|

پرونده ویژه «شرق» درباره قلب اصفهان که خشک می‌تپد

زاینده‌رودم من! کش آمده‌ام از دریا تا برهوت

چیزی به تابستان 1401 و پایان سال آبی نمانده است. براساس ارزیابی‌های انجام‌شده، سال آبی 1400-1399 با خشک‌سالی شدید به پایان رسید و با کاهش منابع آب سد زاینده‌رود، همچنین پیش‌بینی تداوم خشک‌سالی از سوی سازمان هواشناسی کشور، شرایط مساعدی از نظر تأمین منابع آب برای این سد در سال آبی 1401-1400 نمی‌توان تصور کرد. از آنچه تاکنون پیش آمده، نیز می‌توان فهمید که میزان بارش‌های امسال، تنها توانسته درصد اندکی از ذخایر آبی کشور را تأمین کند. این یعنی امسال، تابستان سخت‌تری در پیش خواهیم داشت. سخت‌تر از پارسال که رمق از رودخانه‌ها و چشمه‌های چهارمحال‌وبختیاری رفته بود و به ‌تبع آن کارون و زاینده‌رود با بحران جدی کم‌آبی و خشک‌سالی مواجه بودند که به تنش اجتماعی بین دو استان اصفهان و یزد دامن زد.

زاینده‌رودم من!  کش آمده‌ام از دریا تا برهوت
خبرنگار: الهه باقری‌سنجرئی‌

 چیزی به تابستان 1401 و پایان سال آبی نمانده است. براساس ارزیابی‌های انجام‌شده، سال آبی 1400-1399 با خشک‌سالی شدید به پایان رسید و با کاهش منابع آب سد زاینده‌رود، همچنین پیش‌بینی تداوم خشک‌سالی از سوی سازمان هواشناسی کشور، شرایط مساعدی از نظر تأمین منابع آب برای این سد در سال آبی 1401-1400 نمی‌توان تصور کرد. از آنچه تاکنون پیش آمده، نیز می‌توان فهمید که میزان بارش‌های امسال، تنها توانسته درصد اندکی از ذخایر آبی کشور را تأمین کند. این یعنی امسال، تابستان سخت‌تری در پیش خواهیم داشت. سخت‌تر از پارسال که رمق از رودخانه‌ها و چشمه‌های چهارمحال‌وبختیاری رفته بود و به ‌تبع آن کارون و زاینده‌رود با بحران جدی کم‌آبی و خشک‌سالی مواجه بودند که به تنش اجتماعی بین دو استان اصفهان و یزد دامن زد.

به‌ دنبال بحران آبی حاکم بر حوضه زاینده‌رود، سال گذشته برای چندمین بار لوله انتقال آب این رودخانه به یزد شکسته شد. این اتفاق که در یک دهه اخیر بارها تکرار شده، ناشی از اعتراض کشاورزان اصفهانی بوده که به سوءمدیریت‌ها در موضوع آب نقد داشتند و خشم آنها، متوجه استان همسایه شد؛ تنشی که از سال‌ها پیش آغاز شده بود و رفته‌رفته اوج گرفت؛ اما در این تنش، مسئولی مورد سؤال و مؤاخذه قرار نگرفت و مردم اصفهان و یزد که سختی‌ها و فشارها امان‌شان را بریده بود و آگاهی کافی از شرایط موجود نداشتند، انگشت اتهام را در این معضلات آبی رو به یکدیگر گرفتند.

گَرد اشتباه بذر کینه پراکند

«من کشاورزم. پدران من هم توی ورزنه کشاورز بودن و کار و کسبی جز این نداشتیم. وقتی می‌بینیم زمین‌های ما خشک شده و پسرهای ما باید برای کار برن کارخونه‌های یزدی کارگری کنند، عصبانی می‌شیم. مگه می‌شه خشم نداشته باشیم؟ سرمایه خرج کردیم. هر کشاورزی توی صحرا خرج کرده، آغل درست کرده، برق کشیدیم، تأسیسات آوردیم و همه اینها به آب وصله. آب هم که نیست پس همه‌ چیز از بین می‌ره. چرا باید یزد که یه شهر کویریه بشه شهر سبز. چرا باید این‌همه آب برای صنعتش بره؟ معلومه که کشاورز جونش به لبش می‌رسه و خشمش رو یه‌ طوری خالی می‌کنه».

این روایت یکی از کشاورزان اصفهانی است؛ گروهی که به‌ گفته خودشان، سال‌ها حجم بالایی از تولیدات کشاورزی به شهرهای مختلف صادر می‌کردند.

هرچند نقل امروز و دیروز نیست؛ سال‌هاست که زمزمه مناقشه آب به گوش می‌رسد و امروز این صدا بلند شده است. مناقشه‌ای که با خشک‌شدن زاینده‌رودی جان گرفت که روزگاری پرآب‌ترین و بزرگ‌ترین رودخانه فلات مرکزی ایران بود؛ رودخانه‌ای که از کوه‌های زاگرس مرکزی در استان چهارمحال‌وبختیاری سرچشمه گرفته، از دشت مرکزی ایران به ‌سمت شرق حرکت کرده و از اصفهان می‌گذرد و درنهایت به تالاب گاوخونی می‌ریزد.

حالا از این رودخانه، به‌ جای قُل‌قُل آب، صدای خشمی به گوش می‌رسد که ناخواسته و از روی فشار معیشت میان مردم شهرهای اطراف آن درگرفته است. کشاورزان اصفهانی، بارها تأسیسات انتقال آب یزد را تخریب کرده‌اند. آب شرب یزدی‌ها قطع شده و آنها هم از همسایگان خود که زمانی دوست و برادر بودند، کینه به دل گرفته‌اند. یکی از این کشاورزان اصفهانی، بر این باور است که «ما خودمان هیچ، زن و بچه که نمی‌تواند گرسنه بماند. برای سیرکردن‌شان هر کاری می‌کنیم، هر کاری. چرا آب اصفهان می‌ره یزد و رفسنجان؟ کی گفته؟ به چه حقی؟ پس حقابه ما چی؟ حداقل نصف آب زاینده‌رود حق کشاورزی اصفهان از قدیم بوده».

از دیرباز، شهرهایی که در مسیر زاینده‌رود بودند، به‌ واسطه این رودخانه سیراب می‌شدند و در انتها، تالاب گاوخونی سفره‌های آب زیرزمینی یزد را تأمین می‌کرد؛ اما امروز نه آبی به زاینده‌رود مانده و نه سفره زیرزمینی بستری برای احداث قنات است. در‌این‌میان صنایع بسیاری در یزد و اصفهان فعال هستند که از آب‌برترین صنایع به‌ شمار می‌روند.

«یزد بیش از نیمی از سنگ آهن کشور، ازجمله صنایع خود اصفهان رو تأمین می‌کنه، در مقابل باید بعضی شهرها هم توی تأمین آب، این استان رو همراهی کنن. اگه قرار به گروکشی باشه، ما هم می‌تونیم از ورود سنگ آهن یزد به اصفهان جلوگیری کنیم».

این صحبت هم از زبان یک شهروند یزدی است که بارها به‌ خاطر شکستن لوله انتقال آب، با کمبود یا قطعی آب شرب روبه‌رو بوده است. اینها تنها چند اظهارنظر ساده و بی‌اهمیت نیست. 

روزی که بی‌تدبیری آب از قنات گرفت

به حدود دو دهه عقب‌تر برگردیم؛ زمانی که قرار شد بر‌اساس الگوی توسعه‌ای، صنایعی که باید در مناطق جنوبی کشور و نزدیک آب برپا شود به شهرهای کویری مثل اصفهان و یزد منتقل شد تا نقش مهمی در اشتغال‌زایی و درآمد داشته باشد؛ تصمیمی که از نزدیک به 20 سال گذشته تاکنون همواره مورد نقد و اعتراض متخصصان مرتبط با این حوزه است. این صنایع آب‌بر که در مسیر آب رودخانه بودند، به‌ناچار بخش درخور‌توجهی از سهم آب را به خود اختصاص می‌دادند. از طرفی، نیروی کار بسیاری از شهرهای اطراف به این صنایع جذب شدند؛ بنابراین آمار مهاجران به ساکنان این شهرها افزوده شد؛ ساکنانی که پیش از مهاجرپذیری نیز باید برای تأمین و حفظ آب شرب‌شان راهکار مناسبی اتخاذ می‌شد.

توسعه نامتوازن صنایع و کشاورزی و بی‌توجهی به مسائل آمایش سرزمین و توسعه پایدار یک طرف ماجرا بود و در کنار آن، تغییرات اقلیمی، خشک‌سالی‌های پی‌درپی، کاهش مستمر حجم بارندگی، مدیریت ناکارآمد در استفاده از منابع محدود آبی کشور، باعث افت سطح سفره‌های آب‌های زیرزمینی، فرونشست زمین، بیابان‌زایی و ایجاد بحران شد.

تقریبا نزدیک به دو دهه است که استان یزد، بیشترین میزان خشک‌سالی را به خود اختصاص داده و سفره‌های آب زیرزمینی در این استان کاهش یافته است. استانی که قدیمی‌ترین و طولانی‌ترین قنات‌ها را داشته است.

آن‌طورکه در گزارش‌ها گفته شده، قنات‌های بزرگ و معروفی که بسیاری از آنها شهرت جهانی یافته‌اند، به دست مردمان سختکوش و خلاق این دیار ساخته شده که مشهورترین آنها قنوات اهرستان، دولت‌آباد، زارچ و مشیر هستند و در بین آنها، قنات زارچ، طولانی‌ترین قنات ایران و مربوط به قرن ۱۳ میلادی است که از روستای فهرج آغاز شده و به شهر زارچ می‌رسد. این سازه، سال‌های بسیاری چاره بی‌آبی کویری‌ترین شهر ایران بوده و کشاورزی و باغداری آنها را رونق می‌داده است؛ اما این روزها قنات‌های یزد، دچار خشک‌سالی شده است. به‌گفته بسیاری از صاحب‌نظران، وقتی که حفر چاه برای دستیابی به آب بیشتر آغاز شد، قنات‌ها رو به خشکی رفتند؛ تا جایی که امروز، از قنات‌های یزد که به مهد قنات معروف بود، تنها چند مورد باقی مانده است.

با وضعیت خشک‌سالی موجود که بیش از 20 استان‌ کویری به‌خصوص یزد را تحت ‌تأثیر قرار داده، بسیاری از روستاهای این شهر خالی از سکنه شده و مزارع و باغ‌ها از بین رفته است. به‌گفته مرحوم کردوانی، پدر علم کویرشناسی: «سه اختراع بشر، قنات‌های ایران را نابود کرد که این سه اختراع عبارت بودند از: چاه، سد و شیر و شلنگ زیرا این سه اختراع، به بشر یاد داد که می‌تواند تا بی‌نهایت از منابع آبی بهره بگیرد، درحالی‌که در گذشته، مردم با کوزه و دبه از قنات‌ها یا رودخانه‌ها آب برمی‌داشتند و با وجود اینکه آب بسیاری در دسترس بود، امکانی برای برداشت بیش از چند دبه در روز وجود نداشت».

طرح انتقال آب به یزد؛ تدبیر یا مُسکن؟

خشکی قنا‌ت‌ها و ازدست‌رفتن کیفیت منابع آبی زیرزمینی یزد، روز‌به‌روز افزایش یافت و به‌جایی رسید که سنگینی بیش از حد آب این استان، امکان استفاده از این آب را بدون ترکیب با آب انتقالی گرفت.

بر این اساس، آن‌طورکه پیش از این در خبرها منتشر شده بود، «براساس اسنادی که در شرکت آب منطقه‌ای استان یزد موجود است، در سال ۱۳۶۸ به‌دلیل اینکه وضعیت آب شرب یزد به‌شدت دچار ابهام و آب شرب موجود در این استان نیز بی‌کیفیت و شور بوده است، درخواست‌هایی شد که وزارت نیرو آن را مورد بررسی قرار داد. در این اسناد آمده است که موضوع مصارف فعلی و آتی یزد و امکانات تأمین آب از زاینده‌رود مورد بررسی قرار گرفت و پس از تبادل‌نظر درباره آب مورد نیاز و شیوه‌های تأمین آب از زاینده‌رود با عنایت به سایر نیازمندی‌های منطقه انتقال، برای مصرف شرب، ۷۸ میلیون مترمکعب آب به استان یزد اختصاص یافت؛ بنابراین ابتدا منابع آب قابل انتقال و سپس وضعیت استان یزد را بررسی و با حضور وزیر نیرو و مدیران آب منطقه‌ای یزد و اصفهان نسبت به تخصیص سهمیه آب و انتقال آن به استان یزد تصمیم‌گیری کردند. در این تصمیم‌گیری‌ها، حقابه کشاورزان منطقه اصفهان، حقابه صنعت و حقابه شرب اصفهان را در نظر گرفتند و با توجه به همه این موارد، تصمیم‌ها اتخاذ و در قالب مصوبه اجرا شد».

در بخش دیگری از این گزارش گفته شده بود: «از آنجا که یزد به‌شدت در زمینه آب شرب دچار مشکل است و در حال عبور از یک بحران جدی است، مصرف حقابه شرب در کشاورزی، توجیه منطقی ندارد».

این در حالی است که کشاورزان اصفهانی، به‌خصوص شرق اصفهان، تمام معاش و دارایی‌شان بسته به کشاورزی است و تاکنون راهکاری برای جایگزینی کسب‌وکار آنها پیشنهاد نشده و در نهایت ناچار به مهاجرت خواهند شد؛ آن‌هم اگر بتوانند.

همچنین آنها بر این باورند که آبی که از زاینده‌رود به یزد می‌رسد، صرف امور کشاورزی و صنایع آب‌بر در این استان می‌شود. همین موضوع، تنش‌های بسیاری میان مردم این دو استان ایجاد کرده است.

در سال گذشته، به‌دنبال بحران‌های آبی و به‌تبع آن تنش‌های اجتماعی میان اصفهان و یزد، چندین بار خط انتقال آب شرب یزد مورد تعرض قرار گرفت و شکست. مشخص شد که لوله را کشاورزان اصفهانی شکسته بودند اما این ظاهر ماجرا بود. در زیر این پوسته خشم، بی‌تدبیری‌ها و تصمیمات موقتی اشتباهی بود که امروز زاینده‌رود و مراودات اجتماعی بین مردم یزد و اصفهان را به این روز انداخته است.

مهین، خانه‌دار یزدی، در اعتراض به شکستن لوله انتقال آب یزد، می‌گوید: «به‌نظرم اون‌هایی که می‌گن مردم اصفهان با آب شرب مشکلی ندارن، پس یه شعار هم به اصفهانی‌ها یاد بدن که از‌ این‌ به‌بعد بگن که آب رو به کارخونه‌ها و موارد صنعتی نمی‌دن، نه اینکه کل مردم یزد رو خطاب قرار بدن و اینکه بیشترین آبی که می‌آد یزد میره واسه کارخونه‌ها که اون‌هم نصف بیشتر کارمندها و کارگرهاش، یا اصفهانی هستن و یا از شهرهای دیگه اومدن. این کارخونه‌ها فقط بدنامی و عذاب و آلودگیش برای مردم میبد و یزد و اردکانه». ‌

حمزه، دانشجوی حسابداری یزدی هم در واکنش به اعتراض اصفهانی‌ها به انتقال آب به یزد، می‌گوید: «درسته یک ملت در رفاه باشن و به فکر رودخونه‌ای باشن که آسایششون رو برقرار کنه و ما از تشنگی بمیریم؟ درسته که ما برای یه قطره آب دست به دعا برداریم و همسایه ما همه چیز رو برای خودش برداره؟ وقتی بارش کم بوده، می‌خوان آب رو از ما بگیرن بدن برای کشاورزی توی کویر؟»

آقای مددی، کشاورز اهل ورزنه در پاسخ این صحبت‌ یزدی‌ها و درمورد خشمی که کشاورزان اصفهانی نسبت به انتقال آب داشتند، گفت: «آبا و اجداد ما در اینجا کشاورز بودن. حقابه داشتن. اینجا امرار معاش می‌کردن. دختر و پسرشون را با این کشاورزی، به خونه بخت می‌فرستن. امروز اما اون کشاورز بیکار شده و آب شبانه‌روز داره برای کارخونه‌های یزد می‌ره و پسر کشاورز باید بره کارگر کارخونه یزد بشه. امروز سن ازدواج دخترهامون بالا رفته؛ چرا؟ چون خواستگار می‌آد پدر دختر که کشاورزه، می‌بینه توان نداره جهیزیه‌ جفت‌وجور کنه. چیکار کنه؟ بره وام بگیره؟ نمی‌تونه پس بده. ما اینجا توی شرق اصفهان هیچ‌گونه بیمه، صنعت، شغل، بازنشستگی نداریم. اینجا 95 درصد کشاورز هستن و دامدار. امرار معاششون از کشاورزی بوده و الان این ازمون گرفته شده. سال‌هایی که آب بوده ما همه تولیدکننده بودیم. این خیلی جای عصبانیت داره. ما کم‌بارونی رو قبول داریم اما بی‌بارونی و خشک‌سالی رو قبول نداریم. هرچی که هست به‌خاطر صنعت‌هایی که آوردن ما به حقمون نمی‌رسیم. استان یزد یه استان کویری بوده، نباید الان این میزان کشاورزی داشته باشه. این شهر معدن داشته‌، اما کشاورزی مثل امروز نبوده. چرا باید صنعت توی این شهر کویری باشه؟ چرا آبی که باید به کشاورز برسه صرف صنعت یزد و ایجاد فضای سبز اصفهان می‌شه؟ تنها راه ممکن اینه که آب زاینده‌رود هر مقداری که هست باید با لوله به شرق اصفهان که آخرین نقطه اون ورزنه هست انتقال پیدا کنه. یعنی اگر روزی اومد که آب با لوله انتقال پیدا کنه، هم پرت آب کم می‌شه و هم امنیتش زیاد می‌شه. این پیشنهاد رو به نهاد ریاست‌جمهوری هم دادیم اما هر اقدامی که بخواد بشه، میراث مخالفه، فضای سبز مخالفه، شهر اصفهان مخالفه. نظر همه هم مورد توجه قرار می‌گیره جز کشاورز و اون‌هایی که واقعا به آب نیاز دارن».

آقای مددی که کشاورزی را از پدران خود به ارث برده است، درباره وضعیت کنونی کشت در شرق اصفهان می‌گوید: «وضعیت اینجا که خیلی بحرانیه و از عید تا حالا، بادهای زیادی می‌آد که گردوغبار هم نفسمون رو گرفته. زاینده‌رود از حدود 23 سال پیش بارگذاری‌های جدیدی داشته. یا به صنعت اضافه شده یا به استان‌های پایین‌دست. این اتفاق در دولت‌های قبلی افتاده و الان اگر هم بخوان چیزی رو اصلاح کنن، جوابی ندارن بدن. قرار بود سال‌ها پیش آب بره یزد، بردن اما جایگزین نشد. الان 23 سال است که می‌ره یزد و کشاورزهای اصفهان دچار کم‌آبی و بی‌آبی شدن. خشکسالی بوده اما نه به این مقدار. آبی که در سال آبی پارسال (1400-99) رها شد، به نسبت میزان بارندگی در سرچشمه‌های زاینده‌رود بسیار اندک بود. یعنی به شرق اصفهان که ورزنه آخرین نقطه اون بوده مقدار خیلی کمی آب رسیده و قابل کشاورزی نبود. امسال هم تازه سه نوبت آب گرفتیم. یعنی 270 میلیون مترمکعب آب به کشاورزی اصفهان دادن ولی این آب کفایت کشاورزی رو نمی‌کنه. در این شرایط که تنش آبی داریم، بارگذاری‌های جدید هم شده که یا خود استان چهارمحاله یا اصفهان. این بارگذاری‌ها رو از حقابه کشاورز برمی‌دارن. این حقابه کشاورزان ثبت شده اما نمی‌دن و می‌ره برای صنعت، شرب، گلخونه‌های یزد و صنعت‌های کوچیک و بزرگ اصفهان می‌ره. بنابراین بیشترین ضربه بی‌آبی به کشاورزان، به‌خصوص کشاورزهای شرق اصفهان که آخرین مسیر دریافت آب هستن می‌خوره. درنتیجه بی‌آبی و ضربه به کشاورزی، دام‌ ما از بین می‌ره. همین سالی که گذشت، به‌خاطر خشکسالی‌های پی‌در‌پی و گرونی نهاده‌های دامی، حدود 50 درصد دام کشاورزهای ورزنه از بین رفته؛ یا دام زنده رو بردن کشتارگاه و نابود کردن یا بدون نهاده‌های دامی از بین رفتن. ما الان باید یک کیلو جو رو از کشاورز بگیریم 11 ‌هزار تومن. در صورتی که اگر کشاورزی رونق داشت، دامدار، کشاورز هم بود و نهادهای دامی رو خودش تهیه می‌کرد. لازم نداشت از دولت بگیره یا آزاد بگیره. الان هم به‌خاطر سوءمدیریت و بی‌عدالتی، مردم دچار این بحران شدن».

اردشیر گراوند، رئیس اسبق مرکز اجتماعی وزارت کشور در گزارشی درباره موضوع اعتراضات اصفهان گفته بود: «بعد از سرازیرکردن آب کوهرنگ به زاینده‌رود بارگذاری‌های سنگین صنعتی در استان اصفهان صورت گرفت؛ علاوه بر این صنایع بزرگ مدیران اصفهانی صنایع پایین‌دستی را هم در طول این سه چهار دهه گسترش دادند که همه آنها نیازمند آب هستند. این اتفاق مطالبه آب را بیشتر کرده و برای همین منظور از سرشاخه‌های کارون در شهرکرد و دیگر شهرها به اصفهان آب منتقل کرده‌اند. در سال 1383 گزارشی را به شورای اجتماعی کشور بردیم و خواستار این شدیم که آبی از سرچشمه‌های کارون به یزد منتقل نشود ولی چون دولت وقت از یزد بود آب حجیمی ‌را به این شهر منتقل کردند. این آب حجیم برای مصرف مردم استفاده نشد بلکه برای بارگذاری صنعتی در اردکان و اشک‌زر و... مصرف شد».

مسئله قابل ‌‌بررسی دیگر نیز، الگوی کشت‌وکار است. استفاده از روش‌های سنتی آبیاری که بهره‌وری پایینی دارد و باعث هدررفت بخش عمده‌ای از منابع آب می‌شود و کشت برخی محصولات پرآبخواه از معضلاتی است که منابع بسیار محدود آب استان‌هایی مثل یزد و اصفهان را به شدت در معرض تهدید قرار داده است. بنابراین، بازنگری در شیوه‌های کشت و آبیاری، از ضرورت‌هایی است که باید در بخش کشاورزی مورد توجه مسئولان و تصمیم‌گیران قرار گرفته و همراهی مردم و کشاورزان را داشته باشد.

در این میان، برخی کارشناسان معتقدند که مشکلات آبی در این استان ناشی از سال‌ها مدیریت مدیران آبی است که نه‌ مصرف مردم به‌ویژه کشاورزان را با اصلاح الگوی کشت یا تغییر شیوه کشاورزی کنترل کردند و نه تلاشی برای خارج‌کردن صنایع بزرگ و توقف توسعه صنایع پایین‌دستی داشتند.

هرچند که در اصل ضرورت تغییر و اصلاح الگوی کشت اختلاف نظر وجود ندارد، اما برای کشاورزانی که سال‌ها از یک شیوه تبعیت می‌کردند و کاشت محصولاتی خاص در منطقه خودشان در آنها نهادینه شده، نگرانی‌های بسیاری ایجاد می‌کند. در این موضوع نیز، به‌جای گرفتن انگشت اتهام به ‌سمت کشاورز سنتی، باید مسئولان تدابیری بیندیشند که بتوانند اعتماد آنها را جلب و تأمین معاششان را تضمین کنند.

جای خالی متخصصان علوم اجتماعی در بحران آب

در این سال‌ها که بحث اجتماعی آب مطرح شده، موضوع قابل‌توجهی وجود دارد و آن فرابخشی‌بودن مسئله آب است که در همه ابعاد فنی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی نفوذ کرده و لازم است این مفهوم در اولویت تصمیم‌گیری‌ها قرار گیرد. در غیر این صورت می‌بینیم که وزارت کشاورزی تصمیم خودش را می‌گیرد، وزارت نیرو برنامه خودش را پیاده می‌کند. صنعت و معدن اهداف خودش را دنبال می‌کند. همین موضوع باعث می‌شود که درمورد یک موضوع واحد، به جمع‌بندی نمی‌رسیم.

مسلما وقتی چنین افتراقی در یک موضوع اساسی وجود دارد، همچنین از آنجا که در برخی موارد، در تصمیم‌های بالادستی برای معیشت و اقتصاد، نظر و خواست مردم نادیده گرفته شده، در تله بی‌اعتمادی قرار می‌گیریم. مصداق بارز آن، ازبین‌رفتن وفاق اجتماعی و نبود همدلی در مناقشه آب و تنشی است که در سال‌ گذشته میان مردم اصفهان و یزد ایجاد شد و نمود آن در پیام‌های کشاورزان و مردم یزدی و اصفهانی دیده می‌شد:

-«من برای چی باید از کشاورزی‌م که زندگی و سرمایه‌م به اون گره خورده، بزنم بدم به یزد که می‌خواد کارخونه کاشی‌سازی‌ش رونق داشته باشه؟» «من برای چی باید تشنه بمونم که اصفهانی‌‌ها می‌خوان زاینده‌رودشون پرآب باشه و بشینن لذت ببرن؟»

چنین پیام‌های ساده‌ای که شاید به‌ نظر کم‌اهمیت بیایند، در عمق خود، زنگ خطر تنش اجتماعی را به‌همراه دارند و درست در همین‌جا، جای خالی حوزه علوم اجتماعی را در کنار مهندسان و متخصصان فنی می‌بینیم.

در این مورد، پیش از این «محمد فاضلی» مشاور وزیر نیرو در دولت دوازدهم و رئیس اسبق مرکز امور اجتماعی منابع آب و انرژی وزارت نیرو گفته بود: «ما با یک عقب‌افتادگی دانشی در آکادمی‌مان مواجه هستیم که می‌پرسد آب و انرژی و علوم اجتماعی به هم چه ربطی دارند؟ من ترم پیش در دانشگاه تربیت مدرس در گروه مهندسی منابع آب درسی به اسم علوم اجتماعی آب ارائه کردم. این درس سه واحد بود که یک و نیم واحد را به من داده بودند درس بدهم. خودم فکر نمی‌کردم در کلاسی که دانشجوی رسمی‌اش هفت هشت نفر بودند بیش از 10 نفر مستمع آزاد سر کلاس بیاید. چون احساس آن کلاس این بود که ما تصورمان از علوم اجتماعی آب خیلی تصور نادرستی بوده و الان حرف‌های دیگری می‌شنویم. بنابراین من هم خیلی انتظار ندارم که این مباحث به سرعت فراگیر شود. وقتی به بحران‌های حوزه آب برخوردیم تازه فهمیدیم انتقال آب مناقشه‌برانگیز می‌شود و آب موضوع مناقشه‌برانگیزی است. ما در مدیریت منابع آب با مسئله پیچیده‌ای به نام منابع آب زیرزمینی مواجه هستیم. این منابع آب زیرزمینی دردسرهای اجتماعی بسیار پیچیده‌ای دارد ولی هیچ وقت در مورد اینها حرف زده نشده است. ما سعی کردیم زمینه را مهیا کنیم برای اینکه اولا بگوییم این ارتباط بین آب و انرژی و علوم اجتماعی مهم است و بعد وقتی گفتیم مهم است بگوییم شرح کار علوم اجتماعی در حوزه آب و انرژی چه چیزی است. ما اینجا فقط قرار نیست کمک کنیم تیزرهای بهتری بسازیم! اینجا هستیم که بگوییم ما در حکمرانی منابع آب زیرزمینی چه حرفی برای گفتن داریم. ما در جلب مشارکت مردم به حکمرانی بهتر آب چه نقشی داریم، ما در ارزیابی اینکه این سدها، نیروگاه‌ها و شبکه‌های آبیاری، اشتغال‌زا شوند و فقرزدایی کنند چه سهمی داریم؟ ما در اینکه اصلا شاخص‌های اجتماعی را برای ارزیابی توسعه بگذاریم چه سهمی داریم و چگونه باید این کار را انجام بدهیم؟ بنابراین مرکز امور اجتماعی منابع آب و انرژی اول خواسته این حوزه را معرفی کند. کسی نباید انتظار داشته باشد در این فضایی که 50-60 سال مهندسان بر همه چیز حاکم بودند به یکباره یک مرکز امور اجتماعی مثل عصای موسی پیدا شود که همه سحر ساحران را ببلعد. چنین چیزی وجود ندارد. اینجا در این مرکز قرار است تدریجا دانشش را تولید و این عرصه را معرفی کنیم و به همان میزان دستاوردهای حقوقی  داشته باشیم».

درنهایتِ تمام این بحث‌ها، تنها یک موضوع دردناک خودنمایی می‌کند؛ تنش میان مردمانی که روزگاری دوست و برادر و همدل یکدیگر بودند و بحرانی که فقط مردم دلخوش به آب را نشانه گرفته است و تا این مهم مدنظر تصمیم‌گیران قرار نگیرد، هیچ انتقال و راهکار موقتی، چاره کویرِ بی‌زاینده‌رود نیست.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها