات «ملی» در آن کشور ارائه می‌کردند، رویکرد دولت سوسیالیستی شوروی در نهایت به فروپاشی تام و تمام سرزمینی منجرشد. ضمن آنکه فداییان خلق خود نیز دارای تجربه متناقضی در سال 1358 و پس از آن در حوزه‌های قومی داخل کشور به‌ویژه کردستان هستند. آیا نباید این تجارب تلخ در این روزگار که فراغتی برای کادرهای حزب در خارج از کشور صورت گرفته، مورد بازبینی و آسیب‌شناسی قرار گیرد؟

2- طبق اسناد در دسترس با اشغال ایران، شوروی در تلاش بود تا سیاست خود مبنی بر الحاق آذربایجان را اجرائی کند، اما پیشروی نیروهای آلمان هیتلری در شوروی و حتی رسیدن پای نیروهای هیتلر به قفقاز موجب شد تا شوروی سیاست صبر پیشه کند و در سال 1323 است که اسناد می‌گویند استالین دستور خود را برای تأسیس فرقه‌های تجزیه‌طلب یا جنبش‌های جدایی‌خواه در تبریز و مهاباد و چند نقطه دیگر صادر کرد. این اسناد امروزه در سراسر جهان در دسترس هستند* و به همت استاد عزیز جناب کاوه بیات نیز به فارسی ترجمه شده‌اند. 

دستور استالین برای تأسیس فرقه و نه تقلیل آن به باقر‌وف امروزه برای پژوهشگران بدیهی است. موضوعی که به تعمد در بیانیه فداییان خلق نادیده گرفته شده است. در دستور استالین حتی جزئی‌ترین اقدمات در تبریز و مهاباد تعریف شده؛ از برگزاری تئاتر تا تشکیل نیروی مسلح و ترور مخالفان!

3- بیانیه حاوی ادعاهای ناروا و عجیب دیگری است؛ مانند کشته‌شدن 23 هزار نفر از اهالی آذربایجان پس از بازگشت نیروهای دولتی به آذربایجان. چنین ادعایی که توسط افراطی‌های تجزیه‌طلب بارها در سال‌های پس از انقلاب تکرار شده، در تقابل با ادعایی است که بقایای فرقه در کتاب دوجلدی که درباره معرفی کشته‌شدگان آن حوادث منتشر کرده‌اند. آنها حتی در کتاب خود نام اعدامی‌های مهاباد را نیز کشته‌های فرقه ذکر کرده و در نهایت به رقم کمتر از 300 نفر رسیده‌اند. مشخص نیست حزب چپ ایران با کدام مستندات به چنین رقم محیرالعقولی رسیده است! البته حملات مردمی به مهاجران وابسته به فرقه که با خشونت همراه بود و در انتقام خشونت‌های غلام یحیی و دیگران صورت گرفت، موضوعی نیست که بتوان در ارزیابی تحلیلی از آن گذشت. حتی حملاتی که ساکنان آذری‌زبان به آشوری‌های اطراف ارومیه داشتند و با ادعای حمایت آشوری‌ها از فرقه دموکرات آذربایجان آماج حملات مردمی در ارومیه و اطراف آن قرار گرفتند و بازتابی بین‌المللی داشت و حتی در سازمان تازه تأسیس ملل متحد نیز واکنش‌برانگیز شد نیز حاوی ابعاد دیگری از رویدادهای آن روزگار است.

اگر فداییان خلق صادقانه در پی ارزیابی تجارب پیشین و نقد خود، چه نظری چه عملی، است، ضروری است هم در کاربست مفاهیم و ادبیات‌سازی مارکسیستی خود تجدیدنظر کند و هم در رویکردهایش به مباحث اقوام ایرانی و تیره‌ها و زبان‌ها و مذاهب رویکرد ملی اتخاذ کند.

*https://www.wilsoncenter.org/sites/default/files/media/documents/publication/CWIHPBulletin12-13_p4.pdf

 

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها