|

کارنامه یک‌ساله طالبان در تقویم افغانستان

یک سال از فتح کابل و سیطره بهت‌آور، اما از پیش طراحی‌شده طالبان بر افغانستان می‌گذرد. با مروری گذرا به کارنامه یک‌ساله طالبان نمی‌توان امیدی به بهبود شرایط و انتقال قدرت به دولتی مردم‌سالار و فراگیر را داشت.

یک سال از فتح کابل و سیطره بهت‌آور، اما از پیش طراحی‌شده طالبان بر افغانستان می‌گذرد. با مروری گذرا به کارنامه یک‌ساله طالبان نمی‌توان امیدی به بهبود شرایط و انتقال قدرت به دولتی مردم‌سالار و فراگیر را داشت. اخبار و رویدادهایی که در یک سال گذشته شاهد آن بوده‌ایم، برخلاف وعده‌ها و تعهدات دوحه بوده و هرگونه امید به تحول را کم‌رنگ‌تر از گذشته و تصویری تیره و تار از آینده این سرزمین و مردم آن را نمایان می‌کند؛ بنابراین باید انتظار پیچیده‌ترشدن شرایط و وقوع بحران‌های جدی‌تری در عرصه‌های امنیتی، معیشتی و سیاسی را داشت. ترور ایمن‌ الظواهری در قلب کابل، کشتار خونین در مراسم عزاداری محرم و انتشار تقویم اعیاد و مراسم رسمی طالبان در دو هفته گذشته خود تنها گوشه‌ای از دلایل ناامیدی به انتقال قدرت و صلح و ثبات پایدار در افغانستان است. هیچ‌یک از اقدامات و فرامین طالبان نشانی از موقت‌بودن حاکمیت طالبان نداشته و تغییرات حیرت‌آور در تقویم جدید طالبان بیانگر عزم جدی این گروه برای سلطه دائم بر مردم و سرزمین افغانستان است. حذف تعطیلی ایامی مانند عید نوروز و عاشورا، که نه‌تنها در افغانستان بلکه در پاکستان و هندوستان ده‌ها سال شکل رسمی و سنتی یافته است، پیامی آشکار و پشت پا زدن به سنت‌های ملی و حرمت مذهبی شیعیان این کشور است. جایگزینی این مناسبت‌های ملی و تاریخی با سالروز مرگ ملاعمر، امضای توافق‌نامه دوحه و تسخیر این کشور به دست طالبان در تقویم جدید نیز پیام دیگری مبنی بر سلطه فرهنگی-سیاسی و باورهای مذهبی و افراطی طالبان است. شاید تنها نکته مثبت در کارنامه تعامل جامعه جهانی با امارت اسلامی آن‌ است که پس از یک سال تلاش و مراودات سیاسی هنوز هیچ کشور جهان مشروعیت امارت اسلامی موقت را به رسمیت نشناخته است؛ اما نشانه‌هایی که در همه فرامین صادره و رویدادهای یک سال گذشته می‌توان یافت، آن‌ است که رهبری طالبان در اوج خودکامگی، به رسمیت شناخته‌شدن و مشروعیت بین‌المللی در ازای کمک‌های بین‌المللی، تشکیل دولت فراگیر و رعایت حقوق اولیه زنان و قومیت‌ها را نیز از صدر اولویت‌های خود به کناری گذاشته و به‌ صورت افراطی به‌ دنبال اعمال شریعت یا سیاست‌های خشن و یک‌جانبه‌گرای خود است. بروز اختلافات داخلی فی‌مابین سه جناح اصلی طالبان بر سر شیوه اجرای شریعت و مدارا با جامعه جهانی نیز بسیاری از تحلیلگران امور افغانستان را به زوال زودرس حاکمیت طالبان امیدوار کرده؛ اما به نظر می‌رسد که آنها فعلا با روش‌های سنتی قدرت را تقسیم کرده و مماشات پیشه کرده‌اند. تحولات یک سال گذشته و حوادث یک ماه اخیر نشانگر پیچیدگی فزاینده در تعامل با طالبان و ضرورت دقت نظر بیشتر در خوانش حوادث و بازخورد در قبال آن از سوی همه کشورهای منطقه، همسایه و به‌خصوص ایران است. اصلی‌ترین محورهای آزمون یک‌ساله کارنامه طالبان و دلایل مردودی آنها را می‌توان به شرح زیر بیان و در پایان راهبرد تعامل را پیشنهاد کرد:

۱- وخامت اوضاع اقتصادی و افزایش بی‌سابقه فقر و گرسنگی در افغانستان. در یک سال گذشته و به‌ صورت مستمر وضعیت معیشت در افغانستان رو به افول گذاشته و بر‌اساس برآورد سازمان ملل تعداد گرسنگان این کشور به بیش از ۲۰ میلیون نفر یا دو‌سوم از جمعیت این کشور بالغ شده است. برنامه جهانی غذا (WFP) بارها اعلام کرده که تعداد گرسنگان مطلق در افغانستان رو به افزایش شدید گذاشته و هیچ تدبیر دوراندیشانه‌ای از سوی حکومت موقت طالبان به منظور تسهیل شرایط به چشم نمی‌خورد. هرچند امارت اسلامی افغانستان توانسته است توازن نرخ برابری دلار با واحد پول این کشور را از طریق محدودیت‌های حکومتی ثابت نگه دارد؛ اما تولید و دسترسی به غذا رو به کاهش گذاشته و مهم‌تر از آن، قدرت خرید مردم به‌شدت نسبت به گذشته کاهش یافته است. اگرچه برخی از کمک‌های بشردوستانه سازمان ملل و جامعه جهانی ادامه یافته؛ اما با اولویت‌یافتن جنگ اوکراین این روند به‌هیچ‌وجه پاسخ‌گوی افزایش شدید نرخ فقر و گرسنگی در این کشور نیست و قربانی اصلی این بحران، مردم بی‌پناه افغانستان به‌خصوص در مناطق دور از دسترس و مناطق روستایی هستند.

۲- عدم ثبات و بهبود وضعیت امنیتی به‌خصوص برای اقوام غیرپشتون. شاید اصلی‌ترین توقع از سلطه طالبان بر افغانستان بهبود وضعیت امنیتی این کشور و حداقل انتظار بعد از روی کار آمدن طالبان، کاهش کشتار مردم بی‌دفاع در اقدامات تروریستی در این کشور بود. ظهور سازمان‌های تروریستی در افغانستان و عملیات گسترده آنها در انفجارهای مکرر و شمار کشته‌شدگان در این حوادث در سال گذشته نشانگر عدم بهبود وضعیت امنیتی این کشور و کارنامه غیرقابل قبول یک‌ساله طالبان در این زمینه است. نکته‌ای که بیانگر وخیم‌تر‌شدن اوضاع امنیتی در این کشور است، آن‌ است که کشتار مردم در سال گذشته شکل کاملا هدفمندی به خود گرفته و عمدتا دیگر مذاهب و قومیت‌های این سرزمین، به‌خصوص شیعیان و قوم هزاره را هدف گرفته است. این امر خود عملا به یک تصفیه نژادی و نسل‌کشی برنامه‌ریزی‌شده شباهت دارد. کوچ گسترده و اجباری اقوام و جایگزین‌کردن پشتون‌ها در مناطق هزاره‌نشین بخش دیگری از این اقدامات به بهانه تثبیت امنیت در افغانستان است که مجامع جهانی نیز تاکنون در قبال این اقدام سکوت پیشه کرده‌اند.

۳- همکاری سازمان‌دهی‌شده طالبان با تروریسم بین‌المللی و ادامه روند تولید مواد مخدر. با وجود تعهد رسمی طالبان در معاهده دوحه و تضمین دوری از سازمان‌های تروریستی بین‌المللی مانند القاعده و داعش، ترور ایمن‌ الظواهری در قلب کابل از سوی آمریکا نشانگر یک تناقض آشکار و زنگ خطری برای همه کشورهای منطقه و همسایه است. اگر طالبان از وجود سرکرده القاعده در پایتخت امارت اسلامی بی‌خبر بوده، این امر نشانگر ضعف و ناتوانی این حکومت در کنترل تروریسم افراطی است و اگر ایمن‌ الظواهری زیر چتر امنیتی امارت اسلامی در کابل و همکاری با آنها به سر می‌برده، قطعا طالبان خطر جدی‌تری، به‌عنوان هماهنگ‌کننده منطقه‌ای تروریسم، برای کشورهای همسایه و قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای خواهد بود. اطلاعاتی که سرویس‌های جاسوسی انگلیس و آمریکا از همکاری نظام‌مند طالبان با گروهای تروریستی می‌دهند، نیز خود مؤید فرضیه دوم در همکاری مشترک آنها برای تأمین منافع مشترک است. فرض سوم که دال بر معامله و همکاری آمریکا با جناحی از طالبان به منظور ترور ایمن‌ الظواهری است، قطعا زنگ خطر جدی‌تری را برای قدرت‌های منطقه‌ای و کشورهای همسایه به صدا درآورده است! در زمینه کنترل مواد مخدر نیز با وجود صدور فرمان امیرالمؤمنین طالبان در ممنوعیت کاشت تریاک، زمان صدور فرمان که پس از فصل کاشت خشخاش در افغانستان بوده، به‌‌هیچ‌وجه تکرار فرمان ملاعمر در سال ۲۰۰۲ نخواهد بود و تنها باعث افزایش قیمت شش برابری تریاک شده و قطعا عایدات غیررسمی بیشتری برای طالبان به همراه خواهد داشت.

۴- التزام‌نداشتن به رعایت حقوق بشر، آزادی آموزش زنان و قومیت‌ها و مذاهب. در سرزمین متکثر افغانستان شاید اصلی‌ترین دل‌نگرانی جوامع غربی و برخی همسایگان افغانستان این موضوع است. همه فرامین صادره و اقدامات انجام‌شده از سوی طالبان در سال گذشته، نشانگر این واقعیت تلخ است که طالبان ۲ از نظر ماهیتی هیچ تفاوتی در ایده و آرمان نسبت به طالبان ۱ (دوره سلطه سه‌ساله قبل از اشغال افغانستان) نداشته و تنها شیوه و تاکتیک عملیاتی خود را در اجرای تدریجی و مرحله‌ای بهبود بخشیده است. نبود نشانه‌ای از تشکیل دولت فراگیر و رعایت حقوق اولیه دیگر مذاهب و قومیت‌های اصلی افغانستان در تقسیم قدرت از یک‌ سو و محدودیت‌های جدی برای زنان به‌خصوص حق تحصیل از سوی دیگر، همگی نشانه‌ای از نبود رواداری و انعطاف محدود در رعایت اصول اولیه حکومت‌داری در دنیای مدرن از سوی امارت موقت اسلامی است.

۵- خدشه‌دار‌شدن امنیت مرزها، رعایت‌نکردن حسن هم‌جواری و تنزل مبادلات و تجارت بین دو کشور، از دیگر نقاط ضعف کارنامه یک‌ساله طالبان بوده است. کشمکش‌های مکرر مرزی طالبان با اکثر کشورهای همسایه حتی پاکستان، در یک سال گذشته باعث درگیری و تبادل آتش و کشته‌شدن مرزداران در خط مرزی با کشورهای همسایه ازجمله ایران شده و ادامه این روند خطر بالقوه‌ای برای امنیت مرزها و تشدید قاچاق مواد مخدر خواهد بود. داده‌های غیررسمی بیانگر کاهش حجم داد‌و‌ستد بین دو کشور (مواد غذایی، سوخت و کالا) نسبت به قبل است. همواره تمکین در قبال توافق‌نامه‌های قانونی مانند معاهدات دوطرفه درباره بهره‌برداری از منابع مشترک در گرو ثبات، حسن هم‌جواری و اعتماد متقابل بین کشورهاست. بدیهی است که تفاهم بر سر حقابه هیرمند، که مبتنی بر معاهده رسمی ۵۰‌ساله است، نیز در گرو عادی‌سازی و اعتماد دوطرفه خواهد بود. قطعا اقدام طالبان در زمینه حقابه هیرمند بهترین نشانه بهبود در روابط دوجانبه، حسن هم‌جواری و اعتماد متقابل تلقی شده و می‌تواند زمینه‌ساز گفت‌وگوی سازنده و تعامل جامع قرار گیرد. هرچند برخی از تحلیلگران معتقدند پاسخ‌هایی که تاکنون طرف ایرانی درباره حقابه هیرمند از سوی طالبان دریافت کرده، تکرار مواضع رسمی و بی‌ثمر قبلی بوده است.

۶- تشدید روند مهاجرت و افزایش پناهندگان به کشورهای همسایه. بی‌ثباتی سیاسی و بحران اقتصادی داخلی در افغانستان باعث افزایش شمار پناهندگان به ایران شده است. این در حالی‌ است که ایران در مقایسه با کشور پاکستان کمک بسیار ناچیزی از سازمان ملل در قبال پناه‌دادن به بیش از چهار میلیون شهروند افغانستان دریافت می‌کند. در سال گذشته به‌ صورت مکرر این امر باعث بروز بحران‌های جدی و حتی منازعات و حمله به کنسولگری ایران در هرات شد. با توجه به ماهیت و کارکرد دولت موقت امارت اسلامی، سه گروه از شهروندان افغانستان در سال گذشته و طی مراحلی راهی ایران شده‌اند، گروهی به دلیل شرایط بد اقتصادی و رکود بازار کار راهی ایران شده‌اند. گروه دیگری به دلیل فشارهای قومی، مذهبی و بی‌پناه‌ماندن در قبال قوم پشتون راهی ایران شده‌اند و گروه دیگری که با دولت قبل همکاری داشته‌اند، از هراس دستگیری و مجازات از سوی طالبان به ایران و کشورهای همسایه پناهنده شده‌اند. این روند مهاجرت در شرایطی که ایران با تحریم‌های گسترده و بحران اقتصادی روبه‌رو است، فشار مضاعفی بر ایران تلقی می‌شود.

با مروری بر کارنامه تیره طالبان در سال گذشته و ادامه تأثیرات منفی آن بر ثبات و صلح در منطقه و ایران، باید راهبرد کلی تعامل با طالبان بر‌اساس منافع ملی و به صورت یک رهیافت جامع تنظیم شده و همه سیاست‌های مربوطه در این چارچوب تدوین و به‌ صورت هماهنگ از سوی همه دستگاه‌های اجرائی و امنیتی دنبال شود. سیاست پذیرش پناه‌جویان، مبارزه با تروریسم و مواد مخدر، تضمین امنیت مرزها، توسعه تجارت، کمک‌های بشردوستانه و بسط تعاملات سیاسی و عمل به معاهدات دوطرفه باید در قالب یک طرح جامع اقدام تدوین شود تا بتواند چالش‌های حاصل از حاکمیت طالبان را به فرصت تبدیل کرده یا بر پایه معادله‌ای متوازن زیان‌های حاکمیت طالبان با مزایای آن که متضمن منافع ملی باشد، پوشش داده شود.

* کارشناس ارشد سابق سازمان ملل در بازسازی افغانستان

 

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها