گزارشی از پنجمین دوره جایزه ابوالحسن نجفی
در این تاریکروشنا هیولاها زاده میشوند
غزاله صدر منوچهری: پنجمین دوره جایزه ابوالحسن نجفی روز سهشنبه هفتم بهمن با دبیری علیاصغر محمدخانی در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد. داوران این دوره، ضیاء موحد، مهستی بحرینی، عبدالله کوثری، حسین معصومیهمدانی، موسی اسوار، امیدطبیبزاده، آبتین گلکار، ابوالفضل حری، از میان هشت اثر راهیافته به مرحله پایانی، برگردان احمد پرهیزی از رمان «هایدریش؛ هوش و حواس هیملر» نوشته لوران بینه و برگردان فرزانه دوستی از رمان «بیداری» نوشته کیت شوپن را برگزیدند.
در ابتدای این نشست، محمدخانی با اشاره به شخصیتِ چندبُعدی ابوالحسن نجفی گفت: «او هم زبانشناس و صاحب ابتکار و نام در زمینه عروض شعر بود هم در حوزه فرهنگنویسی فعالیت داشت هم مترجمی نامدار بود که آثار درخوری را از زبان فرانسه به فارسی برگرداند که در این میان «خانواده تیبو» زبانزد است. حتی برخی بر این باور بودند که جایزه نجفی باید به پژوهشهای برگزیده در موضوع عروض شعر اختصاص یابد اما تعداد پژوهشهای ما در عرصه عروض چندان نبود که بتوان هرساله جایزهای رقابتی در این حوزه برگزار کرد. نجفی همواره درباره زبان فارسی و درستنویسی حساس بود. او سی سال پیش با انتشار کتاب «غلط ننویسم» این حساسیت را نشان داد و با تداوم کارهایی در این حوزه را تا پایان عمر حفظ کرد. همچنین، او کاشف استعدادهای ناشناخته بود و زمینه رشد و اعتلای این استعدادها را فراهم میآورد؛ از جُنگ اصفهان و نامهایی چون بهرام صادقی و هوشنگ گلشیری تا این اواخر که گاهی در کتابی نکته بدیعی کشف میکرد و میکوشید نویسنده، پدیدآورنده یا مترجم اثر را به جامعه بشناساند. جایزه نجفی هم از ابتدا متوجه مترجمان جوان و تازهکار و کشف استعداد و معرفی آنها به
جامعه ادبی بوده و هست. هیئت داوران شایسته میداند که جایزه نجفی به مترجمان جوان و ناشناخته اهدا شود تا بهتر به جامعه معرفی شوند و زمینه کاری بهتری برای ایشان فراهم شود.»
محمدخانی درباره روند داوری این دوره توضیح داد: «در این دوره حدود هفتاد رمان و داستانکوتاه به دبیرخانه جایزه رسید. البته شمار آثار منتشرشده در طی سال بیش از اینهاست. اما هم مترجمان هم ناشران با شرایط جایزه نجفی آشنایند و فقط کتابهایی را برای شرکت در این رقابت ارسال میکنند که در شأن این جایزه باشد. با بررسی آثار ارسالی هشت اثر نامزد نهایی جایزه شدند که از نظر محتوا و کیفیت ترجمه بسیار نزدیک بودند. این امر گواهی بر کمیت و کیفیت ترجمه ادبیات جهان در ایران است هرچند آسیبهایی چون رواج کپیکاری و رونویسی از ترجمه دیگری، ترجمه مکرر ناشی از فقدان پشتوانه کپیرایت، شتاب در انتشار آثار و در نتیجه ترجمه بد یا ترجمه آثار کمعیار، بیتوجهی به فراهمآوردن مقدمه یا مؤخره برای برگردان وجود دارد که باید جدی بررسی شود».
نجفی ترجمه را آفرینندگی میدانست
ضیاء موحد ضمن اشاره به دوستی و آشنایی شصتساله خود با ابوالحسن نجفی گفت: «نجفی ترجمه را کاری تجربی میدانست و بر این باور بود که نمیتوان یکمرتبه کتابی به دست گرفت و عالی ترجمه کرد. بلکه برای این کار تجربه نیاز است. گاهی من از کتابی خوشم میآمد یا ترجمه کتابی معروف بود و میگفتم. نجفی میپرسید این کتاب را کی خواندید و دوبارهخواندن آن را پیشنهاد میکرد و من در دوبارهخواندن آن ترجمه را متفاوت مییافتم. نجفی به آفرینندگی اهمیت بسیار میداد و ترجمه را هم آفرینندگی میدانست. اما گویا دلش به این راضی نبود و میخواست نظریهپردازی بکند و در مقام نظریهپرداز مطرح شود. وقتی کار بر روی عروض را شروع کرده بود، روزی او را در فرانکلین دیدم. نجفی بسیار هیجانزده بود و این برای من عجیب بود. چراکه او را اینگونه ندیده بودم. او گفت امروز کشفی کردم و این کشف همان چیزی بود که من دایرهنجفی خواندم. البته او میگوید این را کس دیگری گفته است. اما در نظر من این کار نظری واجد تمام معیارهای کار نظریهپردازی بود. در کشورهای دیگر هم روی سیستم عروضی کار کردهاند. اما ما از این بحث غفلت کرده بودیم. فارغ از خوب و بد، عروض و وزن
بسیار جدی است. حتی نجفی در مصاحبهای در پاسخ به این پرسش که گمان میکنید از شما چه میماند، با کمال تواضع میگوید گمان میکنم کار عروض. چراکه دیگرانی این کتابها را بهتر از من ترجمه خواهند کرد».
موحد همچنین درباره آثار این دوره گفت: «انتخاب و کیفیت ترجمه کتابها در این دوره بسیار خوب بود. مترجمان نشان دادند که به کارشان تعهد دارند. اما من با محتوای کتاب «هـهـحـهـ» مشکلی دارم. لوران بینه در فصل مفصلی راجع به بدی و بیفایدگی ترور و نتایج بسیار سنگین آن میگوید. نتایج ترور در همین کتاب هم فاجعهبار است. هیتلر در مقابل ترور همدست خود، هایدریش، یکی، دو دهکده را از بین میبرد و شمار زیادی آدم میکشد. پارتیزانها هم در زیرزمین با خودشان میگویند این چه کاری بود که ما کردیم و این همه آدم را به کشتن دادیم؟ این حرفها درست. اما وقتی نویسنده به کسی میرسد که خودش از او خوشش نمیآید، درمورد ترور او داد سخن میدهد و اظهار خوشحالی میکند. من این تناقض را در این کتاب نفهمیدم. البته این بحث محتوایی است و شاید هم اشتباه فهمیدم. امیدوارم اشتباه فهمیده باشم و دوستانی که این کتاب را با دقت بیشتری خواندهاند این نکته را به من تذکر دهند».
مترجمان تواناتر میشوند
موسی اسوار با اشاره به اینکه در دورههای قبل، بهخصوص در مرحله اول داوری کتابها به سختی امسال نبود، گفت: «تفاوت کیفی آثار در نگاه اول روشنتر بود. اما امسال یکچهارم آثار به لحاظ کیفی نزدیک بودند تا جایی که ۶۶ عنوان از صافی مرحله اول گذشت و ما را به این نتیجه رساند که داوری این دوره سخت و وقتگیر است. البته توجه مترجمان و ناشران به این جایزه مایه خوشحالی است و نشان میدهد که این جایزه منجر به حرکتی شده است. شاهدیم که سالبهسال مترجمان تواناتر و آثار بهتر میشود و این در بازه پنج ساله خیلی خوب بوده است». او ادامه داد: «در این دوره نکته برجسته، بسیار مغتنم برای ما توجه ناشران به ویرایش بود. با توجه به اینکه دغدغه ابوالحسن نجفی نیز درستنویسی بود، این امر فرخنده است. حتی میتوانم ادعا کنم که فراتر از درستنویسی، برخی از این ناشران به بهتر، پاکیزه و غنیترکردن زبان توجه وافری کردهاند. این توجه در دو اثر برگزیده این دوره هم دیده میشود. پس، ویراستاران نیز در برگزیدهشدن این آثار سهمی دارند. هرچند ما برآیند کار را میبینیم. هر دو مترجم مقدمههای روشنگری برای این کتابها تنظیم کردهاند. همچنین،
فرزانه دوستی به اعلام فرانسوی توجه داشته است. ضبط این اسامی مهم است. چراکه شخصیتهای این رمان اغلب فرانسویتبارند».
جوهر رمان
امید طبیبزاده به مسئله ترجمههای مکرر پرداخت که از نظر او باید فکری به حال آن کرد و اینکه علت ترجمه مکرر برخی آثار باید بررسی شود. «این ترجمهها گاهی به علت گذشت زمان لازم است. من «جنگ و صلح» کاظم انصاری را قبل از انقلاب خوانده بودم و لذت برده بودم، حتی خواب آن داستان را میدیدم. اما ده سال پیش، در بازخوانی دیگر زبان این ترجمه برایم مفهوم نبود. ابتدا گمان کردم این به سبب اسمهای بلند و دشوار روسی و یارینکردن حافظه من است اما ترجمه سروش حبیبی را خواندم و فهمیدم. قطعا زبان تغییر میکند، مخصوصا در کشور ما. اگر تغییر زبان نوشتار در اروپا از زمان رنسانس با دستگاه چاپ و معیار شدن زبان در طی چهار، پنج قرن صورت گرفته است در کشور ما از آمدن دستگاه چاپ و نوشتن به زبان مردم صد سال میگذرد. این تحول و تأثیر گرفتن نوشتار از گفتار باعث تغییر زبان میشود و دلیل خوبی برای بازترجمه ترجمههای شصتهفتاد سال پیش است».
طبیبزاده با اشاره به رمان «هایدریش؛ هوش و حواس هیملر» یا «هـهـحـهـ» گفت: «نویسنده با دقتی وسواسگونه و براساس مدارک و اسناد فراوان به شرح احوال راینهارد هیملر هایدریش فرمانده آلمان نازی در جنگ جهانی دوم پرداخته و نشان داده که چگونه او از کودکی گوشهگیر و تنها مبدل به جنایتکاری جنگی در دوران اشغال چکسلواکی شده است. نویسنده با دقت فراوان از عملیات نظامی بسیار پیچیدهای سخن گفته است که طی آن جمعی پارتیزان چک و اسلواک از انگلستان برای ترور هایدریش به چک وارد میشوند و پس از انجام مأموریت خود طی درگیری مسلحانه کشته میشوند. بخش پایانی رمان به شرح واکنش آلمانیها اختصاص دارد که در اقدامی تلافیجویانه دو روستا را با خاک یکسان میکنند و تمام ساکنان آنها را میکشند. نویسنده در این کتاب از یک سو با نفرتی نیمهپنهان از شخصیت، شیوه و رفتار هایدریش سخن گفته و از سوی دیگر با بیانی احساساتی و شاعرانه اقدام پارتیزانها را ستوده و آنها را چون جانباختگان راه آزادی و مبارزه با فاشیسم ترسیم کرده اشت. من تردیدی در دقت قایعنگارانه این رمان ندارم. اما تصور نمیکنم قضاوت نویسنده در باب آن وقایع صحیح باشد».
دعوت به درستنویسی
فرزانه دوستی یکی از برندگان جایزه با اشاره به جایگاه ترجمه در ایران گفت: «ابوالحسن نجفی پیش از هر چیز دیگری دغدغه زبان فارسی داشت و برای ما مترجمان درس بزرگی است که حتی در انتخابهایمان هم پاکیزهنویسی و امانتداری زبان فارسی را برای نسل بعد حفظ کنیم. ما از طریق خواندن ادبیاتِ زبانِ دیگر زبان خود را بازآموزی میکنیم. این کار بسیار ظریف مترجم ادبی تواناست که کلماتی را از دل متون کهن استخراج میکند و آن را در قالب فرهنگی اثر دیگری به ما یادآوری میکند. ما بسیاری از کلمات مهجور را در این آثار دوباره کشف میکنیم و به کار میگیریم».
احمد پرهیزی نیز از چندبُعدیبودن نجفی گفت و اینکه «غلط ننویسم» یکی از کارهای اوست. «این اثر در توسعه ویرایش نقشی اساسی داشت و امروز هم دیگر فقط مرجع ویراستاران و نویسندگان نیست و کسان زیادی به آن ارجاع میدهند. این کتاب همانطور که از عنوان آن برمیآید دعوتی به درستنویسی است که البته تا به امروز با مخالفت، انتقاد و پیشنهادتی مواجه شده است. اما امروز کسی نمیتواند منکر درستی مسیری شود که ابوالحسن نجفی نشان داد. امروز این جایزه به خصوص برای مترجمان جوان بسیار اهمیت یافته است. همچنین، فهرستی از کتابهای خوب ترجمهشده در اختیار خوانندگان میگذارد که برای حمایت از مترجمان، ویراستاران و ناشران این کتابها از آن میان انتخاب کنند». پرهیزی همچنین درباره «هایدریش؛ هوش و حواس هیملر» گفت: «درباره زوایایی از جنگ جهانی دوم و برآمدن هایدریش، مشهور به معمار هولوکاست، اطلاعات کمتری داریم. این کتاب آشوب و سردرگمی آن دوران را در فضای بینالملل نشان میدهد و تصمیمات غلط کشورهای مختلف را نمایان میکند که منجر به توسعه رژیم نازی شد. آدرنو میگوید: «جهان کهنه میمیرد و جهان زنده با تأخیر از راه میرسد و در این تاریکروشنا
هیولاها زاده میشوند». یکی از این هیولاها هایدریش بود.
غزاله صدر منوچهری: پنجمین دوره جایزه ابوالحسن نجفی روز سهشنبه هفتم بهمن با دبیری علیاصغر محمدخانی در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد. داوران این دوره، ضیاء موحد، مهستی بحرینی، عبدالله کوثری، حسین معصومیهمدانی، موسی اسوار، امیدطبیبزاده، آبتین گلکار، ابوالفضل حری، از میان هشت اثر راهیافته به مرحله پایانی، برگردان احمد پرهیزی از رمان «هایدریش؛ هوش و حواس هیملر» نوشته لوران بینه و برگردان فرزانه دوستی از رمان «بیداری» نوشته کیت شوپن را برگزیدند.
در ابتدای این نشست، محمدخانی با اشاره به شخصیتِ چندبُعدی ابوالحسن نجفی گفت: «او هم زبانشناس و صاحب ابتکار و نام در زمینه عروض شعر بود هم در حوزه فرهنگنویسی فعالیت داشت هم مترجمی نامدار بود که آثار درخوری را از زبان فرانسه به فارسی برگرداند که در این میان «خانواده تیبو» زبانزد است. حتی برخی بر این باور بودند که جایزه نجفی باید به پژوهشهای برگزیده در موضوع عروض شعر اختصاص یابد اما تعداد پژوهشهای ما در عرصه عروض چندان نبود که بتوان هرساله جایزهای رقابتی در این حوزه برگزار کرد. نجفی همواره درباره زبان فارسی و درستنویسی حساس بود. او سی سال پیش با انتشار کتاب «غلط ننویسم» این حساسیت را نشان داد و با تداوم کارهایی در این حوزه را تا پایان عمر حفظ کرد. همچنین، او کاشف استعدادهای ناشناخته بود و زمینه رشد و اعتلای این استعدادها را فراهم میآورد؛ از جُنگ اصفهان و نامهایی چون بهرام صادقی و هوشنگ گلشیری تا این اواخر که گاهی در کتابی نکته بدیعی کشف میکرد و میکوشید نویسنده، پدیدآورنده یا مترجم اثر را به جامعه بشناساند. جایزه نجفی هم از ابتدا متوجه مترجمان جوان و تازهکار و کشف استعداد و معرفی آنها به
جامعه ادبی بوده و هست. هیئت داوران شایسته میداند که جایزه نجفی به مترجمان جوان و ناشناخته اهدا شود تا بهتر به جامعه معرفی شوند و زمینه کاری بهتری برای ایشان فراهم شود.»
محمدخانی درباره روند داوری این دوره توضیح داد: «در این دوره حدود هفتاد رمان و داستانکوتاه به دبیرخانه جایزه رسید. البته شمار آثار منتشرشده در طی سال بیش از اینهاست. اما هم مترجمان هم ناشران با شرایط جایزه نجفی آشنایند و فقط کتابهایی را برای شرکت در این رقابت ارسال میکنند که در شأن این جایزه باشد. با بررسی آثار ارسالی هشت اثر نامزد نهایی جایزه شدند که از نظر محتوا و کیفیت ترجمه بسیار نزدیک بودند. این امر گواهی بر کمیت و کیفیت ترجمه ادبیات جهان در ایران است هرچند آسیبهایی چون رواج کپیکاری و رونویسی از ترجمه دیگری، ترجمه مکرر ناشی از فقدان پشتوانه کپیرایت، شتاب در انتشار آثار و در نتیجه ترجمه بد یا ترجمه آثار کمعیار، بیتوجهی به فراهمآوردن مقدمه یا مؤخره برای برگردان وجود دارد که باید جدی بررسی شود».
نجفی ترجمه را آفرینندگی میدانست
ضیاء موحد ضمن اشاره به دوستی و آشنایی شصتساله خود با ابوالحسن نجفی گفت: «نجفی ترجمه را کاری تجربی میدانست و بر این باور بود که نمیتوان یکمرتبه کتابی به دست گرفت و عالی ترجمه کرد. بلکه برای این کار تجربه نیاز است. گاهی من از کتابی خوشم میآمد یا ترجمه کتابی معروف بود و میگفتم. نجفی میپرسید این کتاب را کی خواندید و دوبارهخواندن آن را پیشنهاد میکرد و من در دوبارهخواندن آن ترجمه را متفاوت مییافتم. نجفی به آفرینندگی اهمیت بسیار میداد و ترجمه را هم آفرینندگی میدانست. اما گویا دلش به این راضی نبود و میخواست نظریهپردازی بکند و در مقام نظریهپرداز مطرح شود. وقتی کار بر روی عروض را شروع کرده بود، روزی او را در فرانکلین دیدم. نجفی بسیار هیجانزده بود و این برای من عجیب بود. چراکه او را اینگونه ندیده بودم. او گفت امروز کشفی کردم و این کشف همان چیزی بود که من دایرهنجفی خواندم. البته او میگوید این را کس دیگری گفته است. اما در نظر من این کار نظری واجد تمام معیارهای کار نظریهپردازی بود. در کشورهای دیگر هم روی سیستم عروضی کار کردهاند. اما ما از این بحث غفلت کرده بودیم. فارغ از خوب و بد، عروض و وزن
بسیار جدی است. حتی نجفی در مصاحبهای در پاسخ به این پرسش که گمان میکنید از شما چه میماند، با کمال تواضع میگوید گمان میکنم کار عروض. چراکه دیگرانی این کتابها را بهتر از من ترجمه خواهند کرد».
موحد همچنین درباره آثار این دوره گفت: «انتخاب و کیفیت ترجمه کتابها در این دوره بسیار خوب بود. مترجمان نشان دادند که به کارشان تعهد دارند. اما من با محتوای کتاب «هـهـحـهـ» مشکلی دارم. لوران بینه در فصل مفصلی راجع به بدی و بیفایدگی ترور و نتایج بسیار سنگین آن میگوید. نتایج ترور در همین کتاب هم فاجعهبار است. هیتلر در مقابل ترور همدست خود، هایدریش، یکی، دو دهکده را از بین میبرد و شمار زیادی آدم میکشد. پارتیزانها هم در زیرزمین با خودشان میگویند این چه کاری بود که ما کردیم و این همه آدم را به کشتن دادیم؟ این حرفها درست. اما وقتی نویسنده به کسی میرسد که خودش از او خوشش نمیآید، درمورد ترور او داد سخن میدهد و اظهار خوشحالی میکند. من این تناقض را در این کتاب نفهمیدم. البته این بحث محتوایی است و شاید هم اشتباه فهمیدم. امیدوارم اشتباه فهمیده باشم و دوستانی که این کتاب را با دقت بیشتری خواندهاند این نکته را به من تذکر دهند».
مترجمان تواناتر میشوند
موسی اسوار با اشاره به اینکه در دورههای قبل، بهخصوص در مرحله اول داوری کتابها به سختی امسال نبود، گفت: «تفاوت کیفی آثار در نگاه اول روشنتر بود. اما امسال یکچهارم آثار به لحاظ کیفی نزدیک بودند تا جایی که ۶۶ عنوان از صافی مرحله اول گذشت و ما را به این نتیجه رساند که داوری این دوره سخت و وقتگیر است. البته توجه مترجمان و ناشران به این جایزه مایه خوشحالی است و نشان میدهد که این جایزه منجر به حرکتی شده است. شاهدیم که سالبهسال مترجمان تواناتر و آثار بهتر میشود و این در بازه پنج ساله خیلی خوب بوده است». او ادامه داد: «در این دوره نکته برجسته، بسیار مغتنم برای ما توجه ناشران به ویرایش بود. با توجه به اینکه دغدغه ابوالحسن نجفی نیز درستنویسی بود، این امر فرخنده است. حتی میتوانم ادعا کنم که فراتر از درستنویسی، برخی از این ناشران به بهتر، پاکیزه و غنیترکردن زبان توجه وافری کردهاند. این توجه در دو اثر برگزیده این دوره هم دیده میشود. پس، ویراستاران نیز در برگزیدهشدن این آثار سهمی دارند. هرچند ما برآیند کار را میبینیم. هر دو مترجم مقدمههای روشنگری برای این کتابها تنظیم کردهاند. همچنین،
فرزانه دوستی به اعلام فرانسوی توجه داشته است. ضبط این اسامی مهم است. چراکه شخصیتهای این رمان اغلب فرانسویتبارند».
جوهر رمان
امید طبیبزاده به مسئله ترجمههای مکرر پرداخت که از نظر او باید فکری به حال آن کرد و اینکه علت ترجمه مکرر برخی آثار باید بررسی شود. «این ترجمهها گاهی به علت گذشت زمان لازم است. من «جنگ و صلح» کاظم انصاری را قبل از انقلاب خوانده بودم و لذت برده بودم، حتی خواب آن داستان را میدیدم. اما ده سال پیش، در بازخوانی دیگر زبان این ترجمه برایم مفهوم نبود. ابتدا گمان کردم این به سبب اسمهای بلند و دشوار روسی و یارینکردن حافظه من است اما ترجمه سروش حبیبی را خواندم و فهمیدم. قطعا زبان تغییر میکند، مخصوصا در کشور ما. اگر تغییر زبان نوشتار در اروپا از زمان رنسانس با دستگاه چاپ و معیار شدن زبان در طی چهار، پنج قرن صورت گرفته است در کشور ما از آمدن دستگاه چاپ و نوشتن به زبان مردم صد سال میگذرد. این تحول و تأثیر گرفتن نوشتار از گفتار باعث تغییر زبان میشود و دلیل خوبی برای بازترجمه ترجمههای شصتهفتاد سال پیش است».
طبیبزاده با اشاره به رمان «هایدریش؛ هوش و حواس هیملر» یا «هـهـحـهـ» گفت: «نویسنده با دقتی وسواسگونه و براساس مدارک و اسناد فراوان به شرح احوال راینهارد هیملر هایدریش فرمانده آلمان نازی در جنگ جهانی دوم پرداخته و نشان داده که چگونه او از کودکی گوشهگیر و تنها مبدل به جنایتکاری جنگی در دوران اشغال چکسلواکی شده است. نویسنده با دقت فراوان از عملیات نظامی بسیار پیچیدهای سخن گفته است که طی آن جمعی پارتیزان چک و اسلواک از انگلستان برای ترور هایدریش به چک وارد میشوند و پس از انجام مأموریت خود طی درگیری مسلحانه کشته میشوند. بخش پایانی رمان به شرح واکنش آلمانیها اختصاص دارد که در اقدامی تلافیجویانه دو روستا را با خاک یکسان میکنند و تمام ساکنان آنها را میکشند. نویسنده در این کتاب از یک سو با نفرتی نیمهپنهان از شخصیت، شیوه و رفتار هایدریش سخن گفته و از سوی دیگر با بیانی احساساتی و شاعرانه اقدام پارتیزانها را ستوده و آنها را چون جانباختگان راه آزادی و مبارزه با فاشیسم ترسیم کرده اشت. من تردیدی در دقت قایعنگارانه این رمان ندارم. اما تصور نمیکنم قضاوت نویسنده در باب آن وقایع صحیح باشد».
دعوت به درستنویسی
فرزانه دوستی یکی از برندگان جایزه با اشاره به جایگاه ترجمه در ایران گفت: «ابوالحسن نجفی پیش از هر چیز دیگری دغدغه زبان فارسی داشت و برای ما مترجمان درس بزرگی است که حتی در انتخابهایمان هم پاکیزهنویسی و امانتداری زبان فارسی را برای نسل بعد حفظ کنیم. ما از طریق خواندن ادبیاتِ زبانِ دیگر زبان خود را بازآموزی میکنیم. این کار بسیار ظریف مترجم ادبی تواناست که کلماتی را از دل متون کهن استخراج میکند و آن را در قالب فرهنگی اثر دیگری به ما یادآوری میکند. ما بسیاری از کلمات مهجور را در این آثار دوباره کشف میکنیم و به کار میگیریم».
احمد پرهیزی نیز از چندبُعدیبودن نجفی گفت و اینکه «غلط ننویسم» یکی از کارهای اوست. «این اثر در توسعه ویرایش نقشی اساسی داشت و امروز هم دیگر فقط مرجع ویراستاران و نویسندگان نیست و کسان زیادی به آن ارجاع میدهند. این کتاب همانطور که از عنوان آن برمیآید دعوتی به درستنویسی است که البته تا به امروز با مخالفت، انتقاد و پیشنهادتی مواجه شده است. اما امروز کسی نمیتواند منکر درستی مسیری شود که ابوالحسن نجفی نشان داد. امروز این جایزه به خصوص برای مترجمان جوان بسیار اهمیت یافته است. همچنین، فهرستی از کتابهای خوب ترجمهشده در اختیار خوانندگان میگذارد که برای حمایت از مترجمان، ویراستاران و ناشران این کتابها از آن میان انتخاب کنند». پرهیزی همچنین درباره «هایدریش؛ هوش و حواس هیملر» گفت: «درباره زوایایی از جنگ جهانی دوم و برآمدن هایدریش، مشهور به معمار هولوکاست، اطلاعات کمتری داریم. این کتاب آشوب و سردرگمی آن دوران را در فضای بینالملل نشان میدهد و تصمیمات غلط کشورهای مختلف را نمایان میکند که منجر به توسعه رژیم نازی شد. آدرنو میگوید: «جهان کهنه میمیرد و جهان زنده با تأخیر از راه میرسد و در این تاریکروشنا
هیولاها زاده میشوند». یکی از این هیولاها هایدریش بود.