|

یك جنگ جهانی دیگر

بابك زماني. نورولوژيست

در هفته‌های اخیر جهان درگیر نیروهایی شده بود كه او را آرام‌آرام به‌سوی جنگی خون‌بارتر از جنگ‌های گذشته، جنگی میان انسان با انسان در مناسباتی کاملا انسانی و ازهمین‌رو بی‌رحم، حیله‌گر و خشونت‌آمیز سوق می‌دادند. ناگاه صوراسرافیل جنگی از نوعی دیگر، از گوشه‌ای دور و دور از انتظار طنین‌انداز شد؛ جنگی از نوع جنگ انسان با طبیعت و ازاین‌رو جنگی آخرالزمانی! گویی می‌گفت به صدای بلند كه به سلاح‌ها و حیله‌هایت غره مباش، فقط یك جهش ژنتیكی در رده‌ای از ویروس‌ها می‌تواند طومار تو را در هم بپیچد و بنیادت را بر باد دهد. جنگ انسان با انسان در حماقت ‌اجتناب‌پذیر بشر ریشه دارد، اما جنگ با طبیعت مظلومیتی اجتناب‌ناپذیر است! خواه ناله‌های نقش‌بسته بر دیوار غارها و خواه فریادهای «امید» از سوراخ پنجره‌های ساختمان‌های «ووهان». جنگ انسان با انسان چاره‌اش دروغ است و فریب و خرافات از هر نوع، جنگ انسان با طبیعت چاره‌ای جز راستی و دانش آن هم از روزآمدترین و پیراسته‌ترینش ندارد. طبیعت از منكران حقیقت و مرتدان كیش‌دانش انتقامی سخت می‌گیرد. جنگ انسان با انسان جنگ ملت‌هاست با یكدیگر اما آن جنگ دیگر، جنگ همه ملت‌هاست با طبیعت؛ جنگی كه ملت‌ها بسته به توانایی و دانش‌شان، بسته به فاصله‌ای كه با خرافه و دانش، با انضباط و کارآمدی دارند، با آن به نبرد می‌پردازند. صدمه می‌بینند یا سالم‌تر می‌مانند. به یاری دیگر کشورها می‌روند یا سربار نبرد بین‌المللی می‌شوند! توفان‌ها، سیل‌ها، زلزله‌ها و البته ویروس‌ها همراهان دیرین بشر هستند؛ همراهانی كه نه‌فقط شكل و قیافه و ظاهر ما كه حتی رفتارهای ما هم در تقابل و تعامل با آنان شکل ‌گرفته است و هر بار جلوه‌ای اساطیری اما به رنگ آن دوران به خود گرفته‌اند و محملی شده‌اند برای واهمه‌های بی‌نام‌ونشان آن دوران. زمانی طاعون و جذام بخش‌هایی از كره مسکونی شامل اروپا را درنوردیدند. بخش مهمی از الهیات مسیحی در رویارویی اجتناب‌ناپذیر با آنها شكل گرفت. هم‌زمان لباس الهه مرگ و الهه بخشندگی بر تن پوشید‌ند. از يك طرف بيماران را از خود می‌راندند یا محصور می‌کردند و از طرف ديگر، تقدیس‌شان می‌کردند و بوسه بر دست‌هایشان را موجب بخشایش گناهان مي‌دانستند. طاعون در حالی ‌که از دروازه‌های شهرها می‌گذشت و ساكنان را با وجود همه نذر و نیازهای كلیسا به كام مرگ می‌برد، خود محملی شد برای ترس و اضطراب هزاره اول بعد از میلاد، هزاره استبداد، خرافات و سرما؛ تجسم زمینی و قابل ‌درک این ترس، این اجتناب‌ناپذیری و این سرمای استخوان‌سوز. چند قرن بعد مدرنیته و دانش موفق‌تر بودند. آنگاه‌ که پرزیدنت پیروز جنگ جهانی دوم روزولت، در ابتدا مغلوب جنگ جهانی با فلج اطفال شد، ولی در ادامه در حالی ‌که بر صندلی چرخ‌دار نشسته بود، جنگ با نازیسم، جنگ با فلج پاها و جنگ با فلج اطفال را چنان پیش برد كه جان‌سخت‌ترین این دشمنان فلج اطفال هم چهار، پنج دهه بعد، سال‌ها بعد از مرگ او چشم از كره ما فروبست. بنا بر اسناد، نبرد شخصی او با فلج پاها هم موفقیت‌آمیز بود. او با وجود فلج هر دو پا توان انجام هر كاری حتی رانندگی را هم پیدا کرد. همین ‌الان آنفلوآنزا هرساله پیش ماست و سالانه تعداد زیادي از میان سالمندان و ناتوانان را به کام مرگ می‌فرستد. هول و هراس از این ویروس جدید كرونا هم از جنس همه این هول و هراس‌های قدیم، تحت تأثیر واهمه‌های بی‌نام‌ونشان زمانه و دوران ماست. طاعون مدرنی كه فقط با سلاح دانش، نظم و انضباط و مهم‌تر از همه « امید» می‌توان به مصاف آن رفت. با وجود زمینه‌ها و بحران‌های پی‌درپی جامعه ما كه به دنبال تجسمی عینی می‌گردند و آن را در یك اپیدمی بیماری می‌یابند، عوامل امیدوارکننده هم در كشور ما كم نیستند. با وجود مشكلات و بحران‌های جدی در سیستم سلامت كشور كه ریشه در مسائل بنیادین اجتماعی ما دارند، باید گفت شبكه به‌هم‌پیوسته بهداشت و درمان در كشور ما كه دورترین نقاط كشور را به مركز و به یكدیگر می‌پیوندد، یادگار آرمان‌های اول انقلاب است؛ سیستمی كه بسیاری از کشورها فاقد آن هستند اگرچه در كشور ما هم به‌تمامی كارایی نیافت، اما تسمه نقاله‌ای است كه «بالقوه» قادر است فقط با یك بخشنامه و دستورالعمل فعالیت‌های بهداشتی و درمانی را در همه كشور هماهنگ کند. به‌علاوه مدیران و كارشناسان میانی وزارت بهداشت و مدیران گروه‌های آموزشی و تخصصی پزشكی با وجود سیاست‌ها و وزارت‌های مختلف با كمترین امكانات و بیشترین مشكلات مانع ازکارافتادن سیستم درمان و آموزش پزشكی در كشور شده‌اند. اینها از سالم‌ترین و كوشاترین ساختارهای اجرائی كشور هستند كه بارها نشان داده‌اند اگر هم‌زمان مورد وثوق مقامات بالا و مردم قرار گیرند و به بسیاری از امكانات دسترسی مستقیم داشته باشند، قابل‌ اطمینان‌ترین گروه برای هزینه‌كرد امكانات هستند و قطعا توان بالایی از خود به نمایش خواهند گذاشت.

در هفته‌های اخیر جهان درگیر نیروهایی شده بود كه او را آرام‌آرام به‌سوی جنگی خون‌بارتر از جنگ‌های گذشته، جنگی میان انسان با انسان در مناسباتی کاملا انسانی و ازهمین‌رو بی‌رحم، حیله‌گر و خشونت‌آمیز سوق می‌دادند. ناگاه صوراسرافیل جنگی از نوعی دیگر، از گوشه‌ای دور و دور از انتظار طنین‌انداز شد؛ جنگی از نوع جنگ انسان با طبیعت و ازاین‌رو جنگی آخرالزمانی! گویی می‌گفت به صدای بلند كه به سلاح‌ها و حیله‌هایت غره مباش، فقط یك جهش ژنتیكی در رده‌ای از ویروس‌ها می‌تواند طومار تو را در هم بپیچد و بنیادت را بر باد دهد. جنگ انسان با انسان در حماقت ‌اجتناب‌پذیر بشر ریشه دارد، اما جنگ با طبیعت مظلومیتی اجتناب‌ناپذیر است! خواه ناله‌های نقش‌بسته بر دیوار غارها و خواه فریادهای «امید» از سوراخ پنجره‌های ساختمان‌های «ووهان». جنگ انسان با انسان چاره‌اش دروغ است و فریب و خرافات از هر نوع، جنگ انسان با طبیعت چاره‌ای جز راستی و دانش آن هم از روزآمدترین و پیراسته‌ترینش ندارد. طبیعت از منكران حقیقت و مرتدان كیش‌دانش انتقامی سخت می‌گیرد. جنگ انسان با انسان جنگ ملت‌هاست با یكدیگر اما آن جنگ دیگر، جنگ همه ملت‌هاست با طبیعت؛ جنگی كه ملت‌ها بسته به توانایی و دانش‌شان، بسته به فاصله‌ای كه با خرافه و دانش، با انضباط و کارآمدی دارند، با آن به نبرد می‌پردازند. صدمه می‌بینند یا سالم‌تر می‌مانند. به یاری دیگر کشورها می‌روند یا سربار نبرد بین‌المللی می‌شوند! توفان‌ها، سیل‌ها، زلزله‌ها و البته ویروس‌ها همراهان دیرین بشر هستند؛ همراهانی كه نه‌فقط شكل و قیافه و ظاهر ما كه حتی رفتارهای ما هم در تقابل و تعامل با آنان شکل ‌گرفته است و هر بار جلوه‌ای اساطیری اما به رنگ آن دوران به خود گرفته‌اند و محملی شده‌اند برای واهمه‌های بی‌نام‌ونشان آن دوران. زمانی طاعون و جذام بخش‌هایی از كره مسکونی شامل اروپا را درنوردیدند. بخش مهمی از الهیات مسیحی در رویارویی اجتناب‌ناپذیر با آنها شكل گرفت. هم‌زمان لباس الهه مرگ و الهه بخشندگی بر تن پوشید‌ند. از يك طرف بيماران را از خود می‌راندند یا محصور می‌کردند و از طرف ديگر، تقدیس‌شان می‌کردند و بوسه بر دست‌هایشان را موجب بخشایش گناهان مي‌دانستند. طاعون در حالی ‌که از دروازه‌های شهرها می‌گذشت و ساكنان را با وجود همه نذر و نیازهای كلیسا به كام مرگ می‌برد، خود محملی شد برای ترس و اضطراب هزاره اول بعد از میلاد، هزاره استبداد، خرافات و سرما؛ تجسم زمینی و قابل ‌درک این ترس، این اجتناب‌ناپذیری و این سرمای استخوان‌سوز. چند قرن بعد مدرنیته و دانش موفق‌تر بودند. آنگاه‌ که پرزیدنت پیروز جنگ جهانی دوم روزولت، در ابتدا مغلوب جنگ جهانی با فلج اطفال شد، ولی در ادامه در حالی ‌که بر صندلی چرخ‌دار نشسته بود، جنگ با نازیسم، جنگ با فلج پاها و جنگ با فلج اطفال را چنان پیش برد كه جان‌سخت‌ترین این دشمنان فلج اطفال هم چهار، پنج دهه بعد، سال‌ها بعد از مرگ او چشم از كره ما فروبست. بنا بر اسناد، نبرد شخصی او با فلج پاها هم موفقیت‌آمیز بود. او با وجود فلج هر دو پا توان انجام هر كاری حتی رانندگی را هم پیدا کرد. همین ‌الان آنفلوآنزا هرساله پیش ماست و سالانه تعداد زیادي از میان سالمندان و ناتوانان را به کام مرگ می‌فرستد. هول و هراس از این ویروس جدید كرونا هم از جنس همه این هول و هراس‌های قدیم، تحت تأثیر واهمه‌های بی‌نام‌ونشان زمانه و دوران ماست. طاعون مدرنی كه فقط با سلاح دانش، نظم و انضباط و مهم‌تر از همه « امید» می‌توان به مصاف آن رفت. با وجود زمینه‌ها و بحران‌های پی‌درپی جامعه ما كه به دنبال تجسمی عینی می‌گردند و آن را در یك اپیدمی بیماری می‌یابند، عوامل امیدوارکننده هم در كشور ما كم نیستند. با وجود مشكلات و بحران‌های جدی در سیستم سلامت كشور كه ریشه در مسائل بنیادین اجتماعی ما دارند، باید گفت شبكه به‌هم‌پیوسته بهداشت و درمان در كشور ما كه دورترین نقاط كشور را به مركز و به یكدیگر می‌پیوندد، یادگار آرمان‌های اول انقلاب است؛ سیستمی كه بسیاری از کشورها فاقد آن هستند اگرچه در كشور ما هم به‌تمامی كارایی نیافت، اما تسمه نقاله‌ای است كه «بالقوه» قادر است فقط با یك بخشنامه و دستورالعمل فعالیت‌های بهداشتی و درمانی را در همه كشور هماهنگ کند. به‌علاوه مدیران و كارشناسان میانی وزارت بهداشت و مدیران گروه‌های آموزشی و تخصصی پزشكی با وجود سیاست‌ها و وزارت‌های مختلف با كمترین امكانات و بیشترین مشكلات مانع ازکارافتادن سیستم درمان و آموزش پزشكی در كشور شده‌اند. اینها از سالم‌ترین و كوشاترین ساختارهای اجرائی كشور هستند كه بارها نشان داده‌اند اگر هم‌زمان مورد وثوق مقامات بالا و مردم قرار گیرند و به بسیاری از امكانات دسترسی مستقیم داشته باشند، قابل‌ اطمینان‌ترین گروه برای هزینه‌كرد امكانات هستند و قطعا توان بالایی از خود به نمایش خواهند گذاشت.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها