|

جبلی یا سازمان؟

این روزها به بهانه برخی وقایع، صداوسیما در کانون توجهات قرار گرفته است؛ اول حذف سازندگان برنامه «به افق فلسطین» و کنسل‌شدن برنامه مصاحبه با محمدجواد ظریف و بعد از آن حرف‌های یک مجری در برنامه زنده تلویزیونی علیه حسن روحانی.

جبلی یا سازمان؟
داوود حشمتی روزنامه‌نگار

 این روزها به بهانه برخی وقایع، صداوسیما در کانون توجهات قرار گرفته است؛ اول حذف سازندگان برنامه «به افق فلسطین» و کنسل‌شدن برنامه مصاحبه با محمدجواد ظریف و بعد از آن حرف‌های یک مجری در برنامه زنده تلویزیونی علیه حسن روحانی.

به این بهانه برخی به دنبال رئیس سازمان می‌گردند که چه کسی است و کجاست؟ این دسته معتقدند همه تقصیرها به این دلیل است که رئیس سازمان در واقع به وظایف خودش عمل نمی‌کند. مثلا یک روزنامه اصولگرا در یادداشتی انتقادی نوشته بود: «رئیس صداوسیما دقیقا کجاست که هر مجری هرچه می‌خواهد روی آنتن زنده می‌گوید و هزینه ایجاد می‌کند؟ رئیس صداوسیما دقیقا چه‌کاره است و چقدر توان تأثیرگذاری روی سازمانی را دارد که در دوره او تبدیل به صحنه زورآزمایی گروه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی شده و البته از آنجا که یک طیف تندرو دوپینگ جانانه‌ای هم دارد، معمولا برنده زورآزمایی‌ها می‌شود» (روزنامه فرهیختگان 24 آبان 1402).

آیا واقعا همه چیز در فرد رئیس سازمان خلاصه می‌شود؟ آیا حذف جبلی یا فرد دیگری از صداوسیما مشکل را حل خواهد کرد؟

به افق اختلاف

کشمکش مهم دیگر که اخیرا در صداوسیما رخ داد، موضوع را آشکارتر می‌کند. «به افق فلسطین»، برنامه‌ای بود که اخیرا از شبکه افق در روزهای پس از طوفان الاقصی و حمله رژیم صهیونیستی به غزه روی آنتن رفت. همه ما افق را به خوبی می‌شناسیم که به کدام نهاد تعلق دارد؛ با این حال، این برنامه رویکردی متفاوت را به اجرا گذاشت. آنها برای برنامه خود از چهره‌هایی دعوت کردند و به آنها آنتن شبکه زنده دادند که در شرایط دیگر حاضر نبودند حتی آنها را به رسمیت بشناسند؛ به‌خصوص افرادی از جریان دولت سابق و برخی اصلاح‌طلبان. اما این برنامه از خارج از شبکه افق و در سازمان اوج (که به یکی دیگر از قرارگاه‌های همان نهاد مربوط بود) ساخته و مدیریت شده بود. در نهایت مدیریت افق عوامل این برنامه را تغییر داد؛ آن‌هم در شرایطی که باد به گوش برخی جریان‌های سوپرانقلابی رسانده بود که قرار است ظریف در این برنامه حضور پیدا کند. بیایید یک بار دیگر بررسی کنیم تا عمق ماجرا را دریابیم. مسئله حمایت از فلسطین و غزه موضوعی است که امروز در جهان موجی از همدلی ایجاد کرده است. تجمعات بسیار بزرگی که در لندن، پاریس و شهرهای آمریکا برگزار شدند، منشأ وحدت افرادی شدند که در شرایط عادی در کنار هم نبودند. تجمعاتی که یک‌صدم آن هم در تهران دیده نشد. اما در اینجا و در قلب پایتخت و در یکی از بسته‌ترین سازمان‌هایی که هیچ‌وقت خود را ملزم به پاسخ‌گویی به مردم نمی‌داند، میان زیرمجموعه‌های آن اختلاف ایجاد می‌شود. آیا واقعا مقصر این اختلافات فرد است؟

روحیه مقصریابی

این روحیه در ما ایرانی‌ها بسیار پررنگ است که همواره دست فردی یا نقش پنهانی را برای فردی در نظر می‌گیریم تا همه تقصیرها را گردن او بیندازیم و در نهایت مشخص شود که همه چیز سر جای خودش برقرار است، اما فقط یک نفر است که مقصر است. این روحیه «مقصریابی» برای حل مشکلات نیست، برای آن است که اتفاقا حل مشکلات را به زمانی عقب‌تر موکول کنند. روحیه مقصریابی برای این است که یک نفر نقش «گردن‌گیر» ماجرا را ایفا کند یا اجبارا همه چیز گردن او انداخته شود تا اصل مسئله فراموش شود. در فقره اخیر صداوسیما هم به نظر می‌رسد دعوا بر سر قائم‌مقام صداوسیما‌ست که باید نقش مقصر را ایفا کند. آیا این فرد بدون ‌تأثیر است؟ به‌هیچ‌وجه. اما مسئله بر سر میزان تأثیرگذاری او است. آیا همه وقایع مرتبط به صداوسیما به یک فرد ختم می‌شود؟ قهر مجری برنامه «پاورقی» و بازگشت او به آنتن زنده، حمله به حسن روحانی یا حذف برنامه‌هایی مانند به افق فلسطین؟ اساسا یک فرد در چنان سازمان عریض و طویلی چقدر می‌تواند نقش ایفا کند؟ بیایید قدرت «نهاد» یا «سازمان» را هم ببینیم.

فروغی حل‌شده در سازمان

روزی که فروغی به سازمان صداوسیما رفت و مدیر شبکه سوم شد، بسیاری انتظار تغییراتی را که رخ داد، داشتند. از‌جمله این تغییرات، حذف برنامه عادل فردوسی‌پور از این شبکه بود؛ اتفاقی که خود مدیر شبکه در یک گفت‌وگوی دانشجویی گفته بود: «فردوسی‌پور از مدار خارج شده بود». فراموش نکنیم درست در همان روزها تلاش شده بود رضا گلزار در مقابل فردوسی‌پور قرار بگیرد.

اسفند 97 یک میلیون رأی سازمانی به حساب برنامه «برنده باش» ریخته شد تا رضا گلزار را در مقابل «عادل فردوسی‌پور» و برنامه «نود» به عنوان محبوب‌ترین برنامه تلویزیونی معرفی کنند. اما با فاش‌شدن ماجرا، رسوایی بزرگی برای آنها به بار آمد. به باور اکثریت، این اتفاق‌ها تنها به خاطر یک فرد صورت می‌گرفت که آن ‌هم کسی نبود جز علی فروغی، مدیر شبکه سوم. اما امروز نگاهی به شبکه‌های دیگر صداوسیما نشان می‌دهد هیچ‌کدام از شبکه‌ها با همان شبکه سه تفاوتی ندارند. امروز حضور فروغی در شبکه سوم سیما نیز حساسیتی برای کسی ندارد و گویی خود فروغی هم در درون سازمان «حل» شده است و تفاوتی میان او و سایر رؤسای شبکه که اسم آنها را هم نمی‌دانیم، وجود ندارد.

واقعیت این است که صداوسیما با همین مختصات سازمانی است که سال‌ها به این روش اداره شده است. اگرچه رئیس سازمان می‌تواند برای مقطعی بر روندها اثرگذار باشد و کسانی همچون وحید جلیلی می‌توانند برای مدتی افرادی را وارد سازمان کرده یا کسانی را از آنتن دور کنند، اما این روح سازمان است که روندها را اداره می‌کند.

روح این سازمان نیز از تک‌تک افراد آن گرفته شده است. از استخدام‌هایی که در تمام این سال‌ها انجام شده‌اند. از کسانی که با شدیدترین گزینه‌ها برای حضور در صداوسیما انتخاب شدند تا از بودجه بیت‌المال ارتزاق کنند. همه آنها هستند که روح سازمان را ساخته‌اند و این روحیه بسیار قدرتمندتر از رئیس سازمان است. جبلی رئیس باشد یا سرافراز مهم نیست؛ مسئله این است که روح این سازمان چنین سرشته شده است .

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها