|

«شرق» از سلسله تحولات معنادار خاورمیانه گزارش می‌دهد

‌ایران در آزمون بغداد و بیروت

در گزارش پیشین «شرق»، تصویری اولیه از تحولات سه‌گانه دمشق، بیروت و بغداد ارائه شد؛ تصویری که بر پایه هم‌زمانی سفر هاکان فیدان، وزیر خارجه ترکیه، سعود بن محمد الساطی، معاون وزیر خارجه عربستان به تهران و حضور تام باراک (سفیر آمریکا در ترکیه و دستیار ترامپ در امور سوریه) در بغداد ترسیم می‌شد.

‌ایران در آزمون بغداد و بیروت

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

‌مالک مصدق: در گزارش پیشین «شرق»، تصویری اولیه از تحولات سه‌گانه دمشق، بیروت و بغداد ارائه شد؛ تصویری که بر پایه هم‌زمانی سفر هاکان فیدان، وزیر خارجه ترکیه، سعود بن محمد الساطی، معاون وزیر خارجه عربستان به تهران و حضور تام باراک (سفیر آمریکا در ترکیه و دستیار ترامپ در امور سوریه) در بغداد ترسیم می‌شد. اکنون نشانه‌ها فراتر از یک هم‌زمانی ساده است. آرایش بازیگران منطقه‌ای در حال شکل‌گیری لایه‌ای جدید از فشارها و معادلات امنیتی است که می‌تواند سه پایتخت بغداد، بیروت و دمشق را در مدار تحولات یمن و فلسطین، هم‌پیوند قرار دهد. اگر پیش‌تر از «مثلث در حال تغییر» سخن گفته می‌شد، امروز باید از «مثلثی در حال وقوع» سخن گفت؛ رخدادهایی که نه‌تنها می‌توانند وضعیت داخلی لبنان و عراق و سوریه را دگرگون کنند، بلکه موقعیت ایران را در معادلات غرب آسیا نیز تحت‌ تأثیر قرار بدهند.

در چنین بستری است که مجموعه‌ای از تصمیمات، واکنش‌ها و مواضع سیاسی در بغداد و بیروت، به‌سرعت به نشانه‌هایی از تغییر عمق ژئوپلیتیک ایران تبدیل می‌شوند. عراق با تصمیم ناگهانی و سپس لغو‌شده درباره مسدودسازی دارایی‌های حزب‌الله و انصارالله، و لبنان با موجی از واکنش‌ها علیه اظهارات علی‌اکبر ولایتی، هر دو به‌گونه‌ای در حال مخابره پیام هستند؛ پیام‌هایی که نشان می‌دهد فضای مانور تهران در این دو کشور به یکی از شکننده‌ترین دوره‌های خود رسیده است.

تحولات عراق در هفته گذشته شتابی غیرمنتظره به خود گرفت. انتشار خبر مسدودسازی دارایی‌های گروه‌های مقاومت، از جمله حزب‌الله لبنان و انصارالله یمن، در روزنامه رسمی دولت عراق، بلافاصله فضای سیاسی بغداد را دگرگون کرد. این اقدام ابتدا به‌عنوان تصمیمی رسمی از سوی «کمیته مسدودسازی وجوه تروریستی» وابسته به وزارت دادگستری معرفی شد؛ کمیته‌ای که زیر نظر مستقیم سازوکارهای مالی بین‌المللی و دستورالعمل‌های اوفک (دفتر کنترل دارایی‌های خارجی آمریکا) عمل می‌کند.

روایت اولیه نشان می‌داد که عراق عملا گامی در راستای پاسخ‌گویی به فشارهای واشنگتن برداشته است؛ فشاری که از زمان تشکیل دولت السودانی با فراز و فرود مستمر همراه بوده است. اما موج اعتراض‌ها اجازه نداد این تصمیم بیش از چند ساعت در فضای رسمی بغداد باقی بماند. واکنش‌های تند در شبکه‌های اجتماعی، بیانیه‌های سیاسی و اعتراض جریان‌های پارلمانی باعث شد کمیته مذکور ناچار به عقب‌نشینی شود و اعلام کند تصمیم بر مبنای «برداشت اشتباه» اتخاذ شده است. با این حال، ماجرا به‌سادگی پایان نیافت. سفارت آمریکا در بغداد هم‌زمان بیانیه‌ای منتشر کرد که نشان می‌داد فشار واشنگتن نه اتفاقی لحظه‌ای که بخشی از یک برنامه‌ریزی گسترده‌تر است. مایکل ریگاس، معاون وزیر خارجه آمریکا، در دیدار با فؤاد حسین، وزیر خارجه عراق، بار دیگر گروه‌های مقاومت را «نایبان ایران» معرفی کرد و در یک ادعای زیاده‌خواهانه و دخالت در امور عراق خواستار مقابله دولت بغداد با این گروه‌ها شد. اشاره هم‌زمان ریگاس به همکاری اقتصادی و امنیتی با عراق، در کنار این مطالبه سیاسی، نشان‌دهنده همان الگوی ثابت فشار آمریکا در دو دهه اخیر است که ناظر به ایجاد پیوند میان حمایت‌های مالی و امنیتی با محدودسازی نفوذ ایران است. در نقطه مقابل، دولت السودانی تلاش کرد ضمن مهار بحران، پیام دوگانه‌ای به طرفین ارسال کند. نخست‌وزیر عراق با صدور دستور فوری برای «شناسایی و برخورد با خاطیان»، تلاش کرد نشان دهد دولت او از این تصمیم حمایت نکرده و آن را اشتباه اداری می‌داند. هم‌زمان در بیانیه دفتر او تأکید شد که موضع سیاسی عراق درباره تجاوزات اسرائیل «اصولی و غیرقابل معامله» است؛ موضعی که در واقع پاسخی غیرمستقیم به واشنگتن تلقی شد.

 بحران عراق پایان یافت؟

اما پرسش اصلی اینجاست که آیا این بحران کوچک پایان یافته است؟ پاسخ کوتاه و روشن است؛ «خیر». این رخداد نه یک تصمیم اشتباه اداری که بخشی از روند بزرگ‌تری است که از معادلات آمریکا تا فضای پس از جنگ غزه، پرونده انرژی عراق و همچنین مذاکرات امنیتی بغداد ـ واشنگتن تأثیر می‌پذیرد. بنابراین مسدودسازی دارایی‌های گروه‌های مقاومت که در نهایت با عقب‌نشینی تاکتیکی دولت السودانی همراه بود صرفا بازشدن در جعبه پاندورا بود. عراق اکنون پس از انتخابات پارلمانی در موقعیتی دوگانه قرار گرفته است؛ از یک‌ سو نیازمند همکاری امنیتی و اقتصادی با آمریکا و از سوی دیگر ناگزیر به حفظ تعادل داخلی و منطقه‌ای با تهران و کشورهای عربی است. در این بین طناب‌کشی سیاسی داخلی در عراق برای تعیین نخست‌وزیر و دولت جدید هم بدون نقش گروه‌های مقاومت ممکن نیست، ازاین‌رو دست السودانی بسته است. اما نخست‌وزیر عراق می‌داند آمریکا هم پیش‌شرط‌های خود را برای ادامه همکاری با او دارد. بغداد در سال‌های اخیر تلاش کرده «رویکردی مستقل‌تر» نسبت به گذشته داشته باشد. اما این استقلال، در شرایطی که واشنگتن به‌ دنبال محدودکردن عمق راهبردی ایران است، به‌راحتی مورد آزمون قرار می‌گیرد. لغو سریع تصمیم مسدودسازی، اگرچه به‌ظاهر نشانه‌ای از قدرت فشار اجتماعی و سیاسی در عراق است، اما هم‌زمان نشان می‌دهد واشنگتن تا چه اندازه می‌تواند روندهای اداری و ساختاری بغداد را متأثر کند. اینجاست که نقش ایران در عراق، بیش از گذشته نیازمند بازتعریف آرام، تدریجی و مبتنی بر واقعیت‌های جدید است؛ واقعیت‌هایی که نشان می‌دهد بغداد در حال ورود به مرحله‌ای است که فشارهای خارجی و الزامات داخلی به‌طور هم‌زمان بر سیاست‌گذاری آن سنگینی می‌کنند.

بیروت میان توفان؛ از پیام آرام عراقچی تا موج واکنش‌ها

در لبنان هم وضعیت در مسیر دیگری طی می‌شود. برخلاف آنچه گاه در تحلیل‌های شعاری مطرح می‌شود، بیروت امروز در یکی از شکننده‌ترین مقاطع روابطش با تهران قرار دارد. هرچند دستگاه دیپلماسی تلاش می‌کند تصویری آرام و بدون تنش ارائه دهد، اما سلسله رویدادهای هفته گذشته نشان داد کوچک‌ترین موضع‌گیری از سوی ایران می‌تواند شدیدترین واکنش‌ها را در لبنان ایجاد کند.

نقطه آغاز این روند، نامه رسمی پنجشنبه عباس عراقچی به وزیر خارجه لبنان بود؛ پیامی دیپلماتیک و مبتنی بر ادبیات کلاسیک روابط دو کشور. عراقچی در این نامه بر حمایت ایران از حاکمیت لبنان و مخالفت با هرگونه تجاوز رژیم صهیونیستی تأکید کرد و از یوسف رجی برای سفر به تهران دعوت کرد. پیام، آرام، دوستانه و کاملا مطابق سنت دیپلماسی رسمی بود.

۴۸ ساعت قبل از آن هم اسماعیل بقایی، سخنگوی وزارت امور خارجه، در نشست هفتگی و در پاسخ به پرسشی درباره اتهامات دخالت ایران در لبنان، بار دیگر تأکید کرد که «تهران هیچ مداخله‌ای در امور داخلی لبنان ندارد». به گفته او، «موضوعات لبنان مربوط به خود لبنانی‌هاست. ما صرفا از حق لبنان برای دفاع در برابر تجاوز حمایت می‌کنیم». این موضع‌گیری نیز در مسیر تلطیف فضای موجود بود. اما نقطه چرخش واقعی، مصاحبه علی‌اکبر ولایتی با خبرگزاری تسنیم بود؛ گفت‌وگویی که دو جمله کلیدی آن به‌سرعت به کانون بحران تبدیل شد؛ «حزب‌الله ضروری‌تر از آب و نان برای لبنان است» و «ایران از مقاومت حمایت کرده و خواهد کرد».  این جملات، چه از منظر سیاسی درست تلقی شوند و چه نقدپذیر در عمل، چنان فضای تند ضدایرانی را در لبنان پدید آورده که پیام آرام عراقچی نیز نتوانست آن را خنثی کند و اتفاقا در بیروت این برداشت را ایجاد کرد که «ایران دو زبان دیپلماتیک» دارد؛ زبان رسمی وزارت خارجه و زبان سیاست‌گذارانی با نفوذ بالاتر. در همین راستا، نواف سلام، نخست‌وزیر لبنان، در واکنش به این اظهارات گفت:‌ «سلاح حزب‌الله، نه از رهبرانش محافظت کرد، نه به مردم لبنان کمک کرد و نه در جنگ غزه کارایی داشت‌». یوسف رجی، وزیر خارجه لبنان که تا پیش از آن موضعی نسبتا معتدل داشت، خطاب به عراقچی نوشت: «برای ما، حاکمیت و استقلال از آب و نان مهم‌تر است‌». به تعبیر یوسف رجی، «می‌خواستم سخن شما (عراقچی) درباره عدم دخالت ایران را باور کنم، اما اظهارات مشاور رهبری درباره ضرورت سلاح حزب‌الله نشان داد تهران همچنان در امور لبنان نقش‌آفرینی می‌کند‌». البته فیصل کرامی، نماینده پارلمان لبنان، پا را فراتر گذاشت و مدعی شد‌ «ایران نباید در کار لبنان دخالت کند. عمق استراتژیک ما عربی است‌». سمیر جعجع، سیاست‌مدار مسیحی و رهبر حزب قوات‌ نیز در واکنشی تندتر خطاب به ولایتی اظهار کرد: «به امور مردم خودتان برسید؛ لبنان کشور مستقل است‌». این موج انتقادات تنها سیاسی نبود؛ در فضای عمومی لبنان نیز بازتاب گسترده یافت. کاربران شبکه‌های اجتماعی، این اظهارات را دخالت مستقیم در بحث خلع سلاح حزب‌الله دانستند؛ موضوعی که در لبنان «خط قرمز حساسیت حاکمیتی» است. در این میان، نکته کلیدی این است؛ برخلاف آنچه برخی تحلیلگران شعار می‌دهند، مناسبات تهران و بیروت اکنون در یکی از شکننده‌ترین دوره‌های خود قرار دارد. فضایی که در آن، یک موضع‌گیری در تهران می‌تواند به‌سرعت فضای سیاسی بیروت را ملتهب کرده و تلاش‌های وزارت خارجه برای مدیریت روابط را بی‌اثر کند.

لبنان، از زمان آتش‌بس با اسرائیل در زمستان ۱۴۰۳، به‌نوعی در دوره گذار قرار گرفته است؛ دوره‌ای که در آن تعریف رابطه گروه‌های مقاومت با دولت، آینده سلاح حزب‌الله و نقش بازیگران منطقه‌ای در تعادل داخلی، در حال بازنویسی است. هرچه این بازنویسی حساس‌تر می‌شود، وزن معنایی هر جمله از سوی مقامات ایرانی نیز سنگین‌تر می‌شود.

 

نقش ایران و معادله جدید فشارها

تام باراک در تازه‌ترین اظهارات خود در ابوظبی خواستار آن شد که لبنان درباره مسئله حزب‌الله با اسرائیل مذاکره کرده و «صفحه گذشته را ببندد». به ادعای نماینده رئیس‌جمهور آمریکا در امور سوریه و لبنان، «واشنگتن به دنبال مذاکرات مستقیم میان لبنان، حزب‌الله و اسرائیل است» و این در حالی است که تل‌آویو در هفته‌های اخیر حملات خود به لبنان را افزایش داده و آمریکا نیز برای خلع سلاح حزب‌الله فشار وارد می‌کند. باراک همچنین ابراز امیدواری کرد تحریم‌های قانون سزار علیه سوریه لغو شود.

به گفته‌های باراک باید خبر اکسیوس را هم اضافه کرد که صفحه معادلات خاورمیانه را تکمیل می‌کند. به گفته این رسانه، ترامپ قصد دارد دولت غزه و «هیئت صلح» را تا کریسمس اعلام کند و این هیئت صلح شامل ۱۰ رهبر از کشور‌های عربی و غربی‌ به ریاست ترامپ خواهد بود. ضمن آنکه غزه توسط یک دولت تکنوکرات فلسطینی تحت نظارت هیئت اجرائی شامل تونی بلر، ویتکاف و کوشنر اداره خواهد شد و در این بین برخی از نامزد‌های دولت غزه اکنون در غزه زندگی می‌کنند و برخی دیگر بازخواهند گشت. اینها علاوه بر معادلات یمن است. روزنامه العربی الجدید گزارش داد که شبه‌نظامیان شورای انتقالی جنوب یمن مورد حمایت امارات بامداد روز پنجشنبه استان المهره را که در مرز شرقی یمن با عمان قرار دارد، بدون درگیری و پس از توافق با فرماندهان نظامی محلی به کنترل خود درآوردند. بدون شک این رخداد تحولات امنیتی در شرق یمن را وارد مرحله‌ای تازه خواهد کرد؛ چون استان المهره دومین استان بزرگ یمن از نظر مساحت است و با داشتن دو گذرگاه مرزی صیرفت و شحن با عمان و نیز طولانی‌ترین خط ساحلی یمن به‌ طول حدود ۵۶۰ کیلومتر، اهمیت راهبردی ویژه‌ای دارد. در این ساحل، بندر مهم نشطون نیز قرار دارد. گفتنی است‌ شبکه المسیره یمن هم گزارش داد که عربستان، چهارشنبه صعده را هدف قرار داده است. در چنین شرایطی و با این مهندسی معادلات غرب آسیا، ایران امروز در برابر معادله‌ای قرار گرفته که هم مدیریت عراق را دشوارتر کرده و هم حساسیت در لبنان را افزایش داده است. در عراق، فشار آمریکا برای محدودسازی گروه‌های مقاومت در حال بازتعریف روابط واشنگتن‌ـ‌بغداد است؛ فشاری که به‌طور مستقیم عمق راهبردی ایران را هدف گرفته است. در لبنان، تغییرات سیاسی و فشارهای داخلی علیه حزب‌الله، موجب شده هر اظهار‌نظر بیرونی، بخشی از پازل سیاست داخلی تصور شود. در چنین شرایطی، نقش ایران دیگر نمی‌تواند تنها بر پایه «حمایت سنتی از محور مقاومت» تعریف شود. فشارهای بین‌المللی، وضعیت اقتصادی منطقه، تغییر آرایش بازیگران عربی، رقابت عربستان و امارات‌ و حتی تحرکات ترکیه، همگی لایه‌هایی از محیط جدید را شکل می‌دهند؛ محیطی که در آن ایران باید دیپلماسی چندلایه و محدود به کانال‌های رسمی را در دستور کار قرار دهد. آنچه امروز بیش از هر چیز آشکار شده، این است که تهران برای حفظ جایگاه خود در بغداد و بیروت، نیازمند یکپارچگی پیام، هماهنگی داخلی و مدیریت دقیق اظهارنظرها‌ست. دوره‌ای که هر جمله نسنجیده، سایه‌ای سنگین بر تلاش دیپلماسی رسمی می‌اندازد.

تحولات امروز‌ شاید آغاز مرحله‌ای باشد که در آن ایران باید نقشه نفوذ منطقه‌ای خود را بازنگری کند؛ مرحله‌ای که فشارهای خارجی افزایش یافته، بازیگران منطقه‌ای فعال‌تر شده‌اند و عراق، لبنان، یمن، فلسطین و‌...‌‌ در آستانه جابه‌جایی‌های حساس سیاسی قرار دارند. در این معادله جدید، ایران اگر می‌خواهد همچنان نقش مؤثری ایفا کند، باید با دقت بیشتری میان «حمایت»، «دخالت» و «دیپلماسی» مرزبندی کند؛ مرزبندی‌ای که اکنون بیش از هر زمان دیگری تعیین‌کننده آینده روابط تهران با دو پایتخت کلیدی بغداد و بیروت است. 


 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.