قدرت پنهان، فرصت ملی
ایرانیان خارج مانند فرزندان یک خانواده بزرگاند؛ هرکدام با سلایق و خواستههای متفاوت؛ برخی نزدیک و برخی دور، بعضی خلف و بعضی ناخلف. اما در نهایت همه بخشی از همان خانواده ملی هستند.
ایرانیان خارج مانند فرزندان یک خانواده بزرگاند؛ هرکدام با سلایق و خواستههای متفاوت؛ برخی نزدیک و برخی دور، بعضی خلف و بعضی ناخلف. اما در نهایت همه بخشی از همان خانواده ملی هستند. همانطور که در یک خانواده برای پیشرفت باید تفکرات مختلف را مدیریت کرد، در جامعه ایرانیان برونمرز نیز هنر سیاستگذاری آن است که این تفاوتها نه به شکاف، بلکه به همافزایی تبدیل شوند.
ایرانیان مقیم خارج، با حضور چشمگیر در عرصههای دانش، اقتصاد، فرهنگ و رسانه در جهان، یکی از منابع اثرگذار اما کم به کار گرفتهشده در صحنه بینالملل بهشمار میروند. این جامعه، همانند شبکهای گسترده و پرظرفیت، میتواند در کنار دیپلماسی رسمی، نقشی مکمل و تقویتکننده در پیشبرد اهداف کلان ملی ایفا کند. در شرایط جهانی پیچیده امروز که کامیابی در میدانهای اقتصادی، دانشی و رسانهای نیازمند پیوندها و نفوذ فرامرزی است، بهرهگیری از این سرمایه پنهان میتواند گشایشبخش راههای تازهای برای پیشرفت کشور باشد. تجربه دیگر کشورها نشان میدهد ملتهایی مانند هند، چین و ترکیه، با بهکارگیری هوشمندانه توان اتباع خود در بیرون از مرزها، توانستهاند دستاوردهای شایانی در جذب سرمایه، انتقال فناوری و تأثیرگذاری فرهنگی به دست آورند. بااینحال، موفقیت این کشورها تنها به دلیل بهرهگیری از شبکههای فرامرزی نبوده، بلکه به دلیل فراهمآوردن زمینههای جذاب داخلی مانند ثبات اقتصادی، چارچوبهای قانونی شفاف و حمایت از سرمایهگذاری و نوآوری بوده است. این الگوها نشان میدهد که دیپلماسی دیاسپورا، اگر بهدرستی طراحی و اجرا شود، میتواند به یکی از ستونهای سیاست خارجی بدل شود. ایران نیز با توجه به گستردگی و تنوع جامعه ایرانیان خارج، ظرفیت مشابهی دارد، اما تاکنون این ظرفیت بهطور راهبردی فعال نشده است.
توانمندیهای این جامعه را میتوان در چند بخش اصلی وارسی کرد. نخست، بخش دانش و فناوری؛ زیرا شمار بسیاری از ایرانیان خارج از کشور در مراکز پژوهشی و دانشگاهی برتر جهان به کار میپردازند. ایجاد کانالهای پیوندی پایدار و کاربردی با این توانمندی، میتواند به جابهجایی دانش، پدیدآوردن همکاریهای پژوهشی مشترک و یاری به پیشرفت دانشی کشور بینجامد. دوم، بخش اقتصادی و سرمایهگذاری که شبکههای بازرگانی و مالی ایرانیان در سطح جهان، در صورت فراهمشدن زمینههای روشن و ایمن، میتوانند به چرخش سرمایه، گسترش صادرات غیرنفتی و درونآوری فناوریهای نو به اقتصاد ملی یاری برسانند. سوم، بخش فرهنگی و رسانهای که شامل هنرمندان، نویسندگان و کارشناسان ایرانی در پهنه جهانی است، میتوانند با ارائه روایتهای متوازن و برآمده از واقعیت از دگرگونیهای ایران، در بهبود تصویر بینالمللی کشور و رویارویی با روایتهای یکسویه اثرگذار باشند.
علاوه بر این ظرفیتهای آشکار برای توسعه، یک نکته راهبردی حیاتی وجود دارد؛ این جامعه میتواند در برابر فشارهای سیاسی و اقتصادی خارجی بهعنوان یک «سپر نرم» عمل کند. با شبکههای گسترده علمی، اقتصادی و رسانهای خود، قادر است در برابر تحریمها مسیرهای جایگزین ایجاد کند، در عرصه افکار عمومی جهانی روایتهای متوازنتری از ایران ارائه دهد و در حوزه اقتصاد با جذب سرمایه و فناوری نو، بخشی از محدودیتهای داخلی را جبران کند. در شرایطی که فشارهای خارجی بر ایران افزایش یافته، فعالسازی این ظرفیت میتواند بهعنوان یک سپر نرم عمل کند؛ سپری که نه از جنس تقابل نظامی، بلکه از جنس نفوذ اجتماعی و اقتصادی است.
با این حال، دشواریهای پیشرو نیز نیازمند نگرش جدی است. نخست، دشواری اعتماد و پیوند؛ زیرا بخشی از این جامعه شاید نسبت به سازوکارهای همکاری با درون کشور بدبین یا دارای نگرشهای گوناگون باشد. این امر مستلزم کار تدریجی، روشن و بیآلایش برای پدیدآوردن اعتماد است. برای مدیریت این چالش، میتوان در کوتاهمدت بر همکاری با شبکههای حرفهای و غیرسیاسی تمرکز کرد. دوم، محدودیتهای برآمده از تحریمها است؛ تحریمهای بینالمللی میتوانند دادوستدهای دانشی و اقتصادی را با پیچیدگی روبهرو کنند. بایسته است با آفرینشگری و بهرهگیری از کانالهای جایگزین قانونی، راههایی برای مشارکت مؤثر گشوده شود. سوم، گوناگونی درونی و ضرورت برنامهریزی برای نسلهای جدید را نباید از نظر دور داشت؛ این جامعه بسیار رنگارنگ است و نسل دوم و سوم آن ممکن است پیوند عاطفی کمرنگتری با ایران داشته باشند. مدیریت این گوناگونی نیازمند رویکردی سیال، چندسطحه و برنامهریزی برای ایجاد حس تعلق و ارتباط فرهنگی با نسل جوان است.
راهبرد پیشنهادی میتواند بر چند پایه استوار باشد. نخست، نهادسازی کارآمد و عملگرا که پدیدآوردن یا توانمندسازی نهادهایی که بتوانند فراتر از کارکردهای آیینی، به ارائه خدمت، آسانسازی پیوند و گشودن گرههای این هموطنان بپردازند.
دوم، مشارکت مؤثر و گزینشی که تمرکز بر بخشهایی که همسانیهای زیاد و زمینه همکاری روشن است (مانند دانش، اقتصاد و فرهنگ همگانی) با اولویت همکاری با شبکههای حرفهای در کوتاهمدت. سوم، روشنسازی و پدیدآوردن زمینههای ایمن که طراحی سازوکارهای روشن و قابل اطمینان برای همکاری اقتصادی و دانشی، به گونهای که سود دو طرف پاسداری شود. چهارم، بهرهگیری از دیپلماسی چندجانبه که استفاده از ظرفیت سازمانهای بینالمللی و توافقهای منطقهای برای کاهش محدودیتهای تحریم و تسهیل همکاریهای اقتصادی و علمی. پنجم، مدیریت روایت رسانهای و ارتباط با نسل جوان: ارتباط سازنده با هنرمندان، نویسندگان و همچنین نسل دوم و سوم ایرانیان خارج برای تقویت روایتهای مثبت و متوازن از ایران و پرورش حس تعلق فرهنگی. فعالسازی توان ایرانیان مقیم خارج، نه یک گزینش فرعی، بلکه یک بایسته راهبردی برای ایران در روزگار کنونی است.
کامیابی در این راه، بیش از هر چیز نیازمند نگاهی بلندمدت، برنامهای سامانیافته و اجرائی و ارادهای استوار برای گذر از چالشهای پیوندی و اعتمادسازی است. با مدیریت هوشمندانه این فرصت، میتوان این سرمایه پراکنده را به شبکهای همبسته و نیرومند در خدمت پیشرفت و سود ملی کشور دگرگون کرد. در جهانی که رقابت قدرتها دیگر تنها در میدان نظامی یا انرژی نیست، بلکه در عرصه دانش، فرهنگ و رسانه جریان دارد، ایران نمیتواند از این ظرفیت چشم بپوشد. هموطنان مقیم خارج همان قدرت پنهانی هستند که اگر بهدرستی دیده شوند، میتوانند به قدرت آشکار سیاست خارجی ایران بدل شوند.
آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.