|

جنگ ترکیبی و حملات چندلایه اسرائیل علیه ایران

حملات اخیر اسرائیل به ایران، با عبور از الگوی واکنش‌های محدود و پراکنده، وارد مرحله‌ای از طراحی راهبردی شده است که فراتر از پاسخ‌های نظامی صرف، به‌ دنبال بازتعریف صحنه نبرد در ابعاد داخلی جمهوری اسلامی ایران است. ورود رژیم صهیونیستی به فاز هدف‌گیری زیرساخت‌های حیاتی، نشان‌دهنده آغاز پروژه‌ای پیچیده برای برهم‌زدن انسجام ملی، تضعیف همبستگی اجتماعی و فروپاشی آرام ساختار امنیت روانی جامعه است.

مجید توکلی


حملات اخیر اسرائیل به ایران، با عبور از الگوی واکنش‌های محدود و پراکنده، وارد مرحله‌ای از طراحی راهبردی شده است که فراتر از پاسخ‌های نظامی صرف، به‌ دنبال بازتعریف صحنه نبرد در ابعاد داخلی جمهوری اسلامی ایران است. ورود رژیم صهیونیستی به فاز هدف‌گیری زیرساخت‌های حیاتی، نشان‌دهنده آغاز پروژه‌ای پیچیده برای برهم‌زدن انسجام ملی، تضعیف همبستگی اجتماعی و فروپاشی آرام ساختار امنیت روانی جامعه است.
نحوه چینش اهداف نظامی و اطلاعاتی اسرائیل نشان می‌دهد که این رژیم با درنظرگرفتن سلسله‌مراتب اولویت‌ها، چهار محور اصلی را در راهبرد تهاجمی خود تعریف کرده است: نخست، نابودی ظرفیت‌های هسته‌ای ایران به‌عنوان مؤلفه اصلی بازدارندگی راهبردی کشور؛ دوم، ترور یا حذف فیزیکی فرماندهان نظامی و نخبگان علمی به‌ویژه در حوزه‌های دفاعی و تکنولوژیک؛ سوم، تخریب زیرساخت‌های کلیدی مانند پالایشگاه‌ها، نیروگاه‌ها و صنایع مادر به‌ منظور فلج‌سازی اقتصادی و چهارم و شاید مهم‌ترین آن ایجاد نارضایتی عمومی، آشوب اجتماعی و بی‌ثبات‌سازی درونی کشور از مسیر تحریک روانی جامعه.
این حملات نه‌تنها ماهیت سخت‌افزاری دارند، بلکه بخشی از پازلی هوشمندانه‌ هستند که در آن، نیروی نظامی تنها یکی از ابزارها برای القای بحران و شکست درونی است. فشارهای خارجی در این چارچوب، زمینه‌ای برای فعال‌سازی شکاف‌های قومی و اجتماعی شده‌اند؛ به‌ویژه در مناطقی نظیر تبریز، کرمانشاه، خوزستان و تهران که به‌ دلایل گوناگون فرهنگی، اقتصادی و تاریخی، قابلیت تبدیل به کانون ناآرامی را دارند. هدف نهایی، نه تسلط بر زمین، بلکه انفجار درون جامعه است.
در سطح عملیاتی، تمرکز اسرائیل بر سامانه‌های پدافندی، سایت‌های موشکی و لانچرها تلاشی است برای از کار انداختن بازوی دفاعی کشور و فراهم‌کردن حریم امن هوایی برای تداوم حملات یا تهدیدهای آتی. این تمرکز نشان از آن دارد که راهبرد تل‌آویو مبتنی بر تحلیل دقیق از نقاط ضعف دفاعی ایران شکل گرفته است.
در‌این‌میان، خلأ نیروی هوایی مدرن و بازدارنده، بیش‌از‌پیش احساس می‌شود. نبود پاسخ متقابل سریع و مؤثر به تجاوزات، نوعی اختلال در توازن قوا به‌ وجود آورده که می‌تواند دشمن را به توسعه میدان عملیاتی خود ترغیب کند. ناتوانی در نمایش بازدارندگی هوایی، تنها یک مسئله فنی نیست، بلکه به سطحی از پیامدهای روانی برای افکار عمومی داخلی و محاسبات بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای منجر خواهد شد.
از بُعد ریختارشناسی، آنچه در حال وقوع است، تجلی یک جنگ ترکیبی تمام‌عیار است، جنگی که در آن مرز میان ابزار نظامی، عملیات روانی، رسانه‌سازی، تحریک قومیتی و اختلال در زندگی روزمره، محو شده است. اسرائیل در حال آزمایش مدلی از فرسایش چندلایه است که در آن، فروپاشی نه در میدان نبرد، بلکه در اراده جمعی یک ملت دنبال می‌شود.
در برابر چنین راهبردی پاسخ ایران نیز نمی‌تواند صرفا نظامی یا واکنشی باشد. تنها با تجمیع قدرت سخت در کنار انسجام اجتماعی، ترمیم سرمایه اعتماد عمومی، ارتقای درک راهبردی از تهدید و طراحی ساختار دفاعی منطبق با واقعیت‌های جدید، می‌توان این پروژه عمیق و خطرناک را خنثی کرد. اکنون، بیش از هر زمان دیگری، نیاز به بازخوانی عقلانی و دقیق از جنگ آینده و بازسازی یکپارچگی درونی کشور، حیاتی است.

آخرین اخبار یادداشت را از طریق این لینک پیگیری کنید.