ترور چارلی کرک و نگاهی به بحران خشونت در آمریکا
۱۰ سپتامبر خبری آمریکا را شوکه کرد. چارلی کرک، بنیانگذار سازمان محافظهکار نقطه عطف آمریکا (Turning Point USA) و یکی از چهرههای شناختهشده درآمریکا، در حین سخنرانی در دانشگاه یوتا از فاصله 120 متری هدف یک تکتیرانداز قرار گرفت و به قتل رسید. این حادثه به دلیل ماهیت بیرحمانه و نیز به خاطر شخصیت قربانی، بازتابی گسترده یافت.


حمیدرضا احمدی: ۱۰ سپتامبر خبری آمریکا را شوکه کرد. چارلی کرک، بنیانگذار سازمان محافظهکار نقطه عطف آمریکا (Turning Point USA) و یکی از چهرههای شناختهشده درآمریکا، در حین سخنرانی در دانشگاه یوتا از فاصله 120 متری هدف یک تکتیرانداز قرار گرفت و به قتل رسید. این حادثه به دلیل ماهیت بیرحمانه و نیز به خاطر شخصیت قربانی، بازتابی گسترده یافت. کرک که در میان راست افراطی آمریکایی محبوبیت فراوانی داشت، به گفته مقامات، قربانی «ترور سیاسی» شد. مظنون، تایلر رابینسون ۲۲ساله، پس از چند روز دستگیر شد. اما آنچه درباره رابینسون شوکهکننده است، این نیست که او کیست، بلکه این است که او چه کسی نیست. جوانی است از یک خانواده مسیحی متدین با نمرات عالی دبیرستانی، بدون سابقه جنایی، بدون نشانهای از افراطگرایی سیاسی در شبکههای اجتماعی. او همجنسگراست و معتقد به حقوق برابر برای افراد ترنس. ولی نشانهای حاکی از چپگرایی در حسابهای آنلاین او دیده نمیشود. در پیامهایی که با دوستانش در شبکه اجتماعی دیسکورد ردوبدل میکرده، فقط یک بار به ترامپ اشاره شده، آنهم سال گذشته حین دادگاهیشدن ترامپ. آنچه عمل تایلر رابینسون را ترسناک میکند، این است که عملش رادیکال بوده، اما خودش در نگاه اول و دوم رادیکال به نظر نمیرسد!
طبق گزارشهای دادگاه، رابینسون روز ترور در پیامکی به دوستپسرش گفته: «من از نفرت کرک خسته شدهام. با برخی نفرتپراکنها نمیتوان مذاکره کرد». او همچنین یادداشتی زیر کیبورد کامپیوترش گذاشته بود که در آن نوشته بود: «فرصت خلاصشدن از چارلی کرک را دارم و از این فرصت استفاده میکنم». آنچه نگرانکننده است، منطق ساده و نهیلیستی رابینسون است. او معتقد بود که برخی افراد لایق مردن هستند و خشونت تنها راهحل است. اما ترور کرک تنها خشونت سیاسی در دوره اخیر در آمریکا نیست. در ژوئن ۲۰۲۵، نماینده دموکرات مینهسوتا، ملیسا هورتمن و همسرش در خانهشان ترور شدند، و سناتور دموکرات ایالتی جان هافمن و همسرش نیز در حملهای جداگانه زخمی شدند. در آوریل همان سال، مردی کوشید خانه فرماندار پنسیلوانیا، جاش شاپیرو را آتش بزند. ترامپ نیز در ۲۰۲۴ دو بار هدف ترور قرار گرفت. طبق آمار یک پژوهشگر در دانشگاه مریلند، در نیمه اول ۲۰۲۵ آمریکا شاهد ۱۵۰ حمله با انگیزه سیاسی بوده؛ تقریبا دو برابر مدت مشابه سال قبل. با توجه به اینکه هر سال به طور متوسط بیش از ۱۵ هزار نفر در آمریکا با سلاح گرم کشته میشوند و ترورهای سیاسی در حال افزایش است، لازم است نگاهی عمیقتر به جامعه آمریکا بیندازیم و دریابیم چرا نسل جوان این کشور خشمگین است و با سرعتی نگرانکننده رادیکال میشود.
فرهنگ اسلحه و قوانین سست
اولین نکته، قوانین بسیار آزاد خرید اسلحه در آمریکاست. طبق گزارش CBS News، نرخ قتل با اسلحه در آمریکا ۲۵ برابر بیشتر از دیگر کشورهای توسعهیافته است. این رقم چشمگیر نشاندهنده عمق بحران خشونت مسلحانه در آمریکاست.
در مدارس نیز وضعیت بهتر نیست. طبق آمار سیانان در سال ۲۰۲۴، ۸۳ تیراندازی در دبستانها و دبیرستانهای آمریکا رخ داده که تقریبا رقمی عادی برای آمریکاست. مظنون قتل کرک در صفحات فیسبوک خود تصاویر فراوانی از دوران کودکی با اسلحه دارد. اگر برای ما ایرانیها بزرگشدن و مسئولیتپذیر شدن اینطور تعریف شده که روزی در حوالی 10سالگی تنها در صف نانوایی بایستیم، برای برخی از آمریکاییها بزرگشدن یعنی در همان حدود 10سالگی تفنگ در دست بگیرند. فرهنگ اسلحه بخش جداییناپذیر زندگی بخش بزرگی از آمریکاییهاست. در کشوری که تعداد اسلحه بیشتر از جمعیت آن است، اگرچه ترور کرک خبرساز شد، اما نفس تیراندازی و ترور خیلی امری غیرعادی نیست. آنچه در اینجا غیرعادی است، شخص قربانی است. در پیچ عجیب و تلخ سرنوشت، خود چارلی کرک از مدافعان سرسخت متمم دوم قانون اساسی آمریکا درباره حق داشتن اسلحه است. او معتقد بود مرگ چند بیگناه در سال، بهای آزادی حمل اسلحه است و این هزینهای است که باید با افتخار پرداخت.
فروپاشی بافت اجتماعی تحت فشار اقتصادی
نکته دوم مربوط به فروپاشی عمومی بافت جامعه تحت فشارهای اقتصادی است. در اینجا باید محتاط باشیم، زیرا سخنگفتن از افت رفاه مردمی برای مخاطب ایرانی -که خود سالهاست تحت فشار اقتصادی شدیدی به دلیل سوءمدیریت، تحریمها و انزوای بینالمللی قرار دارد- ممکن است عجیب به نظر بیاید. اگرچه تولید ناخالص داخلی آمریکا غیرقابل مقایسه با ایران است، اما رفاه آمریکاییها در مقایسه با رفاه نسلهای قبلی دچار افت شده است. مشاغل تولیدی که ۵۰ سال پیش یکی از محورهای اقتصاد آمریکا به شمار میرفت، بر اثر برونسپاری به چین بسیار ضعیف شده است. افزایش تعرفهها از سوی ترامپ هم هنوز مؤثر واقع نشده است. اما مهمتر از همه افزایش نابرابری مالی است. طبق آمار Statista، دوسوم کل ثروت آمریکا متعلق به تنها ۱۰ درصد ثروتمندترین افراد است، درحالیکه نیمی از مردم فقط ۲.۵ درصد از ثروت کشور را در اختیار دارند. در بورس نیز به گزارش Fortune 93 درصد سهام متعلق به همین دهک اول است.
نتیجه این نابرابری در زندگی روزمره آمریکاییها مشهود است. با وجود نرخ پایین بیکاری، 4۴ درصد از شاغلان تماموقت آمریکا دستمزدی دریافت نمیکنند که کفاف هزینه زندگیشان را بدهد. درعینحال، هزینه تحصیل و درمان به گونهای افزایش یافته که یک بیماری جدی در خانواده میتواند موجب فقر خانواده شود.
چالشهای اقتصادی جامعه آمریکا شامل افزایش اجارهبها و بیخانمانی، صدمات ناشی از تغییرات اقلیمی، نابرابری و بسیاری موارد دیگر است. فرهنگ افراطی سرمایهداری در آمریکا -همیشه انباشتکردن، هرگز توزیعنکردن- هر روز افراد بیشتری را درگیر مشکل کرده است. چنین شرایطی زمینه را برای رشد حس انزوا و کینه فراهم میکند و رسانه نیز به این حس دامن میزند. ما شاید زیاد درباره نابرابری در آمریکا (و ایران) شنیده یا خوانده باشیم، اما آیا هرگز به عواقب نابرابری اندیشیدهایم؟ البته افسردگی و کینه ناشی از نابرابری اقتصادی لزوما منجر به خشونت فردی و ترور نمیشود، اما ترکیب اضطراب و ناامیدی با دسترسی آسان به اسلحه میتواند محصولی خطرناک باشد و ازجمله به خشونت لحظهای در یک مدرسه یا علیه یک چهره سیاسی بینجامد.
ممکن است گفته شود که تمرکز بر نابرابری اقتصادی در این پرونده اشتباه است؛ چراکه تایلر رابینسون از یک خانواده متوسط بود و مشکل مالی نداشت. اما این ملاحظه نکته اصلی را نادیده میگیرد. مسئله این نیست که رابینسون چون فقیر بود، کرک را کشت، بلکه این است که او در جامعهای زندگی میکند که نابرابری شدید محیط را مسموم کرده، خشونت عادی شده و گفتمان سیاسی دوقطبی و پر از کینه شده است. نابرابری اقتصادی تنها به فقرا آسیب نمیرساند، بلکه به انسجام اجتماعی لطمه میزند. وقتی نیمی از شاغلان با وجود کار تماموقت در ثروتمندترین کشور دنیا از بهبود شرایط زندگی خود و خانواده ناامید میشوند، فروپاشی اجتماعی بر کل جامعه تأثیر میگذارد و اقشار طبقه متوسط نیز تحت تأثیر مشکل قرار میگیرند. این اقشار شاهد ناتوانی نظام سیاسی -چه دولت بایدن و چه دولت ترامپ- در حل مشکلات هستند و حس ناشی از آن میتواند هرکسی را -صرفنظر از وضعیت مالی شخصیاش- رادیکال کند. در نهایت، شرایط فردی قاتل اهمیت کمتری دارد تا شرایط اجتماعی که ترور سیاسی را پاسخی منطقی به اختلاف نظر جلوه میدهد. البته نابرابری و خشم اجتماعی پدیدهای منحصر به آمریکا نیست. همین الگو را میتوان در جامعه ایران نیز مشاهده کرد. اگرچه در ایران فرهنگ حمل اسلحه وجود ندارد، اما همه کموبیش شاهد این هستیم که هرچه شرایط اقتصادی بدتر میشود، اعتراضها بیشتر و پرتکرارتر میشوند. تفاوت تنها در این است که در آمریکا این خشم اجتماعی با گلوله ابراز میشود.
ارتباط خشونت داخلی با جنگهای خارجی
نهایتا نباید فراموش کنیم که سیاست خارجی آمریکا نیز در حساسیتزدایی آمریکاییها درباره خشونت نقش دارد. ارتباط مستقیمی میان فرهنگ اسلحه درون آمریکا و فرهنگ جنگ در سیاست خارجی آن کشور وجود دارد. دهههاست، بهویژه پس از حملات ۱۱ سپتامبر، سیاست خارجی آمریکا بیشتر بر مجازات دشمنان متمرکز بوده تا دیپلماسی. این رویکرد شامل تحریمهای گسترده، تهدیدات نظامی، و عملیات مخفی برای بیثباتکردن دشمنان است. برای مخاطب ایرانی، ماهیت تهاجمی سیاست خارجی آمریکا -هم مستقیم از طریق تحریمها و بمباران تأسیسات اتمی، و هم غیرمستقیم از طریق حمایت از اسرائیل- چیز جدیدی نیست. وقتی اسرائیل دست به ترور میزند و همچنان پوشش نظامی و حمایت آمریکا را دارد، این پیام را میرساند که مرگ، حق برخی است. وقتی اسرائیل با بمب و کمکهای اطلاعاتی آمریکایی به بیمارستانها و دانشگاههای غزه حمله میکند و حتی لفظا هم محکوم نمیشود، چه انتظاری میتوان از فرد آمریکایی مسلح و تحت استرس داشت که به نحوی مشابه با مخالف سیاسی خود برخورد نکند؟
قتل کرک نماد بحران عمیقتری در جامعه آمریکاست. البته روشن است که هیچ حادثهای را نمیتوان فقط با یک یا دو عامل توضیح داد. قتلهایی از این نوع ناشی از عوامل گوناگون هستند؛ عواملی مانند مشکلات روانی، اعتیاد به دنیاهای مجازی، فضای سیاسی مسموم و دوقطبی. اما ریشههای این مشکلات را باید در دو جا جست: نخست، فرهنگ اسلحه و عادیسازی خشونت هم در زندگی روزمره آمریکا و هم به واسطه دههها جنگهای خارجی؛ و دوم، نابرابری ساختاری که جامعه را به محیطی پر از خشم و بیاعتمادی تبدیل کرده است. تا زمانی که این مشکلات حل نشود، چارلی کرک آخرین قربانی این چرخه خشم و نفرت نخواهد بود.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.