|

مروری بر «آخرین گرگ» نوشته لسلو کراسناهورکایی

فروپاشی مرزهای نمادین

«آخرین گرگ» نوشته لسلو کراسناهورکایی، شامل سه داستان از این نویسنده مجار است؛ «آخرین گرگ» داستانی بلند است و دو داستان کوتاه دیگر گرچه ۲۵ سال قبل از «آخرین گرگ» نوشته شده و به لحاظ داستانی مستقل از یکدیگرند، اما هر سه در مفهوم اشتراکاتی دارند. کراسناهورکایی در این داستان، از تکرار جملات استفاده می‌کند.

فروپاشی مرزهای نمادین

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

شرق: «آخرین گرگ» نوشته لسلو کراسناهورکایی، شامل سه داستان از این نویسنده مجار است؛ «آخرین گرگ» داستانی بلند است و دو داستان کوتاه دیگر گرچه ۲۵ سال قبل از «آخرین گرگ» نوشته شده و به لحاظ داستانی مستقل از یکدیگرند، اما هر سه در مفهوم اشتراکاتی دارند. کراسناهورکایی در این داستان، از تکرار جملات استفاده می‌کند. شخصیت او جمله‌ای را که قرار است به زبان بیاورد، بارها با خود تکرار می‌کند؛ اتفاقی که 

به‌ قول کراسناهورکایی در زندگی واقعی هم اتفاق می‌افتد و همین تأکید بر واقعیت گفتار است که این نویسنده مجار را به نوشتن جملات طولانی و تکرار جملات واداشته است. «آخرین گرگ» اثری کوتاه اما فشرده و شاعرانه است. راوی، فیلسوفی آلمانی است که در سفری بی‌هدف به اسپانیا، داستان «آخرین گرگ» منطقه را می‌شنود. داستان به‌تدریج به تأملی در باب انقراض، انزوا و مسئولیت انسان در برابر جهان بدل می‌شود. کل اثر که در یک جمله بلند و بدون نقطه نوشته شده؛ نمونه‌ای درخشان از زبان سیال و فکری کراسناهورکایی است. «آخرین گرگ» داستان یک راوی کلاسیک و وسواسی است، مردی که به ‌اشتباه و به واسطه یک پیچیدگی سرنوشت، مأمور می‌شود تا داستان واقعی آخرین گرگ‌های اِسترمدورا، منطقه‌ای بی‌حاصل در اسپانیا را بنویسد. «آخرین گرگ» نمونه‌ درخوری از سبک این نویسنده برنده نوبل ادبیات است که در آن راوی در تجربه‌اش گرفتار شده و خود را محبوس حس می‌کند و خواننده نیز به تبع آن به نوعی اسارت گرفتار می‌آید. استادی بی‌همتا در شکار که اسرار باشکوه یک هنر کهن را که به‌تدریج در حال فراموشی است، نگهبانی می‌کند، مأمور می‌شود تا آخرین «وحوش مضر» یک جنگل را پاکسازی کند. او با اشتیاق فراوان شروع می‌کند، اما کم‌کم ظن می‌برد شاید در پی رد اشتباهی بوده و تصمیم می‌گیرد تا به دنبال شکار دیگری برود.

کراسناهورکایی در این داستان مرزهای میان انسان و طبیعت، شکارچی و شکارشده را بازتعریف می‌کند. داستان‌های این نویسنده هم‌زمان غم‌انگیز، فانتزی و اصیل‌اند. از خصلت‌های منحصربه‌فرد سبک کراسناهورکایی نوع جملات طویل او است که پاراگراف‌های منظم یا نقطه‌گذاری دقیق ندارد. برای مثال، «گرگ آخر» از تنها یک جمله تشکیل شده است. «گرگ آخر» و دو داستان «هرمان» با اینکه فاصله زمانی زیادی دارند، از تم و موضوع مشترکی برخوردارند. داستان اول از مجموعه «هرمان» وضعیتی نمادین را ترسیم می‌کند: هرمان استاد بی‌نظیر به دام انداختن، مأمور می‌شود تا منطقه‌ای از جنگلی در مجارستان را تحت کنترل درآورد. به مدت دو سال، هرمان این حیوانات را از بین می‌برد.

اما سپس کابوسی می‌بیند، او کنار چاه ایستاده و به صداهای وحشتناک گوش می‌دهد. از آن پس تصور ذهنی او تغییر می‌کند و نمی‌تواند به کار قبلی‌اش ادامه دهد و سرانجام می‌فهمد که زندگی‌اش را در نادانی سپری کرده است. اینکه موجودات، چه وحشی و چه اهلی، حیوان و انسان، یک توده‌ آشوبناک و واحد را تشکیل می‌دهند و هیچ سطح بالاتری وجود ندارد. شفقتی در وجود هرمان شکل می‌گیرد که او را به شورش علیه خود و افکارش و نظمی که تا به حال رعایت می‌کرد وامی‌دارد. دو داستان «هرمان» از یک تمثیل مشترک حکایت دارند، این بار راوی اشراف‌زاده‌ای ماجرای شکار را به نوع دیگری روایت می‌کند. این دو داستان، با طرح‌هایی اندکی متفاوت، حول یک مسئله فلسفی واحد می‌گردند: فروپاشیدن نظم‌های قراردادی انسان‌ها که رهایی کامل از آن ناممکن به نظر می‌رسد.

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.