تحریم بینتیجه غرب و الیگارشی روسیه

اکنون که روسیه به اوکراین حمله کرده است، غرب باید در رویکرد خود در قبال تحریمها علیه حكومت ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه، تجدیدنظر کند و این كشور به کشوری منزوی تبدیل شود. به جای اعمال اینگونه تحریمهای نهچندان آزاردهنده، باید شرایط برای زندگی ولادیمیر پوتین و حامیانش دشوار شود. ایجاد یک پرده آهنین جدید که کرملین را در سطح جهانی منزوی میکند، حتی با وجود هزینههای درخور توجهی برای غرب، میتواند نشان دهد که تجارت روسیه با جهان بیرون باید كاملا مختل شود و غرب برای این كار چند روزی بیشتر فرصت ندارد. قبل از حمله روسیه به اوکراین در صبح پنجشنبه، آمریکا و اروپا سیاست تشدید تدریجی تحریمها را علیه مسكو دنبال میکردند. آلمان در واکنش به بهرسمیتشناختن دو جمهوری جعلی در دونباس از سوی کرملین، صدور گواهینامه بهرهبرداری از خط لوله نورد استریم2 را متوقف کرد كه پیامدی طبیعی اما دیرهنگام بود و ایالات متحده هم داراییهای دو بانک دولتی روسیه را مسدود و محدودیتهایی را بر بدهیهای دولتی روسیه اعمال کرد. این اقدامات عجیب نبود كه هم ارزش روبل روسیه و هم قیمت سهام روسیه پس از سخنرانی جو بایدن، رئیسجمهوری آمریكا، برای اعلام «نخستین فاز» تحریمهای آمریکا علیه مسكو افزایش یافت؛ اما همچنین تعجبآور نبود که این تحریمها و تهدید به تشدید بیشتر آنها نتوانست پوتین را از حمله منصرف کند و باعث عقبنشینی روسیه از اوكراین شود. اما چه اقداماتی میتواند منجر به توقف تجاوز روسیه به خاك اوكراین شود؟ آنچه امروز پوتین در اوكراین انجام میدهد، به دلیل انفعال غرب از سال 2008 تاكنون است. پوتین از زمان جنگ علیه گرجستان در سال 2008، بیپرواتر و جسورتر شده و این امر را در هر مقطعی ثابت كرده است. در سالهای گذشته حمایت او از حكومت بشار اسد در سوریه، الحاق کریمه به خاك روسیه و همچنین آغاز جنگ داخلی در شرق اوكراین با حمایت از شبهنظامیان تحت فرمان خود، با هیچ واكنش جدی از سوی غرب روبهرو نشد. آخرین دور تحریمهایی كه علیه روسیه اعمال شده، با واکنش قبلی غرب در قبال مسكو مطابقت داشت و تنها در لفاظی تحریمهایی سنگین و فلجكننده بود؛ اما در واقعیت نتوانست دردسر چندانی برای الیگارشهای روسیه ایجاد كند. در تئوری، منطق این رویكرد افزایش تحریمها درست به نظر میرسید؛ زیرا غرب میخواست در واکنش به رفتار نادرست روسیه در آینده تحریمها را تشدید كند. چون استفاده از زور از همان ابتدا منتفی بود، پس منطقی بود که برای رویاروییهای آینده تیرهای کافی در خشاب باقی بگذارند؛ اما اگر این رویکرد شدتبخشیدن به تحریمها در عمل جواب میداد، هرگز با وضعیت فعلی مواجه نبودیم. در واقعیت، هر «فاز» جدید تحریمها بیاهمیت بوده و به جای آنكه اثر بازدارندگی مطلوبی ایجاد كند، باعث میشد تا اقتصاد و سیاست روسیه بهآرامی با محدودیتهای جدید سازگار شوند. حمله پوتین به اوكراین به این معنی است که او متقاعد شده غرب توان انجام آنچه را که برای تحمیل درد اقتصادی واقعی بر روسیه و الیگارش این كشور لازم است، ندارد؛ بهخصوص اگر انجام این کار هزینههای واقعی برای خود غرب داشته باشد. بااینحال، دست روی دست گذاشتن، عواقب وخیمتری دارد؛ كنترل روسیه بر اوكراین و تشویق دیگر رهبران مستبد مانند شی جینپینگ رئیسجمهوری چین به ایجاد بیثباتی بیشتر و تسخیر كشورهای همسایه خود با هدف ترسیم مجدد مرزها، بدون نگرانی نسبت به عواقب این تجاوزها. امتناع از انجام اقدام جدی در برابر پوتین، به معنای مواجهه با وضعیت ژئوپلیتیکی بسیار بدتر و هزینههای بسیار بیشتر برای جان انسانها در ماهها و سالهای آینده است. چالش پیشرو فقط درباره هزینههای کوتاهمدت نیست. این تصور که رونشیسم (سیاست دستاندازی به كشورهای مستقل برای بازیابی سرزمینهای مورد ادعا) در قرن بیستویکم جا دارد باعث تأسف است. هر ابزاری، صرفنظر از اینکه چقدر در محافل لیبرال ابزاری غیرمعمول باشد، باید برای پایاندادن سریع و پایدار به وابستگی اروپا به انرژی روسیه مورد استفاده قرار گیرد. نیروگاههای هستهای آلمان باید دوباره آغاز به كار كنند و دولت بایدن باید به آمریکا اجازه دهد تا بار دیگر به یک صادرکننده خالص انرژی تبدیل شود. فراموش نكنیم كه چالشهای ناشی از یک رژیم تحریمی واقعا جدی و تأثیرگذار که روسیه را به نسخهای از کرهشمالی تبدیل كند، موقت است؛ اما مقاومتی که دموکراسیهای غربی با جداشدن از روسیه به دست میآورند، دائمی خواهد بود. برخلاف چرخههای خبری زودگذر و جنگهای فرهنگی بیاهمیت حاکم بر سیاست ایالات متحده، ما حداقل تا زمانی که پوتین حاکم بر روسیه است، با این تهدید روبهرو هستیم. چند روز آینده نشان خواهد داد آیا غرب برای این چالش آماده است یا خیر.
اکنون که روسیه به اوکراین حمله کرده است، غرب باید در رویکرد خود در قبال تحریمها علیه حكومت ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه، تجدیدنظر کند و این كشور به کشوری منزوی تبدیل شود. به جای اعمال اینگونه تحریمهای نهچندان آزاردهنده، باید شرایط برای زندگی ولادیمیر پوتین و حامیانش دشوار شود. ایجاد یک پرده آهنین جدید که کرملین را در سطح جهانی منزوی میکند، حتی با وجود هزینههای درخور توجهی برای غرب، میتواند نشان دهد که تجارت روسیه با جهان بیرون باید كاملا مختل شود و غرب برای این كار چند روزی بیشتر فرصت ندارد. قبل از حمله روسیه به اوکراین در صبح پنجشنبه، آمریکا و اروپا سیاست تشدید تدریجی تحریمها را علیه مسكو دنبال میکردند. آلمان در واکنش به بهرسمیتشناختن دو جمهوری جعلی در دونباس از سوی کرملین، صدور گواهینامه بهرهبرداری از خط لوله نورد استریم2 را متوقف کرد كه پیامدی طبیعی اما دیرهنگام بود و ایالات متحده هم داراییهای دو بانک دولتی روسیه را مسدود و محدودیتهایی را بر بدهیهای دولتی روسیه اعمال کرد. این اقدامات عجیب نبود كه هم ارزش روبل روسیه و هم قیمت سهام روسیه پس از سخنرانی جو بایدن، رئیسجمهوری آمریكا، برای اعلام «نخستین فاز» تحریمهای آمریکا علیه مسكو افزایش یافت؛ اما همچنین تعجبآور نبود که این تحریمها و تهدید به تشدید بیشتر آنها نتوانست پوتین را از حمله منصرف کند و باعث عقبنشینی روسیه از اوكراین شود. اما چه اقداماتی میتواند منجر به توقف تجاوز روسیه به خاك اوكراین شود؟ آنچه امروز پوتین در اوكراین انجام میدهد، به دلیل انفعال غرب از سال 2008 تاكنون است. پوتین از زمان جنگ علیه گرجستان در سال 2008، بیپرواتر و جسورتر شده و این امر را در هر مقطعی ثابت كرده است. در سالهای گذشته حمایت او از حكومت بشار اسد در سوریه، الحاق کریمه به خاك روسیه و همچنین آغاز جنگ داخلی در شرق اوكراین با حمایت از شبهنظامیان تحت فرمان خود، با هیچ واكنش جدی از سوی غرب روبهرو نشد. آخرین دور تحریمهایی كه علیه روسیه اعمال شده، با واکنش قبلی غرب در قبال مسكو مطابقت داشت و تنها در لفاظی تحریمهایی سنگین و فلجكننده بود؛ اما در واقعیت نتوانست دردسر چندانی برای الیگارشهای روسیه ایجاد كند. در تئوری، منطق این رویكرد افزایش تحریمها درست به نظر میرسید؛ زیرا غرب میخواست در واکنش به رفتار نادرست روسیه در آینده تحریمها را تشدید كند. چون استفاده از زور از همان ابتدا منتفی بود، پس منطقی بود که برای رویاروییهای آینده تیرهای کافی در خشاب باقی بگذارند؛ اما اگر این رویکرد شدتبخشیدن به تحریمها در عمل جواب میداد، هرگز با وضعیت فعلی مواجه نبودیم. در واقعیت، هر «فاز» جدید تحریمها بیاهمیت بوده و به جای آنكه اثر بازدارندگی مطلوبی ایجاد كند، باعث میشد تا اقتصاد و سیاست روسیه بهآرامی با محدودیتهای جدید سازگار شوند. حمله پوتین به اوكراین به این معنی است که او متقاعد شده غرب توان انجام آنچه را که برای تحمیل درد اقتصادی واقعی بر روسیه و الیگارش این كشور لازم است، ندارد؛ بهخصوص اگر انجام این کار هزینههای واقعی برای خود غرب داشته باشد. بااینحال، دست روی دست گذاشتن، عواقب وخیمتری دارد؛ كنترل روسیه بر اوكراین و تشویق دیگر رهبران مستبد مانند شی جینپینگ رئیسجمهوری چین به ایجاد بیثباتی بیشتر و تسخیر كشورهای همسایه خود با هدف ترسیم مجدد مرزها، بدون نگرانی نسبت به عواقب این تجاوزها. امتناع از انجام اقدام جدی در برابر پوتین، به معنای مواجهه با وضعیت ژئوپلیتیکی بسیار بدتر و هزینههای بسیار بیشتر برای جان انسانها در ماهها و سالهای آینده است. چالش پیشرو فقط درباره هزینههای کوتاهمدت نیست. این تصور که رونشیسم (سیاست دستاندازی به كشورهای مستقل برای بازیابی سرزمینهای مورد ادعا) در قرن بیستویکم جا دارد باعث تأسف است. هر ابزاری، صرفنظر از اینکه چقدر در محافل لیبرال ابزاری غیرمعمول باشد، باید برای پایاندادن سریع و پایدار به وابستگی اروپا به انرژی روسیه مورد استفاده قرار گیرد. نیروگاههای هستهای آلمان باید دوباره آغاز به كار كنند و دولت بایدن باید به آمریکا اجازه دهد تا بار دیگر به یک صادرکننده خالص انرژی تبدیل شود. فراموش نكنیم كه چالشهای ناشی از یک رژیم تحریمی واقعا جدی و تأثیرگذار که روسیه را به نسخهای از کرهشمالی تبدیل كند، موقت است؛ اما مقاومتی که دموکراسیهای غربی با جداشدن از روسیه به دست میآورند، دائمی خواهد بود. برخلاف چرخههای خبری زودگذر و جنگهای فرهنگی بیاهمیت حاکم بر سیاست ایالات متحده، ما حداقل تا زمانی که پوتین حاکم بر روسیه است، با این تهدید روبهرو هستیم. چند روز آینده نشان خواهد داد آیا غرب برای این چالش آماده است یا خیر.
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.