«شرق» موضوع بازگشت نخبگان را در گفتوگو با مجتهدزاده و موسوی بررسی کرد
وعدههای تکراری؛ سراب بازگشت
علی مجتهدزاده: تا زمانی که نگرانیها برطرف نشود، هیچ وعده سیاسی نمیتواند فعالان و نخبگان را مطمئن کند علیاکبر موسوی (خوئینی): تغییر نگاه سیاسی به انسانی نسبت به مهاجرین خارج کشور بسیار اهمیت دارد
از حبیب محبیان گرفته تا استادان دانشگاه، بسیاری از ایرانیان خارج از کشور هنوز دلشان برای وطن تنگ است. اما وعدههای بازگشت، ترس و موانع اجرائی باعث شده امید بازگشت، هنوز در هالهای از ابهام باقی بماند. این روزها کافی است چند دقیقه در شبکههای اجتماعی پرسه بزنید تا موج تازهای از ویدئوها بیاختیار جلوی چشمتان ردیف شود؛ ویدئوهایی که چهرههایی آشنا را دوباره به مرکز صحنه بازگرداندهاند.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
زهره فراهانی: از حبیب محبیان گرفته تا استادان دانشگاه، بسیاری از ایرانیان خارج از کشور هنوز دلشان برای وطن تنگ است. اما وعدههای بازگشت، ترس و موانع اجرائی باعث شده امید بازگشت، هنوز در هالهای از ابهام باقی بماند. این روزها کافی است چند دقیقه در شبکههای اجتماعی پرسه بزنید تا موج تازهای از ویدئوها بیاختیار جلوی چشمتان ردیف شود؛ ویدئوهایی که چهرههایی آشنا را دوباره به مرکز صحنه بازگرداندهاند. نامهایی که سالها پیش ستاره پرده نقرهای بودند و حضورشان در سریالهای شبانه، بخشی از عادت روزمره خانوادهها را میساخت، حالا در قابهایی دیگر ظاهر میشوند؛ قابهایی که نه بوی صحنه میدهند و نه حالوهوای سینما را دارند.
این چهرهها، که زمانی با نقش و دیالوگ دیده میشدند، حالا در نقش تازهای فرو رفتهاند: مهاجرانی که در میان استودیوهای رسانهای برونمرزی و فضای سیاستزده اپوزیسیون فارسیزبان، مشغول روایت نسخه خود از آینده ایراناند. خیلیهایشان راهی آمریکا و کشورهای اروپایی شدهاند؛ مقصدهایی که سکوی تازهای برای ابراز عقیده فراهم کرده و آنها را از دل پرده سینما به متن بحثهای سیاسی پرتاب کرده است. در ویدئوهایی که منتشر میکردند، اغلب پشت میزی مینشستند، پرچم شیر و خورشید در پسزمینه و با شور و قطعیت درباره «تحولاتی که بهزودی رخ خواهد داد» حرف میزدند. برای مخاطبانشان از ایده گذار سیاسی میگویند و از روزی که شاید بتوانند دوباره به خاک ایران قدم بگذارند؛ نه به عنوان هنرمندانی که مردم آنها را با سریال و فیلم به یاد میآورند، بلکه به عنوان چهرههایی که حالا ادعای نقشآفرینی در آینده سیاسی کشور دارند. اما امروز آن سوی مرزها جایی میان پناهندگی و رؤیاپردازی سیاسی به خط پایان پشیمانی رسیدند.
دو مسیر مهاجرت، نخبگان و توده مردم
مهاجرت، هر شکلی که داشته باشد، بار خودش را دارد؛ باری که همیشه با اشتیاق و هیجان همراه نیست. اگر بخواهیم دقیقتر نگاه کنیم، دو مسیر عمده پیشروی مهاجران دیده میشود، مسیری که نخبگان طی میکنند و مسیری که توده مردم. گروه نخست، معمولا با ذهنی مشوش و امکانهایی که در وطن بسته مانده، پا به بیرون میگذارند؛ گروه دوم، مردمی هستند که زیر فشار اقتصادی و اجتماعی، چارهای جز رفتن نمیبینند و امید دارند در جای دیگری زندگی سادهتری بنا کنند. با این حال، در هر دو مسیر یک وجه مشترک وجود دارد: تصمیم به ترک خانه آسان نیست. بسیاری از کسانی که کشور را ترک میکنند، برخلاف تصور عمومی، قصد پشتکردن به وطن را ندارند. حتی در روایات دینی نیز به این بُعد اشاره شده است؛ چنانکه از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده که گاه انسان برای آرامشدادن به روح و رهایی از تنگنای ذهنی، ناچار به ترک سرزمین خویش میشود. بسیاری از نخبگان دقیقا در همین وضعیتاند: نه دل کندهاند و نه بیتفاوت، بلکه به امید بازسازی آرامش و یافتن فضایی برای ادامه مسیر، دوری را تاب میآورند.
آمار مهاجرت و حس فرسودگی اجتماعی
در سالهای اخیر، موج رفتن فقط محدود به چهرههای هنری یا سیاسی نبوده؛ طیف گستردهای از متخصصان، پژوهشگران و نیروهای ماهر نیز به صف مهاجران پیوستهاند. بسیاری از آنها نه به امید ماجراجویی، که برای رسیدن به یک «زندگی معمولی» از ایران دل کندهاند؛ زندگیای که در نگاه آنها باید بدون تنشهای سیاسی، بیثباتی اقتصادی و دغدغه فردا باشد. برآوردهای منتشرشده در سال ۲۰۲۵ تصویر روشنتری از این روند ارائه میدهد. دادههای رسمی داخل کشور، جمعیت ایرانیان خارجنشین را بین چهار تا چهارونیم میلیون نفر تخمین زدهاند؛ آماری که فقط نسل اول مهاجران را دربر میگیرد. اما برخی تحلیلها، اگر ایرانیان نسل دوم و کسانی با ریشه مشترک را هم محسوب کنند، عدد را تا پنج یا حتی 10 میلیون نفر بالا میبرند. در مقابل، برآوردهای بینالمللی که سختگیرانهتر عمل میکنند، رقم بسیار پایینتری ارائه دادهاند؛ حدود یکونیم تا دو میلیون نفر. این اختلاف در آمار، اگرچه موضوعی فنی بهنظر میرسد، اما در زندگی روزمره مردم معنایی عاطفی پیدا میکند. بسیاری وقتی این ارقام را میبینند، زیر لب میگویند: «همه رفتند... پس ما چرا ماندیم؟»، گویی هر عددی که بالاتر میرود، حس فرسودگی اجتماعی هم سنگینتر میشود؛ احساسی که بار زندگی را بیشتر بر دوش ماندگان میگذارد و آنها را میان ماندن و رفتن معلق نگه میدارد.
وعدهها و سراب بازگشت
در تمام این سالها، یکی از وعدههای همیشگی مسئولان از دوران احمدینژاد تا امروزِ دولت پزشکیان، ایجاد شرایطی برای بازگشت ایرانیان خارجنشین بوده است. این جمله تکراری که «فضا را برای برگشت فراهم میکنیم» بارها و بارها از زبان مقامهای مختلف شنیده شده، اما در حافظه جمعی مردم مثالهایی وجود دارد که نشان میدهد تحقق این وعده چقدر دشوار بوده است. یکی از این نمونهها، داستان حبیب محبیان است؛ خوانندهای که نسلهای مختلف با صدای او خاطره دارند. حبیب پس از سالها دوری، با امید و البته با مجموعهای از قول و قرارها به ایران برگشت تا بتواند دوباره فعالیت هنریاش را به شکل رسمی از سر بگیرد. اما مسیر بازگشت برای او پیچیدهتر از آن بود که تصور میکرد.
ماهها پشت درهای بسته ماند، میان درخواستها، پیگیریها و تلاشهایی که هر بار با سکوت یا بیپاسخی روبهرو شد. نهایتا پیش از آنکه صدایش دوباره روی صحنه شنیده شود، زندگیاش در خانهای در شمال کشور آرام گرفت؛ پایانی تلخ برای هنرمندی که با امید آمده بود و با حس ناکامی از دنیا رفت. این پرسش امروز بیشتر از گذشته مطرح میشود: حالا چه باید کرد؟ چرا بسیاری از ایرانیان، چه چهرههای شناختهشده و چه مردم عادی، رفتن را به ماندن ترجیح دادند؟ ریشه این تصمیمها را فقط در انتخاب فردی نمیتوان جستوجو کرد. بسیاری از آنهایی که مهاجرت را برگزیدند، انتخابشان نه از سر دلزدگی، بلکه به دلیل احساس خلأ در مدیریت داخلی بوده است؛ خلأهایی که زندگی روزمره را دشوار کرد و امید به آینده را کمرنگ. نمونه دیگر احمد مهدویدامغانی است، ادیب و اسلامشناسی که سالها در دانشگاه تهران تدریس میکرد و بعد از انقلاب، بیهیاهو و بیآنکه در سیاست نقشی داشته باشد، زندگی تازهای را در آمریکا آغاز کرد. او نه معترض بود و نه فعال سیاسی، فقط سکوت و آرامشی را انتخاب کرد که در وطن برایش میسر نبود. سرانجام در ۹۶سالگی در غربت از دنیا رفت و بنا بر وصیتش، پیکرش را به مشهد بازگرداندند؛ وصیتی که گویی خود حکایتی از پیوند ناگسستنی با خاک ایران بود.
بازگشت نخبگان؛ وعدهها و واقعیتها
سال گذشته، همراه هیئت رئیسجمهور برای اجلاس سالانه سازمان ملل به نیویورک رفتم. آخرین جلسه برنامهها به دیدار با گروهی از ایرانیان مقیم آمریکا اختصاص داشت. در آن نشست، مسعود پزشکیان با تأکید بر اینکه «حکمرانی ما باید برای همه ایرانیان باشد، نه یک طیف و جناح خاص»، یادآور شد اگر چنین نگاهی در اداره کشور جا بیفتد، همه میتوانند در ساختن آینده ایران سهم داشته باشند. در کنار او، محمدجواد ظریف نیز روبهروی حاضران نشست و با اطمینان گفت بازگشت به ایران برای آنان ممکن است و دولت تلاش خواهد کرد مسیر را هموار کند. بعد از جلسه، فرصتی شد با ابراهیم نبوی گفتوگو کنم؛ طنزنویسی که سالهاست نامش با مهاجرت گره خورده. از دلتنگیهایش برای میدان تجریش و خیابان ولیعصر میگفت؛ از پیادهرویهایی که حالا فقط در خاطرهاش مانده بود. اما همانقدر که حسرت داشت، ترسی پنهان هم در حرفهایش موج میزد: «اگر برگردم، بازداشتم میکنند». کمتر از یک سال بعد، خبر درگذشتش رسید؛ مرگی که به تلخی، روایتی شد از ابهام و تنهایی بسیاری از دورافتادگان. در میان حاضران کسانی بودند که حتی نمیخواستند نامشان ثبت شود. بسیاری گریه میکردند، نه از نارضایتی سیاسی، بلکه از دلتنگی برای ایران؛ دلتنگیای که گویی از چشمها بیرون میریخت. ظریف همانجا قول داد با دستگاههای امنیتی صحبت کند و تا جایی که میتواند راه را برای بازگشت آسانتر سازد.
بعدها شنیدم عدهای به ایران برگشتند، اما بسیاری دیگر همچنان از ترس حاشیهها و پیامدهای احتمالی، جرئت قدمگذاشتن به وطن را پیدا نکردند. امسال اما نشانههایی تازه دیده میشود؛ دیدارهای پزشکیان با چهرههایی چون عبدالکریم سروش، گفتوگو با محسن کدیور و ملاقات با دارا خسروشاهی، کارآفرین سرشناس و مدیر اوبر همه حکایت از تلاش دولت برای بازکردن دریچهای جدید دارد. خسروشاهی همان فردی است که روزی دونالد ترامپ در جلسهای با کارآفرینان آمریکایی، نیمهطنز و نیمهجدی گفته بود «بد نیست او را مسئول مذاکره با ایران بگذاریم»؛ شوخیای که اما از وزن نام او در اقتصاد جهانی حکایت داشت. جالب اینکه او اگرچه زبان مادریاش، ترکی، را بهخاطر سالها دوری فراموش کرده، اما فارسی را هنوز روان صحبت میکند؛ ردی از ریشهای که از یاد نمیرود. به نظر میرسد دولت در حال طراحی برنامهای جدی برای بازگشت ایرانیان خارجنشین است؛ برنامهای که شاید اتکا به یک واقعیت انسانی دارد: اینکه در سختترین لحظات، از جمله در مقطع حملات اسرائیل، بسیاری از همین ایرانیان دور از وطن، یکصدا کنار ایران ایستادند.
نقش زنان و حضور فعال فرهنگی و سیاسی
در همین روزها، زهرا بهروزآذر، معاون امور زنان رئیسجمهور نیز از برنامه تازهای سخن گفته که هدف آن بازگشت زنان هنرمند به صحنههای فرهنگی و هنری کشور است. او تأکید میکند دولت قصد دارد حضور زنان را نهفقط در عرصههای فرهنگی، که در سطح تصمیمگیری و سیاستگذاری هم تقویت کند؛ حضوری که از نگاه او لازمه بهبود مشارکت اجتماعی و سیاسی در ایران است.
با این حال، واقعیت صحنه پیچیدهتر است. سالهاست بسیاری از ایرانیان خارج از کشور، از هنرمند تا استاد دانشگاه و فعال فرهنگی، در دل آرزوی بازگشت دارند. وعدههای مسئولان از رؤسای قوه قضائیه گرفته تا دولتهای مختلف و امروز دولت پزشکیان همواره این بوده که مسیر بازگشت امن و قابل اعتماد خواهد بود. اما در عمل، همان تردید و بیاعتمادی قدیمی هنوز مثل سایهای همراه مهاجران مانده است. خیلیها صریح میگویند: «نمیترسیم از اینکه وارد ایران شویم، میترسیم از اینکه از فرودگاه تا خانه نرسیم». ترسی که اشاره دارد به تجربههایی که برخی مهاجران پس از بازگشت داشتهاند؛ تجربههایی که چند ساعت یا چند روز «میهمانبودن» نزد نهادهای نظارتی را به بخشی از نگرانیها بدل کرده است.
مسیر بازگشت امکانپذیر است، اما نیازمند تغییرات اساسی در عملکرد دستگاهها و ایجاد اعتماد واقعی است
اکنون و در همین فضای پرسشبرانگیز است که به سراغ گفتوگو با علی مجتهدزاده، حقوقدانی آشنا با پروندههای قضائی و مسائل بازگشت ایرانیان مهاجر، رفتهایم. مجتهدزاده در گفتوگو با «شرق» گفت: در جامعهای قانونمند، کسانی که محکومیت یا پرونده باز نداشته باشند نباید از بازگشت به کشور بترسند. اما در ایران، حتی افراد بیگناه نیز با محدودیتها و بیاعتمادی سیستم مواجهاند: شما نمیتوانید صرفا با حرف و وعده، اطمینان ایجاد کنید. زمانی که سختگیریها در طول سالها باعث ترس شده، مردم حق دارند دچار دودلی و تردید شوند. او به تحولات مثبت اخیر اشاره کرد و گفت: وضعیت اکنون نسبت به گذشته بهتر شده و برخی رفتارهای سختگیرانه کاهش یافته، اما هنوز ایجاد اعتماد میان نخبگان و فعالان خارج از کشور، دشوار است. مجتهدزاده همچنین نقش مقامات سیاسی را محدود دانست: نمیتوان صرفا به اظهارات دکتر ظریف یا دکتر پزشکیان اتکا کرد. آنها اختیارات اجرائی و قضائی لازم برای تضمین امنیت بازگشت نخبگان را ندارند و وعدههایشان فقط تا حدی اثرگذار است. به گفته او، دولت در این مسیر نقش محدودی دارد و اعتماد مردم بیشتر به عملکرد دستگاههای امنیتی و قضائی بستگی دارد: اگر این نهادها با شفافیت عمل کنند، میتوانند اطمینان را جلب کنند و بازگشت نخبگان تسهیل شود. او تأکید کرد ابتدا باید حقوق فعالان داخلی به رسمیت شناخته شود و پس از آن میتوان انتظار داشت ایرانیان خارج از کشور با اطمینان بازگردند: شواهد نشان میدهد تغییراتی رخ داده، اما هنوز تا مطلوبیت صددرصد فاصله داریم. این حقوقدان درباره تجربه افراد خارج از کشور توضیح داد: بسیاری از نخبگان و فعالان، با وجود تحصیلات بالا و جایگاه اجتماعی مناسب، کشور را ترک کردهاند تا زندگی امن، آرام و باثباتی را تجربه کنند. برخی از آنها حتی به موقعیتهای بالای بینالمللی رسیدهاند، اما وعدههای بازگشت از سوی دولتها و مقامات هیچگاه به طور کامل عملی نشده است. او اضافه کرد حتی تلاشهای صادقانه مقامات برای بازگرداندن افراد موفق نبوده است: افرادی مانند حبیب محبیان، یکی از خوانندگان مشهور، پس از بازگشت به ایران و تلاش برای فعالیت قانونی، با موانع متعدد مواجه شدند و در نهایت در خانه خود درگذشت. این نمونه نشان میدهد فقط وعده کافی نیست و اعتماد واقعی باید ایجاد شود. مجتهدزاده ادامه داد وعدههای مطرحشده از طرف مقامات، اگرچه نشانهای از تغییر نگاه دولت است، اما برای بازگشت مطمئن کافی نیست: اعتماد باید از طریق عملکرد واقعی دستگاه قضائی جلب شود. بدون شفافیت و قانونمندی، مردم حق دارند از بازگشت بترسند. او در پایان با اشاره به تجربه اخیر فعالان خارج از کشور گفت: تا زمانی که نگرانیهای قانونی برطرف نشود، هیچ وعده سیاسی نمیتواند فعالان و نخبگان را مطمئن کند. مسیر بازگشت امکانپذیر است، اما نیازمند تغییرات اساسی در عملکرد دستگاهها و ایجاد اعتماد واقعی است.
در ابتدای این گزارش، به بازیگرانی اشاره کردیم که با سراب روبهرو شدند؛ اما واقعیت این است که فقط هنرمندان نبودند که راه مهاجرت را پیش گرفتند و به بنبست رسیدند. بسیاری از افراد تحصیلکرده و نخبه، فعال در حوزههای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، در مواجهه با هوای آلوده شهرها، نبود گوش شنوای واقعی، بیثباتی اقتصادی و محدودیت فرصتها، ایران را ترک کردند. برخی از این نخبگان امروز در جایگاههای کلیدی و تأثیرگذار در خارج از کشور قرار گرفتهاند، اما با وجود همه وعدهها و قولهایی که دولتها داده بودند، پرسش اساسی هنوز بیپاسخ مانده: چرا هیچ حمایت واقعی از آنها نمیشود؟ چرا آنها رها شدهاند؟ این در حالی است که همین افراد، در زمان بحرانهای ملی، با غرور و تعلق خاطر خود به کشور، پشت ایران ایستادهاند. نمونه آن، مشارکتشان در جنگ 12روزه ایران و اسرائیل یا حضور در مناظرههای شبکه بیبیسی است، جایی که با شجاعت از حقانیت و مظلومیت ملت ایران سخن گفتهاند. اما نگاه سختگیرانه و محدود برخی جریانهای تندرو، همه کسانی که رفتند را به چشم «خائن» یا «جاسوس» میبیند. این تصور نهتنها نادرست، بلکه زیانآور هم است. نخبگانی که امروز پزشکان، استادان، کارآفرینان و هنرمندان خارج از کشور را شامل میشوند، همان کسانی هستند که میتوانند کشورشان را بسازند و آینده آن را بسامان کنند؛ همان افرادی که مسعود پزشکیان از آنها به عنوان سرمایههای حیاتی ایران یاد کرده است. بازگشت و مشارکت این نخبگان، نه امری لوکس، بلکه ضرورتی ملی است؛ ضرورتی که میتواند شکافها را پر کند و توان کشور را در عرصههای علمی، اقتصادی و فرهنگی افزایش دهد.
بعد سیاسی و امنیتی مهاجرت
اگرچه اغلب مهاجرت در ایران و رسانهها موضوعی اجتماعی و اقتصادی تلقی شده است، اما واقعیت پیچیدهتر از این است. مهاجرت، از هر نوعش، ماهیتی سیاسی دارد و به تمام ارکان امنیتی و حکمرانی کشور مرتبط است. تصمیم افراد برای ترک یا بازگشت، نهتنها نتیجه وضعیت اقتصادی یا فرهنگی، بلکه انعکاسی مستقیم از عملکرد نهادهای سیاستگذار است. این واقعیت باعث میشود حتی مسائلی که در ظاهر فردی به نظر میرسند، در زمینه ملی و سیاست امنیتی معنا پیدا کنند.
به عبارت دیگر، هر گامی که یک نخبه، هنرمند یا فعال اجتماعی برای بازگشت یا مهاجرت برمیدارد، با چالشهای سیاسی و امنیتی گره خورده است؛ چالشهایی که هم بر آینده فرد و هم بر پویایی کشور تأثیرمستقیم دارند. این زاویه نگاه، ضرورت درک جامع و برنامهریزی دقیق دولتها برای مدیریت مهاجرت و بازگشت ایرانیان خارج از کشور را روشن میکند.
گزارش امروز نشان میدهد مهاجرت فقط یک پدیده اجتماعی نیست، بلکه روایت یک کشور است؛ روایت امیدها، ترسها، وعدهها و شکستها. نخبگان، هنرمندان و متخصصانی که سالها از وطن دور بودهاند، هنوز پیوندشان با خاک ایران برقرار است و بازگشتشان میتواند هم تجربه شخصی و هم توان ملی را احیا کند. دولتها، نهادهای مسئول و جامعه باید پاسخ دهند: آیا آمادهاند تا این سرمایههای انسانی را حمایت و هدایت کنند؟ آیا میتوانند فضایی بسازند که مهاجران نه با ترس، که با امید و انگیزه برای بازگشت قدم بردارند؟ پاسخ به این پرسش، شاید همان نقطه شروع بازسازی واقعی ایران باشد.
بازگشت انبوه ایرانیان خارج کشور تابع مستقیمی از گشایش و تغییر راهبردهای سیاست داخلی و بینالمللی است
در همین راستا، «شرق» در گفتوگو با علیاکبر موسوی(خوئینی)، نماینده تهران در مجلس ششم و دبیرکل پیشین سازمان ادوار تحکیم وحدت ساکن آمریکا، به بررسی ابعاد مختلف مسئله بازگشت مهاجران پرداخته است. او در پاسخ به این پرسش که در جنگ ۱۲روزه دیدیم قلب بسیاری از ایرانیان خارج از کشور هر لحظه برای ایران و مردم داخل کشور میتپید و حتی آرزو میکردند در آن روزها در کشور باشند، ابتدا این یکرنگی و همدلی را چگونه تحلیل میکنید، توضیح داد: به نظرم دو نکته درمورد این سؤال قابل بیان است. اولا باید با خودمان صادق باشیم که این همدلی نسبی بود، چراکه جمعیت زیادی حتی سکوتشان معنادار بود. معنای آن همدلی هم ایستادن پای ایران بود؛ دلیل عمده آن هم این بود که جامعه مدام خبر رفتوآمد دیپلماتها برای مذاکره با آمریکا در کشورهای میانجی را میشنید و تصورش آن بود که حاکمیت مسیر دیپلماسی را برای حل مشکلات اقتصادی از دریچه بینالمللی را انتخاب کرده، بنابراین با حمله ناگهانی و ناجوانمردانه اسرائیل همراهی نشان نداد و پاسخ دفاعی و موشکی ایران در واکنش به تجاوزات را ستود. خوئینی ادامه داد: همانگونه که آقای روحانی اشاره داشتند، جلوگیری از جنگ دست ماست و به نظرم قفل اول آن تمرکز روی نیازهای داخلی کشور است و بس. این نکته را در دیدار ایرانیان خدمت آقای دکتر پزشکیان هم عرض کردم که در این زمینه اقدام عملی و سریع لازم است.
این نماینده پیشین مجلس در پاسخ به این پرسش که «اکنون که صحبت از بازگشت ایرانیان خارج کشور به میان آمده، آیا شرایط را مناسب میدانید؟»، تصریح کرد: صادقانه عرض کنم، خیر. بازگشت انبوه ایرانیان خارج کشور تابع مستقیمی از گشایش و تغییر راهبردهای سیاست داخلی و بینالمللی است. متأسفانه تمام شواهد نشان میدهد جریان مخالف این گشایشها تقریبا همه وعدههایی گشایشگر دکتر پزشکیان به مردم را که با آنها رأی آورد، با ناکامی و ناامیدی مواجه کرده است. درنتیجه، این علائم بهسرعت تأثیر منفی روانی خود را در زمینه بازگشت ایرانیان خارج کشور نیز میگذارد که نشان دهد قرار نیست تغییر و گشایش عمده و رغبتانگیزی رخ دهد! بهویژه آن دسته که به دلایل سیاسی و مضایق سیاسی ناچار به مهاجرت شدهاند، چراکه ممکن است بهسرعت فضا عوض شده و ایرانیان بازگشته به وطن دچار مضایق مشابه دهههای قبل شوند! او درباره اینکه «چه شرایط سیاسی باید فراهم شود؟»، توضیح داد: در قدم حداقلی اول تحقق آن وعدههای کلیدی دولت به مردم سیگنال امیدبخشی خواهد بود. بهعلاوه به نظرم تغییر نگاه سیاسی به انسانی درباره مهاجران خارج کشور بسیار اهمیت دارد. اینکه امنیت سفر و بازگشت از سفر بدون پیششرط با عدم مخاطرات و تحت فشار قرارگرفتنها و احضار و ضبط پاسپورت تضمین شود. یقینا در این حالت رغبت بیشتری میتواند ایجاد شود.
این نماینده پیشین و خارجنشین در پاسخ به این پرسش که «آیا نقش دولتها در این موضوع پررنگ است؟ چون گفته میشود دکتر پزشکیان از این موضوع استقبال کرده است»، تصریح کرد: البته دولت نقش اصلی را برعهده دارد. دکتر پزشکیان و همکارانشان در دولت تلاشهای ارزندهای در این زمینه انجام دادهاند ولی طبعا به دلیل بحرانهای حوزههای اقتصادی، آب، برق و آلودگی، عملا پروسههای این حوزه نیز با کندیهایی مواجه بوده است. مکانیسم پرسمان تردد که در وبسایت میخک خدماتدهی وزارت خارجه به ایرانیان خارج کشور برای انجام استعلامات از نهادهای امنیتی وقضائی درمورد سفر هموطنان وجود دارد، کند است و نیاز به تقویت پرسنل و ایجاد ددلاینهایی برای پاسخ استعلامات دارد تا در صورت مثبتبودن پاسخها، ایرانی خارج کشور به طور مکتوب آگاه شده و تصمیم به مسافرت را قطعی کند. در برخی مواقع، پاسخ مثبت یا منفی استعلامات فقط به طور شفاهی عنوان شده و به بهانههایی از دادن پاسخ مکتوب با وجود کد رهگیری خودداری میشود که با کمک دولت و وزارت خارجه میتواند این عیب هم رفع شود.
در مواردی حتی پاسخ شفاهی هم داده نمیشود! او افزود: بهتازگی اعلام شد طرحی در حال تصویب است که درصورت پاسخ مثبت به سفر ایرانیان خارج کشور و در صورت نهاییشدن قدم مثبتی خواهد بود. ماه آینده ۱۵ ژانویه مواجه با اولین سالگرد زندهیاد ابراهیم نبوی، روزنامهنگار طنزپردار کشورمان هستیم که این اواخر در همین ایالت زندگی میکردند و شخصا شاهد بودم مدام منتظر نتیجه استعلامات و بیصبرانه پیگیر بازگشت به ایران بوده و افسرده شده بودند که متأسفانه به علت همین کندی پروسه، ایشان را از دست دادیم. حتی امکان برگزاری مراسم یادبود هم برایشان فراهم نشد. انتظار آن است که وزارت ارشاد در این زمینه در برگزاری برنامه یادبود او تلاش بیشتری کند و درباره دیدار سایر روزنامهنگاران جلای وطن کرده از کشور و عزیزانشان همت به خرج دهد. به امید روزهای بهتر و عبور نهایی از این ناامیدیها که در نومیدی بسی امید است.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.