|

یک تفریح ساده

«مغازه بزرگی است؛ یکی، دو پله پایین‌تر از خیابان. از همان ورود ابری از دود به صورت شما می‌خورد. یک کافی‌شاپ است. یک، دو تا عکس روشنفکرانه هم به دیوار زده‌اند. عده‌ای پشت میزها دارند قلیان می‌کشند. روی قلیان چیزی شبیه به یک بادکنک به چشم می‌خورد و اگر دقت کنی، یک لوله‌کشی ظریف قلیان‌ها را به کپسول‌های بزرگ ایستاده وصل می‌کند، خیلی‌ها می‌خندند، بقیه هم در هر حال شادند».

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

«مغازه بزرگی است؛ یکی، دو پله پایین‌تر از خیابان. از همان ورود ابری از دود به صورت شما می‌خورد. یک کافی‌شاپ است. یک، دو تا عکس روشنفکرانه هم به دیوار زده‌اند. عده‌ای پشت میزها دارند قلیان می‌کشند. روی قلیان چیزی شبیه به یک بادکنک به چشم می‌خورد و اگر دقت کنی، یک لوله‌کشی ظریف قلیان‌ها را به کپسول‌های بزرگ ایستاده وصل می‌کند، خیلی‌ها می‌خندند، بقیه هم در هر حال شادند».

توصیفی که بیمار ما می‌کرد، چنین جایی را به ذهن می‌آورد، او بعد از چندین بار استفاده از قلیانی که می‌گفتند با گاز خنده ترکیب شده، ابتدا دچار خنده و شادمانی زودگذر و به‌تدریج مبتلا به ضعف اندام‌ها، عدم تعادل و گز‌‌گز و مورمور شدید در دست‌ها شده بود. می‌گفت خیلی‌های دیگر در حین شادمانی چنین حالاتی داشتند.

از آموزش‌های پایه در رشته مغز و اعصاب این است که مصرف گاز خنده N2O می‌تواند باعث کمبود ویتامین ب١٢ و علائم نخاعی ناشی از آن بشود. تجربه تاریخی این موضوع تئاتر‌های کمیک قرن نوزدهم در لندن است که سالن را برای خنده بیشتر حضار، از گاز خنده آکنده می‌کردند. متخصصان مغز و اعصاب از همه بیماران مشکوک به ضایعه نخاعی شرح حال کار در اتاق عمل را که گاز خنده در آنجا  وجود دارد، می‌پرسند.

وقتی تجربه با این بیمار را با همکاران دیگر به اشتراک گذاشتیم، معلوم شد سایر همکاران متخصص مغز و اعصاب هم چنین تجربه‌ای را داشته‌اند و چنین بیمارانی را دیده‌اند. به‌زودی معلوم شد این نوع قلیان با محوری از وزارت بهداشت و به جهت مقابله با مصرف دخانیات در کشور شروع به کار کرده. استناد این مجوز به تنها مقاله‌ای بوده که مخترع! با دوستانش انجام داده‌اند و چون خیلی با استنشاق خوشحال می‌شده‌اند، آن را برای خلق‌الله هم مفید و سالم تلقی کرده‌اند. هیچ تجربه بین‌المللی و مقاله داخلی دیگری وجود ندارد. ظاهرا حتی با یک متخصص مغز و اعصاب هم درباره گاز خنده و ارتباط آن با بیماری نخاعی که جزء آموزش‌های اولیه‌اش است، مشورت نکرده‌اند. مقاله و مجوز و کافی‌شاپ و صفا و صمیمیت! ظاهرا این روش در ترکیب با سایر ادعاها و روش‌های طب سنتی مثل «بو درمانی» جزء افتخارات طب سنتی هم به شمار رفته است.

داستان اعجاب‌آور و البته خنده‌داری است، مثل بسیاری غرایب دیگر که برای ما متعارف شد، اما بیش از هر چیز مثال دروازه و سر سوزن را به یاد می‌آورد. جامعه‌ای که از دروازه مقالات بی‌شمار و دیتا‌های فراوان برای درمان سکته و استفاده از تجهیزات و ملزومات آن عبور نمی‌کند، بخش‌های SCU (واحد سکته مغزی) را تجهیز نمی‌کند، سی‌تی آمبولانس نمی‌خرد، تجهیزات درآوردن لخته مغزی روزبه‌روز گران‌تر می‌شوند و... ناگهان از سوزن تحقیق و مجوز برای چنین کاری به‌راحتی عبور می‌کند. معلوم است کاری است که هزینه ندارد و افراد را سر کار می‌گذارد. به سیاق و سلیقه مردم نزدیک است، دوستش دارند، می‌خندند و خوشحال می‌شوند.

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.