میراث دیکتاتوری و مداخله خارجی
بر شانههای زنان سودان
تصاویر اخیر منتشرشده از شهر الفاشر کشور سودان نشاندهنده یک وضعیت آخرالزمانی است. کشتار غیرنظامیان، اعدامهای بدون محاکمه و خشونت جنسی علیه زنان بخشی از گزارشهایی است که تاکنون از سودان به جهان مخابره شده است. سدیا الرشید، بنیانگذار و مدیر اجرائی سازمان امید و پناه برای پناهجویان در گفتوگو با «شرق» از زندگی زنانی میگوید که در مسیرها و اردوگاهها با خشونت جنسی، آزار و ترس دائمی مواجهاند و بیشتر بار مراقبت از مجروحان، جابهجایی بستگان زخمی و حتی اداره درمانگاههای کوچک محلی را به دوش میکشند. او معتقد است بحران سودان داستان مردمی است که برای آزادی برخاستند و به خاطر آن مجازات شدند.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
زهرا اکرمی: تصاویر اخیر منتشرشده از شهر الفاشر کشور سودان نشاندهنده یک وضعیت آخرالزمانی است. کشتار غیرنظامیان، اعدامهای بدون محاکمه و خشونت جنسی علیه زنان بخشی از گزارشهایی است که تاکنون از سودان به جهان مخابره شده است. سدیا الرشید، بنیانگذار و مدیر اجرائی سازمان امید و پناه برای پناهجویان در گفتوگو با «شرق» از زندگی زنانی میگوید که در مسیرها و اردوگاهها با خشونت جنسی، آزار و ترس دائمی مواجهاند و بیشتر بار مراقبت از مجروحان، جابهجایی بستگان زخمی و حتی اداره درمانگاههای کوچک محلی را به دوش میکشند. او معتقد است بحران سودان داستان مردمی است که برای آزادی برخاستند و به خاطر آن مجازات شدند.
جنگ داخلی سودان از آوریل سال میلادی ۲۰۲۳، پس از وقوع جنگ قدرت میان ارتش و «نیروهای پشتیبانی سریع»، آغاز شد و در روزهای اخیر با رسیدن نبرد به منطقه دارفور، شهر الفاشر به عنوان آخرین سنگر بزرگ ارتش در این منطقه، به اوج خود رسیده است. طبق گزارش سازمان ملل (The UN and the crisis in Sudan Jan-Jun 2025) از آغاز جنگ داخلی سودان در ۱۵ آوریل ۲۰۲۳ تاکنون، ۱۲.۵ میلیون نفر به طور اجباری جابهجا (آواره داخلی یا مهاجر خارجی) و بیش از ۵۰ هزار نفر کشته شدهاند.
رژیم عمر البشیر در سال 2013 نیروهای پشتیبانی سریع را برای مقابله با شورشهای داخلی فعال کرده بود. اما اعتراضات عمده مردمی در سودان که از دسامبر ۲۰۱۸ شروع شد، در نهایت زمینه برکناری عمر البشیر، رئیسجمهور پیشین، را در سال 2019 فراهم کرد. زنان نقش بسیار برجستهای در این اعتراضات داشتند و عکس معروف علاء صلاح که بر روی ماشین ایستاده بود، به نماد این اعتراضات تبدیل شد. در همین راستا در نوامبر ۲۰۱۹، حکومت انتقالی سودان تصمیم گرفت که حزب حاکم سابق (حزب کنگره ملی) را منحل کند و مقررات «نظم عمومی» که زنان را از آزادی رفتار، پوشش، اجتماع محدود میکرد، لغو کند.
اما این دستاوردها دوامی نداشت و این انقلاب هم به سمت یک دموکراسی کامل پیش نرفت؛ چراکه جنگ داخلی بین ارتش سودان و نیروهای پشتیبانی سریع سرنوشت این کشور را به طور کامل تغییر داد. برای بررسی دقیقتر وضعیت این روزهای سودان به سراغ سدیا الرشید، بنیانگذار و مدیر اجرائی سازمان امید و پناه برای پناهجویان، یک سازمان خیریه غیرانتفاعی که برای پناهندگان جنگ در سودان فعالیت میکند، رفتهایم. او در گفتوگو با «شرق» تأکید میکند که جنگ سودان یک درگیری قبیلهای یا محلی نیست، بلکه یک تراژدی ملی است. به گفته او دارفور امروز یکی از سختترین و خطرناکترین مکانها برای بقا، بهویژه برای زنان و کودکان است. مردم نهتنها از گلوله، بلکه از گرسنگی، بیماری و بیتوجهی میمیرند. با وجود این، ابتکارات مردم سودان، بهویژه گروههای زنان است که برای دیگران تغذیه، درمان و پناه فراهم میکند.
این روزها مردم سودان چگونه با بحران انسانی مواجه شدهاند؟ درحالحاضر در چه شرایطی زندگی میکنند؟ آیا بسیاری مجبور به فرار به شهرهای دیگر شدهاند؟ آیا آنها با وجود این اتفاقات، هنوز راههایی برای مقاومت یا نشاندادن همبستگی پیدا میکنند؟
آنچه ما از الفاشر و مناطق اطراف میبینیم، مناطقی که مردم از آنجا به طویله، کرمه، روستاهای دارفور شمالی و همچنین آن سوی مرز به چاد میگریزند، الگوی تکرارشوندهای از آوارگی مداوم، ازدحام در پناهگاههای موقت و تقریبا نبود هیچ خدمات پایهای است.
خانوادهها پس از روزها گلولهباران و تیراندازی تکتیراندازان، بدون هیچ وسیلهای به پناهگاهها میرسند. بیشتر پناهجویان هم زنان، کودکان، سالمندان و مجروحان هستند؛ چراکه بسیاری از مردان یا کشته شدهاند یا اسیر هستند.
با وجود این، ما و دیگر سازمانها و گروههای محلی و «اتاقهای اضطراری» همچنان با هم هماهنگ هستیم و یکدیگر را حمایت میکنیم؛ با هم غذا میپزیم، ورود تازهواردان را ثبت میکنیم و کمیتههای محلی کمکها را هماهنگ میکنند؛ بنابراین میتوان گفت همبستگی هنوز وجود دارد، اما شکننده و خسته است. بسیاری از خانوادهها بارها مجبور به فرار شدهاند و برخی از آنها بیش از ۹۰۰ روز است که از قحطی رنج میبرند.
البته وضعیت در همه مناطق سودان یکسان نیست. بدترین و بیرحمانهترین شرایط در دارفور (بهویژه اطراف الفاشر)، بخشهایی از کردفان و مناطقی حاکم است که به خطوط مقدم یا مسیرهای تدارکاتی تبدیل شدهاند. آنجاست که شاهد آوارگی گسترده، گرسنگی، خشونت جنسی و ورود مردم به جاهایی مانند طویله با هیچ چیز جز لباسهای بر تنشان هستیم.
اما مناطقی نسبتا آرامتر هم وجود دارد؛ مثلا خارطوم، پورت سودان و بخشهایی از دریای سرخ، القضارف، کسلا و ایالت شمالی که درگیری مستقیم در آنها کمتر بوده. پس بعضی خدمات عمومی در این مناطق ادامه دارد و مردم به آنجا پناه بردهاند. با این حال، «امن» به معنی «عادی» نیست. این شهرها شلوغ و گران هستند و مدارسشان اغلب به طور پراکنده فعالاند؛ معلمان آواره شدهاند، حقوقها پرداخت نمیشود و ساختمانها به پناهگاه تبدیل شدهاند.
کمی از وضعیت زنان و کودکان بگویید. آنها با چه چالشهای مضاعفی روبهرو هستند؟
زنان در مرکز این بحران هستند. آنان خانوادهها را در کنار هم نگه میدارند، درحالیکه با خطرات عظیمی روبهرو هستند. زنان در مسیرها و اردوگاهها با خشونت جنسی، آزار و ترس دائمی مواجهاند. بسیاری از آنان معیشت خود را از دست دادهاند، همان شغلهای کوچکی که به آنها امکان بقا میداد و اکنون کاملا به کمکهایی وابستهاند که اغلب هرگز به دستشان نمیرسد.
از طرف دیگر، زنان باردار جایی امن برای زایمان ندارند. دارو، پزشک و در بسیاری از جاها حتی حریم خصوصی یا امنیت وجود ندارد. زنان همچنین مراقبتکنندگان اصلی مجروحان، یتیمان و سالمندان هستند. این مسئولیتی سنگین و بیپایان است. و با این حال، آنها همچنان نیرویی باورنکردنی از استقامت و قدرت نشان میدهند.
آنچه ما از طریق تیمها و شرکایمان میبینیم، این است که زنان بخش نامتناسبی از بار مراقبت را به دوش میکشند؛ مداوای مجروحان در خانه، جابهجایی بستگان زخمی از روستایی به روستای دیگر، ایستادن در صف دارو و حتی اداره درمانگاههای کوچک محلی در زمانی که نظام رسمی از کار میافتد. این تا حدی فرهنگی است، اما عمدتا به این دلیل است که سیستم رسمی فروپاشیده است. درحالحاضر هنوز نظام درمانی در سطح محلی در بسیاری مناطق فروپاشیده است، اما همچنان در سطح ملی در حال فعالیت است و برخی بیمارستانها و درمانگاهها هنوز فعالاند. برای مثال در پورت سودان، در برخی شهرهای شرقی و حتی در شهر امدرمان، واکسیناسیونها با وجود جنگ انجام میشود.
اما در مناطق نبرد، مراکز درمانی غارت میشوند، کارکنان میگریزند، تجهیزات نمیرسد و جادهها مسدودند و مردم به زنان، ماماها و پزشکان داوطلب متوسل میشوند، بنابراین در بسیاری از مناطق بیشتر بار مراقبت اکنون بر دوش زنان است.
درمورد کودکان هم باید بگویم این جنگ دارد کودکی را نابود میکند. کودکان در حالی به پناهگاهها میرسند که دچار سوءتغذیه، آسیب روانی و بازماندگی از تحصیلاند. بسیاری شاهد خشونت بودهاند، والدینشان را از دست دادهاند یا هنگام فرار از آنها جدا شدهاند. برخی آنقدر کوچکاند که دیگر حتی نمیدانند از کجا آمدهاند. ما شاهد کابوسها، ترس از صداهای بلند و اندوه در چشمانشان هستیم. تقریبا هیچ حمایتی از نظر روانی وجود ندارد و آموزش در بسیاری از مناطق کاملا متوقف شده است فقط برخی کودکان در مناطق امنتر هنوز به مدرسه میروند، بهویژه در شرق و در مدارس داوطلبانه و مردمی، اما این دیگر آن کودکی نیست که سودان به آنها وعده داده بود. اگر این جنگ ادامه یابد، خطر از دست دادن تمام یک نسل وجود دارد.
نظر شما درمورد دخالت امارات در این جنگ چیست؟ آیا مردم سودان در این زمینه صحبت میکنند؟
این مسئله حساس است، اما مهم. از دید بسیاری از غیرنظامیان سودانی، مداخلات خارجی، بهویژه حمایت نظامی و مالی کشورهایی مانند امارات، آتش این جنگ را شعلهور کرده است.
مردم صریح میگویند: «اگر حمایت خارجی و ارسال سلاح متوقف شود، شاید جنگ هم متوقف شود». آنچه مردم میخواهند، ساده است: حمایت از هرگونه نیروی شبهنظامی (RSF) را متوقف کنید، از روندی غیرنظامی و تحت رهبری مردم پشتیبانی کنید و اجازه دهید کمکهای انساندوستانه به نیازمندان برسد.
نقش اختلافات قومی را در این جنگ چطور ارزیابی میکنید؟
این جنگ شکافهای موجود در سودان را عمیقتر کرده است. در دارفور، خشونت رنگوبوی قومی به خود گرفته است و همین آشتی را دشوارتر میکند. اما داستانهایی از انسانیت نیز وجود دارد؛ برای مثال خانوادههایی از پیشینههای مختلف از یکدیگر محافظت میکنند، فقط چون همه غیرنظامیاند و میخواهند زنده بمانند. به بیان دیگر مردم سودان با نفرت تعریف نمیشوند؛ بلکه قربانی جنگ و دستکاری قدرتها شدهاند.
آنچه جهان باید بداند، این است که جنگ سودان یک درگیری قبیلهای یا محلی نیست، بلکه یک تراژدی ملی است. دارفور امروز یکی از سختترین و خطرناکترین مکانها برای بقا، بهویژه برای زنان و کودکان است. مردم نهتنها از گلوله، بلکه از گرسنگی، بیماری و بیتوجهی میمیرند. با وجود این، همین ابتکارات مردم سودان، بهویژه گروههای زنان، است که برای دیگران تغذیه، درمان و پناه فراهم میکنند، اغلب بدون هیچگونه حمایت بینالمللی.
البته باید به این نکته اشاره کنم که جنگ در دارفور، واقعا ابعاد دردناک قومی و نژادی دارد. بسیاری از کسانی که کشته یا آواره میشوند، بهویژه در الجنینه و اکنون در اطراف الفاشر، از قوم ماسالیت و دیگر جوامع غیرعرب هستند. محلههایی کامل نابود و خانوادهها از هم جدا شدهاند و زنان فقط به خاطر هویتشان هدف قرار گرفتهاند. ما نمیتوانیم این را انکار کنیم. اما باید گفت جنگ سودان فقط درباره قبایل یا رنگ پوست نیست. آنچه اکنون تجربه میکنیم، جنگی بر سر طلا، زمین و قدرت است که در پوشش اختلافات قدیمی جریان دارد. خانوادههای عرب هم رنج میکشند و از همان نیروهایی میگریزند که ادعا میکنند نمایندهشان هستند. برای من، این جنگ «اعراب در برابر آفریقاییها» نیست، بلکه جنگی است علیه غیرنظامیان، علیه هرکسی که مانع قدرت و طمع میشود.
بنابراین آنچه مردم از ما میخواهند به جهان بگوییم، این است: «ارسال سلاح را متوقف کنید. جادهها را باز کنید. اجازه دهید کمکها وارد شوند». این جمله از دل خستگی و اندوهی عمیق برآمده است. وقتی آن را گفتم، در ذهنم تمام کشورهایی بودند که با سودان مثل صفحه شطرنج رفتار میکنند، سلاح میفرستند، شبهنظامیان را تأمین مالی میکنند یا درحالیکه مردم از گرسنگی میمیرند، از ما روی برمیگردانند. این پیام خطاب به امارات است، چون گزارشهای بسیاری نشان میدهد سلاحها از مسیر آن کشور به RSF میرسد. همچنین خطاب به کشورهایی است که بهجای تلاش برای صلح، تصمیم به مسلحکردن ارتش گرفتهاند و خطاب به تمام دولتهایی است که از «ارزشهای انسانی» حرف میزنند اما مرزها را بستهاند و کاروانهای کمک را به دلیل بوروکراسی متوقف کردهاند. ما فقط میگوییم: جنگ را تغذیه نکنید. اگر قدرت ارسال اسلحه دارید، قدرت ارسال غذا را هم دارید، پس جادهها را باز کنید، بگذارید کمکها وارد شوند.
انقلاب سودان در سال ۲۰۱۸ با نماد زن سفیدپوش، الهامبخش بسیاری از زنان در سراسر خاورمیانه بود. آیا ارتباطی بین آن انقلاب و وضعیت فعلی میبینید؟ به نظر شما چرا انقلاب به اهداف خود نرسید؟
این بحران در سال ۲۰۲۳ آغاز نشد؛ آهسته رشد کرد، مثل درختی با ریشههای سمی. سودان دههها زیر سلطه کسانی بود که برای حفظ قدرت از قومیت، دین و ترس سوءاستفاده کردند. رژیم پیشین اعتماد میان جوامع را نابود کرد و برخی را مسلح و برخی را گرسنه نگه داشت. بعد از انقلاب هم بهجای خلع سلاح شبهنظامیان و اصلاح ارتش، ژنرالها در قدرت باقی ماندند و رقابتشان را به جنگ تبدیل کردند. از طرف دیگر کشورهای خارجی که هرکدام در پی منافع (طلا، بندرها و نفوذ) خود بودند، اوضاع را بدتر کردند و مردم عادی بهایش را پرداختند؛ بنابراین این بحران میراث دیکتاتوری است، آمیخته با طمع خارجی و بیعدالتی عمیق میان مرکز و مناطق حاشیهای، اما در اصل، بحران سودان داستان مردمی است که برای آزادی برخاستند و به خاطر آن مجازات شدند.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.