«شرق» در گفتوگو با حسین مرعشی، ریشهها و راهحل بحرانهای جاری کشور را واکاوی میکند
از رکود تورمی تا فرسایش اعتماد
در بازخوانی دقیقتر بحران کنونی اقتصادی و معیشتی، نمیتوان از کنار مفهوم «بیدولتی» بهسادگی عبور کرد. هرچند برخی مقامات دولتی، ازجمله جعفر قائمپناه، معاون اجرائی رئیسجمهور و فاطمه مهاجرانی، سخنگوی دولت، بر عذرخواهی از مردم و نیز به رسمیت شناختن صدای اعتراضات و منتقدان تأکید میکنند، اما این ادبیات، در غیاب کنش مؤثر حکمرانی، خود به بخشی از مسئله تبدیل شده است.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
در بازخوانی دقیقتر بحران کنونی اقتصادی و معیشتی، نمیتوان از کنار مفهوم «بیدولتی» بهسادگی عبور کرد. هرچند برخی مقامات دولتی، ازجمله جعفر قائمپناه، معاون اجرائی رئیسجمهور و فاطمه مهاجرانی، سخنگوی دولت، بر عذرخواهی از مردم و نیز به رسمیت شناختن صدای اعتراضات و منتقدان تأکید میکنند، اما این ادبیات، در غیاب کنش مؤثر حکمرانی، خود به بخشی از مسئله تبدیل شده است. شنیدن صداها و اذعان به نارضایتیها، زمانی معنا پیدا میکند که به تصمیم، اقدام و مسئولیتپذیری منجر شود؛ در غیر این صورت، صرفا کارکردی تسکینی و موقتی خواهد داشت. حتی به نظر نمیرسد تغییر رئیس بانک مرکزی هم دوای درد باشد؛ چراکه تفاوت وضعیت امروز با دورههای پیشین صرفا در شدت بحرانهای اقتصادی خلاصه نمیشود، بلکه در غیبت نشانههای روشن از حضور فعال دولت در میدان تصمیمسازی است.
افزایش قیمتها، رکود تورمی و فشار بر معیشت مردم، در گذشته نیز سابقه داشته، اما همواره نوعی «دولتِ در حال اقدام»، ولو به شکل ظاهری قابل مشاهده بود؛ حتی اگر آن اقدامات صوری ناکارآمد یا پرهزینه تلقی میشدند. امروز، آنچه بیش از هر چیز به چشم میآید، فقدان ابتکار، تعلیق تصمیمات کلان و واگذاری عملی میدان به روندهای فرساینده است؛ وضعیتی که میتوان از آن با عنوان بیدولتی یاد کرد. بیدولتی لزوما به معنای فقدان ساختار یا نهاد نیست، بلکه ناظر بر غیبت اراده اجرائی و ناتوانی در تبدیل قدرت رسمی به سیاست مؤثر است. ادامه این وضعیت، خطر انتقال بحران از حوزه اقتصاد به سطوح عمیقتر اجتماعی را در پی دارد. هشدار اصلی این است که ادبیات همدلانه بدون اقدام، نهتنها راهحل نیست، بلکه میتواند شکاف میان جامعه و دولت را عمیقتر کند. بازگشت دولت به نقش فعال خود، از مسیر تصمیمات شفاف، سخت و مسئولانه، تنها راه مهار این روند و جلوگیری از تشدید بحران است. برای بررسی دقیقتر ریشههای شکلگیری بحرانها و ابربحرانهای فعلی در کشور و همچنین واکاوی راههای عبور از این وضعیت، به گفتوگویی با حسین مرعشی نشستهایم تا از منظر دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی، ابعاد مختلف این شرایط و راهکارهای پیشرو مورد بررسی قرار گیرد.
جناب مرعشی، حالوهوای این روزهای اقتصاد و معیشت با هیچ تفسیر سیاسی-اجتماعی قابل تحلیل و تفسیر نیست. هرچند در دولتهای قبلی نیز شاهد صعود قیمت ارز و سکه بودیم، اما به واسطه انتقادات، دولتها در عمل دستکم اقداماتی انجام میدادند و تصمیماتی میگرفتند؛ فارغ از اینکه آن اقدامات چه تأثیری بر قیمتها داشته باشد. اما آنچه در دولت چهاردهم میگذرد، با هیچ قرائتی قابل تحلیل و تفسیر نیست و عملا کار به جایی رسیده که برخی واژه «بیدولتی» را برای آنچه در این مدت روی داده است، به کار میبرند.
من با به کار بردن واژه «بیدولتی» موافق نیستم. به نظر من، بیش از آنکه ما با بیدولتی مواجه باشیم، با «بیتصمیمی» مواجه هستیم.
به نظر من این بازی با کلمات است. به هر حال شرایط کنونی به نحوی است که موضوع بیتصمیمی یا بیدولتی تفاوتی در فهم ابربحران فعلی ندارد.
بله، قطعا وضعیت خوب نیست. اما با توجه به شرایط بسیار سختی که ایران در آن قرار دارد، باید موضوع را در چارچوب بیتصمیمی تحلیل کرد.
بیتصمیمی به چه معناست؟
در این مدت، متأسفانه ایران هم در سطح منطقهای و هم در سطح بینالمللی فرصتهای زیادی را از دست داده است. نتیجه آن نیز وضعیت امروز کشور است. همانطور که میبینید، اقتصاد ما تحت فشار سنگینی قرار دارد.
اینجاست که دوباره به مسئله بیتصمیمی یا بیدولتی بازمیگردیم جناب مرعشی. ما همین مسائل فرصتسوزی در حوزه سیاست خارجی و حتی تجربه جنگ را نیز در تابستان ۱۴۰۴ داشتیم. اما آنچه در پاییز و زمستان ۱۴۰۴ میگذرد، کاملا متفاوت است. هیچ منطق قابل قبولی برای این میزان از ابربحران وجود ندارد. به هر حال، بنبست دیپلماتیک مسئله جدیدی نبوده است. تحریمها و بازگشت قطعنامهها پس از فعالسازی مکانیسم ماشه نیز موضوع تازهای نیست. ضمن آنکه فعلا مسئله جنگ هم به شکل جدی مطرح نیست؛ کمااینکه اگر جنگ هم بود، ما آن را در همین تابستان تجربه کردیم. اما واقعا مسئله این روزها بیتصمیمی نیست، فرصتسوزی نیست، بلکه بیدولتی است.
این مشکلاتی که شما به آن اشاره میکنید، یکشبه به وجود نیامده است. مجموعهای از مشکلات انباشته، رکود تورمی سنگین، تورم بالای ۵۵ درصد و شکلگیری رشد اقتصادی منفی را رقم زده است. همه اینها در شرایطی رخ میدهد که به نظر میرسد مقامات عالیرتبه کشور آمادگی تصمیمگیریهای جدی را ندارند. به نظر میرسد آمادگی لازم برای اتخاذ تصمیمات مهم وجود ندارد، در حالی که ایران امروز بهشدت نیازمند تصمیمات سخت، تعیینکننده و حیاتی است. سؤال اساسی این است که آیا اراده و عزم جدی برای ورود به چنین عرصهای از تصمیمگیری و تصمیمسازی مهم و سرنوشتساز برای ایران و ملت ایران وجود دارد یا خیر.
اجازه دهید سؤال خودتان را از خودتان بپرسم. به باور حضرتعالی، آیا اراده و عزم جدی برای ورود به چنین عرصهای از تصمیمگیری و تصمیمسازیهای مهم و حیاتی برای ایران و ملت ایران وجود دارد؟
من چندان خوشبین به تصمیمگیریهای مناسب از سوی مسئولان مربوطه نیستم.
از بیتصمیمی به تصمیم سخت رسیدیم. منظور شما از تصمیم سخت چیست؟ و اساسا شما چه راهحلی برای برونرفت از بحران امروز کشور پیشنهاد میکنید؟
راهحلهای موجود چندان متنوع نیست. چند راهحل بیشتر پیش پای ما نیست؛ یا باید بپذیریم که شرایط بسیار خطیری بر کشور و مردم حاکم شده است و در نتیجه حتی یک شورایی تشکیل داده شود تا بتواند دولت را مدیریت کند و همچنین بتواند مجلس را در امر قانونگذاری هدایت کند و تصمیمات مهم را اتخاذ کند یا اینکه باید یک ترمیم جدی در کابینه و دولت دکتر پزشکیان، بهویژه درباره وزرای مورد بحث و انتقاد صورت گیرد.
فکر میکنید ترمیم کابینه جواب بدهد.
بله میتواند جواب بدهد... .
اگر به ترمیم جدی در کابینه در مقام راهحل مینگرید، چه کسی باید جایگزین شود؟ مگر تغییر این وزرا یا رئیس بانک مرکزی میتواند بحران جاری را حل کند؟ مگر این افراد مؤثر بودند که تغییرشان مؤثر باشد؟ اگر راهحل شما را بپذیریم، شما چه کسانی را پیشنهاد میدهید؟
افرادی که حاضرند ایثارگرانه مسئولیت بپذیرند و حتی آبروی خود را نزد مردم گرو بگذارند. کسانی که خطر تبعات و شرایط کشور را بپذیرند و وارد عرصه تصمیمگیری شوند و کشور را از این وضعیت بیتصمیمی نجات دهند. چون همانطور که گفتم، ریشه تشدید این مشکلات، ناشی از بیتصمیمی و تصمیمنگرفتن است؛ تصمیمگیری واقعی.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.