شیخ شورانگیز
گرچه دیرهنگام، اما در اقدامی درست و درخور توجه شیخ انور دهواری، از شخصیتهای فرهنگی و اهل کتاب بلوچستان، مورد توجه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار گرفت و با مشارکت چهرههای محلی و ملی، برایش در شهر سراوان، زادگاه او، آیین بزرگداشت و تکریم برگزار کردند.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
گرچه دیرهنگام، اما در اقدامی درست و درخور توجه شیخ انور دهواری، از شخصیتهای فرهنگی و اهل کتاب بلوچستان، مورد توجه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار گرفت و با مشارکت چهرههای محلی و ملی، برایش در شهر سراوان، زادگاه او، آیین بزرگداشت و تکریم برگزار کردند.
کار کتابفروشی به مثابه توزیعگر اندیشه و دانش، کاری بس سترگ است و کتابفروشان را سپاس سزاست، اما بزرگداشت شیخ انور صرفا ارجنهادن به زحمات یک کتابفروش معمولی نیست. او دانشآموخته دین و پاکباخته اندیشه است و نویسنده و مترجمی لایق به شمار میرود. تاکنون دستکم هشت کتاب منتشر کرده و سعی وافر در وادی دین و دانش داشته که دلیل فکری و ریشهای تاریخی دارد. یکی از نمادهای تشکیلات میانهروی اهل سنت در بلوچستان است که بیش از چهار دهه با صبوری و قناعت، آیندهنگری و دلسوزی فعالیت فرهنگی را محور زیست انسانی خود قرار داده و در شهر کوچک -اما بزرگاندیش- سراوان با ریشههای تمدنی و تاریخی کیکانیان تولیدگر و توزیعگر فرهنگ و اندیشه است. سیمای ساده اما مصمم و راسخ شیخ انور دهواری را سالهای 1381 و 1382 در سراوان رابه یاد میآورم که لنگ بلوچی را بر دوش میانداخت، خستگیناپذیر بود و آراستگی لباس بلوچیاش با چهره آفتابسوخته و محاسن بلند، هویت و هیمنه مردی پاکطینت و قانع، اما جوشنده و شورانگیز از درون را نمایندگی میکرد.
من ایام سربازی را در فرمانداری سپری کردم و همزمان خبرنگار روزنامه شرق بودم که البته در میانه حضورم در این شهر، روزنامه به تهران نقل مکان کرد و از نشریهای محلی و منطقهای به سراسری تغییر هویت داد و نامش را از «شورای شرق» به «شرق» دگرگون کرد. شیخ انور و برادرش -محمد صدیق صاحب تألیفات متعدد تاریخی و دینی که آن زمان خبرنگار صداوسیما بود و اکنون پروژه تاریخ بلوچستان را دنبال میکند- نماینده توزیع روزنامه شرق بودند. خلق در شگفت و شکفته بودند که روزانه انبوهی از رویداهای سراوان توسط یک سرباز خبرنگار در –آن زمان- هفتهنامه «شرق» منتشر و گاهی تیتر یک روزنامه میشد. من گاهی در رادیوی استانی رویدادهای فرهنگی را نیز بازتاب میدادم و این از هر سو برای خلق محروم آن دیار جذابیت داشت که شهرشان بیشتر روی آنتن بود. منبع تغذیه خبری و فرهنگی من، عموما از پاتوق و کتابخانه خالد بود که برادران دهواری -شیخ انور و برادرش محمد صدیق- آن را مدیریت میکردند.
این کتابخانه بود که من را نخستینبار با «گورستان غریبان» و دیگر آثار ابراهیم یونسی، نویسنده و مترجم بانهای و نخستین استاندار کردستان پس از انقلاب آشنا کرد و بهنوعی مسیر زندگیام را تغییر داد. همین کتابخانه من را با مطبوعات شرق ایران آشنا کرد و تاکنون مونس «شرق» مطبوعات نگه داشته است. این کتابخانه پاتوق اندیشهورزان و اهالی کتاب در شهر کویری سراوان و روستاشهرهای پیرامونش بود و لابد هنوز هست.
عمادالدین باقی -که برای بزرگداشت شیخ انور و در ستایش میانهروی پیامی فرستاد– در کتاب «تراژدی دموکراسی» به آتشسوزی کتابخانه خالد در سالهای نزدیک به قتلهای زنجیرهای اشاره کرده است. دریغ که آن زمان تلاشهای بیاجر و مزد و البته خالصانه دهواریها در سراوان مورد توجه قرار نگرفت و اکنون بعد از بیش از دو دهه مشخص شده مسیر میانهروی که آنان برای توسعه فرهنگی، تکثیر اندیشه و تولید فرهنگ و نیز بهبود مناسبات مردم و حاکمیت در پیش گرفتند، راهی به غایت عقلایی و درست بوده که اینک دولت در اقدامی دیرهنگام اما بجا و شایسته به مقام میانهروی شیخ انور دهواری و جایگاه معنوی یک کتابفروشی بهمثابه نهادی فرهنگی در شهری کمتر توسعهیافته پی برده و برای این مقام و تلاش معنویاش بزرگداشت برگزار میکند.
گرچه نگارنده بر این باور است که بزرگداشت و یادکردن از حوزه صنف کتاب در قامت تولید و تکثیر و توزیع کمتر از همایشهای بعضا بیاثر فرهنگی نیست و جایگاه والای اهل کتابی بزرگداشت شیخ انور نیز درخور تحلیل و دیدن از نگاه متفاوت است، اما بزرگداشت او، صرفا نامبردن از یک کتابفروش صرف نیست، بلکه تکریم جایگاه اندیشهورزی میانهرو و دیدن مغازه کتابفروشی بهمثابه نهادی مدنی و فرهنگی بهمثابه مرکز تجمع و توزیع اندیشه و علم است. به اینها باید اضافه کرد که در شهر تاریخی سراوان با قدمت بسیار کهن، هنوز به فعالیتهای فرهنگی و روشنگری نیاز است و دهواریها در این شهر خود بهمثابه شمعی سوختند و عمر پربار خویش را صبورانه و مشتاقانه برای فعالیتهای فرهنگی و کتاب و انتشار روشنایی صرف کردند، بدون اینکه از دیگران توقعی داشته باشند.
بارها گلهمندی آنان را شنیدم که چگونه مورد بیمهری دولتهای اصلاحطلب و اصولگرا واقع شدند، ولی در عرصه اجتماعی دم برنیاوردند و صبورانه و با قناعت تمام، زندگی خود را برای برجستهشدن جنبههای فرهنگی شهر به مخاطره انداختند. شیخ را دو دهه است که ندیدهام، اما بزرگداشت او، چنان به شور و شعفم افزود که مشتاق بودم در این آیین شرکت و دیگر مردمان صبور و نجیب دیار بلوچستان را زیارت کنم که نانشان خوردهام و حرمتم نهادند، اما دریغ که درنگ و دیر شده بود و راه دور بود و سعادت یاریام نکرد، ازاینرو تحریر این کلمات، اندکی از آن شور و حال نوستالژیک را نمایندگی میکند.
باری، بزرگداشت شیخ انور دهواری گرچه در سراوان گامی مهم تلقی میشود، اما برای حمایت از تلاشهای فرهنگی او صرفا اقدامی نمادین است و اگر دولت به مفهوم واقعی به دنبال حمایت فرهنگی از این شهر و منطقه محروم بلوچستان است، لازم است این بزرگداشت را صرفا آغاز بپندارد و متفاوتتر و جدیتر از گذشته کمرونق برای توسعه فرهنگی این دیار طرحی نو دراندازد که گاهی خیلی زود دیر میشود.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.