وجهی از اختلال رسانهای
حبیبالله معظمی . پژوهشگر ارتباطات
من به فرضیه «اختلال نظام رسانهای کنونی ایران» رسیدهام و در قالب پژوهشی شخصی در حال تبیین و اثبات آن هستم. یکی از وجههای این اختلال، اضافهشدن فعالیت رسانهای به معنای خاص آن به فعالیت و مأموریت دستگاهها در سه قوه یا بهطورکلی دستگاهها و نهادهایی است که از منابع دولتی، عمومی و حکومتی استفاده میکنند.فعالیت رسانهای در معنای خاص یعنی داشتن رسانه و انجام فعالیت رسانهای حرفهای که با اطلاعرسانی از فعالیتهای موظف آن دستگاه متفاوت است. اطلاعرسانی دستگاهها که با تحولات و توسعههای دو دهه اخیر در حوزه فناوری اطلاعات همراه بوده و به شکل سایت اطلاعرسانی متجلی شده، محل ایراد و اشکال نیست، بلکه اگر آن را در راستای شفافیت اطلاعاتی-عملکردی آن دستگاه قلمداد کنیم، حتی پسندیده، مورد نیاز و ضروری است؛ اما این فرق میکند با اینکه دستگاههای کشور از قوای مجریه، مقننه و قضائیه و نهادهای نظامی، شهرداری، سازمان تبلیغات، هلال احمر و... برای خود مبادرت به راهاندازی رسانه و اقدام به انجام فعالیت حرفهای رسانهای بکنند.فارغ از بار مالی این نوع فعالیت دستگاههای یادشده بهدلیل منبع و مبدأ اعتبار و بودجه مشترک آنها که بر دوش ملت وارد میشود، نکته اصلی تداخل کاری و تناقضی است که دستگاهها با راهاندازی این رسانهها، با آن روبهرو میشوند.بیمبنایی و قابلانتقادبودن این تداخل و تناقض را میتوان با کمک این مثال روشنتر کرد که اگر هر دستگاه، سازمان و وزارتخانه کشور برای خود نیروی مسلح فعال در جامعه داشته باشد و برای مأموریت خود از آنها بهره جوید، چنان هرجومرج و آنارشیستی به وجود میآید که تصور آن امکانپذیر نخواهد بود.طبق تعریف و تجربه، رسانه نهادی کاملا مردمی است؛ از مردم برای مردم و باید در اختیار گروههای مردم و آن کسانی که در قدرت نیستند، باشد و بماند. حکومت در هر کشور از طریق قوای سهگانه و نیروهای مسلح خود (که همینها هم میتوانند مردمی باشند)، ابراز وجود و اعمال قدرت میکند و فعالیتهایش را در راستای مأموریت خود انجام میدهد و مردم از طریق رسانههاست که بر آن نیروها و قوا نظارت میکنند تا درستی عمل آن دستگاهها و نهادها را بسنجند. آن قوا و نیروها فعالیت و اعمال قدرت میکنند و رسانهها در مقابل نظارت کرده و به مردم گزارش میدهند. گزارشگری وقایع نمیتواند در دست کسانی باشد که خود واقعهآفرین هستند؛ این عین تناقض است که «انجامدادن و اطلاعدادن واقعه» هر دو را یکی بر عهده داشته باشد. این با فلسفه و ماهیت رسانه ناسازگار و همان وجه اختلالی پیشگفته است. مبتنی بر تجربه و داده میتوان گفت ایران تنها کشور جهان است که انواع دستگاههای آن رسانه حرفهای دارند. شکلدادن و هدفقراردادن افکار عمومی بر عهده رسانه است و تنها حوزه عمل رسانه همین قلمرو است و این را باید به دست ارتباطگران حرفهای دور از مدار قدرت داد تا به مردم با عدالت، انصاف و بیطرفانه گزارش دهند.بهانه این نوشته هم حاشیههایی است که بهتازگی درباره یکی از روزنامههای دولتی ایجاد شده است.
من به فرضیه «اختلال نظام رسانهای کنونی ایران» رسیدهام و در قالب پژوهشی شخصی در حال تبیین و اثبات آن هستم. یکی از وجههای این اختلال، اضافهشدن فعالیت رسانهای به معنای خاص آن به فعالیت و مأموریت دستگاهها در سه قوه یا بهطورکلی دستگاهها و نهادهایی است که از منابع دولتی، عمومی و حکومتی استفاده میکنند.فعالیت رسانهای در معنای خاص یعنی داشتن رسانه و انجام فعالیت رسانهای حرفهای که با اطلاعرسانی از فعالیتهای موظف آن دستگاه متفاوت است. اطلاعرسانی دستگاهها که با تحولات و توسعههای دو دهه اخیر در حوزه فناوری اطلاعات همراه بوده و به شکل سایت اطلاعرسانی متجلی شده، محل ایراد و اشکال نیست، بلکه اگر آن را در راستای شفافیت اطلاعاتی-عملکردی آن دستگاه قلمداد کنیم، حتی پسندیده، مورد نیاز و ضروری است؛ اما این فرق میکند با اینکه دستگاههای کشور از قوای مجریه، مقننه و قضائیه و نهادهای نظامی، شهرداری، سازمان تبلیغات، هلال احمر و... برای خود مبادرت به راهاندازی رسانه و اقدام به انجام فعالیت حرفهای رسانهای بکنند.فارغ از بار مالی این نوع فعالیت دستگاههای یادشده بهدلیل منبع و مبدأ اعتبار و بودجه مشترک آنها که بر دوش ملت وارد میشود، نکته اصلی تداخل کاری و تناقضی است که دستگاهها با راهاندازی این رسانهها، با آن روبهرو میشوند.بیمبنایی و قابلانتقادبودن این تداخل و تناقض را میتوان با کمک این مثال روشنتر کرد که اگر هر دستگاه، سازمان و وزارتخانه کشور برای خود نیروی مسلح فعال در جامعه داشته باشد و برای مأموریت خود از آنها بهره جوید، چنان هرجومرج و آنارشیستی به وجود میآید که تصور آن امکانپذیر نخواهد بود.طبق تعریف و تجربه، رسانه نهادی کاملا مردمی است؛ از مردم برای مردم و باید در اختیار گروههای مردم و آن کسانی که در قدرت نیستند، باشد و بماند. حکومت در هر کشور از طریق قوای سهگانه و نیروهای مسلح خود (که همینها هم میتوانند مردمی باشند)، ابراز وجود و اعمال قدرت میکند و فعالیتهایش را در راستای مأموریت خود انجام میدهد و مردم از طریق رسانههاست که بر آن نیروها و قوا نظارت میکنند تا درستی عمل آن دستگاهها و نهادها را بسنجند. آن قوا و نیروها فعالیت و اعمال قدرت میکنند و رسانهها در مقابل نظارت کرده و به مردم گزارش میدهند. گزارشگری وقایع نمیتواند در دست کسانی باشد که خود واقعهآفرین هستند؛ این عین تناقض است که «انجامدادن و اطلاعدادن واقعه» هر دو را یکی بر عهده داشته باشد. این با فلسفه و ماهیت رسانه ناسازگار و همان وجه اختلالی پیشگفته است. مبتنی بر تجربه و داده میتوان گفت ایران تنها کشور جهان است که انواع دستگاههای آن رسانه حرفهای دارند. شکلدادن و هدفقراردادن افکار عمومی بر عهده رسانه است و تنها حوزه عمل رسانه همین قلمرو است و این را باید به دست ارتباطگران حرفهای دور از مدار قدرت داد تا به مردم با عدالت، انصاف و بیطرفانه گزارش دهند.بهانه این نوشته هم حاشیههایی است که بهتازگی درباره یکی از روزنامههای دولتی ایجاد شده است.