جنگ؛ فرصتآفرینی یک تهدید
تهاجم ددمنشانه بامداد ۲۳ خرداد رژیم صهیونیستی به ایران، یک نقطه عطف مهم در تاریخ معاصر کشور به شمار میرود؛ چراکه این حادثه مهم، بزرگترین چالش فرارو و نقطه جوش یک تقابل تمدنی-ایدئولوژیک میان دو قدرت منطقهای مهم بوده که برای بیش از پنج دهه در یک روند پرمخاصمه علیه یکدیگر قرار داشتند و بالاخره شد آنچه باید میشد.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
تهاجم ددمنشانه بامداد ۲۳ خرداد رژیم صهیونیستی به ایران، یک نقطه عطف مهم در تاریخ معاصر کشور به شمار میرود؛ چراکه این حادثه مهم، بزرگترین چالش فرارو و نقطه جوش یک تقابل تمدنی-ایدئولوژیک میان دو قدرت منطقهای مهم بوده که برای بیش از پنج دهه در یک روند پرمخاصمه علیه یکدیگر قرار داشتند و بالاخره شد آنچه باید میشد. چگونگی مدیریت این جنگ به سمت و سویی که در نهایت مصلحت و منفعت ملی ایران تأمین شود، بیشک مطلع جدیدی از تاریخ جمهوری اسلامی را در آستانه 50سالگی آن رقم خواهد زد؛ شروعی برای پوستاندازی و تغییر در بسیاری از رویکردها، اولویتها و ترجیحات در همه ابعاد سیاسی، امنیتی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی.
قریب به دو دهه است که نظم جهانی تکقطبی به محوریت ایالات متحده در حال ترکبرداشتن بوده و جهان در حال تجربه زایش نظم نوین جدید چندقطبی با سر برآوردن چین و قدرتیابی کشورهایی همچون هند، برزیل، روسیه، آفریقای جنوبی، کشورهای جنوب شرق آسیا، عربستان و... است و دیگر معنا و مفهوم سنتی بلوک شرق و بلوک غرب اساسا دچار دگردیسی جدی و فراموشی شده است. در چنین شرایطی، جمهوری اسلامی نیز از دو دهه پیش در چارچوب نظام ارزشها و جهانبینی سیاسی خویش همواره تلاش داشته تا یک بازیگر مهم، سازنده و الهامبخش در منطقه جنوب غرب آسیا باشد و تلاش کرده قواعد ظالمانه و یکسویه قدرتهای جهانی علیه کشورهای کمترتوسعهیافته و مستقل را به چالش بکشد.
نکته مهم و شایان توجه این است که در نظم نوین در حال زایش جهانی، دیگر تصورات و باورهای ایدئولوژیک و آخرالزمانی مبنای اصلی شکلگیری بلوکهای قدرت و نزدیکی و دوری کشورها به یکدیگر نیستند، بلکه این منافع ملی کشور در حوزه «اقتصادی» است که قطبنمای اصلی جهتگیریها و رویکردهای سیاست خارجی کشورها در نظم نوین در حال شکلگیری جهانی است؛ لذا دیگر برای هیچ کشوری دوست و دشمن ابدی وجود نداشته و این منفعت ملی در حوزه اقتصادی است که تعیینکننده سطح و عمق روابط کشورها با یکدیگر است.
دنیای امروز دنیای رقابت بر سر بزرگکردن کیک اقتصاد ملی از طریق دسترسی و ایفای نقش مؤثرتر در کریدورهای بینالمللی تولید و تجارت (زنجیرههای ارزش صنعتی، معدنی و کشاورزی) و دسترسی بیشتر به ذخایر معدنی کمیاب و استراتژیک است و دیگر رویکردهای ایدئولوژیک و غیراقتصادی چند دهه پیش در هدایت نظام بینالملل و کنشها و واکنشهای سیاست خارجی کشورها عمدتا محلی از اعراب ندارد.
سطح آنتروپی نظم جهانی با به قدرت رسیدن مجدد ترامپ که در پی حفظ و تحکیم نظم تکقطبی با محوریت ایالات متحده است، افزایش یافته و جهان امروز شرایط نسبتا غیرقابل پیشبینی را تجربه میکند. از یک طرف تلاشهای بینالمللی دو، سه دهه اخیر برای رخنه واردکردن بر نظم تکقطبی جهان تحت رهبری ایالات متحده، چه در قالب «جنبش عدم تعهد» و چه پیمانهای «بریکس» و «شانگهای»، خارج از تعارفات و بر روی میدان عمل ناکام بوده و راه به جایی نبرده است و تنها برخی اتحادیههای منطقهای همچون آسهآن یا شورای همکاری خلیج فارس تا حدودی توانستهاند در مقیاس منطقهای (و به صورت محدود) چارچوبی برای همگرایی و همپیوندی اقتصادی فارغ از قواعد تحمیلی نهادهای بینالمللی ایجاد کنند.
از طرف دیگر ایران به سبب کمتوجهی به کاربست سیاست همسایگی و ضرورتها و الزامات پیوندزدن اقتصاد خود به اقتصادهای شکوفاشده کشورهای منطقه، راهبرد «رقابت» به جای «همکاری» (ناشی از تلقیهای غلط انعکاس دادهشده از سند چشمانداز ۱۴۰۴) با کشورهای منطقه را اتخاذ کرده و با دروننگر و درونگراکردن اقتصاد خود تحت اتخاذ راهبرد اقتصاد مقاومتی، از بسیاری از منابع و فرصتهای ناب توسعه که از درون همکاری و همافزایی چندجانبه رقم میخورد، خود را محروم کرده است. در چنین شرایطی، آستانه تابآوری اقتصاد ملی به سبب متصلنشدن به زنجیرههای ارزش جهانی که موتور تولید ثروت و انتقال دانش و فناوری هستند و نیز حذف تدریجی از نقشه توسعه کریدورها و گرههای لجستیکی بینالمللی بهطور محسوسی کاهش یافته و بسیاری از ظرفیتهای متنوع اقتصاد ملی کشور یا از بین رفته یا کارایی و اثربخشی خویش را تا حد زیادی از دست داده است (کریدور شمال-جنوب، توسعه چابهار، خط لوله صلح و...). آغاز تحریمها در اوایل دهه ۱۳۹۰ و سپس تشدید آنها در سال ۱۳۹۷ سبب نزدیکی بیشتر ایران به چین بهعنوان دومین قدرت اقتصادی جهان به منظور دورزدن تحریمها شد و با آغاز جنگ روسیه و اوکراین در سال ۲۰۲۲ و حمایت ضمنی ایران از روسیه، ایران میتوان گفت به صورت ناخواسته و اجباری خود را وارد یک بلوک ژئوپلیتیکی جدید تحت عنوان جهان شرق (در کنار چین و روسیه) در برابر جهان غرب (آمریکا و اروپا) کرد که به سبب آسیبپذیری بالای اقتصاد ملی، چالشهای زیادی را فراروی آن قرار میدهد. آغاز تقابل نظامی ایران با رژیم صهیونیستی سرانجام پس از دههها رجزخوانی فیمابین و منازعههای محدود یک سال اخیر را میتوان یکی از نقاط عطف مهم در ارزیابی مسیر سیاست خارجی متخذه کشور در این دو دهه قلمداد کرد.
جایی که مجموعه واکنشهای عملی و موضعگیریهای مذبذبانه دو کشور چین و روسیه درخصوص ماجراجویی و آتشافروزی اسرائیل در ایران، تردیدها و علامتسؤال بزرگی را فراروی این ایده که چین و روسیه شرکای راهبردی ایران هستند، ایجاد کرد. این در حالی است که موضعگیریها و حمایتهای اعلامی کشورهای مسلمان و همسایهای همچون عربستان، پاکستان و قطر نسبت به محکومکردن جنایتهای رژیم صهیونیستی در ایران، نسبت به آن دو شریک راهبردی (چین و روسیه) قاطعتر، صمیمانهتر و جدیتر بوده است. علاوه بر این، آشکارشدن کارشکنیها و عدم همراهیهای لازم دو کشور چین و روسیه در موضوعاتی مانند سرمایهگذاری بر روی زیرساختها، در اختیار قراردادن سامانههای نوین دفاعی، سرعتبخشی به تکمیل نیروگاههای برق هستهای و از اینها مهمتر انتقال فناوری به درون کشور، نشان داد بازنگری جدی در رویکردها و اولویتهای دستگاه سیاست خارجی کشور یک ضرورت قطعی و گریزناپذیر است.
در این چند روز و با غافلگیری در برابر تهاجم اسرائیل در روز اول آغاز جنگ، موضوع «شکاف فناوری» و عدم دسترسی کشور به فناوریهای روز جهانی در حوزه راداری، پدافندی، هوش مصنوعی و... این واقعیت بیش از پیش نمایان شد که ریختن همه تخممرغهای کشور در سبد چین و روسیه هرچند شاید یک ضرورت گریزناپذیر تحت فشار تحریمها بوده، ولی نمیتواند تضمینی برای صیانت از موجودیت کشور در شرایط خطیر در وهله اول و توسعه و همپیوندی آن به اقتصاد جهان در وهله بعدی باشد؛ چراکه برای آنها هم ایران قوی، مقتدر و توسعهیافته گویا چندان به مذاق خوش نمیآید!
علاوه بر این مسئله، یکی از تنگناهای جدی فراروی کشور در دو دهه اخیر که به صورت فزایندهای در هفت سال اخیر آسیب و تخریب جدی دیده، مسئله شکاف میان دولت و مردم در ایران و کاهش سرمایه اجتماعی دولت میان آحاد مردم به سبب تواتر فشارهای اقتصادی و معیشتی تحمیلشده به عموم از یک سو و برملاشدن بسیاری از ویژهخواریها و رانتخواریهای کاسبان ناکارآمدی و کاسبان تحریم از سوی دیگر در سالیان اخیر است که ضربه مهلکی را به اعتماد و کارآمدی دولت در کشور زده است.
موضوعی که سبب شده تا انسجام ملی ایرانیان که همواره یکی از نقاط قوت و یک عامل وحدتبخش بوده، در این سالها بهطور جدی صدمه ببیند و امروز ترمیم این شکافها و بازگرداندن اعتماد عمومی به دولت، پیششرط هرگونه اقدام در مسیر توسعه ملی و شروع اصلاحات بزرگ در حکمرانی سیاسی-اقتصادی کشور باشد. از همین رو، بیشک واقعه جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی میتواند مصداق ضربالمثل «عدو شود سبب خیر» باشد و یک بار دیگر در سایه شفافیت و پرهیز از تکرار خطاهای پیشین، شکافهای موجود را در سایه حفاظت از مام میهن آرامآرام پر کرد.
آخرین اخبار یادداشت را از طریق این لینک پیگیری کنید.