همسایههای نامهربان
جاوید قرباناوغلی
چند ماه پس از تحولات افغانستان و سلطه طالبان بر کابل، ایران بحرانی بهمراتب خطرناکتر و پیچیدهتر در مرزهای شمالشرقی خود را تجربه کرد. جنگ سال گذشته آذربایجان و ارمنستان منطقه قفقاز جنوبی را در آستانه تغییرات ژئوپلیتیک تأثیرگذاری قرار داده است. حضور و نقشآفرینی اسرائیل در جنگ آذربایجان و ارمنستان و خیمهزدن عناصر اطلاعاتی-نظامی آن در شمال غربی، دغدغههای امنیتی ایران را بهشدت افزایش داده است. در کنار این دو تحول، مناقشه دو کشور شمالی به نحو قابلملاحظهای بر روابط ایران با ترکیه تأثیر گذاشته است که به جرئت میتوان ادعا کرد در چهار دهه اخیر بیسابقه است. در کنار این موارد، سایه سنگین اختلافات ایران و عربستان با وجود گفتوگوهای مقامات امنیتی دو کشور در بغداد، همچنان بر تحولات منطقه سنگینی میکند. خصوصا اینکه ریاض در ظاهر خود را از حضور اسرائیل در مرزهای جنوبی که تهدیدی جدی علیه امنیت ایران به شمار میرود، کنار نگه داشته و این مأموریت را به همپیمانان خود در امارات و بحرین واگذار کرده است. از سوی دیگر انتخابات سرنوشتساز و زودهنگام عراق ظاهرا تأثیر انکارناپذیری بر آینده سیاسی مهمترین همسایه و متحد ایران گذاشته و مسیر آینده سیاسی این کشور در کشمکشهای انتخاب بین اعراب و ایران به نحو بارزتری مشخص خواهد شد. پیامد این رخدادهای نهچندان خوشایند، فضای سیاسی و امنیتی نگرانکنندهای را فرا راه کشور قرار میدهد و ضروری است در پرتو سیاستی مدبرانه در حوزه سیاست خارجی بخشی از این موارد را از حوزه تهدید خارج کنیم. سیاست رسمی، تبلیغاتی و عملیاتی ایران، نابودی اسرائیل است. این سیاست ۴۲ سال است که با جدیت دنبال میشود. اگرچه این سیاست برای کشور هزینههای مادی دارد ولی در عرصه منافع ملی هم هزینههایی دارد. در این یادداشت موجز قصد ورود به جزئیات و تأثیر این راهبرد بر روابط کشور با جهان را ندارم ولی روشن است که دشمن صهیونیستی نیز از تمام فرصتها برای حضور در مرزهای ایران، رصد تحولات از نزدیک و ضربهزدن به ایران بهره میبرد. حضور در آذربایجان که مرزهای طولانی با ایران دارد نیز در همین راستا قابلتحلیل است. اسرائیل از همان اولین روزهای فروپاشی شوروی و استقلال آذربایجان در این کشور لانه کرد. شیمون پرز در سال ۱۳۸۸ (۲۰۰۹ میلادی) به آذربایجان سفر کرد و قبل از آنهم روابط باکو و تلآویو پیشرفت چشمگیری کرده بود. آذربایجان دلیل این روابط را نیاز خود برای دستیابی به تسلیحات پیشرفته و مدرن برای مقابله با ارمنستان ذکر میکند. فارغ از صحت و سقم این ادعا، در تفوق نظامی آذربایجان و شکست ارمنستان در جنگ سال گذشته، تسلیحات خریداریشده از اسرائیل نقش برجستهای داشت. اهمیت این تفوق نظامی، پیروزی در جنگ حیثیتی و بازپسگیری مناطق اشغالی، باعث شد که با وجود اکثریت جمعیت شیعیان، اسرائیل در افکار عمومی آذریها جایگاه خوبی یابد که علاوه بر خطرات امنیتی آن برای ایران، در عرصه دیپلماسی عمومی نیز یک خسارت تلقی میشود. زیرا شکست تحقیرآمیز آذربایجان در جنگ اول به عقدهای ملی و بازپسگیری سرزمینهای اشغالی، به مطالبهای ملی برای آذریهای شمال رود ارس تبدیل شده بود. 42 سال پس از تخاصم ایران برآمده از انقلاب با رژیم صهیونیستی، اینک این رژیم تقریبا در تمام مرزهای ما خیمه زده و با صدایی رسا از تهدید ایران سخن میگوید.
دانشمندان هستهای را ترور میکند، مراکز حساس آن را با «نفوذ» بمبگذاری و تخریب میکند، بهطور مرتب و با هماهنگی قدرتهای فرامنطقهای پایگاههای ایران در سوریه را مورد تهاجم هوایی قرار میدهد و اکنون نیز از استراتژی «هزار خنجر» برای نابودی ایران سخن میگوید. راهبرد نفی رژیم صهیونیستی، حمایت از مبارزان فلسطینی، لبنانی و محاصره این رژیم، پس از چهار دهه، اینک با حضور پررنگ اسرائیل در تقریبا دورتادور مرزهای زمینی و دریایی کشور به مرحله خطیری ارتقا یافته و نیازمند تدبیری هوشمندانه است. بهخصوص اینکه تخریب روابط جمهوری اسلامی ایران با همسایگانش و تشدید جو «ایرانهراسی» از اولویتهای اسرائیل برای گرفتن ماهی از آب گلآلود منطقه است. رفتوآمدهای مکرر سیاسی-امنیتی بین مقامات این رژیم با همسایگان ایران و برگزاری جلسههای مشترک با اعلام علنی اینکه «ایران» محور اصلی این نشستهاست، حساسیتی را برنمیانگیزد. درواقع ایران به عنصر همگرایی و روابط نیرومند کشورهای همسایه با اسرائیل تبدیل شده و رقبای منطقهای ایران در پرتو راهبرد تخاصم ایران با اسرائیل و غرب به نحو بیسابقهای پایههای روابط خود با این رژیم را محکم میکنند.
گزارهای در علم سیاست در بیان اهمیت همسایگان وجود دارد که بر اساس آن «همسایگی نیمی از سیاست خارجی» کشورها تلقی میشود. در صورت همراهی با این گزاره، باید اعتراف کرد نیمی از فرصتهای طلایی برای توسعه کشور و رفاه مردم را زیر سایه برخی سیاستهای بینالمللی از دست دادیم و اکنون نیم دیگر در فضای تنش با همسایگان که میتوان آن را ناشی از همان نیمه اول ذکر کرد، درحال ازدسترفتن است. مضافا اینکه اینبار با احساس خطر در بیخ گوش خود، هزینههای گزافی که میتوانست برای توسعه کشور به کار رود، باید برای دفع این خطر و تأمین امنیت کشور هزینه شود. مضافا اینکه با عادیشدن مناسبات کشورهای عرب خلیج فارس با اسرائیل و تحکیم پیوندهای امنیتی-نظامی آذربایجان با این رژیم، ایران بهصورت عملی در محاصره دشمن قرار خواهد گرفت. باوجود سیگنالهای دولت جدید برای ازسرگیری مذاکرات هستهای با «اماواگر»های رئیس دستگاه هنوز با ابهاماتی روبهروست. درنگ در این مهم به مصلحت کشور نیست. طرفه آنکه همان «جسد متعفن» برجام که در دولت قبلی مطالبه دفن آن با صدای بلند شنیده میشد، امروز احیای آن منتها در سکوت خبری همان صداها با تغییر برخی واژهها به یک
ضرورت تبدیل شده است که البته باید از آن استقبال کرد. چه آنکه انجام این مهم اگر نه همه بلکه بخشی از معادلات منطقه را بر هم خواهد زد. دومین گام حلوفصل هرچه سریعتر اختلافات با عربستان سعودی است که باوجود انتشار کمتعداد و با تأخیر خبرهای مذاکرات با محوریت بغداد، نشانههایی از امیدواری در آن مشهود است. تحولی که در شکلدهی و بازسازی مناسبات ایران با بسیاری از کشورهای عربی و اسلامی تأثیر خواهد گذاشت و تاحدودی از دغدغههای کشور در جنوب خواهد کاست. امیرعبداللهیان، کار خود را در کسوت وزیر خارجه علاوه بر حضور ضروری در اجلاسهای بینالمللی، با سفرهایی به مسکو آغاز کرد که با توجه به تحولات اخیر شمال غرب کشور شاید ضرورت آن انکارناپذیر باشد. واقعیت این است که بلندپروازی جاهطلبانه ترکیه سوار بر موج مطالبه به حق آذربایجان در بازپسگیری سرزمینهای اشغالی، ممکن است سناریوی تغییرات ژئوپلیتیک در مرزهای شمالی ایران را رقم زند که فاجعهای جبرانناپذیر برای کشور خواهد بود. هرچند بر کسی پوشیده نیست که صحنهگردان اصلی تحولات قفقاز جنوبی همین کشور است؛ بنابراین مطالبه «عدم تغییر مرزها» از کشوری که این مهم در طراحی استراتژیک
آن کشور کمترین اهمیت را دارد، تا حدودی ناشی از درک نادرست از بازیگران تأثیرگذار در بحران پیچیده قرهباغ است که در آن کشورهای غربی نیز منافع همسویی ندارند. انگلستان با هدف تحکیم جای پای خود زیرکانه تحرکات آنکارا و مسکو و پیوستگی زمینی نخجوان به سرزمین اصلی را نادیده میگیرد، درحالیکه دیگر متحدان وی در گروه مینسک و آمریکا نسبت به این تغییرات حساسیت فوقالعادهای دارند. با درنظرداشتن اهمیت تحولات قرهباغ برای کشورمان، در کنار رزمایش نظامی و تحرکات دیپلماتیک منطقهای، نباید از استفاده از ظرفیت بینالمللی برای تحقق اهداف غافل ماند. تحولات افغانستان و سلطه گروه طالبان، باوجود برخی خوشبینیهای افراطی، همچنان کانونی تشنجآفرین برای مرزهای شرقی کشور است. انفجار مرگبار جمعه گذشته نشان داد که تا زمان استقرار دولتی که بتواند ثبات و امنیت در این کشور را تأمین کند، راه درازی در پیش است. عراق بهعنوان کشور متحد ایران درحال پوستاندازی است و انتخابات تا حد زیادی رویکرد سیاست خارجی این کشور را مشخص خواهد کرد. به نظر میرسد اجماعی عربی-غربی برای دورکردن این کشور از ایران و بازگشت به اولویت سیاست عربی در دستور کار است.
با توجه به موارد فوق به جرئت میتوان ادعا کرد برونرفت کشور از معضلاتی که در آن گرفتار است، در کنار اقداماتی در داخل، درک درست از راهبرد سیاست خارجی است؛ اقدامی که در صورت انجام آن طراحی و اجرائی کردن سیاست خارجی با محوریت و اولویت منافع ملی و برقراری مناسبات سیاسی با همه کشورها (بهجز اسرائیل) و توازن در نگاه به شرق و غرب راهکاری متناسب با شرایط بینالمللی است.
گام اول در این مسیر احیای برجام و پایاندادن به بخش بزرگی از تحریمهاست. لازمه توفیق در این مهم کنارگذاشتن دیپلماسی برد و باخت صد درصدی است که چنین رویکردی محکوم به شکست است و هرگز محقق نخواهد شد، نه برای ما و نه برای طرفهای دیگر. تفاوت در میزان خسارات است که متأسفانه سنگینی آن بر دوش خسته و ناتوان یک طرف قرار گرفته و ادامه آن حاصلی جز اتلاف وقت و خسارت سنگین بر کشور ندارد.
چند ماه پس از تحولات افغانستان و سلطه طالبان بر کابل، ایران بحرانی بهمراتب خطرناکتر و پیچیدهتر در مرزهای شمالشرقی خود را تجربه کرد. جنگ سال گذشته آذربایجان و ارمنستان منطقه قفقاز جنوبی را در آستانه تغییرات ژئوپلیتیک تأثیرگذاری قرار داده است. حضور و نقشآفرینی اسرائیل در جنگ آذربایجان و ارمنستان و خیمهزدن عناصر اطلاعاتی-نظامی آن در شمال غربی، دغدغههای امنیتی ایران را بهشدت افزایش داده است. در کنار این دو تحول، مناقشه دو کشور شمالی به نحو قابلملاحظهای بر روابط ایران با ترکیه تأثیر گذاشته است که به جرئت میتوان ادعا کرد در چهار دهه اخیر بیسابقه است. در کنار این موارد، سایه سنگین اختلافات ایران و عربستان با وجود گفتوگوهای مقامات امنیتی دو کشور در بغداد، همچنان بر تحولات منطقه سنگینی میکند. خصوصا اینکه ریاض در ظاهر خود را از حضور اسرائیل در مرزهای جنوبی که تهدیدی جدی علیه امنیت ایران به شمار میرود، کنار نگه داشته و این مأموریت را به همپیمانان خود در امارات و بحرین واگذار کرده است. از سوی دیگر انتخابات سرنوشتساز و زودهنگام عراق ظاهرا تأثیر انکارناپذیری بر آینده سیاسی مهمترین همسایه و متحد ایران گذاشته و مسیر آینده سیاسی این کشور در کشمکشهای انتخاب بین اعراب و ایران به نحو بارزتری مشخص خواهد شد. پیامد این رخدادهای نهچندان خوشایند، فضای سیاسی و امنیتی نگرانکنندهای را فرا راه کشور قرار میدهد و ضروری است در پرتو سیاستی مدبرانه در حوزه سیاست خارجی بخشی از این موارد را از حوزه تهدید خارج کنیم. سیاست رسمی، تبلیغاتی و عملیاتی ایران، نابودی اسرائیل است. این سیاست ۴۲ سال است که با جدیت دنبال میشود. اگرچه این سیاست برای کشور هزینههای مادی دارد ولی در عرصه منافع ملی هم هزینههایی دارد. در این یادداشت موجز قصد ورود به جزئیات و تأثیر این راهبرد بر روابط کشور با جهان را ندارم ولی روشن است که دشمن صهیونیستی نیز از تمام فرصتها برای حضور در مرزهای ایران، رصد تحولات از نزدیک و ضربهزدن به ایران بهره میبرد. حضور در آذربایجان که مرزهای طولانی با ایران دارد نیز در همین راستا قابلتحلیل است. اسرائیل از همان اولین روزهای فروپاشی شوروی و استقلال آذربایجان در این کشور لانه کرد. شیمون پرز در سال ۱۳۸۸ (۲۰۰۹ میلادی) به آذربایجان سفر کرد و قبل از آنهم روابط باکو و تلآویو پیشرفت چشمگیری کرده بود. آذربایجان دلیل این روابط را نیاز خود برای دستیابی به تسلیحات پیشرفته و مدرن برای مقابله با ارمنستان ذکر میکند. فارغ از صحت و سقم این ادعا، در تفوق نظامی آذربایجان و شکست ارمنستان در جنگ سال گذشته، تسلیحات خریداریشده از اسرائیل نقش برجستهای داشت. اهمیت این تفوق نظامی، پیروزی در جنگ حیثیتی و بازپسگیری مناطق اشغالی، باعث شد که با وجود اکثریت جمعیت شیعیان، اسرائیل در افکار عمومی آذریها جایگاه خوبی یابد که علاوه بر خطرات امنیتی آن برای ایران، در عرصه دیپلماسی عمومی نیز یک خسارت تلقی میشود. زیرا شکست تحقیرآمیز آذربایجان در جنگ اول به عقدهای ملی و بازپسگیری سرزمینهای اشغالی، به مطالبهای ملی برای آذریهای شمال رود ارس تبدیل شده بود. 42 سال پس از تخاصم ایران برآمده از انقلاب با رژیم صهیونیستی، اینک این رژیم تقریبا در تمام مرزهای ما خیمه زده و با صدایی رسا از تهدید ایران سخن میگوید.
دانشمندان هستهای را ترور میکند، مراکز حساس آن را با «نفوذ» بمبگذاری و تخریب میکند، بهطور مرتب و با هماهنگی قدرتهای فرامنطقهای پایگاههای ایران در سوریه را مورد تهاجم هوایی قرار میدهد و اکنون نیز از استراتژی «هزار خنجر» برای نابودی ایران سخن میگوید. راهبرد نفی رژیم صهیونیستی، حمایت از مبارزان فلسطینی، لبنانی و محاصره این رژیم، پس از چهار دهه، اینک با حضور پررنگ اسرائیل در تقریبا دورتادور مرزهای زمینی و دریایی کشور به مرحله خطیری ارتقا یافته و نیازمند تدبیری هوشمندانه است. بهخصوص اینکه تخریب روابط جمهوری اسلامی ایران با همسایگانش و تشدید جو «ایرانهراسی» از اولویتهای اسرائیل برای گرفتن ماهی از آب گلآلود منطقه است. رفتوآمدهای مکرر سیاسی-امنیتی بین مقامات این رژیم با همسایگان ایران و برگزاری جلسههای مشترک با اعلام علنی اینکه «ایران» محور اصلی این نشستهاست، حساسیتی را برنمیانگیزد. درواقع ایران به عنصر همگرایی و روابط نیرومند کشورهای همسایه با اسرائیل تبدیل شده و رقبای منطقهای ایران در پرتو راهبرد تخاصم ایران با اسرائیل و غرب به نحو بیسابقهای پایههای روابط خود با این رژیم را محکم میکنند.
گزارهای در علم سیاست در بیان اهمیت همسایگان وجود دارد که بر اساس آن «همسایگی نیمی از سیاست خارجی» کشورها تلقی میشود. در صورت همراهی با این گزاره، باید اعتراف کرد نیمی از فرصتهای طلایی برای توسعه کشور و رفاه مردم را زیر سایه برخی سیاستهای بینالمللی از دست دادیم و اکنون نیم دیگر در فضای تنش با همسایگان که میتوان آن را ناشی از همان نیمه اول ذکر کرد، درحال ازدسترفتن است. مضافا اینکه اینبار با احساس خطر در بیخ گوش خود، هزینههای گزافی که میتوانست برای توسعه کشور به کار رود، باید برای دفع این خطر و تأمین امنیت کشور هزینه شود. مضافا اینکه با عادیشدن مناسبات کشورهای عرب خلیج فارس با اسرائیل و تحکیم پیوندهای امنیتی-نظامی آذربایجان با این رژیم، ایران بهصورت عملی در محاصره دشمن قرار خواهد گرفت. باوجود سیگنالهای دولت جدید برای ازسرگیری مذاکرات هستهای با «اماواگر»های رئیس دستگاه هنوز با ابهاماتی روبهروست. درنگ در این مهم به مصلحت کشور نیست. طرفه آنکه همان «جسد متعفن» برجام که در دولت قبلی مطالبه دفن آن با صدای بلند شنیده میشد، امروز احیای آن منتها در سکوت خبری همان صداها با تغییر برخی واژهها به یک
ضرورت تبدیل شده است که البته باید از آن استقبال کرد. چه آنکه انجام این مهم اگر نه همه بلکه بخشی از معادلات منطقه را بر هم خواهد زد. دومین گام حلوفصل هرچه سریعتر اختلافات با عربستان سعودی است که باوجود انتشار کمتعداد و با تأخیر خبرهای مذاکرات با محوریت بغداد، نشانههایی از امیدواری در آن مشهود است. تحولی که در شکلدهی و بازسازی مناسبات ایران با بسیاری از کشورهای عربی و اسلامی تأثیر خواهد گذاشت و تاحدودی از دغدغههای کشور در جنوب خواهد کاست. امیرعبداللهیان، کار خود را در کسوت وزیر خارجه علاوه بر حضور ضروری در اجلاسهای بینالمللی، با سفرهایی به مسکو آغاز کرد که با توجه به تحولات اخیر شمال غرب کشور شاید ضرورت آن انکارناپذیر باشد. واقعیت این است که بلندپروازی جاهطلبانه ترکیه سوار بر موج مطالبه به حق آذربایجان در بازپسگیری سرزمینهای اشغالی، ممکن است سناریوی تغییرات ژئوپلیتیک در مرزهای شمالی ایران را رقم زند که فاجعهای جبرانناپذیر برای کشور خواهد بود. هرچند بر کسی پوشیده نیست که صحنهگردان اصلی تحولات قفقاز جنوبی همین کشور است؛ بنابراین مطالبه «عدم تغییر مرزها» از کشوری که این مهم در طراحی استراتژیک
آن کشور کمترین اهمیت را دارد، تا حدودی ناشی از درک نادرست از بازیگران تأثیرگذار در بحران پیچیده قرهباغ است که در آن کشورهای غربی نیز منافع همسویی ندارند. انگلستان با هدف تحکیم جای پای خود زیرکانه تحرکات آنکارا و مسکو و پیوستگی زمینی نخجوان به سرزمین اصلی را نادیده میگیرد، درحالیکه دیگر متحدان وی در گروه مینسک و آمریکا نسبت به این تغییرات حساسیت فوقالعادهای دارند. با درنظرداشتن اهمیت تحولات قرهباغ برای کشورمان، در کنار رزمایش نظامی و تحرکات دیپلماتیک منطقهای، نباید از استفاده از ظرفیت بینالمللی برای تحقق اهداف غافل ماند. تحولات افغانستان و سلطه گروه طالبان، باوجود برخی خوشبینیهای افراطی، همچنان کانونی تشنجآفرین برای مرزهای شرقی کشور است. انفجار مرگبار جمعه گذشته نشان داد که تا زمان استقرار دولتی که بتواند ثبات و امنیت در این کشور را تأمین کند، راه درازی در پیش است. عراق بهعنوان کشور متحد ایران درحال پوستاندازی است و انتخابات تا حد زیادی رویکرد سیاست خارجی این کشور را مشخص خواهد کرد. به نظر میرسد اجماعی عربی-غربی برای دورکردن این کشور از ایران و بازگشت به اولویت سیاست عربی در دستور کار است.
با توجه به موارد فوق به جرئت میتوان ادعا کرد برونرفت کشور از معضلاتی که در آن گرفتار است، در کنار اقداماتی در داخل، درک درست از راهبرد سیاست خارجی است؛ اقدامی که در صورت انجام آن طراحی و اجرائی کردن سیاست خارجی با محوریت و اولویت منافع ملی و برقراری مناسبات سیاسی با همه کشورها (بهجز اسرائیل) و توازن در نگاه به شرق و غرب راهکاری متناسب با شرایط بینالمللی است.
گام اول در این مسیر احیای برجام و پایاندادن به بخش بزرگی از تحریمهاست. لازمه توفیق در این مهم کنارگذاشتن دیپلماسی برد و باخت صد درصدی است که چنین رویکردی محکوم به شکست است و هرگز محقق نخواهد شد، نه برای ما و نه برای طرفهای دیگر. تفاوت در میزان خسارات است که متأسفانه سنگینی آن بر دوش خسته و ناتوان یک طرف قرار گرفته و ادامه آن حاصلی جز اتلاف وقت و خسارت سنگین بر کشور ندارد.