|

به یاد آوردن نکبت سال 1332

پـس از کـودتـــا

کودتای 28 مرداد به زوال چشم‌انداز و آرزوهای جمعی بخش‌های گسترده‌ای از جامعه منجر شد و این را می‌توان در ادبیات و هنر پس از کودتا مشاهده کرد که با عنوان ادبیات شکست شناخته می‌شود.

پـس از
 کـودتـــا

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

پیام حیدرقزوینی

 

کودتای 28 مرداد به زوال چشم‌انداز و آرزوهای جمعی بخش‌های گسترده‌ای از جامعه منجر شد و این را می‌توان در ادبیات و هنر پس از کودتا مشاهده کرد که با عنوان ادبیات شکست شناخته می‌شود. اما کودتا تأثیر دیگری نیز بر بخش دیگری از روشنفکران جوان ایرانی باقی گذاشت و شیوه دیگری از مبارزه را پیش‌روی آنها قرار داد. این دو وضعیت اگرچه تفاوت‌های عمده‌ای با هم دارند اما هر دو حاصل یک واقعیت‌ هستند و در زمینه‌ای مشترک شکل گرفته‌اند.

پس از کودتا، سلطنت مطلقه استبدادی شدیدتر از پیش حاکم شد و حکومت شاه تصمیم گرفت به سراغ راه‌حل نهایی برود و تمام روزنه‌های فعالیت سیاسی را مسدود کند. کودتا بلافاصله منجر به ظهور ناامیدی و سرخوردگی شد. علی رهنما در کتاب «ظهور استبداد مدرن در ایران» نوشته که در تأملات و خاطرات پسا‌کودتای روشنفکران ایرانی و هنرمندان، مضامین «ناامیدی»، «درماندگی» و «سودازدگی» بیش از هر مضمون دیگری دیده می‌شود: «آنهایی که امیدشان بر باد رفته بود، می‌بایست ابتدا سوگوار از دست رفته خود می‌شدند و سپس هدفی برای ادامه زندگی پیدا می‌کردند». او می‌گوید پس از کودتا برای اغلب نویسندگان و شاعران و هنرمندان چاره‌ای نماند جز آنکه به‌صورت زیرزمینی و مخفیانه و با اسم مستعار کار کنند.

اما کودتا با فاصله‌ای چند‌ساله تأثیر مهم‌تری هم از خود باقی گذاشت و این تأثیر در نسلی از روشنفکران جوان انقلابی قابل ردیابی است. جوانانی که در سال 32 کم‌‌سن‌و‌سال بودند، در فضای پس از کودتا به‌وضوح دیدند که تمام امکان‌های فعالیت سیاسی از پیش مسدود شده است. در آن فضا آنها هرچه بیشتر از سیاست صبر و انتظار جبهه ملی و بی‌عملی حزب توده فاصله می‌گرفتند و تکلیف خود را نه‌فقط با استبداد مطلقه شاه بلکه با شیوه‌های پیشین مبارزه هم روشن می‌کردند.

در پاییز 1351 جزوه‌ای با نام «تز گروه جزنی» منتشر شد که نام نویسنده‌اش مشخص نبود. این جزوه دارای دو بخش است که در بخش اول به «مسائل جنبش ضداستعماری و آزادی‌بخش خلق ایران» پرداخته شده و بخش دوم به «عمده‌ترین وظایف کمونیست‌های ایران در شرایط کنونی» اختصاص دارد. در بخش نخست تصویری از تحولات داخلی و بین‌المللی پس از کودتای 28 مرداد به دست داده شده و بخش دوم با تکیه بر این تصویر به ارزیابی و نقش مبارزان چپ پرداخته و درباره چرایی و چگونگی آغاز مبارزه مسلحانه بحث کرده است. علی رهنما در پژوهش دیگرش، «چپ رادیکال در ایران»، استدلال کرده که نویسنده جزوه «تز گروه جزنی» حسن ضیاظریفی است. با پذیرش استدلال او، باید گفت که ضیاظریفی در این جزوه بر فضای برآمده از کودتای 28 مرداد دست گذاشته و مهم‌ترین عامل تغییر شیوه مبارزه را سلطنت مطلقه استبدادی دانسته است.

او می‌گوید پس از کودتا، شاه در فرایندی برنامه‌ریزی‌شده و آگاهانه حیات سیاسی و اجتماعی ایران را کاملا امنیتی کرد و بیش از گذشته به سرکوب و اعمال خشونت در قبال منتقدان و مخالفان دست زد. رهنما درباره استدلال‌های ضیاظریفی در این متن نوشته: «ضیاظریفی مدعی است که تحت سلطنت مطلقه استبدادی شاه، تمامی ظاهرسازی‌های حمایت از قانون اساسی کنار گذاشته شد و رژیم به پلیس و ساواک متکی شد. انتظار می‌رفت که این بازوهای سرکوبگر دولت هر مشکل سیاسی حتی غیرمرتبط را مرتبا حل‌وفصل کنند. ساواک و پلیس، درگیر موضوعاتی مربوط به فرهنگ، آموزش و پرورش، ورزش و حتی حمل‌ونقل عمومی شدند. ضیاظریفی می‌گفت که رژیم شاه نمی‌خواهد و نمی‌تواند به ایرانی‌ها اجازه بهره‌بردن از حقوق دموکراتیک خودشان را بدهد، چراکه احترام به فعالیت‌های سیاسی مورد تأیید قانون اساسی می‌تواند منجر به بسیج سریع مخالفان و تضعیف حکومت شاه شود». ضیاظریفی همچنین تأکید کرده که رژیم شاه بدون اتکا به سرکوب حتی یک روز هم نمی‌تواند دوام بیاورد. برای او و بسیاری دیگر از انقلابیون هم‌نسلش، عمر طبیعی رژیم شاه با کودتای 28 مرداد به سر رسیده بود و هر لحظه بقای رژیم پس از مرداد 32 حیاتی اضافی بوده که فقط به کمک ابزارهای سرکوب ممکن شده است. ضیاظریفی با بیان اینکه رژیم شاه تمام درها به سوی دموکراسی را بسته است، می‌گوید امروز برای ما روشن است که «مقاومت از راه‌های مسالمت‌آمیز در برابر یک دشمن مسلح و بی‌منطق تنها منجر به عقب‌نشینی و ناامیدی مرارت‌بار می‌شود».

در تز گروه جزنی و بسیاری دیگر از متن‌های به‌جامانده از فداییان خلق بر فضای برآمده از کودتای 28 مرداد تأکید شده است و درواقع چریک‌ها با ترسیم این فضا استدلال کرده‌اند که راهی به‌جز مبارزه مسلحانه با رژیم شاه باقی نمانده است. از ین‌رو است که برخی بر این باورند که ریشه‌های انقلاب 57 را می‌توان در کودتای 28 مرداد مشاهده کرد. امروز جریان‌های پرهیاهوی ارتجاعی در دفاع از بازگشت به گذشته، هر شکلی از آزادی‌خواهی را چه در انقلاب 57 و چه پیش از آن زیر سؤال می‌برند و حتی کودتا را هم قیام ملی می‌نامند، اما روند تاریخ بی‌توجه به این جعلیات پیش می‌رود و تأثیرات کودتای 28 مرداد به‌قدری پررنگ است که با هیچ ترفندی نمی‌توان منکرش شد. رهنما در بخشی از کتاب «ظهور استبداد مدرن در ایران» به مقایسه دو کودتای 1299 و 1332 پرداخته و این مقایسه به‌خوبی نشان می‌دهد که چرا کودتای 28 مرداد در خاطره جمعی ایران باقی مانده است.

رهنما درباره فردای پس از کودتا نوشته: «فردای آن روز، پنجشنبه 29 مرداد 1332، ایرانیان در شهرهای بزرگ با واقعیت جدیدی مواجه شدند. کشاکش‌ها و شلوغی‌های دوران مصدق به‌عنوان نمونه جامعه‌ای که اگرچه با بی‌نظمی و هرج‌ومرج در حال تجربه اصول و روش‌های رفتار دموکراتیک بود حالا دیگر جای خود را به سکوتی مرگبار داده بود. تانک‌ها مراقب آمدوشدها در خیابان‌های اصلی تهران بودند. حکومت نظامی از منطق مختص به خود پیروی می‌کرد و انتظاراتش از رفتار مناسب متفاوت بود از آنچه که مردم شهرهای ایران در دوران مصدق به آن عادت کرده بودند. مردم می‌بایست به‌سرعت خود را تطبیق می‌دادند».

مسئله اما این بود که جامعه و جریان‌های سیاسی به فضای سیاسی دوران مصدق عادت کرده بودند و تحمل فضای پس از کودتا ناممکن به نظر می‌رسید. تحمیل این فضای ناممکن به جامعه و سرکوب هر شکلی از فعالیت سیاسی و مدنی منجر به شکل‌گیری ریشه‌های مبارزه مسلحانه در دهه بعدی شد. رهنما با کنار هم قراردادن دو کودتای 1299 و 1332 دو بستر متفاوت با دو نتیجه متفاوت را نشان داده است. او می‌گوید در 1299 مردم هیچ عاملیتی در سقوط سپهدار اعظم و قدرت‌گرفتن سیدضیا و رضاخان نداشتند: «مردم عادی از حکومت و حاکمان خود جدا شده بودند و به اینکه چه بر سر سپهدار اعظم یا احمدشاه ناتوان آمده بود، وقعی نمی‌نهادند. ایرانیان اهمیتی برای رفتن نخست‌وزیر و زندانی‌شدن وثوق‌الدوله، اکبرمیرزا صارم‌الدوله‌ یا فیروزمیرزا نصرت‌الدوله قائل نشدند، و نه حتی کینه‌ای نسبت به سیدضیا یا رضاخان برای دستگیری آنها به دل راه ندادند. کودتا باعث ایجاد وقفه در میان ایرانی‌ها نشد، زیرا شخصیت‌های اصلی هر دو طرف طرفداران جناح‌های مختلف دولت بریتانیا بودند. در سال 1299، انگلیسی‌ها ایران را حیاط‌خلوت خود می‌دانستند و درحالی‌که مردم نظاره‌گر بودند، با گستاخی تمام در امور داخلی ایران مداخله می‌کردند».

در سوی دیگر اما کودتای 28 مرداد در بستری متفاوت رخ داد و تأثیرات شگرفی هم از خود باقی گذاشت. مصدق با حمایت بخش‌های گسترده‌ای از جامعه به قدرت رسیده بود و افزون بر این، نماد عزت و غرور جامعه بود. رهنما می‌گوید مصدق با دفاع از منافع اقتصادی و سیاسی ایران در برابر استعمار، پس از کودتای 28 مرداد عملا «نخست‌وزیر مردم» شد و این جایگاهی بود که هیچ نخست‌وزیر دیگری نتوانسته بود آن را به دست بیاورد: «در کشوری که برای دهه‌ها تحت امر و نهی بیگانگان قرار داشته بود، مصدق به نمادی از ناسیونالیسم ایرانی تبدیل شد.

او از زبان، قوانین و نهادهای بیگانگان علیه خود آنها استفاده می‌کرد. مصدق که به قدرت‌های استعماری درس احترام به حق تعیین سرنوشت سیاسی و اقتصادی دیگران را داده بود، مورد تحسین ایرانیان قرار گرفت. او آرمان‌های جهان آزاد را در مقابل چشمان آنها قرار داد و جامعه جهانی را ترغیب کرد تا استعمار هار انگلستان که آمال موجه ایران را مورد هجمه قرار داده بود، محکوم کنند. مصدق درواقع وحدت پسا‌جنگ سرد متحدان غربی را متزلزل نمود». کودتای 28 مرداد 32 دقیقا نقطه مقابل کودتای 1299 قرار داشت و تمام جامعه را متأثر کرد. این کودتا خطی آشکار در جامعه کشید و از آن زمان به این سو دیگر امکان این وجود نداشت که این خط را نادیده گرفت.

کمتر از 24 ساعت پس از کودتا، قدرت جابه‌جا شد و به کودتاگران رسید. تا غروب چهارشنبه 28 مرداد خانه مصدق ویران شد و زاهدی به قدرت رسید. فضای سیاسی پس از کودتا نشانه‌ای روشن از دیکتاتوری تام و تمام است. در عرض چهار ماه پس از کودتا، حدود هزار مأمور و معلم از کار اخراج شدند و بعدتر وزیر فرهنگ تأکید کرد که پاک‌سازی «معلمان منحرف» در شهریور 1332 به حدی بود که طی سال تحصیلی 1332-1333 با کمبود شدید معلم روبه‌رو شدند. همچنین در همان زمان دوازده استاد دانشگاه هم دستگیر شدند.

رهنما در «ظهور استبداد مدرن در ایران» مروری بر حجم و شدت سرکوب‌های پس از کودتای 28 مرداد کرده است. او می‌گوید تا 26 شهریور 1332، زندان‌های تهران پر شده بود و حدود 150 زندانی به اجبار می‌بایست به زندان فلک‌الافلاک اعزام می‌شدند. کمتر از یک هفته بعد، در اول مهر، هزار‌و 200 نفر به اتهام عضویت در حزب توده دستگیر شدند. بازداشت افراد عادی به بهانه عضویت در حزب توده به شکلی فراگیر شد که در تاریخ هشتم مهر 1332، فرمانده پلیس نظامی تهران گزارش داد که زندان‌های تحت امر او دیگر جایی ندارد و بازداشت‌شدگان باید در کلانترهای هر شهر نگهداری شوند. شش هفته پس از کودتا، در شب 9 مهر 1332 عوامل فرماندهی نظامی، 187 کمونیست را در تهران و بسیاری دیگر را نیز در استان‌های دیگر بازداشت کردند و روزنامه‌ها از کشف مقر آموزش حزب توده گزارش دادند.

مطبوعات نیز دورانی عجیب را سپری کردند. تا اسفند 1332، حدود شش ماه پس از کودتا، وزارت کشور مجوز 92 نشریه مرتبط با حزب توده یا طرفداران مصدق را باطل کرد. رهنما درباره وضعیت مطبوعات و آن دسته از روزنامه‌ها و نشریاتی که از توقیف و تعطیلی گریخته بودند، گزارش داده که: «روزنامه‌های منتقد تحمل‌شده گهگاه به دلیل عبور از خطوط قرمز بین 24 ساعت تا شش ماه تعطیل شده و سردبیران و مدیران آنها بین 24 ساعت تا چند هفته بازداشت می‌شدند. بسیاری از نشریات وارد چرخه بسته‌شدن و انتشار و دوباره‌بستن و انتشار پیداکردن شدند. تا پایان دولت زاهدی، مطبوعات، خود را با شرایط جدید سیاسی وفق دادند. از این میان برخی به بقای خود ادامه دادند و بسیاری نیز به پایان کار خود رسیدند. زاهدی قصد داشت آنچه را که مطبوعات می‌توانستند بنویسند و یا نمی‌توانستند، تعیین تکلیف کند».

کودتا چهره اجتماعی و سیاسی ایران را تغییر داد و موج گسترده‌ای از سرکوب به جامعه تحمیل شد اما در مقابل نیز طبقات و بخش‌هایی از جامعه توانستند دست به بازسازی خود بزنند و موجی از مقاومت نیز در اعماق جامعه شکل گرفت. در آن دوره تظاهرات اعتراضی دانشجویان و دانش‌آموزان حیرت مقامات امنیتی را هم برانگیخت. این مقاومت‌ها البته با سرکوب شدیدتر رژیم شاه روبه‌رو شدند و به مرور فضای پلیسی و امنیتی بیشتری حاکم شد.

در چنیت وضعیتی بود که از سال‌های ابتدایی دهه چهل گروه‌هایی از جوانان انقلابی چپ به امکان‌های پیش‌رو برای شیوه‌های دیگری از مبارزه فکر کردند. مسعود احمدزاده، از دیگر چهره‌های محوری فداییان خلق، همچون ضیاظریفی، ریشه مسائل جامعه را در کودتای 28 مرداد جست‌وجو می‌کرد و معتقد بود که حکومت پس از کودتا تمام سازمان‌های سیاسی ملی‌گرایان و ضدامپریالیست را برچیده و از بین برده بود. او استدلال می‌کرد که رژیم شاه در سرکوب خشونت‌آمیز مقاومت و مبارزه موفق بوده و در «شرایط سرکوب و ترور، زمانی که مبارزه مردم ما شکست خورده است و روشنفکران انقلابی ما فاقد تجربیات نظری و عملی هستند، ما موظف به این بودیم که همه‌چیز را از نو شروع کنیم».

 

آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.