|

مسئله «ایران» است

نگاهی به لایه‌های پنهان، اهداف نهان و بازیگران ناپیدای تجاوز اسرائیل به کشورمان

نیمه‌شب جمعه، ساعت نزدیک پنج صبح بود که هر سه نفر ما با تلفن آگاه شده بودیم که به ایران حمله نظامی شده است. واژه‌ای که امروز آن را بدون لکنت‌زبان و ترس، تجاوز نظامی ارتش-دولت اسرائیل به کشور ایران می‌نامیم. در میانه مذاکرات هسته‌ای ایران-آمریکا و درحالی‌که طرف آمریکایی گفته بود تا پایان مذاکرات مانع تنش جنگی خواهد شد و طرف ایرانی هم بسیار راه آمده بود، ناگهان ارتش اسرائیل با نقض حریم هوایی ایران، وارد نبردی سنگین شد.

مسئله «ایران» است

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

فریدون علی‌مازندرانی‌، حسن فتاحی، مصطفی روستایی: نیمه‌شب جمعه، ساعت نزدیک پنج صبح بود که هر سه نفر ما با تلفن آگاه شده بودیم که به ایران حمله نظامی شده است. واژه‌ای که امروز آن را بدون لکنت‌زبان و ترس، تجاوز نظامی ارتش-دولت اسرائیل به کشور ایران می‌نامیم. در میانه مذاکرات هسته‌ای ایران-آمریکا و درحالی‌که طرف آمریکایی گفته بود تا پایان مذاکرات مانع تنش جنگی خواهد شد و طرف ایرانی هم بسیار راه آمده بود، ناگهان ارتش اسرائیل با نقض حریم هوایی ایران، وارد نبردی سنگین شد. در همان روز اول، اسرائیل به روش همیشگی نظامی‌اش، «ترور» و «ضربه اول سخت» را اجرا کرد و تعدادی از عالی‌رتبه‌ترین نظامی‌های ایران را شهید کرد. ایرانی‌ها اگرچه غافلگیر شدند، چند ساعت بعد نخستین پاسخ‌ها را با موشک و پهپاد دادند. جنگ آغاز شده بود. یک‌ سو اسرائیل بود؛ کشوری که به سال 1948 و به شکل دستوری-قراردادی ساخته‌ شده، دولت آن بنگاه‌دار حافظ منافع غرب است و اساس وجودی‌اش برگرفته از «شرم یهودی‌کشی اروپایی‌ها» است و «تسلط بر منابع انرژی خاورمیانه». ارتش آن نیز نمونه‌ای کوچک‌شده از ارتش غربی و به‌ویژه آمریکا‌ست. کشوری که از بدو تأسیس با همسایگانش در جنگ است. سوی دیگر ایران است. کشوری که تاریخ تأسیس ندارد و نخستین دولت-ملت جهان است. کشوری که همواره ارتش‌مند بوده چون در کنار تاریخ درخشانی که دارد، تاریخی از جنگ‌ها را نیز دارد. فرازوفرود بسیار داشته و سرزمینی با تنوع قومی بوده است که در دل خود اگر فرومایگان خائن داشته، لشکری از جان‌برکفان میهن‌دوست را هم در دامان خود بسیار دیده است. در این مقاله هدف ما نشان‌دادن یک واقعیت است؛ اینکه در دل بحران کنونی، هدف «ایران» است. این موضوع چیزی نیست که بتوان از کنارش به‌ سادگی گذشت؛ زیرا هر بار ایرانی‌ها موضوعی را آسان گرفته‌اند، سخت سیلی خورده‌اند. در این مقاله جسورانه اعلام می‌کنیم‌ هدف ما پرداختن به مبحث حاکمیت نیست. حکومت احتمالا صلاح خودش را می‌داند و برایش راهبرد دارد. اما در محکوم‌کردن اسرائیل به حریم ایران تردید نداریم. مهم نیست حکومت کیست. چه امپراتوری هخامنشی که اسکندر بر آن تاخت، چه شاه سلطان حسین بی‌مایه که محمود افغان در دوره‌اش به ایران حمله کرد و چه در حال حاضر که اسرائیل به حریم ایران تجاوز کرد. کنش اسرائیل «تجاوز» به «ایران» بود و نباید این مسئله را تقلیل داد. ما این مقاله را در شرایط سخت نظامی و سیاسی می‌نویسیم. درحالی‌که حقیقتا برای بیان بسیاری مطالب دهان ما بسته است. اما به دو چیز باور داریم؛ نخست اینکه وظیفه‌ داریم در هر حالی ادای دین کنیم به ایران و تاریخ بلند و دامن پرچین آن از تمدن و فرهنگ. دیگر اینکه باور داریم «زندگی سراسر حل مسئله است» و در حال حاضر، مسئله اساسی ما «ایران» است. پیش از آغاز هم سلامی گرم داریم به نیروهای ارتش دلیر و دیگر یگان‌های نظامی که با هر آنچه دارند، برای ایران می‌جنگند و باور دارند‌ اسرائیل به «ایران» حمله کرده است.

 

 اسرائیل به چه کسی حمله کرده است؟

از سال 1948م. و سه سال پس از پایان جنگ جهانی دوم و فاجعه هیروشیما و ناگازاکی، اسرائیل با برنامه‌ریزی بلندمدت، تأسیس شد، با ایران در تنش‌های ریزودرشت بود. این تنش‌ها برگرفته از لایه‌های تنشی اسرائیل با کشورهای همسایه‌اش، کشورهای منطقه‌ای‌اش و کشورهای اسلامی بود. در دوره محمدرضا شاه روابط ترش‌وشیرین بود. مثلا اسرائیل مایل نبود ایران در زمره کشورهای هسته‌ای باشد. از آن برهه‌های تاریخ عبور می‌کنیم و به وضع کنونی می‌پردازیم. جمهوری اسلامی از کمی پس از استقرار تاکنون با اسرائیل در تنش بوده و بخش بیرون‌زده‌ تنش موضوع فلسطین است. هرچند موضوع فراتر از این حرف‌هاست و در آن مسائلی همچون اقتصاد و انرژی و قابلیت‌های ژئوپلیتیکی نقش بسزایی دارد. این درگیری‌ها در بازه زمانی جنگ هشت‌ساله، بنا به دلایلی کم بود و در چند سال اخیر به اوج خود رسید. تا زمانی که صحنه نبرد میان محور مقاومت و ارتش- اسرائیل بود، می‌توان با اغماض و ارفاق گفت جنگ میان جمهوری اسلامی و اسرائیل بود. لازم به توضیح است که اسرائیل بیش از دولت و کشور بودن، ارتش و مقر است. یعنی ارتشی که دولت دارد و سرزمینی در اختیار دارد که مقر آن ارتش و نیروهای عیان و نهان است. عیان بخش ارتشی است و نهان بخش اطلاعاتی همچون شاباک و موساد. اما از زمانی که ارتش اسرائیل به ایران حمله گسترده کرد، بمباران کرد، نظامی‌ها و دانشمندان و متخصصان را ترور کرد، دیگر جنگ میان اسرائیل و ایران بود؛ زیرا هدف نهان که همواره ایران بود، حالا عیان مورد حمله قرار گرفته است. بسیاری بنا بر دلایلی که نمی‌توان گفت، دچار این خطای بزرگ شدند که اسرائیل به جمهوری اسلامی حمله کرده؛ اما چنین نیست. اسرائیل به نمایندگی از غرب به ایران حمله کرده و هدف «ایران» است، مستقل از اینکه حکومت ایران کیست و چه کمیت و کیفیتی دارد. تاریخ روابط ایران و اسرائیل از سال 1948 تاکنون گواه این ادعا‌ست که برای غرب، «ایران پرتوانِ اقتصادی-نظامی-سیاسی-صنعتی» تحمل‌پذیر نیست و حتی رویدادهای نیم‌سده پیش ایران هم بخشی‌ از آن در راستای تضعیف ایران بود. بمباران زیرساخت‌های هسته‌ای-صنعتی ایران در کنار ترورهای هدفمند هم گواه دیگری است بر اینکه مسئله «ایران» است.

 چرا ایران مهم است؟

پرسش مهمی که پیش می‌آید این است که چرا «ایران» مهم است؟ دلایل زیادی وجود دارد که می‌توان برای مهم‌بودن ایران برشمرد و ما به چند مورد کوتاه اشاره می‌کنیم. نخست اینکه ایران کشوری است با پیشینه درخشان امپراتوری. اگرچه در ژئوپلیتیک جهان امروز بازگشت به آن مرزها نشدنی است، اما همواره این ترس وجود دارد که اگر ایران کشوری قدرتمند شود، مرزهای امپراتوری نامرئی‌اش را احیا کند. کمااینکه هنوز از خاطر ایرانی‌ها خاک ازدست‌رفته در دوره قاجار فراموش نشده است. حال تصور کنید ایران در پی احیای مرزهای سیاسی، اقتصادی و انرژی در مرزهای نامرئی‌اش باشد. این موضوع مستقل از نوع حکومت است. دوم اینکه ایران سرزمین مادری بسیاری از کشورهای نوبه‌پاخاسته است. جمهوری آذربایجان که معلوم نیست در این جنگ به اسرائیل کمک رسانده یا نه، معنای وجودی‌اش از ایران است و به همین دلیل بدسگالان تجزیه‌طلب در آن پناه گرفته‌اند. ایران کشوری است که اگر قدرتمند (با مؤلفه‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی/صنعتی) شود، توان اثرگذاری شگرفی بر کشورهای منطقه دارد و این موضوع مطلوب غرب و اعراب و دیگر همسایگان نیست. به همین دلیل است که برخی کشورها رفتارشان با ایران مصداق «به‌ظاهر مؤمن و باطن چو کفار» است. سوم اینکه تاریخ ایران نشان داده این کشور توان بازیابی بالایی دارد. شاید در تاریخ نتوان کشوری را یافت که از حمله تازیان و مغولان و افغان‌ها و روس‌ها جان سالم به در برده باشد و کماکان پابرجا بماند. این توان بازیابی در ایران حتی در کشورهای کهن همچون مصر و حتی در آلمان و ژاپن پس از جنگ دیده نشده است. این دو کشور با بازتعریفی جدید از خودشان بازیابی شدند،‌ اما ایران هرگز از آن «ایران بودن و ایران ماندن» کوتاه نیامده است. این سه عامل در میان ده‌ها عامل دیگر، نشان از آن دارد که اساسا ایران کشور مهمی است و بی‌دلیل نیست که زیر ذره‌بین و زیر بار فشار است. فشاری که مستقل از نوع حکومت بوده است. ایران سرزمینی است که محدود به مرزهای جغرافیایی نیست. این کشور مرزهای فرهنگی دارد. این سرزمین در دل دیگر کشورها نمادهای تمدنی دارد و به قول زنده‌یاد محمد حیدری‌‌ملایری، ایران پدیده‌ای است بی‌نظیر.

ایران جغرافیایی

دیرزمانی بود که بیش از نیمی از جهان شناخته‌شده، قلمرو ایران بود. امروز آن قلمرو به یک مساحت جغرافیایی محدود شده که هنوز هم بزرگ است. ایران در مرزهای جغرافیایی‌اش، هنوز کشوری بزرگ و مهم است. کشور هم در جای خوبی قرار دارد و هم ظرفیت‌های زیادی دارد. اجازه دهید به سه مورد از ظرفیت‌های ایران اشاره کنیم؛ نخست اینکه در پهنه جغرافیایی ایران معادن زیادی وجود دارد. در جهانی که تشنه معادن و عنصرهای کمیاب است، ایران با داشتن منبع نسبتا پرمایه، یکی از ثروتمندترین‌هاست، مستقل از اینکه از این ثروت به‌درستی استفاده می‌شود یا نه. مورد دوم نفت و گاز است. کشورمان یکی از داراترین کشورها در ذخایر نفتی و گازی است. هرچند در جهان پرچم انرژی‌های نو برافراشته شده اما هنوز جهان نیازمند نفت و گاز و زغال‌سنگ است که هر سه در ایران به‌وفور یافت می‌شود. در این مقاله تأکید ما بر داشته‌هایمان است، نه اینکه آیا قدردان هستیم و درست استفاده کرده‌ایم یا نه. درباره ایران بد نیست این را بدانید که ظرفیت انرژی بالایی می‌تواند در خود جای دهد. از حداقل 10 رآکتور هسته‌ای با هزار مگاوات تا نیروگاه‌های بادی و آبی و خورشیدی و سوخت‌های فسیلی. تنوع جغرافیایی مزیتی است که ایران دارد. این تنوع را مقایسه کنید با کشورهایی که بخش‌های زیادی از آن بیابانی است، یا رشته‌کوه ندارند‌ یا مناطق سردسیری طولانی دارند. ایران چهارفصل است و اگر مشکلاتش حل شود، یکی از کشورهای پُرپتانسیل جهان است. نویسندگان این مقاله پیش‌تر در صفحه علم روزنامه «شرق» درباره مشکلات پیش‌روی ایران هم نوشته‌اند و نشان داده‌اند حل‌شدنی است. مورد مهم و سوم موقعیت ژئوپلیتیکی ایران است. این موقعیت در یکی از بهترین ظرفیت‌های ممکن آبی/خاکی/هوایی قرار دارد. مرز آبی شمال و جنوب ایران، هر دو به منابع انرژی چسبیده، هم‌زمان با چندین کشور مرز خاکی داریم، هم‌زمان به آب‌های آزاد راه داریم. ایران می‌تواند تقاطع سه قاره اروپا و آسیا و آفریقا باشد. همچنین از یاد نبریم که ایران همسایه مهم کشورهای شوروی پیشین است و مجرای دسترسی آنان به آب‌های خلیج‌فارس. به لحاظ ترانزیتی موقعیت ایران خوب است. می‌توان به موارد بالا نکات دیگری را هم افزود. برای نمونه سه جزیره تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی به‌تنهایی یک مزیت است. اما هدف ما از گفتن این مثال‌ها از جغرافیای ایران، این است که نشان دهیم کشوری که چنین ظرفیت‌هایی دارد، بی‌شک دشمنان پیدا و پنهانی هم دارد. دشمنانی که اگر بتوانند دست ایران را می‌برند و اگر نتوانند دست ایران را می‌بوسند. اجازه دهید قطعه‌ای دیگر از این پازل را در چارچوب «مسئله ایران است» قرار دهیم. اگر ایران کشور قدرتمند با مؤلفه‌های گفته‌شده شود، وزن آن در جهان بسیار زیاد می‌شود. اثرگذاری کشور زیاد و در تصمیم‌گیری‌های منطقه‌ای و بین‌المللی مؤثر می‌شود. این موضوع نه مطلوب چین و روسیه به‌عنوان دو کشور قدرتمند است، نه مطلوب کشورهای عربی که رقیب انرژی با ایران هستند، نه مطلوب غرب است که نتواند در رویارویی دست بالا را بگیرد، نه مطلوب اسرائیل است که می‌خواهد قدرت اول و آخر منطقه باشد، آن‌چنان‌که کسی جسارت چپ نگاه‌کردن به او را نداشته باشد. بار دیگر یادآوری می‌کنیم که مسئله ایران است و بناست از اساس نگذارند ایران بر آن سکویی که می‌خواهد بایستد.

ایران بزرگ فرهنگی

ایران از منظری دیگر هم کشوری بس مهم است. بالاتر اشاره کردیم که ایران مرزهایی جغرافیایی دارد که ازقضا در جای مهم قرار دارد. اما ایران مرز مهم دیگری هم دارد که به آن مرزهای فرهنگی می‌گویند و اصطلاح ایران بزرگ فرهنگی را برایش به کار می‌برند. برخی می‌گویند مرزهای ایران تا جایی است که زبان فارسی وجود داشته یا دارد و برخی می‌گویند هر جا نوروز است، آنجا مرز فرهنگی ایران است. ایران کشوری کهن است و امپراتوری داشته، برخی کشورها حتی دست به جعل مرزهای فرهنگی زده‌اند و برخی فراتر رفته، نامداران ایران را به نام کشورهای خودشان که عمری کمتر از کارخانه کبریت توکلی دارند، مصادره می‌کنند. مثال ملموس این همبستگی مرزهای فرهنگی با ایران را می‌توان در تاجیکستان دید. تصور کنید دو کشور ایران و تاجیکستان که زبان و سنت‌های فرهنگی مشترک دارند، وارد فضای اشتراکی اقتصادی-انرژی شوند. اشاره کردیم که ایران مادر است برای برخی از کشورهای پیرامون. این کشورها هریک فراخور خودشان منابعی و توان نظامی و اقتصادی دارند. حال اگر ایران کشوری باشد که بتواند کشورهای فرزند را گرد هم آورد و به‌نوعی اتحادیه درست شود (هرچند امروزه بسیار دور از ذهن است) ناحیه‌ای شکل می‌گیرد که وزنه انرژی، سیاسی، اقتصادی، نظامی، ترابردی و چیزهای دیگر است. اینکه چرا در چنین مسیری نیستیم دو دلیل دارد: نخست سیاست داخلی امروز ایران و دیگری دستان اجنبی که به هر کاری دست می‌زنند تا چنین رخدادی حاصل نشود. برای غرب که بخشی از درآمد آن حاصل از جنگ است و به قول جان اسکیلز ایوری، در جهان معاصر با بنگاه جنگ‌سازی روبه‌رو هستیم، هم‌زمان که خاورمیانه یا غرب آسیای قدرتمند و متحد با چهار مؤلفه یادشده خطرناک است و می‌تواند فاصله فناوری و اقتصادی را با آنان کم کند، درعین‌حال ایران بزرگ فرهنگی هم به‌تنهایی خطرناک است و می‌تواند تبدیل به وزنه‌ای شود که وزنش از نظر آنان از حد مجاز بیشتر است و منافع میان‌مدت و بلندمدت آنان را به خطر می‌اندازد. این نکته را هم باید یادآور شویم که منظور از غرب، غرب جغرافیایی نیست؛ بلکه غرب سیاسی است. کمااینکه اسرائیل هم همان یک وجب خاک که اندازه بوشهر است، نیست. آن یک وجب خاک مرز جغرافیایی‌اش است و مرزهای سیاسی و نظامی و اقتصادی‌اش فراتر است. حال بار دیگر به گفته (نقل به مضمون) کسینجر بیندیشید که گفته بود ایران بار دیگر و با قالبی جدید در پی احیای امپراتوری‌اش است و این با نظم نوینی که مد نظر ماست در تضاد است. قصد ما این نیست که بگوییم کل دنیا نشسته‌اند و برای ایران ما توطئه می‌چینند؛ اما جهان واقعی آن فضای فانتزی که در تریبون‌ها می‌شنوید که برای ایران آرزوهای رنگین و بلورین دارند نیست و نخواهد بود.

 منهتن ایرانی

حال می‌رسیم به یکی از شگفت‌انگیزترین رخدادهای ایران معاصر، یعنی برنامه هسته‌ای ایران. در روزنامه «شرق» و در یادبود عالی‌جناب اکبر اعتماد نوشتیم که برنامه هسته‌ای ایران، نخستین‌بار در دوره محمدرضاشاه و با همت اکبر اعتماد کلید خورد. طرحی بلندپروازانه که می‌توانست ایران را از کشوری با کمبود برق که ترمز توسعه بود، به کشوری با توان تولید بالا تبدیل کند. برنامه هسته‌ای ایران چنین بود که سازمان انرژی اتمی داشته باشد، صنعت هسته‌ای داشته باشد، نیروگاه با رآکتور هسته‌ای و چرخه سوخت داشته باشد. غنی‌سازی هم در دستور کار بود، هم به شکل سهام بین‌المللی و هم خودکفایی ملی. بعد از انقلاب این برنامه متوقف شد اما خیلی زود دریافتند ایران به انرژی هسته‌ای صلح‌آمیز نیاز دارد. تلخی روابط با غرب سبب شد سراغ روس‌ها برویم و روی خودکفایی داخلی متمرکز شویم. صنعت هسته‌ای، عاملی کلیدی است چون می‌تواند سبب توسعه شود، آن‌چنان‌ که در ایران می‌تواند دو بحران اصلی انرژی و آب را حل کند، آن‌هم با هزینه و زمان بهینه. هم می‌تواند به سمت جنگ‌افزاری برود، آن‌چنان‌ که در اسرائیل و پاکستان و هند و کره‌ شمالی و فرانسه و انگلستان و آمریکا و شوروی رفتند. برای اینکه جهان بیش از این به سمت ساخت بمب هسته‌ای و موشک‌های هسته‌ای نرود،‌ دو سازوکار وجود دارد: یکی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی است و دیگری ان‌پی‌تی که به آن عدم اشاعه هم می‌گویند. ایران از زمان شاه عضو هر دو نهاد بوده و هست. نزدیک به 30 سال است که هر روز موضوعی را با نام پرونده هسته‌ای ایران و مذاکرات می‌شنویم. هر روز تحریم‌های هسته‌ای را می‌شنویم و سال 2015 نقطه اوج بود که منجر به برجام شد. در برجام، ایرانی‌ها برخی محدودیت‌های هسته‌ای را پذیرفتند و برخی امتیازهای اقتصادی را به دست آوردند. برای نمونه غنی‌سازی که اساسا حق ایران است و نیازی به تأیید دیگران ندارد، به رسمیت شناخته و درصد آن تعیین شد. در تمام این سال‌ها، تأسیسات هسته‌ای ایران بارها مورد حمله قرار گرفت؛ از خرابکاری تا حمله سایبری. بارها گفتند ایران تا دو ماه و دو هفته دیگر بمب هسته‌ای خواهد ساخت و خبری نشد. با این اخبار بازارگرمی بین‌المللی کردند و «صنعت هسته‌ای» را هدف قرار دادند. حال باید به چند نکته توجه کنیم. مگر نه اینکه برجام طراحی ‌شده بود برای پایش هسته‌ای ایران! چه کسی از برجام خارج شد؟ دونالد ترامپ. یعنی اگر کسی ایران را به سمت سلاح هسته‌ای هم سوق دهد، دونالد ترامپ است که از برجام خارج شد. این نکته‌ای است که برخی متخصصان سیاست‌گذاری هسته‌ای بارها به آن اشاره کرده‌اند. ایران بارها و بارها پذیرای بازرسان آژانس بوده است و تمام مراکزی که آمریکا و اسرائیل در جنگ 12 روزه زدند زیر نظر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بود. طبق قوانین بین‌المللی و قوانین آژانس حمله به مراکز هسته‌ای، به‌ویژه اگر زیر نظر آژانس باشد جرمی سنگین است. چگونه است که اسرائیل با داشتن 250 یا بیشتر کلاهک هسته‌ای-نظامی و عضو ان‌پی‌تی نبودن و اینکه هرگز بازرسی نشده و به قول اکبر اعتماد از بدو تأسیس در جنگ با همسایگانش بوده، خطر هسته‌ای نیست، اما ایران که هنوز آژانس داشتن سلاح را تأیید نکرده، خطر محسوب می‌شود؟ دو کشور دارنده جنگ‌افزار هسته‌ای برخلاف تمام قوانین به مراکز هسته‌ای زیر نظر آژانس ایران حمله کرده‌اند؛ مراکزی که طبق نظر آژانس صلح‌آمیز بودند. از سوی دیگر سه کشور اروپایی که امروز پا در گلوی ایران گذاشته‌اند، هنوز عضو برجامی هستند که حق غنی‌سازی ایران را به رسمیت شناخته است. چگونه است که این‌گونه با ترامپ و اسرائیل هم‌نوا شده‌اند و از حمله نظامی علیه ایران حمایت علنی می‌کنند؟ ساده‌لوحی است اگر گمان کنیم مشکل فقط جمهوری اسلامی است و اگر حکومت دیگری بود که خواهان استقلال هسته‌ای بود، به تنش سنگین برنمی‌خورد. مسئله «ایران» است.

شکاف فناورانه

حال باید به این موضوع بپردازیم که چرا مهم است که ایران همواره اندر خم یک کوچه باشد؟ چرا رئیس‌جمهور فرانسه صراحتا می‌گوید علاوه بر پرونده هسته‌ای ایران باید مسئله موشکی هم مطرح شود و اگر لازم باشد برای تعداد نیروی نظامی و تعداد دانشمند هسته‌ای و غیرهسته‌ای و تعداد نیروهای نظامی و خیلی چیزهای دیگر شرط و حد می‌گذارند. بخشی از این مسئله به حفظ شکاف فناورانه ایران با غرب بازمی‌گردد. تجربه چین نشان داد که اگر کشوری قد علم کند، برای سودآوری و اربابی غرب دردسر دارد. این موضوع در گذشته بوده، هست و خواهد بود. ربطی هم به حکومت ندارد، مختص ایران هم نیست. کشورهای دیگری هم هستند که از منظر غرب نباید از حدی فراتر رشد کنند. بخشی از این شکاف فناورانه که از آن با نام شکاف فناورانه شرق و غرب هم یاد می‌کنند، ریشه‌های تاریخی دارد. برتری فناوری غرب پس از رنسانس سبب شد تا بتوانند برای کسب درآمد و دادوستد و منابع، استعمار را آغاز کنند، چیزی که امروز به دو شکل استعمار منابع مانند اوکراین شاهد هستیم یا توسعه کنترل‌شده در حدی که بتواند هم چرخ خودش را بچرخاند و هم به روشن‌ماندن موتور غرب کمک کند. تأکید داریم منظور از غرب، جغرافیایی نیست، بلکه نگرش سیاسی است. امروز هسته‌ای و تحریم عیان مطرح است، فردا موشکی و تعداد نیروی نظامی و تعداد جنگنده را پیش خواهند کشید و دو روز دیگر محدودیت‌های وارداتی یا ساخت تراشه و صنایع های‌تک و نانوفناوری را به شکل حرفه‌ای‌تر تحریم خواهند کرد. بخشی از تحریم‌های ایران نه‌فقط برای حکومت، بلکه برای نگه‌داشتن شکاف با «ایران» است، حالا هرکس که می‌خواهد حکومت کند. شکاف فناورانه سبب می‌شود نوعی از توازن که در ذهن غربی‌هاست برقرار بماند. آنها معتقدند نفت و گاز زیر پای شماست، متعلق به شما نیست، برای همه ماست. نمی‌شود که شما هم منابع انرژی را داشته باشید هم فناوری پیشرفته، هم موقعیت ژئوپلیتیکی و هم قدرت نظامی. آن‌وقت نظم جهانی که مبتنی بر قدرت ماست، برهم می‌خورد. این تحمل‌ناپذیری توانمندی که برای ایران اعمال ‌شده و صد البته بخشی از آن را خودمان مقصر هستیم، در قبال دیگر کشورها هم وجود دارد. اگر کشورهایی هم وجود دارند که با نظم غربی جهان درهم‌آمیخته شده‌اند، دلیلش این است که آنها هرگز توان رشد را از یک حد بیشتر ندارند. نمی‌توانند هم قدرت نظامی باشند و هم اقتصادی و سیاسی و فرهنگی، زیرا محدودیت‌های ذاتی‌شان اجازه نمی‌دهد. حرف ما این نیست که با دنیا در ارتباط نباشیم، برعکس باید باشیم و تا جایی که می‌شود تنش‌زدایی کنیم و دنبال ماجراجویی نرویم. حرف ما این است که واقعیت را شفاف ببینیم و آگاه باشیم مسئله «ایران» است.

مدل اماراتی برای ایران

شاید این پرسش پیش آید که مدل مطلوب غرب برای «ایران» چیست؟ دونالد ترامپ چند روز پیش پاسخ این پرسش را داد. غایت خواسته آنها اماراتی ساختن ایران است. ترامپ گفت ایرانی‌ها نفت و گاز زیادی دارند، تاجران خوبی هم هستند. در واقع منظورش این بود که فقط تاجر بمانند. یعنی ایران به دنبال فناوری‌های پیشرفته که جای آنها را در صنایع بالادستی و نظامی و راهبردی و برتری‌دهنده تنگ می‌کند و ژئوپلیتیک فناوری را به چالش می‌کشد، نرود. در نفت و گاز پیشرفت کند. شرکت‌های بزرگ بیایند و سرمایه‌گذاری کنند. گردشگری فعال شود و فرش تا زعفران ایرانی صادر شود. وضع اقتصادی کشور هم خوب شود و تورم کاهش یابد. پول در گردش فراوان شود و سفر به خارج از کشور تسهیل شود. ایرانی‌ها (که صدالبته خودمان می‌دانیم سزاوارش هستند) به میزانی از رفاهی برسند که اماراتی‌ها و عربستانی‌ها دارند. اگر نیروگاه هسته‌ای هم خواستند، ساختنش و سوختش با ما. اصلا جنگنده هم خواستند خودمان می‌دهیم ولی با شرط و شروط. خودشان نسازند که نظم برهم بریزد. پول و نفت و گاز از آنها، ارائه خدمات از ما. هر چیزی هم نخواهند و نسازند. شگرد کار هم این است که با ناکارآمدی داخلی، تحریم و جنگ خارجی چنان کنند که مردم به مدل اماراتی راضی شوند. یا اینکه در پی بن‌سلمانی باشند که آزادی‌هایی به همراه آورد. اما دیگر ایران در پی استقلال نظامی برای روز مبادا نباشد. در پی ورود به بازار جهانی تجارت سوخت هسته‌ای نشود. غرب و البته شرق، دوست دارند ایران حتی شیر رام و آرام هم نباشد، بلکه پری دریایی باشد. معنای حرف ما این نیست که برای خودمان هزینه‌تراشی و دشمن‌تراشی کنیم، یا اینکه از مشارکت فنی و علمی در طرح‌های بین‌المللی دست بکشیم یا اینکه خودمان را سپر بلا کنیم یا اینکه محدود به یکی دو کشور شویم. جان کلام ما این است که نسبت به اصل موضوع آگاه باشیم و با آگاهی کامل وارد عرصه جهانی شویم و بدانیم که ایران برای بقا باید شیر باشد نه پری دریایی. همچنین قصدمان از مثال‌زدن امارات یا بن‌سلمان زیر سؤال بردن آنها نیست. این دو کشور موفق هستند چون مدل خودشان را برای توسعه یافته‌اند. اما آن مدل برای ایران خطرناک است.

شانه بر گیسو و میخ در سر

در همین زمان‌هایی که کشور با قطع برق روبه‌رو بود، در یکی از شبکه‌های فارسی‌زبان خارجی اتفاق جالبی رخ می‌داد. از داخل ایران بخشی از مردم کلیپ می‌فرستادند و می‌گفتند: ما برق می‌خواهیم، ما ارزانی می‌خواهیم، انرژی هسته‌ای نمی‌خواهیم. جالب اینکه از هر صد نفر با این دیدگاه یک نفر مخالف هم نبود که بگوید انرژی هسته‌ای می‌خواهیم تا مثل خیلی از کشورها مشکل برق حل شود. اگر این کلیپ‌ها حتی سوگیرانه و ممیزی‌شده نباشند، بازهم نویسندگان این مقاله به مردم ایران حق می‌دهند؛ چون در توجیه اهمیت فناوری‌های مدرن در زندگی مردم کم‌کاری شده. فشار اقتصادی و فساد اقتصادی هم عامل مضاعف خستگی مردم شده است. اما پشت پرده آن مجری‌های خوش‌رنگ و برنامه‌های به‌ظاهر دلسوزانه، سیاستی نهفته است. شخصی را تصور کنید که فردی با یک دست گیسوانش را شانه می‌کند و قربان‌صدقه‌اش می‌رود و با دست دیگر میخی در دست دارد و تلاش می‌کند در مغز او فروکند. کاری که با ایران می‌کنند چنین است. چه پیش از 57 و چه پس از آن. پیش از انقلاب می‌گفتند روستاهای ایران برق ندارد، ایران رآکتور و جنگنده می‌خواهد چه‌کار! و شوربختانه در داخل بسیاری با آنها هم‌نوا شدند که قشر دانشگاهی هم بودند. امروز هم می‌گویند شهرها برق ندارند، ایران چرخه سوخت و موشک می‌خواهد چه‌کار و باز متأسفانه برخی در داخل با این حرف‌های فانتزی همراه می‌شوند و فراموش می‌کنند جنگنده‌ها در جنگ با عراق ناجی ایران بودند و موشک‌ها در جنگ با اسرائیل. این حقیقت را پنهان می‌کنند که نیروگاه هسته‌ای می‌تواند مشکل برق و آب را حل کند و سوخت هسته‌ای بخش پول‌ساز صنعت هسته‌ای است. و صد افسوس که برخی تصمیم‌ها در داخل کشور هم بر این فانتزی‌فروشی و رؤیافروشی آنها دامن می‌زند، در زبان می‌گویند به دنبال تجزیه نیستند و در عمل تریبون را به کهنه‌تروریست‌های تجزیه‌طلب می‌دهند. به زبان ساده، سیاست‌های اعلامی آنها برای ایران آرزوی دموکراسی و آزادی‌های اجتماعی است که بی‌شک حق مردم است، اما سیاست‌های اعمالی‌شان تحریم‌های اقتصادی و محرومیت‌های هوشمندانه فناوری است. و یادمان نرود این رویکرد (تضاد سیاست‌های اعلامی و اعمالی) متوجه «ایران» است.

ایران و دشمنان آن

ایران با تمام مردمانی که برای بقای این خاک و این فرهنگ و تمدن جان‌فشانی کرده‌اند، دشمنانی هم دارد؛ ایران، چه به معنای جغرافیایی آن و چه به معنای ایران بزرگ فرهنگی. دشمنان ایران برخی در داخل و برخی در خارج‌اند. دشمنان تاریخی ما مهاجمانی همچون اسکندر و تازیان و مغول‌ها و افغان‌ها و تزارها بودند. در نیم‌سده اخیر عراقی‌ها حمله کردند که از حمایت عرب‌ها برخوردار بودند به‌جز سوریه. امروز هم اسرائیل به نمایندگی از دشمنان ایران قدرتمند وارد نبرد جنگی با «ایران» شده است. نبردی که خوش‌بینانه‌اش ازهم‌پاشیدن نیروهای مقاومت است و نظم جدیدی در خاورمیانه. بدبینانه‌اش هم اندیشه‌های خباثت‌آمیز تجزیه ایران که امیدواریم به گور ببرند. این موضوع را از یاد نبریم که در تمام نبردهای جنگی، چه زمانی که شکست خوردیم، همچون چالدران یا در نبرد با تزارها، چه زمانی که پیروز شدیم مثل آزادسازی خرمشهر، مردم ایران جان‌فشانی کردند. اما این سرزمین دشمنان دیگری هم دارد. نخستین دسته کسانی هستند که فساد اقتصادی تولید کردند و واژه اختلاس را نقل‌ونبات کردند. توسعه‌ستیزان هم در ایران قدمتی طولانی دارند. از زمانی که عباس‌میرزا را به جنگ از پیش باخته وادار کردند و جهل را به‌جای عقل نشاندند تا زمانی که فرقه‌سازی کردند و دست‌شان به خون امیرکبیر آلوده شد. از چوب لای چرخ توسعه گذاشتن که ایران دانشگاه و صنعت هسته‌ای و نیروی هوایی و انواع دیگر صنایع را می‌خواهد چه کند. بد نیست اشاره‌ کنیم که در جنگ چالدران دلیل شکست ایرانی‌ها، غلبه باروت عثمانی بر شمشیر ایرانی بود. کسانی که درک فناورانه از جنگ ندارند، آگاهانه یا ناآگاه در زمین دشمن بازی می‌کنند. بخشی دیگر از دشمنان ایران، غرب‌ و شرق دوستان افراطی هستند. ایران سرزمینی است که باید میان غرب و شرق جغرافیایی/ سیاسی توازن برقرار کند و از دل آن توازن هنرمندانه با برنامه‌ای معین و متکی بر اصول نوین توسعه، بتواند راه ناهموار توسعه را طی کند و تا جایی که می‌تواند وزن سیاسی و نظامی و اقتصادیِ متوازن بگیرد. دسته دیگری از دشمنان ایران عزت‌فروشان هستند. خودمان را فریب ندهیم. کم نیستند کسانی که ایرانی‌بودن در زمانه حاضر را کسر شأن می‌دانند. برخی‌شان در غرب زندگی می‌کنند و از راه درست یا نادرست به رفاهی و شغلی و موقعیتی رسیده‌اند، و به لطف رسانه‌های اجتماعی مثل اینستاگرام تبدیل شده‌اند به کسانی که غرور ملی و عزت ایرانی مردم و به‌ویژه جوانان را نشانه گرفته‌اند. برخی طرح تجزیه ایران را باور ندارند؛ اما ما آنان را که به پان معروف هستند، حتی اگر انگشت‌شمار باشند جدی می‌گیریم و پیشنهاد می‌کنیم با کوچک‌ترین و کم‌رنگ‌ترین حرکت‌های بدسگالانه تجزیه‌طلبی برخورد قاطع شود. باورش شاید برای مردم عادی سخت باشد، اما اندیشه‌های تجزیه‌طلبی را همچون شکلات سمّی و کشنده به مردم می‌خورانند. حکومت ایران هرکس باشد وظیفه دارد با جدایی‌طلبان برخورد جدی کند. مرزهای ایران خط قرمز مردم شریف ایران است که در هر رویدادی آن را اعلام کرده‌اند. شگفتا که در ایران و با وجود انواع تهدید هنوز هم برخی دشمن صنایع نظامی و صنایع مادرِ پیشرفته هستند! از تحلیلگران شبکه‌های فارسی‌زبان تا فانتزی‌اندیشانی که خیال می‌کنند بمب‌هایی که بر سر فردو و نظنز فروریخت گل سرخ و آفتابگردان بودند. شگفتا از مفسرانی که در آمریکا زندگی می‌کنند و می‌بینند این کشور چه هزینه‌هایی برای بخش نظامی و های‌تک می‌کند؛ اما وقتی نوبت به ایران می‌رسد آن را زائد می‌دانند و با مخلوط‌کردن مشکل فساد اقتصادی و اختلاس‌ها، نتیجه می‌گیرند که ایران به چنین چیزهایی نیاز ندارد، لازم هم شد، از غرب یا شرق می‌خریم. اما تاریخ ایران نشان داده این کشور همواره ارتشمند بوده و برای بقا نیاز به ارتش و قوای رزمی دارد و این روزها بیش از هر چیزی نیاز به فناوری در هزاران مورد دارد. کافی است به چین و آمریکا نگاه کنید. ناگفته هم پیداست که باید برای روزهای سخت، در روزهای آسان آماده بود. این غافلگیری روز اول حمله اسرائیل نشان داد که اگر دشمن برای یورش از ماه‌ها و سال‌ها پیش برنامه دارد، ما نیز باید هرروز و همواره آماده‌ باشیم.

سوی درست تاریخ

تا اینجا تلاش کردیم بسیار فشرده و گزیده نشان دهیم که اتفاق‌هایی که در حال رخ‌دادن است، نوک پیکان آن در اصل به‌سوی «ایران» است. تلاش کردیم نشان دهیم که درواقع آنچه بیش از هر چیز در خطر است «ایران» است. وقتی می‌گوییم ایران در خطر است یعنی «منافع ملی» و «یکپارچگی سرزمینی» و «اتحاد مردمی» و «غرور ملی» و «اندیشه نوسازی» در خطر است. در این جنگ منافع ملی ایران هدف قرار گرفت. اینکه می‌گویند فقط مراکز نظامی بود، دروغ است. مراکز هسته‌ای ایران که زیر نظر آژانس بودند، چیزی جز منافع ملی ایرانی‌ها نبود. حکومت‌ها همچون لباس هستند و بدن همچون کشور. آن‌کس که با لباس دشمنی دارد، بدن را با شمشیر پاره‌پاره نمی‌کند. هیچ پزشکی برای خارج‌کردن تومور از مغز، سر را نمی‌برد. هدف «ایران» بود و هست. آن کسی که بدن را پاره‌پاره می‌کند، جلاد است. باور ما بر این است حمله اسرائیل به ایران و جنگ روانی رئیس‌جمهور آمریکا با نوشته‌های پر از تناقض، تمجید مقامات اروپایی از حمله اسرائیل و تهدید به مکانیسم ماشه و زیاده‌خواهی‌های فراتر از برجام، صرفا ناشی از تنش با حکومت کنونی ایران نیست؛ بلکه خیال‌ جمعی آنان از به زنجیر کشیدن «ایران» است. اگر ایرانی‌ها مانند اسرائیل دانشمندان آنان را ترور می‌کردند، امروز صدراعظم آلمان و رئیس‌جمهور فرانسه در رسای آن دانشمندان اسرائیلی کشته‌شده، در کل اروپا عزای عمومی اعلام می‌کردند. اما برای ما ایرانی‌ها به‌آسانی چشم فروبستند. آن کشورهایی هم که آنان را رفیق گرمابه و گلستان می‌پنداشتیم،‌ حقیقتا تماشاگر بودند تا متحد استراتژیک. شاید این رخدادها زنگ هوشیاری باشد برای مردم ما که بدانند هدف «ایران» است. بنابراین بیش‌ازپیش مراقب کشور باشند. سوی درست تاریخ همواره آن سویی است که مردم ایران و منافع ملی ایران قرار دارد. این اصل کلی است و در هر رخدادی صدق می‌کند. سوی درست تاریخ آنجایی است که در پی هر جنگی، اتحاد مردمی برای «ایران» مستحکم‌تر شود. سوی درست تاریخ آنجایی است که مردم ایران به‌وقت جنگ حامی «عباس دوران»‌ها و «محمود اسکندری‌»های زمانه‌شان باشند و به‌وقت صلح حامی امیرکبیرهای «راستین» زمان که در پی نوسازی ایران‌اند. سوی درست تاریخ آنجایی است که به دنبال گنج نهفته در جنگ باشیم که همانا اندیشه توسعه ایران است. در برخی موارد تشخیص سوی درست تاریخ آسان است و به‌راحتی می‌توان دریافت. اما گاهی بنا به وضعیت زمانه این تشخیص سخت می‌شود. خوب به تاریخ ایران نگاهی بیندازیم و ببینیم آنان که با قوای خصم همدل شدند و خیال خام کردند، در پیشگاه تاریخ چگونه قضاوت شدند. جان کلام اینکه سوی درست تاریخ جایی است که ایران‌سازی به دست ایرانی رخ دهد. فریب مدل‌های روی کاغذ را نخورید که می‌گویند فلان کشور به دست فلانی ساخته شد. هیچ بیگانه‌ای زمین ما را آباد نخواهد کرد. اگر هم چنین چیزی باشد، شک نکنید منافع و منابع را بیگانه خواهد برد.

ایران را دریابیم

تمام آنچه را که بالاتر گفتیم، برای این بود که به این نقطه برسیم که «ایران» را دریابیم. نخستین چیزی که باید به آن باور قلبی و عقلی داشته باشیم این است که ایران فقط یک کشور نیست، فقط یک مرز جغرافیایی نیست. ایران پدیده‌ای است بی‌مانند در جهان. اغراق نیست اگر بگوییم کشوری همچون ایران نداریم که چنین تنوعی از قوم‌های گوناگون باشد و این‌گونه دل در یکپارچگی سرزمینی داشته باشد. ایران بارها و بارها زمین خورده و برخاسته؛ اما هرگز آن روح ایرانی و آن اندیشه ایرانشهری‌اش را از دست نداده است. باهوش‌ترین و قدرتمندترین و پرتلاش‌ترین و بسیاری از ترین‌های خوب نیستیم،‌ اما مردمانی بی‌مانند هستیم با سبدی از خوبی و بدی رفتاری و فکری و فرهنگی که البته خوبی‌هایمان بر بدی‌هایمان غالب است. نکته دومی که باید به آن باور داشته باشیم، ضرورت و اهمیت ملی‌گرایی و ایران‌دوستی است. بدون دوست‌داشتن ایران، نمی‌توان برای توسعه ایران و برای مردم ایران کاری کرد. مهر میهن خمیرمایه لازم برای حل مشکلات است. آویزه گوشمان کنیم که باید میهن‌دوستی خردمندانه داشته باشیم. میهن‌دوست خردمند درک درستی از کشورش دارد، واقعیت‌ها را می‌بیند، شناخت درستی از توانمندی‌ها و محدودیت‌های سرزمینش دارد؛ و بنابراین می‌داند چگونه تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی کند. میهن‌دوستی شاعرانه و میهن‌دوستی متعصبانه، هر دو آفت هستند. یکی ایران خیالی را دوست دارد و دیگری ایران را مهد همه‌چیز می‌داند. هر دو بدمدیریتی و کژاندیشی به بار می‌آورند. در بخش‌های پیشین این مقاله اشاره کردیم که برای غربِ سیاسی، ایرانِ در مهار مطلوب‌تر است یا دقیق‌تر بگوییم ایرانی که تمام مؤلفه‌های قدرتمندی را نداشته باشد. این بدان معنا نیست که با دنیا رویکرد خصمانه در پیش بگیریم. نمی‌توان با کل جهان جنگید، ‌اما می‌توان در عرصه سیاست بین‌المللی بازیگری هوشمند بود و کشور را تا حد ممکن به نقاط مهم مؤلفه‌های توسعه و قدرت رساند. ایران باید با غرب و شرق در کنش سیاسی و اقتصادی و نظامی و علمی و فناوری باشد. سیاست ایران نه غرب‌دوستی باشد و نه شرق‌دوستی؛ بلکه باید غرب‌آگاهی و شرق‌آگاهی باشد. یعنی نسبت به هر دو طیف آگاهانه عمل کنیم. در پایان به این نکته واقف باشیم که هنر در نجنگیدن و به‌دست‌آوردن دستاورد است. حتی کم‌شدن یک تار مو از سر ایران و ایرانی زیاد است. اما اگر به هر دلیلی جنگ درگرفت، راه را از بیراه گم نکنیم و پشتیبان نیروی نظامی و ارتشی کشورمان باشیم. هیچ دشمنی با جنگنده برای ایران دسته‌های گل پرتاب نخواهد کرد. این جنگ تمام شد و درحالی‌که ما مشغول نوشتن هستیم،‌ توقف حملات در دستور کار است. ممکن است دوباره جنگی رخ دهد یا ممکن است دوباره مذاکرات آغاز شود. ما از این موضوع بی‌خبریم. اما آنچه را که می‌توانیم با یقین بگوییم این است که دولت‌ها و حوادث در کشوری همچون ایران بسان غباری هستند که روی سنگ درخشان ایران می‌نشینند. به جبر روزگار هم تغییرات رخ می‌دهد؛ اما آنچه می‌ماند سنگ درخشان ایران است و ما باید حافظ و نگهبان این سنگ باشیم که میراث تمدنی بشریت است. ایران رفیقی شفیق‌تر از مردمان ایران‌دوستش ندارد؛ از رفتگر محترم در روستایی دوردست تا دانشمندان ایران‌دوستمان در آن‌ سوی دنیا. میهن، مادر است. مراقب مادرمان باشیم، برایش فرزندی درستکار و با پشتکار باشیم و از یاد نبریم که: ایران هرگز نخواهد مرد. پابرجا ایران.

 

آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.