|

رؤیایی دارم از جنس انتخاب (قسمت ششم)

شطرنج زندگی آزاد: سرچشمه اقتصاد ملی

در مقالات قبل گزیده‌ای از تبعات زیست‌محیطی-اجتماعی و خانواده ناشی از فاز پیش‌اجرائی قانون حمایت از خانواده از طریق ترویج فرهنگ عفاف و حجاب را طی دهه‌های گذشته واکاوی کردیم و سیر تاریخی قوام‌یافتن کرامت فرد را در بطن مبارزات مدنی و فکری چند صد ساله در احترام به حریم خصوصی و ارتباط زیست اجتماعی انسان‌ها با حریم فردی مشاهده کردیم.

شطرنج زندگی آزاد: سرچشمه اقتصاد ملی
سیامک قاجار قیونلو وکیل دادگستری و پژوهشگر در حقوق توسعه

سیامک قاجار قیونلو-وکیل دادگستری و پژوهشگر در حقوق توسعه:‌ در مقالات قبل گزیده‌ای از تبعات زیست‌محیطی-اجتماعی و خانواده ناشی از فاز پیش‌اجرائی قانون حمایت از خانواده از طریق ترویج فرهنگ عفاف و حجاب را طی دهه‌های گذشته واکاوی کردیم و سیر تاریخی قوام‌یافتن کرامت فرد را در بطن مبارزات مدنی و فکری چند صد ساله در احترام به حریم خصوصی و ارتباط زیست اجتماعی انسان‌ها با حریم فردی مشاهده کردیم. پذیرفتن این اصل گزاره که حریم خصوصی برای یک نفر، به معنای خوشبختی برای همه در تمامی ابعاد زندگی است، ریشه در طبیعت و جوهره موجودیت انسانی دارد که تداوم آن در جوامع با زیرساخت‌های خوب اجتماعی نمود یافته است. در این مقاله، تبعات تفکر ایدئولوژیک را در امتناع شکوفایی اقتصادی و تولید ثروت ملی و در جریان یک مقایسه تطبیقی با نظام‌های مشابه در سده اخیر بررسی کرده و متوجه خواهیم شد نظم کنونی به‌طورکامل از مدل‌های اتوپیایی یک قرن گذشته متأثر بوده و به تبع این تأثیر، در عرصه اقتصاد به نتایج کاملا مشابهی رسیده است که تنها با خروج از دکترین «تولید محتوا» قادر به ایجاد رفرم واقعی در شرایط دشوار امروز خواهد بود.

 

اقتصاد محتوا

بنا بر اعلام بانک مرکزی ایالت فیلادلفیا، تور سه‌ماهه کنسرت‌های تیلور سوییفت به افزایش سفر و گردشگری در منطقه کمک چشمگیری کرده و بنا بر تخمین یکی از مؤسسات تحقیق بازار اقتصاد جهانی، این تور بیش از پنج میلیارد دلار آورده اقتصادی برای آمریکا داشته است... زنجیره‌ای از حمل‌ونقل، هتل‌ها، فروشندگان کالا، رستوران‌ها، صدها و هزاران کسب‌وکار کوچک و متوسط تحت تأثیر این کنسرت و به همین سادگی می‌توان کسری از محتوای اقتصادی آزادی‌های اجتماعی و فرهنگی را در یک خط خبری فهمید! اجتماعات امروزین بعد از سیر‌کردن شکم خود -که حتی این مقوله هم تحت تأثیر هژمونی تحمیل سبک زندگی است- نیاز به سیرکردن نیازهای بیکران معنوی خود دارند که در دهکده جهانی امروز اغلب منابع اقتصادی و درآمدی یک جامعه «خوشحال» را تشکیل می‌دهد. دولت‌های امروزین با ایجاد کیفیت مطلوب در قانون‌مندی شطرنج زندگی مردمان خود، تقریبا تا بی‌نهایت حرکت‌های مدبرانه را به وجود می‌آورند که حتی قدرتمندترین سوپرکامپیوترها قادر به تخمین توالی بیش از 10، 11 حرکت آن نیستند! میلیون‌ها حرکت تنها به این دلیل که آزادی قانون‌مند بر هر «حرکت» حاکم است. اقتصاد فرع بر تولید محتواست و تولید محتوا فرع بر حرکت آزادانه هریک از مهره‌ها در فضای باز و قانون‌مند خانه‌های شطرنج زندگی است که اگر هر فرد از ملت آزاد باشد به هر سبکی از زندگی که دوست دارد در زمین بازی کشور، قانون‌مند حرکت کند، از ترکیب حرکت خود و حضور در هرجای کشور و با هر فرد دیگر و با همه افراد دیگر، که به مفهوم وجود آزادی‌های فرهنگی و اجتماعی است، میلیون‌ها حرکت و منابعی سرشار از محتوای متکثر به وجود خواهد آمد که استعداد تجاری‌شدن را دارد (ناظر به اقتصاد اطلاعات، مالکیت فکری، تفریحات و خدمات گسترده اکتشافی اجتماعات). تحمیل هژمونی یک «سبک زندگی» خاص به میلیون‌ها انسان و سلب حرکت مهره‌های آن و ایجاد قواعد دلبخواهی، عملا به معنای کیش و مات ملت قبل از شروع بازی است! حبس‌کردن همه مهره‌ها، جز یک مهره برای حرکت در خانه‌های شطرنج... چگونه انتظار داریم این مهره‌ها قواعد یک بازی خوب، دوست‌داشتنی، منصفانه و غیرمجرمانه به دور از آفات محتوم فضای بسته و یک‌صدایی را بچشند؟ آنها چگونه ممکن است با حرکات آزادانه «عشق» و «فکر» خود در صفحه زیبای کشورشان، قدم بزنند و از میلیون‌ها تکثر، محصول و خدمتی قابل مبادله به وجود آورند که «ارزش‌افزوده» اقتصادی داشته باشد؟ اقتصاد یک ملت وقتی محدود به زمین، طلا و ارز شد که قبلا قدرت عشقش در بیان آزاد سبک زندگی محدود به یک رابطه تصنعی دستوری پر از ریا شد. اجتماع ایرانی اشباع‌شده از کسب‌و‌کار مبتنی بر کالاهای متعارف و دلالی، به دلیل اختلاط سیاست دستوری با همه جنبه‌های زندگی، کمترین ظهور جریان آزاد اطلاعات در زمینه‌های اجتماعی و فرهنگی را از دست داده است. ما هرگز نخواهیم توانست اقتصاد ناشی از مناسبات طبیعی اجتماع آزاد و اصولا هیچ صنعتی، جز در بهترین حالت یک معجزه، مدیریت صنایع بسیار پایه، یا با ارزش ذاتی، مانند نفت و امثالهم داشته باشیم. بنابراین مانند مسئله محیط زیست، «علت» نابودی اقتصاد ایران، عدم شفافیت، قوانین ناکارآمد، فساد، رانت و... نیست. اینها همه «عوامل مادی» نابودی اقتصاد ایران هستند. «علت» نابودی اقتصاد، «فقدان» «آزادی اجتماعی» است، چون اقتصاد فرع بر وجود محتوا، و تولید محتوا فرع بر وجود روابط آزاد اجتماعی است که یا تحت تعلیم حکومت است یا منوط به اجازه حکومت... وضعیتی که چین زمان مائو تا اواخر دهه 70 میلادی تجربه کرد. جامعه چینی آن دوران نیز نمی‌توانست ثروت ناشی از فکر و تنوع و تکثر انسانی تولید کند چون دولت برای تحقق آرمان‌شهر، رسالت «تولید محتوا» داشت و همه منابع مادی و معنوی کشور عملا به آن اختصاص یافته بود. سیاست‌ «اصلاحات و درهای باز دنگ شیائوپنگ» چیزی جز عدول از دکترین «تولید محتوا» و «تحمیل سبک زندگی» به میلیون‌ها چینی نبود. چین زمان مائو نمی‌توانست برای مردمانش، جز درجاتی از حریم شخصی، حریم خصوصی قائل باشد همچنان‌که نمی‌توانست به مالکیت خصوصی معتقد باشد و تنها در حدی مشخص مالکیت شخصی را پذیرفته بود، همچنان‌که ما در ایران نمی‌توانیم مالکیت خصوصی مستقل داشته باشیم و این همه تلاش و تمسک به اصل 44 قانون اساسی و صدها قوانین حمایتی و شعار همیشگی مسئولان کشور در تعمیق و گسترش مالکیت خصوصی یک تضاد آنتاگونیستی با مانیفست تحمیل سبک زندگی دارد. شوروی سابق هم نمی‌توانست جز مالکیت شخصی، مالکیت خصوصی داشته باشد همچنان‌که نمی‌توانست برای مردمش حریم خصوصی قائل شود و دیدیم که اقتصادش محدود به اتم، نیروی نظامی و موشک شد. اما دو فرق اساسی میان آنها و ما وجود دارد، یکی صداقت آنها در آن زندگی ملال‌آور بود که هرچند به قیمت جان میلیون‌ها انسان در سراسر جهان، دست‌کم همه به یک اندازه بدبخت بودند و این‌گونه نبود یک عده زیاد گرسنه و بدون سرپناه بخوابند و یک عده نورچشمی بر بستنی خود گرد طلا بپاشند. دوم، در این نظام‌ها منع آزادی اجتماعی عمدتا به آزادی اجتماعات سیاسی و مدنی، در اعتراض به حکومت تفسیر می‌شد و حداقل‌ترین حداقل حق را مانع نمی‌شدند.

تجربه چین: کوچک‌مرد بزرگ در برابر مسئولان جزم‌اندیش

نظام ایدئولوژیک چین اگرچه توانسته بود ارتشی نیرومند به وجود آورد و به قدرت فضایی بدل شود، ولی از پاسخ‌گویی به نیازهای اولیه مردمانش در عرصه‌هایی چون غذا، مسکن و کالاهای مصرفی پردوام ناتوان مانده بود. مائو با هدف تغییر سریع اقتصاد و صنعتی‌کردن چین، طرح «جهش بزرگ به پیش» را آغاز کرد، که نتیجه‌ای جز ازدست‌رفتن جان حدود 38 میلیون نفر در اثر قحطی و کمبود مواد غذایی نداشت. برای فائق‌آمدن بر این مشکلات، انقلاب فرهنگی سال ١٩٦٦با تحکم بر نوع پوشش شروع شد. گاردهای سرخ از میان دانشجویان و دانش‌آموزان متشکل، تا به دقت بر نوع پوشش مردم از قبیل آرایش موی سر بلند، پوشیدن شلوار تنگ، کفش‌های نوک‌تیز یا هر عاملی که نماد فرهنگ غرب بود نظارت کنند. انقلاب فرهنگی زندگی طبیعی میلیون‌ها انسان را به هم ریخت و به مدت 10 سال کل کشور گرفتار هرج‌ و ‌مرج، خون‌ریزی و گرسنگی شد. صدور انقلاب چینی نمودش را در شیوه حکمرانی حکومت دموکراتیک کامبوج (1975-1979) معتقد به دکترین مائو برای تشکیل آرمان‌شهر کمونیستی نشان داد. برآورد می‌شود حدود دو میلیون نفر از مردم کامبوج به دلیل عدم انطباق با سبک زندگی کمونیستی-کامبوجی قتل عام شدند. دنگ شیائوپنگ از میانه دوره گذار هوا گوئوفنگ، در پی مرگ مائو و خاتمه حکومت چهارنفره انقلاب فرهنگی 1، در ابتدای دهه 80 میلادی به قدرت رسید و این مسیر محتوم را با یک چرخش زیرکانه در سیاست کلان کشور و با اتخاذ یک تصمیم مهم برای تغییر در یک باور کوچک، اما با آثار بزرگ، پایان داد و باعث شد گذاری بدون خون‌ریزی از نظام تمامیت‌خواه به نظام اقتدارگرا صورت بگیرد. اصلاحات شیائوپینگ 15 سال بعد از انقلاب فرهنگی چیزی جز توقف تولید محتوا توسط حکومت نبود. در نتیجه این توقف، قرار منع تعقیب ملی برای آزادی‌های اجتماعی و فرهنگی مردم صادر و به تدریج جریان آزاد زندگی با حذف تدریجی پوشش متحدالشکل ادامه یافت. آزادی‌های اجتماعی و فرهنگی محترم و به جای تولید محتوا، حکومت تمام‌قد مشغول به سانسور محتوا شد و در نتیجه این تحول، که بخش عظیمی از بودجه تولید محتوای دولتی کشور آزاد و صرف زیرساخت‌های ملی شد، به تنها یک دهه نیاز بود تا ملت چین در مشارکت مؤثر با سرمایه‌گذاران خارجی برای تجاری‌ساختن محتوا، پتانسیل‌های عظیم اقتصادی را برای ایجاد درآمدهای ملی آزاد کنند.

تار مویی فاصله بین دگماتیسم و پراگماتیسم

با نگاه جدید پینگ، حکومت پذیرفت که مردم چین در انتخاب سبک و روش زندگی خود ارجح‌تر و البته داناتر از حکومت هستند. در اثر این تحول، صفحه شطرنج زندگی مردم به آنان پس داده شد تا آن‌گونه که دوست دارند زندگی کنند و با گذار از نظام غیرطبیعی به یک نظام قابل تحمل اقتدارگرا، به مصادره بی‌رحمانه آزادی‌های اجتماعی و فرهنگی ملتش که در انتها به قتل عام و نسل‌کشی منجر می‌شد، خاتمه داد و در نتیجه این امر، دیوار بزرگ بی‌اعتمادی بین حاکم و محکوم، جهان خارج و داخل، مرد و زن فروریخت. حریم شهروندان چینی در انتخاب دوست، همسر، تفریحات، پوشش، روابط جوانان، تجمعات غیرسیاسی و خلاصه، جریان طبیعی زندگی، محترم، و مرزهای کشور به روی بیگانگان باز و سفرهای تجاری به نخستین منطقه ویژه اقتصادی در شنژن آغاز شد. دیگر دلیلی به بستن درهای کشور به‌عنوان «جزیره اتوپی چین» احساس نمی‌شد. تبعیض و تفکیک جنسیتی تا آنجا که به آزادی‌های اجتماعی و فرهنگی مربوط می‌شد از بین رفت و سانسور در جریان آزاد زندگی فقط به جنبه‌های اعتراضی و سیاسی معطوف و مفهوم و انگاره‌های انقلاب فرهنگی به طبقه حاکم محدود و مقید شد. طبقه‌ای نخبه از تکنوکرات‌ها که هر 10 سال در کادر رهبری برای تحقق آرمان‌شهر مطلوب خود تجدید نیرو می‌شوند تا ضوابط ایدئولوژیک را فقط در میان این گروه کوچک اجرا کنند.

تمایز بین حقیقت از واقعیت در سیاست راهبردی

تلاش پینگ برای بیرون‌کشیدن حقیقت از واقعیت به این معناست که سیاست‌های دولت باید بیشتر بر مبنای پیامدهای عملی آنها تعیین و متمرکز شوند. پس، مائو را از مائوئیسم جدا کرد و گفت: مائو لغزش‌پذیر بود و حقیقت مائوئیسم از مشاهده پیامدها و عواقب اجتماعی سیاست‌ها و نه بر اساس نقل قول‌های مائو به عنوان نوشته مقدس، آن‌طورکه در زمان حیاتش بود، سرچشمه می‌گیرد. 2 پینگ برای قانع‌کردن ایدئولوگ‌های جزم‌اندیش این جمله را که بعدها به نامش مشهور شد، تکرار می‌کرد: «گربه باید موش بگیرد. چه فرقی می‌کند سیاه باشد یا سفید» مردم باید در جریان آزاد زندگی رفاه و امنیت حضور در اجتماع داشته باشند، پس دیگر چه فرقی می‌کند از چه راهی به این مهم برسند. مهم‌ترین تغییر در دیدگاه این انقلابیون، فرمول‌بندی جدید از محتوای انقلاب بود. آنان معادلات ذهنی: حضور-در-اجتماع=ایدئولوژی، خانواده=ایدئولوژی، شادی=ایدئولوژی، رابطه=ایدئولوژی رفاه=ایدئولوژی و همه-چیز=ایدئولوژی... را به سیاق مناسبات طبیعی تغییر دادند: حضور-در-اجتماع=امنیت، خانواده= عشق، شادی=احساس/تجربه شخصی، رابطه=آزادی فردی، رفاه=کیفیت زندگی و ... بعد از این اصلاحات، تولید محتوای حکومتی (محتوای ایدئولوژیک و تبلیغاتی) متوقف و نهادهای ممیزی تنها آن قسمت از محتوای تولید ملی را که توسط مردم به وجود آمده و به سیاست حکومت معترض است سانسور می‌کنند و به ندرت در مسائل مرتبط با فرهنگ یا اجتماع ورود در محتوا می‌شود. حتی در موارد مربوط به ترویج ادبیات خشن و بی‌نزاکت وسیله موسیقی، از میان میلیون‌ها قطعه موسیقی ملی و بین‌المللی در فضای سایبر تنها 120 آهنگ با اوصاف فوق فیلتر شد (Freedom House-2016).

در ادامه، تأثیر آزادی‌های اجتماعی و فرهنگی را در مسیر یک حکمرانی خوب -سیاست- بررسی خواهیم کرد.

پی‌نوشت‌ها:

1- https://www.thoughtco.com/the-gang-of-four-195613.

2- https://www.newworldencyclopedia.org/entry/Gang_of_Four. 

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها