در حاشیه نمایشنامه «ارکان جامعه» هنریک ایبسن
ایبسن و شالودهریزی درام معاصر
در میان آثار هنریک ایبسن نمایشنامه «ارکان جامعه» اثری بحثبرانگیز است و میان منتقدان برای دستهبندی و طبقهبندی آن اختلافنظر وجود دارد. بهزاد قادری در مقدمه خواندنی و مفصلش در ابتدای ترجمهاش از این اثر، با مروری بر نظرات مختلف چهرههای برجسته درباره این نمایشنامه، این پرسش را مطرح کرده که چرا ریلکه، جویس، منکن و توماس مان در بررسیهایشان «ارکان جامعه» را ندیدهاند؟
به گزارش گروه رسانهای شرق،
پیام حیدرقزوینی
در میان آثار هنریک ایبسن نمایشنامه «ارکان جامعه» اثری بحثبرانگیز است و میان منتقدان برای دستهبندی و طبقهبندی آن اختلافنظر وجود دارد. بهزاد قادری در مقدمه خواندنی و مفصلش در ابتدای ترجمهاش از این اثر، با مروری بر نظرات مختلف چهرههای برجسته درباره این نمایشنامه، این پرسش را مطرح کرده که چرا ریلکه، جویس، منکن و توماس مان در بررسیهایشان «ارکان جامعه» را ندیدهاند؟ او نوشته شاید بتوان گفت آنها بهعنوان نویسندگان موج اول مدرنیسم ادبی کموبیش متوجه برنامه بلندمدت ایبسن برای درام بورژواییاش شده بودند، اما انگار بهعنوان پیشگامان هنر و ادبیات مدرنیست، گزینشی عمل میکردند و احتمالا نمایشنامهای را که ظاهرا از عناصر مدرنیستی بهره چندانی نبرده و شگردهای هنری مدنظر آنها را نداشت، «غیرهنری و خستهکننده» میدانستند.
اما قادری توضیح داده که آنچه ویژگی غیرهنری یا خام این نمایشنامه به نظر میآید، درواقع «ضرورت» کار ایبسن برای ورود به مرحلهای است که او میخواهد همه چیز را با هم داشته باشد: «یعنی تلاش برای یافتن صورتی دراماتیک که بتواند پدیدارشناسی ذهن انسان در گذر زمان را در چارچوب خانوادههایی با معیارهای میانمایگی مطرح کند. بنابراین ایراد ویلیامز به ایبسنگرایان راست میآید، زیرا آنها در طبقهبندیشان حذف و اضافهکردنهای عناصر تجربی ایبسن برای دستیابی به صورتهای متفاوت و متناسب با نیروهای پویای زمانه و دگردیسیهای حاصل از آن را نمیبینند یا نمیخواهند ببینند».
قادری همچنین به این نکته اشاره کرده که هفت سال میان 1869 تا 1877 را که «ارکان جامعه» چاپ میشود، دوره چلهنشینی ایبسن برای یافتن مهارت در دیالوگنویسی به نثر مدرن میدانند. ایبسن در این بازه هفتساله، به بازنگری در تجارب گذشتهاش میپردازد و برای شیوه نوین درامنویسی، یعنی ورود به درام مردم و زندگی معاصر، برنامهریزی میکند. اگرچه برخی این را دوره سرگردانی ایبسن نامیدهاند، اما مترجم «ارکان جامعه» معتقد است که میتوان آن را نوعی خانهتکانی اساسی دانست: «بررسی کار ایبسن در این هفت سال گویای پدیدارشناسی ذهن کسی است که تلاش میکند ابزار کارش را بازشناسی کند و براساس نیروهای پویای زمانه پارهای از ابزارهای کهنه را تغییر دهد یا دور بریزد و به دنبال ابزارهای تازهای باشد. ایبسن در اتحادیه جوانان برای نخستین بار از زبان نثر محاورهای استفاده میکند و گامی بلند به سوی درام رئالیستی برمیدارد». بر اساس این، نمایشنامه «ارکان جامعه» را میتوان نخستین نمونه از گامهای پرتنش ایبسن حول «تئاتر بلوار» دانست. با این نمایشنامه است که ایبسن «پنبه لکهشده تئاتر محبوس در زبان گفتاری را زد و دوباره تافت».
هنریک ایبسن از مهمترین چهرههای ادبیات نمایشی جهان است که البته اهمیتش فراتر از ادبیات نمایشی است. ایبسن نمایشنامهنویس و شاعر کلاسیکی است که بر طیف متنوعی از نویسندگان معاصر تأثیر گذاشته و با آثار متنوعش الهامبخش نویسندگان و هنرمندان زیادی بوده است. ایبسن در ایران هم چهره شناختهشدهای است. اگرچه اولین ترجمههای فارسی از آثار او به بیش از شش دهه پیش برمیگردد و از آن زمان تاکنون مترجمان مختلفی به سراغ ترجمه آثارش رفتهاند، با این حال هنوز بخش مهمی از آثار ایبسن به فارسی ترجمه نشدهاند. ایبسن نویسنده پرکاری بود و در طول دورههای مختلف نویسندگیاش آثار متعددی منتشر کرد. بهزاد قادری سالها است که به ترجمه آثار ایبسن مشغول است و بخش مهمی از آثار او را در قالب مجموعهای در نشر بیدگل منتشر میکند.
هنریک ایبسن از قلههای کلاسیک ادبیات نمایشی جهان است و جایگاهی یگانه دارد. او پس از شکسپیر پرمخاطبترین نمایشنامهنویس جهان به شمار میرود و تأثیرش بر تئاتر و ادبیات مدرن نیز آشکار است. یکی از مهمترین آثار ایبسن که این نیز با ترجمه قادری به فارسی منتشر شده، «عروسکخانه» نام دارد. نمایشنامهای که درباره سرنوشت زنی به نام نورا است که علیه وضعیتی که در آن گرفتار شده، طغیان میکند. «عروسکخانه» چیزی حدود 150 سال پیش منتشر شد و از آن زمان تا امروز نزدیک به چهار هزار بار اجراهایی از آن روی صحنه رفته است. «عروسکخانه» متنی مهم در میان تمام تلاشهایی به شمار میرود که از اواخر قرن نوزدهم برای احقاق حقوق زنان در جریان بوده است. این نمایشنامه در زمان خودش و هنگام اولین اجرایش در سال 1879، برای مخاطبانش تجربهای شوکآور بود؛ چراکه در پایان نمایشنامه، نورا شوهر و خانوادهاش را رها میکند و میرود. اگرچه این پرسش همچنان باقی است که آیا ترککردن خانه از طرف نورا به رهایی او در جامعهاش میانجامد یا نه، با این حال روایت ایبسن در این نمایشنامه اهمیتی انکارناپذیر دارد. قادری در مقدمهاش اشاره میکند که از میان 15 هزار اجرای ثبتشده از مجموعه آثار ایبسن، سههزارو 787 مورد به «عروسکخانه» تعلق دارد و «این نشان میدهد که فرهنگهای مختلف، دستکم 87 تای آن، در دنیا معجزه را در افق بالندگی انسان نسبت به دو جنسیت دور از دسترس نمیدانند و برای رسیدن به آن تلاش میکنند؛ ایران نیز با اجراهای متفاوت،
ترجمه/بازترجمه و اقتباس سینمایی از این اثر نشان داده است که این معجزه اجتماعی را باور دارد». در «عروسکخانه»، نورا میخواهد از نقش زنی وابسته و صغیر، به زنی دیگر و خودمتکی بدل شود، اما این توهمی ذهنی است که هیچ پایهای در واقعیت ندارد و به بدترین شکل ممکن هم شکست میخورد. در روایت ایدئالیستی نمایشنامه، همه چیز در سه روز و در ایام کریسمس اتفاق میافتد. نورا در حال تدارک یک جشن خانوادگی سنتی و مسیحی است و در همین حین است که زندگی خانوادگیاش دچار تغییر و تحولات عجیبی میشود و رازش برملا میشود و نظم زندگیاش به هم میریزد. نورا برای حفظ جان شوهرش و به عبارتی حفظ خانوادهاش یک بار از عروسکبودن تخطی کرده، اما همان یک بار موجب نابودی خود و بنیاد خانوادهاش میشود و شوهرش بیآنکه به نیت و قصد نورا فکر کند، او را محکوم میکند. برای ایبسن، بنمایه یا استعاره عروسک مفهومی تکرارشونده است و میتوان در آثار دیگر او نیز این بنمایه را دید.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.