چرا اوكراين مهم است؟
فرانسیس فوكویاما. فیلسوف سیاسی و نظریهپرداز
روسیه در روزهای گذشته، هم به انتقال افراد و تسلیحات نظامی در اطراف مرزهای اوکراین ادامه داده و هم از تهدیدهای خود برای حمله به اوكراین در صورت برآوردهنشدن خواستههایش از ایالات متحده و ناتو عقبنشینی نکرده است. دولت بایدن در ماههای گذشته شخص ولادیمیر پوتین و طرف روسی را هم در مذاکرات دوجانبه و هم در بحثهای چندجانبه با حضور ناتو و سازمان امنیت و همکاری اروپا درگیر کرده است. دولت بایدن تا به امروز موضع نسبتا سختی در این قبال اتخاذ کرده است: درخواستهای روسیه مبنی بر عدم توسعه ناتو در آینده را رد کرده است و همچنین میزان تجهیزات نظامی وعدهدادهشده به کییف را افزایش داده است. واشنگتن همچنین فهرست مفصلی از تحریمها از جمله توقف اجباری بهرهبرداری از خط لوله نورد استریم ۲ در صورت حمله روسیه به اوكراین را آماده كرده است. بااینحال اروپاییها و بهویژه آلمانیها، جدیتی كمتر از واشنگتن از خود نشان دادهاند: شکافهایی در دولت ائتلافی جدید بین حزب سوسیالدموكرات و سبزها ظاهر شده است، به طوری که آنالنا برباك، رهبر حزب سبز و وزیر خارجه آلمان، موضع بسیار صریحتری در مقایسه با اولاف شولتس، صدراعظم آلمان، نسبت به روسیه اتخاذ كرده است. با این حال، هیچیک از این مسائل باعث نشده پوتین به دنبال راهی برای خروج از این بحران خودساخته باشد. با توجه به تهاجم احتمالی و قریبالوقوع روسیه به اوكراین، زمان مناسبی برای طرح این موضوع است که چرا حاکمیت و بقای اوکراین برای دیگر دموکراسیهای لیبرال اهمیت بسیار زیادی دارد. اوکراین کشوری است که من در طول هفت سال گذشته زمان و تلاش زیادی را برای درك وضعیت آن اختصاص دادهام. در «مرکز دموکراسی، توسعه و حاکمیت قانون» در دانشگاه استنفورد، ما متخصصان و فعالان میدانی امور اوکراین از جمله مصطفی نایم، سویتلانا زالیشچوک و سرگی لشچنکو را در كنار خود داشتیم كه این آخری هم در انقلاب سال 2013 - 2014 و هم در تلاشهای اصلاحی بعدی نقشهای مهمی ایفا کرد. او همچنین نقشی کلیدی در افشای فعالیتهای خلافكارانه رودی جولیانی، وكیل سابق دونالد ترامپ، در اوکراین داشت و همین افشاگریهای او باعث حمله هواداران رئیسجمهور سابق آمریكا به او شد.
یک دلیل اساسی وجود دارد که چرا ایالات متحده و بقیه جهان دموکراتیک باید از اوکراین در مبارزه فعلی با روسیه پوتین حمایت کنند: اوکراین یک دموکراسی لیبرال واقعی است؛ اما چالشهای زیادی دارد. مردم در اوکراین آزاد هستند، به نحوی که در روسیه این آزادی وجود ندارد: مردم در اوكراین میتوانند اعتراض کنند، انتقاد کنند و رأی دهند. در سال 2019 آنها به یک فرد کاملا خارج از ساختار فاسد اوكراین بهعنوان رئیسجمهوری رأی دادند و اکثریت پارلمان خود را هم تغییر دادند. جامعه مدنی اوكراین در دو نوبت و در جریان انقلاب نارنجی در سال 2004 و انقلاب سال 2014، با قدرت زیادی به خیابانها آمد تا به دولتهای فاسد و فاقد مشروعیت مردمی اعتراض کند.
این دلیل واقعی ولادیمیر پوتین برای حمله به اوکراین است. رئیسجمهوری روسیه در تابستان گذشته در مقالهای طولانی اشاره کرد كه اوکراین را بخشی جداییناپذیر از روسیه بزرگ میداند؛ اما مشکل عمیقتر برای او دموکراسی اوکراین است. پوتین بهشدت روی این ایده سرمایهگذاری كرده است که مردم اسلاو از نظر فرهنگی با حکومت استبدادی هماهنگ هستند و این ایده که دولت اسلاو دیگر میتواند روند انتقال از استبداد به دموكراسی را با موفقیت طی كند، مشروعیت او و ادعاهای او مبنی بر لزوم وجود یك حكومت استبدادی در روسیه را زیر سؤال میبرد. اوکراین هیچ تهدید نظامیای برای مسکو ندارد، با این حال، مدلی ایدئولوژیک جایگزین ارائه میدهد که مشروعیت شخص پوتین را از بین میبرد.
فساد سازمانیافته
با وجود نگرانیهای پوتین، اوکراین هنوز با دموكراسی واقعی مسیری طولانی در پیش دارد و درحالحاضر یک دموکراسی بسیار ناقص است. اقتصاد و سیاست این كشور تحت سلطه تعداد انگشتشماری از الیگارشها است که هریک بخش كلیدی صنعت این كشور را در اختیار گرفتهاند و همچنین اغلب آنها مالك شرکتهای رسانهای و شبكههای تلویزیونی هستند و بهراحتی میتوانند رأی نمایندگان پارلمان را بخرند. فساد در بسیاری از بخشهای نظام سیاسی اوکراین امری رایج است و از سیستم قضائی شروع میشود و تا بسیاری از نهادهای بوروكراتیك و طبقه سیاسی این كشور گسترش یافته است. از سال 2014 تاكنون تلاشهای عمدهای برای اصلاحات در اوكراین صورت گرفته است: اختیارات از حكومت مركزی به استانها و شهرها واگذار شد، اقداماتی برای اصلاحات ارضی انجام گرفت، سازمانی برای مبارزه با فساد ایجاد شد و بانک مرکزی اوكراین و بخشهایی از نظام سلامت و بهداشت این كشور هم نوسازی شدند. با تمام قدمهای برداشتهشده، سیاستمداران و مقاماتی که از سیستم فاسد و غیرپاسخگوی فعلی سود میبرند، در برابر هر پیشرفت به سوی شفافیت و پاسخگویی بهشدت مقاومت میكنند. امیدهایی که با انتخاب «ولودیمیر
زلنسکی» بهعنوان رئیسجمهوری اوكراین ایجاد شده بود، بهسرعت از بین رفته است؛ زیرا تازهواردان در حزب او هم بهسرعت جذب سیستم اداری فاسد اوكراین شدند. وضعیت فساد به اندازهای در اوكراین بحرانی است كه زلنسكی حتی در بحبوحه یک بحران وجودی اوكراین، کمپینی را برای محاکمه «پترو پروشنكو» سلف خود به اتهام خیانت ایجاد كرده است.
امید به نسل جوان
در چنین شرایطی منطقی است که این سؤال مهم را مطرح كنیم كه چنین دموكراسی معیوبی ارزش سرمایهگذاری زمانی و تلاش برای حفاظت را دارد؟ من در این مورد هیچگونه ملاحظه شخصی خاصی ندارم. دیدگاه من براساس نگاه و تفكرات جوانان اوکراینی شکل گرفته است که در چند سال گذشته ملاقات و با آنها کار کردهام. نسل جوانتری در این كشور در راه است که نمیخواهد بخشی از سیستم فاسد قدیمی باشد، به ارزشهای اروپایی اعتقاد دارد و چیزی كمتر از تبدیل اوکراین به بخشی از اروپا نمیخواهد. این اوکراینیها بسیار تحصیلکرده هستند و انگیزه بالایی دارند. آنها کسانی هستند که انقلاب سال 2014 را رهبری كردند و در خط مقدم تلاش برای تبدیل اوکراین به بخشی از اروپا قرار دارند. این نسل جوان بهتدریج در اوكراین به قدرت خواهد رسید و امیدواریم که قدرت را دموکراتیکتر از پیشینیان خود اعمال کنند. اوکراین امروز خط مقدم مبارزه ژئوپلیتیک جهانی بین دموکراسی و اقتدارگرایی است. اروپاییهایی که برای لیبرالدموکراسی ارزش قائل هستند، باید بدانند که نمیتوانند در این درگیری تماشاگر باشند. پوتین جاهطلبیهایی فراتر از اوکراین دارد. او در هفتههای اخیر بهصراحت اعلام کرده
که مایل است دستاوردهای دموکراسی اروپایی از سال 1991 تاكنون را معکوس کند و یک حوزه نفوذ روسیه در سراسر قلمرو پیمان ورشوی سابق ایجاد کند. فراتر از اروپا، چینیها هم از نزدیک شاهد واکنش غرب در بحران اوكراین هستند و براساس واكنش جدی یا انفعال غرب در بحران اوكراین، گامهای بعدی خود برای الحاق مجدد تایوان به خاك چین را بررسی میکنند. به همین دلیل است که دفاع از اوکراین باید برای هر کسی که به دموکراسی جهانی اهمیت میدهد، اهمیت فوری داشته باشد.
منبع: American Purpose
روسیه در روزهای گذشته، هم به انتقال افراد و تسلیحات نظامی در اطراف مرزهای اوکراین ادامه داده و هم از تهدیدهای خود برای حمله به اوكراین در صورت برآوردهنشدن خواستههایش از ایالات متحده و ناتو عقبنشینی نکرده است. دولت بایدن در ماههای گذشته شخص ولادیمیر پوتین و طرف روسی را هم در مذاکرات دوجانبه و هم در بحثهای چندجانبه با حضور ناتو و سازمان امنیت و همکاری اروپا درگیر کرده است. دولت بایدن تا به امروز موضع نسبتا سختی در این قبال اتخاذ کرده است: درخواستهای روسیه مبنی بر عدم توسعه ناتو در آینده را رد کرده است و همچنین میزان تجهیزات نظامی وعدهدادهشده به کییف را افزایش داده است. واشنگتن همچنین فهرست مفصلی از تحریمها از جمله توقف اجباری بهرهبرداری از خط لوله نورد استریم ۲ در صورت حمله روسیه به اوكراین را آماده كرده است. بااینحال اروپاییها و بهویژه آلمانیها، جدیتی كمتر از واشنگتن از خود نشان دادهاند: شکافهایی در دولت ائتلافی جدید بین حزب سوسیالدموكرات و سبزها ظاهر شده است، به طوری که آنالنا برباك، رهبر حزب سبز و وزیر خارجه آلمان، موضع بسیار صریحتری در مقایسه با اولاف شولتس، صدراعظم آلمان، نسبت به روسیه اتخاذ كرده است. با این حال، هیچیک از این مسائل باعث نشده پوتین به دنبال راهی برای خروج از این بحران خودساخته باشد. با توجه به تهاجم احتمالی و قریبالوقوع روسیه به اوكراین، زمان مناسبی برای طرح این موضوع است که چرا حاکمیت و بقای اوکراین برای دیگر دموکراسیهای لیبرال اهمیت بسیار زیادی دارد. اوکراین کشوری است که من در طول هفت سال گذشته زمان و تلاش زیادی را برای درك وضعیت آن اختصاص دادهام. در «مرکز دموکراسی، توسعه و حاکمیت قانون» در دانشگاه استنفورد، ما متخصصان و فعالان میدانی امور اوکراین از جمله مصطفی نایم، سویتلانا زالیشچوک و سرگی لشچنکو را در كنار خود داشتیم كه این آخری هم در انقلاب سال 2013 - 2014 و هم در تلاشهای اصلاحی بعدی نقشهای مهمی ایفا کرد. او همچنین نقشی کلیدی در افشای فعالیتهای خلافكارانه رودی جولیانی، وكیل سابق دونالد ترامپ، در اوکراین داشت و همین افشاگریهای او باعث حمله هواداران رئیسجمهور سابق آمریكا به او شد.
یک دلیل اساسی وجود دارد که چرا ایالات متحده و بقیه جهان دموکراتیک باید از اوکراین در مبارزه فعلی با روسیه پوتین حمایت کنند: اوکراین یک دموکراسی لیبرال واقعی است؛ اما چالشهای زیادی دارد. مردم در اوکراین آزاد هستند، به نحوی که در روسیه این آزادی وجود ندارد: مردم در اوكراین میتوانند اعتراض کنند، انتقاد کنند و رأی دهند. در سال 2019 آنها به یک فرد کاملا خارج از ساختار فاسد اوكراین بهعنوان رئیسجمهوری رأی دادند و اکثریت پارلمان خود را هم تغییر دادند. جامعه مدنی اوكراین در دو نوبت و در جریان انقلاب نارنجی در سال 2004 و انقلاب سال 2014، با قدرت زیادی به خیابانها آمد تا به دولتهای فاسد و فاقد مشروعیت مردمی اعتراض کند.
این دلیل واقعی ولادیمیر پوتین برای حمله به اوکراین است. رئیسجمهوری روسیه در تابستان گذشته در مقالهای طولانی اشاره کرد كه اوکراین را بخشی جداییناپذیر از روسیه بزرگ میداند؛ اما مشکل عمیقتر برای او دموکراسی اوکراین است. پوتین بهشدت روی این ایده سرمایهگذاری كرده است که مردم اسلاو از نظر فرهنگی با حکومت استبدادی هماهنگ هستند و این ایده که دولت اسلاو دیگر میتواند روند انتقال از استبداد به دموكراسی را با موفقیت طی كند، مشروعیت او و ادعاهای او مبنی بر لزوم وجود یك حكومت استبدادی در روسیه را زیر سؤال میبرد. اوکراین هیچ تهدید نظامیای برای مسکو ندارد، با این حال، مدلی ایدئولوژیک جایگزین ارائه میدهد که مشروعیت شخص پوتین را از بین میبرد.
فساد سازمانیافته
با وجود نگرانیهای پوتین، اوکراین هنوز با دموكراسی واقعی مسیری طولانی در پیش دارد و درحالحاضر یک دموکراسی بسیار ناقص است. اقتصاد و سیاست این كشور تحت سلطه تعداد انگشتشماری از الیگارشها است که هریک بخش كلیدی صنعت این كشور را در اختیار گرفتهاند و همچنین اغلب آنها مالك شرکتهای رسانهای و شبكههای تلویزیونی هستند و بهراحتی میتوانند رأی نمایندگان پارلمان را بخرند. فساد در بسیاری از بخشهای نظام سیاسی اوکراین امری رایج است و از سیستم قضائی شروع میشود و تا بسیاری از نهادهای بوروكراتیك و طبقه سیاسی این كشور گسترش یافته است. از سال 2014 تاكنون تلاشهای عمدهای برای اصلاحات در اوكراین صورت گرفته است: اختیارات از حكومت مركزی به استانها و شهرها واگذار شد، اقداماتی برای اصلاحات ارضی انجام گرفت، سازمانی برای مبارزه با فساد ایجاد شد و بانک مرکزی اوكراین و بخشهایی از نظام سلامت و بهداشت این كشور هم نوسازی شدند. با تمام قدمهای برداشتهشده، سیاستمداران و مقاماتی که از سیستم فاسد و غیرپاسخگوی فعلی سود میبرند، در برابر هر پیشرفت به سوی شفافیت و پاسخگویی بهشدت مقاومت میكنند. امیدهایی که با انتخاب «ولودیمیر
زلنسکی» بهعنوان رئیسجمهوری اوكراین ایجاد شده بود، بهسرعت از بین رفته است؛ زیرا تازهواردان در حزب او هم بهسرعت جذب سیستم اداری فاسد اوكراین شدند. وضعیت فساد به اندازهای در اوكراین بحرانی است كه زلنسكی حتی در بحبوحه یک بحران وجودی اوكراین، کمپینی را برای محاکمه «پترو پروشنكو» سلف خود به اتهام خیانت ایجاد كرده است.
امید به نسل جوان
در چنین شرایطی منطقی است که این سؤال مهم را مطرح كنیم كه چنین دموكراسی معیوبی ارزش سرمایهگذاری زمانی و تلاش برای حفاظت را دارد؟ من در این مورد هیچگونه ملاحظه شخصی خاصی ندارم. دیدگاه من براساس نگاه و تفكرات جوانان اوکراینی شکل گرفته است که در چند سال گذشته ملاقات و با آنها کار کردهام. نسل جوانتری در این كشور در راه است که نمیخواهد بخشی از سیستم فاسد قدیمی باشد، به ارزشهای اروپایی اعتقاد دارد و چیزی كمتر از تبدیل اوکراین به بخشی از اروپا نمیخواهد. این اوکراینیها بسیار تحصیلکرده هستند و انگیزه بالایی دارند. آنها کسانی هستند که انقلاب سال 2014 را رهبری كردند و در خط مقدم تلاش برای تبدیل اوکراین به بخشی از اروپا قرار دارند. این نسل جوان بهتدریج در اوكراین به قدرت خواهد رسید و امیدواریم که قدرت را دموکراتیکتر از پیشینیان خود اعمال کنند. اوکراین امروز خط مقدم مبارزه ژئوپلیتیک جهانی بین دموکراسی و اقتدارگرایی است. اروپاییهایی که برای لیبرالدموکراسی ارزش قائل هستند، باید بدانند که نمیتوانند در این درگیری تماشاگر باشند. پوتین جاهطلبیهایی فراتر از اوکراین دارد. او در هفتههای اخیر بهصراحت اعلام کرده
که مایل است دستاوردهای دموکراسی اروپایی از سال 1991 تاكنون را معکوس کند و یک حوزه نفوذ روسیه در سراسر قلمرو پیمان ورشوی سابق ایجاد کند. فراتر از اروپا، چینیها هم از نزدیک شاهد واکنش غرب در بحران اوكراین هستند و براساس واكنش جدی یا انفعال غرب در بحران اوكراین، گامهای بعدی خود برای الحاق مجدد تایوان به خاك چین را بررسی میکنند. به همین دلیل است که دفاع از اوکراین باید برای هر کسی که به دموکراسی جهانی اهمیت میدهد، اهمیت فوری داشته باشد.
منبع: American Purpose