|

گفت‌و‌گو با «بهمن ابراهیمی» مستندساز محیط‌ زیست:

طبیعت زاگرس در بند انسان «اپوش»

به تصویر کشیدن زیبایی طبیعت، از کوهستان تا دشت و از دریا تا تالاب در قالب یک مستند کوتاه، نیاز به سال‌ها پژوهش و تصویربرداری دارد. اما برای برای ازبین‌بردن همان زیبایی‌ها نیازی به زمان طولانی نیست و در لحظه‌ای چشم به‌هم‌زدن می‌توان به جان طبیعت افتاد و حیات آن را بر خطر انداخت.

طبیعت زاگرس در بند انسان «اپوش»

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

 نازنین ناصری: به تصویر کشیدن زیبایی طبیعت، از کوهستان تا دشت و از دریا تا تالاب در قالب یک مستند کوتاه، نیاز به سال‌ها پژوهش و تصویربرداری دارد. اما برای برای ازبین‌بردن همان زیبایی‌ها نیازی به زمان طولانی نیست و در لحظه‌ای چشم به‌هم‌زدن می‌توان به جان طبیعت افتاد و حیات آن را بر خطر انداخت. اینها را از سخنان «بهمن ابراهیمی»، مستندساز محیط‌زیستی می‌توان دریافت. او که سال‌ها با رویکرد پژوهشی، انواع اکوسیستم‌ها و چالش‌هایی را که به آن مواجه هستند‌ به تصویر کشیده، در این گفت‌وگو از عمق دست‌اندازی انسان در طبیعت می‌گوید و قصه پرغصه اکوسیستم‌ها را روایت می‌کند.

  

مستندسازی در حوزه محیط‌ زیست کار سخت و پیچیده‌ای است و هرکدام از مستندهای شما در قالب یک پروژه است که نیاز به تحقیق و تفحص دارد. چه چیزی شما را به سمت مستند محیط‌زیستی سوق داد؟

تا پیش از اینکه وارد رسانه شوم، علاقه شدیدی به پژوهش داشتم. تازگی و نو‌شدن را در پژوهش یافتم؛ پژوهش‌هایی که با خواندن و مطالعه به دست می‌آید. اما وقتی وارد رسانه شدم، حس کردم که این پژوهش‌ها می‌تواند به عینیت تبدیل شود و به نمایش گذاشته شود. نگاه من به مستند این است که مستند پژوهشی عینی است. هر مستند را یک پژوهش می‌بینم، چراکه یافتن افق‌های تازه من را به سمت مستندسازی سوق داد.

مستند به رنگ بلوط همان‌طور‌که از نامش پیداست به جنگل‌های بلوط، چالش‌ها و تخریب زاگرس پرداخته و عوامل اصلی تخریب آن را در استان لرستان (زاگرس مرکزی) به تصویر کشیده. ایده این مستند از کجا نشئت گرفت؟

بعد از سال‌ها که مشغول مستندسازی در مناطق مختلف زاگرس بودم، متوجه ‌شدم سطح آتش‌سوزی‌ها، تخریب‌ها و دست‌اندازی‌ها برای تغییر کاربری به جای‌جای زاگرس آسیب وارد کرده است. بنابراین به منابع طبیعی استان لرستان پیشنهاد دادم مستندی درباره تخریب جنگل‌های زاگرس مرکزی در استان لرستان به عنوان نمادی از سایر نقاط زاگرس ساخته شود. نتیجه آن مستند «به رنگ بلوط» شد که به عوامل اصلی تخریب جنگل‌های زاگرس مانند آتش‌سوزی‌های عمدی و غیرعمدی، تغییر پوشش آن به کاربری‌های کشاورزی و صنعتی و همچنین ویلاسازی پرداخته است.

یکی از مستندهای شما «اپوش» نام دارد که کوهستان الوند و چالش‌های آن را با تصاویری بدیع از الوند به نمایش گذاشته است. درباره این مستند بیشتر توضیح دهید و اینکه چرا نام «اپوش» را برای آن برگزیدید؟

«اپوش» در فرهنگ اساطیری ما نیروی اهریمنی و منفی است که در هیبت اسب سیاه و زشت ظاهر می‌شود. کار آن خشک و نابودکردن سرزمین‌های سرسبز است. مستند اپوش حاصل ۱۰ سال کار من در الوند است و از ۱۳۹۰ تا ۱۴۰۰ در استان همدان در عرصه کوهستان الوند به مستندسازی جاذبه‌های طبیعی‌، تاریخی و مردم‌شناسی کار کردم. در عرصه الوند مشاهده کردم که مانند مناطق زاگرس دچار تغییرات زیادی شده و این تغییرات در راستای کاهش تاب‌آوری اکولوژیک آن است. تصمیم گرفتم عواملی که باعث کاهش پایداری اکولوژیک الوند می‌شوند و من آنها را به طور عینی مشاهده می‌کنم، به تصویر بکشم که برای این کار پژوهش‌های زیادی را با کارشناسان حوزه محیط زیست انجام دادم و نتیجه آن مستند اپوش شد که ویلاسازی‌، چرای بی‌رویه دام‌، آتش‌سوزی، بیراهه‌نوردی یا آفورد مثل سایر نقاط ایران اصلی‌ترین عوامل تخریب الوند هستند. چیزی که من دریافتم این است که آن‌چنان پیگیری‌ای برای رفع این مشکلات وجود ندارد. با اینکه سمن‌ها و برخی ارگان‌ها اقداماتی انجام می‌دهند، اما مفید و مؤثر نیست. همان‌طور که در پایان این مستند نیز به آن اشاره شده، چشم‌انداز الوند را مطلوب نمی‌بینم.

امروزه به‌ دلیل کمبود بارش‌ها و تغییر اقلیم، تالاب‌های کشور در وضعیت مطلوبی قرار ندارند. تالاب آق‌گل نیز از این موضوع مستثنا نبوده و در مستندی که درباره آق‌گل ساخته شده نیز به آن اشاره شده اما قصه آق‌گل به کجا رسید؟

مستند «قصه آق‌گل» به تالاب آق‌گل در شمال شهرستان ملایر می‌پردازد. کار آن تقریبا دو سال طول کشید. همان‌طور که گفتید به‌ دلیل تغییر اقلیم و کاهش بارش‌‌ها و برداشت‌های غیراصولی از سرشاخه‌هایی که به حوزه تالاب آق‌گل سرریز می‌شوند، متأسفانه چندین‌بار پی‌درپی خشک شده است. سال 1398 که سال پربارشی بود، آق‌گل جان تازه‌ای گرفت و اواخر سال 1398 تصویربرداری آن را شروع کردیم. گونه‌های متعددی از جمله ۵۱ گونه پرنده ثبت کردیم که برای سازمان حفاظت محیط ‌زیست نیز تعجب‌برانگیز بود که این تعداد پرنده مهاجر از این تالاب بهره‌مند می‌شوند. موقعیت تالاب آق‌گل به‌مثابه کاروانسرای بین راهی است و پرنده‌هایی که در فصل مهاجرت از شمال به جنوب یا از جنوب به شمال حرکت می‌کنند، در این تالاب می‌توانند نفسی تازه کنند. از این رو تالاب آق‌گل فوق‌العاده مهم است. اما متأسفانه چند سالی است به ‌طور متوالی خشک شده است، از طرفی طی بررسی‌ای که در مستند داشتیم، به گفته بومی‌ها قنات‌هایی که سرریز آنها تالاب آق‌گل را سیراب می‌کرد، خشک شده و چاه‌هایی که برای کشاورزی زده شده، باعث شده حقابه تالاب تأمین نشود و بخشی از حقابه آن که از استان مرکزی تأمین می‌شود با مشکلاتی مواجه است. این عوامل دست به دست هم داده تا این تالاب خشک شود که منجر به عوامل ناگواری مثل ریزگرد می‌شود که با کوچک‌ترین نسیمی پراکنده شده و بر جوامع بومی تأثیر منفی می‌گذارد و تنوع زیستی آن را از بین خواهد برد.


 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.