آلزایمر فرهنگی مردمان و مسئولان
فهم سطحی از گنجینهای گرانبها در کشوری کهن و باستانی
«ملتی که تاریخ خود را نداند، محکوم به تکرار آن است». این تنها یک عبارت ساده که بتوان از کنار آن گذشت، نیست. فراموشی یعنی عامل بسیاری از جنگها، نابودی سرزمینها و تمدنهای بزرگ تاریخی، یعنی با وجود اینکه همه چیز داشتیم؛ ولی هیچ نداشتیم؛ چون فراموش کردیم، به آلزایمر تاریخی دچار شدیم و میراث گذشتگان خود را بهمثابه عنصر و موجودی پوسیده و مرده و کهنه میپنداریم.

هانی رستگاران-پژوهشگر و فعال حوزه میراث فرهنگی: «ملتی که تاریخ خود را نداند، محکوم به تکرار آن است». این تنها یک عبارت ساده که بتوان از کنار آن گذشت، نیست. فراموشی یعنی عامل بسیاری از جنگها، نابودی سرزمینها و تمدنهای بزرگ تاریخی، یعنی با وجود اینکه همه چیز داشتیم؛ ولی هیچ نداشتیم؛ چون فراموش کردیم، به آلزایمر تاریخی دچار شدیم و میراث گذشتگان خود را بهمثابه عنصر و موجودی پوسیده و مرده و کهنه میپنداریم. دانشمندان! معاصر و در قید حیات ما که صاحب تریبون هستند، اغلب از گفتار و بیاناتشان پیداست نه مطالعهای در باب تاریخ و شناسنامه هویتی یک ملت بزرگ که تأثیرات شگرف آن در جهان، همواره در طولای تاریخ به اعتراف متعدد مورخان دوست و متخاصم بر هیچکس پوشیده نیست، دارند و نه احترامی برای مواریث تاریخی و فرهنگی مادی و معنوی یک ملت قائل هستند. بیآنکه بدانند امثال این افراد در طول تاریخ چه بسیار بودند که همه تلاش خود را برای نابودی فرهنگ و گذشته این دیار کهن به کار بستند؛ اما خودشان در همان تاریخ به بوته فراموشی سپرده شدند و آنچه ماند، میراث هویتی و اصیل ایرانزمین بود که برای همیشه زنده و پاینده خواهد ماند و اتفاقا چون غربیها آن را بهتر از ما خوانده و میشناسند، تمام تلاش خود را به کار بستند تا از احیای امپراتوری بزرگ ایران و نفوذ فرهنگی آن که از دل میراث کالبدی و ناملموس آن نشئت میگیرد، جلوگیری کنند. یک ملت تا زمانی میتواند استمرار حیات و قدرت ژئوپلیتیک، اقتصادی و نفوذ فرهنگی در جهان داشته باشد که فرهنگ آن همواره از گذشته زنده باشد و متبلور، بیانات از این دست که میراث یعنی بوی پوسیدگی! از همان ذهنیت جدید و نوظهور ایده تخریب میراث فرهنگی و باستانی حکایت دارد؛ اما در ظاهری نو، با لباسی نو و تحت القاب و عناوینی نو. تحجر و پوسیدگی از تفکرات و ذهنیتی صادر میشود که اعتقادی به حفظ ارزشهای میراث گذشتگان ندارد و میراث فرهنگی را مقابل مسیر رشد و تعالی انسان و جامعه میداند. کدام انسانی را در جوامع مختلف، حتی کشورهای نوظهور با تاریخ تأسیس کمتر از 300 سال میتوان یافت که به شناسنامه هویتی پوسیده و کهنه اطلاق کند؟ آیا این جز توهین به تاریخ اصیل و میراث هویتی یک ملت است؟
امروز بیش از هر زمان دیگر اجزای جامعه دغدغهمند و با وجدان بیدار نسبت به میراث فرهنگی خود مسئول و معتقدند، البته همیشه بیان اینگونه محتوای رادیکال و خارج از منطق، نتیجه عکس میدهد و واکنش روح جامعه را در پی دارد. این نشان از فرهنگ زنده اما با قدمت و ارزشهای باستانی و شعائر و آثار بازمانده از پیشینیان دارد، مگر میشود بدون وجود زیگورات چغازنبیل، تخت جمشید، مسجد تاریخانه، ارگ بم و شهر سوخته به تاریخ و فرهنگی تفاخر کرد؟ مگر شدنی است آیینهای ارزشمند سنتی اصیل ایرانی نظیر نوروز، آیین مهرگان، نوسال، بسیاری از آیینهای مذهبی نظیر نقالی و تعزیه که همه میراث معنوی زنده مردمان ایران است، بتوان در جهان حاضر علم کرد و در برابر هجمههای فرهنگی ایستاد. وقتی همه اینها را از دست میدهیم و آن را مرده میخوانیم، محکوم به شکست و سرخمکردن در مقابل بیگانگان هستیم. چین بهعنوان یک قدرت جهانی با قدمتی بالغ بر پنج هزار سال و دو هزار سال تمدن و سابقه تشکیل حکومت، همچنان به میراث تاریخی خود پایبند است و از همین محل سالانه میلیاردها دلار ارزآوری و درآمدزایی میکند؛ هزاران پروژه سرمایهگذاری در حوزه میراث فرهنگی در آن کشور شکل میگیرد و حتی از میراث خشونتبار که منجر به کشتار میلیونها انسان در طول تاریخ شده، ثروتسازی میکند. ایران در طول تاریخ محل هجوم و جنگهای بزرگ جهت استقرار حکومتهای غیرایرانی به واسطه قرارگیری در کریدور شرق به غرب بوده است؛ اما تاریخ به ما میگوید که میراث زنده ایرانیان، سر مغول، یونانی، عثمانی و همه مهاجمان را به زیر فرود آورده و مجبور به ستایش این میراث و فرهنگ اصیل کرده است، آن وقت در زمان حاضر، شخصی با زبان فارسی چنین اظهاراتی درمورد میراث ایرانیان میکند و هیچ واکنشی در جمع حضار نمیگیرد! حتی اگر قائل به کلام و بیانات رهبر معظم انقلاب باشیم، این نوع سخن کاملا مقابل منویات ایشان است. احتمالا فراموش کردند که رهبری در سال 82 چنین فرمودند که «آثار تاریخی و باستانی نشاندهنده اوج هنر معماری در میان این مردم در طول تاریخ گذشته است. اینها چیزهایی است که گذشته تاریخی یک ملت را رنگ و رونق میبخشد و مردم میتوانند گذشته، تاریخ و ریشههای خود را پیدا کنند» یا اشاره داشتند که «کشور بزرگ و ملت عظیمالشأن ما علاوه بر جهات تاریخی و فرهنگی و میراث بسیار گرانقیمتی که از گذشته دارد، خود او آفریننده افتخارات و ارزشهاست» یا در سال 87 اشعار داشتند «در دنیا از چیزهایی که جنبه افتخارآمیز هم ندارد، گاهی اوقات بهعنوان مفاخر تاریخی استفاده میکنند. آن کسانی که مفاخر تاریخی را ندارند، برای خودشان خلق میکنند! ما اینهمه مفاخر تاریخی داریم. اینهمه چیزهایی که مایه تفاخر ملت ایران است، اعتمادبهنفس ملت ایران است، چرا اینها را نشان ندهیم». چگونه ممکن است نام و لقب انقلاب اسلامی و جبهه منتسب به آن را یدک بکشیم و حتی به بیانات مقتدای آن بیتوجه باشیم؟ اسلام هیچگاه در هیچ کجا نه با میراث مخالفتی داشته و نه ضدیتی، کما اینکه در زمان ورود اعراب به ایران ضمن حفظ بسیاری از ارزشها و امکان با معماری اصیل و منحصربهفرد ایرانی، آنها را تبدیل به مساجد یا اماکن قابل بهرهبرداری کردند؛ ولی بیشترین تخریبها در زمان بربرهای مغول و تیمور لنگ اتفاق افتاد که هیچ بویی از فرهنگ و هنر و تاریخ نبرده بودند. اینها وجوه تمایزی است که باید در نظر گرفته شود و از مغالطه اجتناب کرد. همه این رخدادها در نهایت به یک نتیجه ختم خواهد شد و آگاهی این قبیل اشخاص که بدانند و آگاه باشند که امروز مانند گذشته نخواهند توانست هر چیزی را به خورد مردم بدهند و در برابر آنها سکوت میشود. اینکه موزه یا اثر تاریخی را که مایه افتخار و تجلی و معیار میزان سطح فرهنگ جامعه است، چه کسی در گذشته بنا کرده، چه اهمیتی دارد؟ مهم این است که امروز دیدن این آثار برای ما آموزنده و نشان از علوم و دانش و تمدن گذشتگان و تفاوتهای ارزشمند ما با کشورهای همسایه و اقصانقاط جهان است. حتما وجود میراث مانعی بر شنیدن سخنان برخی تریبونداران نمیشود؛ اما مانع توسعه جهل و جمود فکری و توسعه افکار پوسیده خواهد بود.