|

یادداشتی با نگاه به آثار احسان طوسی

ما علیه ما

هنر، آن‌هم از جنس هنرهای تجسمی، از جان ما چه می‌خواهند؟ چه چیزی نیاز به تجسم ماست که در محیط پیرامونی ما وجود ندارد و هنرمند جای خالی آن را یا در پاسخ به آن دست به خلق اثر می‌زند؟ اگر قرار است زیبایی را نشان دهد که طبیعت به زیباترین شکل وجود دارد. اگر قرار است معنایی را یا بیانیه‌ای را یا حرفی را به میان بکشد که زبان، متن و گفتار به شکل تعالی‌یافته آن به هزاران شکل و فرم برای گفتن وجود دارند.

ما علیه ما

حسین گنجی

هنر، آن‌هم از جنس هنرهای تجسمی، از جان ما چه می‌خواهند؟ چه چیزی نیاز به تجسم ماست که در محیط پیرامونی ما وجود ندارد و هنرمند جای خالی آن را یا در پاسخ به آن دست به خلق اثر می‌زند؟ اگر قرار است زیبایی را نشان دهد که طبیعت به زیباترین شکل وجود دارد. اگر قرار است معنایی را یا بیانیه‌ای را یا حرفی را به میان بکشد که زبان، متن و گفتار به شکل تعالی‌یافته آن به هزاران شکل و فرم برای گفتن وجود دارند. اگر می‌خواهد تصویری را برساخته، به وجود بیاورند و ما را در مواجهه با چیزهای متحرک و ثابت قرار دهند که طبیعت، متن و زبان در بیان آن کوتاهی کرده‌اند یا ناتوان بوده‌اند، باید از سینما، عکاسی و گرافیک بهره بگیریم. این زبان سوم هم برای چنین مفاهیم کاربردی و روزآمد موجود است و کارکردهای خود را به خوبی ایفا می‌کند. پس این هنرمند با خلق اثر هنر تجسمی، از نقاشی تا حجم، چه می‌خواهد بگوید که چنین زبان‌ها و مدیاهای متعددی در زمانه ما، به‌خصوص از زمانی که هنر مدرن زاده شده است، می‌خواهد به آن اشاره یا ارجاعی بدهد و ما را برانگیخته کند که پیش از آن روش‌های دیگر در آن ابتر، بی‌مایه و حقیر بوده‌اند؟ پاسخ به این پرسش‌ها را که همواره سبب چیزی را نشانه می‌روند و به ریشه‌ها می‌پردازند، با تماشای اثر هنری شاید بتوان اجابت کرد و پاسخ گفت. همان‌طور که زبان، متن و کلمات در بطن آن چیز دیگر ابتر بوده‌اند، شاید متن من هم برای گفتن از چیزی که تنها از درون هنرمند و به شکل تصاویری بر بوم و حجم فیزیکی پیش‌رو، خود را نمایان کرده است، ناتوان باشد. اما مثل هنرمندان تجسمی که در سکوت خود معنای سترگی را در قالب‌ها و با مدیوم و متریال‌های دشوار به جهان عرضه می‌کنند، من هم سعی می‌کنم آن معانی را به زبان متن قدری روشن کنم. از میان انواع هنرهای تجسمی، مُجَسَمِه پیکره‌ای است که اغلب به هدف یادآوری یا به نمایش گذاشتن وجود یک انسان، شیء، حیوان یا واقعه یا به میان کشیدن مفهومی ساخته می‌شود. حتما در مدیوم‌ها و هنرهای دیگر نیز از آن سخن گفته شده است، ولی این زاویه نگاه با خود برداشتی متفاوت و حرفی تازه و نگاه دیگری را همراه دارد؛ نگاهی که با گفتن، نوشتن و اشکال دیگر حادث نمی‌شده است. پس این دیگر اسمش ترجمه نیست که بگوییم فارسی به انگلیسی برگردانده شده و حرف یکی است، یا هم متنی است و هم تصویری و هر دو یک چیز است، بلکه هر دو شاید به یک موضوع اشاره کند اما زاویه نگاه متفاوت است و چه‌بسا هنرهای تجسمی بسامد، ابعاد و برداشت‌های متفاوت‌تری را نیز به وجود آورد. این هنرهای تجسمی است که با خلاقیت خود ما را از گیر‌افتادن به دام تک‌‌بعدی و در‌قالب‌ماندگی نجات می‌دهد، حتی اگر موضوع و حرف یکی باشد؛ یعنی شاید اجاق و بخاری برای ما معنای مشخص تصویری، حرفی، زبانی و کارکردی داشته باشد، ولی در زاویه و در دست هنرمند تجسمی معناهای دیگری به خود می‌گیرد؛ بسته به نقشی که بدان می‌دهد و خلاقیتی که در پرداختن به آن دارد و مفهومی که شاید تنها به این شکل بتواند خود را بروز داده و نمایانگر شود.

یکی از سخن‌دانان و هنرمندان معاصر ما که راه دوری برای یافتن معنا و انتقال آن پیموده است و از مفهوم کلیشه‌ای بخاری، حجمی متفاوت ساخته و ما را در پیشگاه مفاهیمی سترگ قرار داده، احسان طوسی است. اگر بخواهم دلیل آن زبان دشوار و آن راه سومی را که در ابتدا به آن اشاره کردم، بگویم، باید این‌طور بگویم که هنرهای تجسمی، در ابعادی به مراتب کوچک‌تر از پیامی که حامل آن هستند، شما را به فضای بیکران از زندگی، چه در گذشته و چه در اکنون و چه در آینده می‌برند که در توان دیگر هنرها و مدیوم‌ها نیست و از آن بزرگ‌تر با آن پیام بزرگ همواره دم‌دست و پیش‌روی ما خود را قرار می‌دهند و هستند. احسان طوسی در آثار مؤخر خود با طراحی حجم‌های به شمایل بخاری‌های قدیمی، ما را به معنای خود‌سوزی و دیگر‌سوزی می‌برد. جایی که ما در فضای مجازی و خارج از بخاری و در فضای زندگی روزمره و فیزیکی و خارج از بخاری به آن دست می‌زنیم و به این شکل بدان نگاه نکرده‌ایم. جایی که فیلم‌های مرتبط با جنگ جهانی به صورت مستقیم از آن حرف می‌زنند و مستند‌های اجتماعی و کتاب‌های داستان و حتی پژوهش‌های فلسفی و اجتماعی ما را به بازگشت به خویشتن خویش فرا می‌خواند. در عین سادگی و با بازی‌کردن با آنچه برای ما معنای دم‌دستی دارد، با تغییر موقعیت از یک شیء کاربردی به یک شیء هنری، با کارکردهای غیرمعمول ولی نزدیک به واقعیت امروز، ما را به جهانی می‌برد که هر لحظه بدان فکر می‌کنیم و می‌توانیم هیزم آن باشیم، یا سوخته آن، یا سوزنده و به کار اندازنده آن‌. جهانی که از نابودی و فناپذیری دیگری و چیزهای دیگر تا خود و چیزهای خود را شامل می‌شود. گاهی خود به کشتن خود برخاسته‌ایم در بخاری که در این تصویر جهان ماست.

او در کارهای طبیعت با جان که کارهای قدیمی اوست نیز چنین تم و منظوری را دنبال کرده است و در عین بی‌جانی نام‌ها را طبیعت با جان می‌گذاشت و اشکال به نوعی روایتگر دقیق بی‌جانی بودند؛ زیرا اشیای دفرمه و بی‌معنا را نمایندگی می‌کردند. احسان طوسی در این کارهایش نشان می‌دهد در هنر مدرن و معاصر که خود‌به‌خود به دلیل پیچیدگی‌های ذاتی آن زبان سختی است، برای بیان مسائل و دغدغه‌های انسان امروز، ور فلسفی و اندیشگی را انتخاب کرده است و انسان را به چیزهایی ارجاع و حواله می‌دهد که او را به فکر فرو ببرد، اما قادر به تصویری‌کردن آن و پیش‌روی مخاطب قرار‌دادن آن نیست.

در مقام او، اشیا و انسان هر دو یک چیز هستند و از فرم ثابت و شناخته‌شده‌ای بهره نمی‌برند و هر‌چه در کارها به بلوغ می‌رسد، گویی انسان به انکار خود یا به محو و نابودی خود همت می‌گمارد. چیزی که هنرمند بدون آنکه به ما بر‌بخورد یا در تلاش برای انکار آن بر‌آییم، ما را به آن معترف می‌کند‌.

جایی که چهره انسان، چهره طبیعت، چهره اشیا و آنچه معمول و شناخته‌شده است، وجود خارجی ندارد و در عین حال می‌تواند محل زیبایی و استفاده و کاربرد باشد یا حتی محل نابودی او قرار بگیرد. او در آثارش ما را با کارکردهای واقعی خودمان و کارکردهای واقعی اشیا در زندگی امروز ما روبه‌رو می‌کند و به این اعتبار معنابخش ما علیه ماست. مایی که وجود دارد و قابل رؤیت است و همان کارکرد اصلی اشیا را تعریف می‌کند و‌ مایی که پنهان است و کارکردهای غیر‌واقعی و غیراصیل از اشیا طلب کرده و می‌گیرد. به زندگی ما در فضای مجازی و حقیقی نگاه کنید، وقتی تا سر حد مرگ خود پیش می‌رویم و آنجا را بدل به بخاری می‌کنیم که قرار بود گرممان کند، نزدیکمان کند، گرداگرد آن جمع‌مان کند، ولی ما را نه‌تنها فردگراتر کرد، بلکه دلسردتر نیز. «اثر خودسوزی جمعی او، تنها با هدف تغییر ماهیت و تبدیل یک شیء کاربردی نوستالژیک، شی‌ای غیرمصرفی و دکوراتیو که قرار است در گوشه‌ای از مکانی جای بگیرد و ساخته نشده است. او آگاهانه با به‌کارگیری متریالی خارج از قوانین فیزیکی، موضوعیت بخاری را به چالش کشیده و به نوعی انتظار مخاطب از کارکرد و ساختار آن را مورد انهدام و دگرگونی قرار داده است».

در این مسیر او از فلسفه، تاریخ و ادبیات و واقعیت محیط به عنوان مهم‌ترین سرچشمه الهام بهره می‌جوید و حرفش را در چندین لایه پیچیده، اما با سوژه و اشیای ساده و دم‌دستی عرضه می‌کند؛ زیرا نشانه‌ها و نمادها روایتگران بهتری هستند در جغرافیایی که زبان مستقیم هرگز نتوانسته تعلیم‌دهنده یا نجات‌بخش یا حتی محل توجه و تفکر باشد.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها