چگونه پارکهای فناوری میتوانند مأموریت بزرگ را به سرانجام برسانند؟
وقتی از پارکهای علم و فناوری سخن میگوییم، بسیاری هنوز آنها را صرفا مجموعهای از ساختمانهای مدرن با چند استارتاپ جوان در اتاقهای شیشهای میبینند. اما واقعیت این است که این پارکها باید به ستون فقرات اقتصاد دانشبنیان کشور تبدیل شوند؛ مأموریتی بزرگ که بدون تحول در مدلهای توسعه و نهادسازی مالی، عملا دستنیافتنی خواهد بود.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
جواد حیدریان
وقتی از پارکهای علم و فناوری سخن میگوییم، بسیاری هنوز آنها را صرفا مجموعهای از ساختمانهای مدرن با چند استارتاپ جوان در اتاقهای شیشهای میبینند. اما واقعیت این است که این پارکها باید به ستون فقرات اقتصاد دانشبنیان کشور تبدیل شوند؛ مأموریتی بزرگ که بدون تحول در مدلهای توسعه و نهادسازی مالی، عملا دستنیافتنی خواهد بود. سخنان اخیر دکتر محمدنبی شهیکی، معاون فناوری و نوآوری وزارت علوم، بر یک نکته اساسی تأکید دارد: اتکای صرف به بودجه دولتی، پارکها را در نهایت به سازمانهایی کمتحرک و وابسته بدل میکند. اگر قرار است پارکها موتور محرک نوآوری باشند، باید جریان مالیشان از مسیرهای متنوع و پویا تغذیه شود؛ از سرمایهگذاری جسورانه و پلتفرمهای تأمین مالی جمعی گرفته تا صندوقهای خصوصی و مدلهای نوآورانه دیگر.
این تغییر فقط به معنای تأمین منابع مالی نیست، بلکه نیازمند یک تحول فرهنگی است. باید این فرهنگ در میان مدیران و شرکتهای مستقر جا بیفتد که پارکها بهجای چشمدوختن به ردیف بودجه دولتی، به بازار نگاه کنند و برای خود مشتری، شریک و سرمایهگذار بیابند. حتی در بازار نیز نباید صرفا به قراردادهای دولتی (B2G) دل خوش کرد؛ چراکه بازارهای B2B و B2C، با همه پیچیدگیها و ریسکهایشان، میتوانند شرکتهای فناور را به بازیگران واقعی اقتصاد بدل کنند.
از سوی دیگر، وعده راهاندازی سامانه یکپارچه زیستبوم فناوری و نوآوری، در صورت اجرای صحیح، میتواند بخش مهمی از مشکل پراکندگی دادهها و تصمیمگیریهای جزیرهای را حل کند. چنین زیرساختی، اگر صرفا ویترینی تبلیغاتی نباشد، میتواند پایهای برای سیاستگذاری شفاف، ارزیابی مستمر و حتی جذب سرمایهگذاران خارجی باشد.
با این حال، تجربه نشان داده است که تغییر مدلهای توسعه، بدون تغییر ذهنیت مدیران و بازنگری در ساختارهای حقوقی، به نتیجه نمیرسد. اگر قرار است پارکها در حوزههایی چون هوش مصنوعی، زیستفناوری یا انرژیهای نو پیشرو باشند، باید آزادی عمل بیشتری در تصمیمگیری، شبکهسازی بینالمللی و جذب منابع غیردولتی پیدا کنند.
پارکهای علم و فناوری در جهان امروز، نه صرفا مجموعهای از ساختمانها و آزمایشگاهها، بلکه قلب تپنده اکوسیستم نوآوری هستند؛ جایی که ایدهها به محصول و پژوهشها به کسبوکار تبدیل میشوند. برای آنکه این قلب، منظم و پرقدرت بتپد، نیازمند مدیریتی استراتژیک، پویا و چندلایهایم؛ مدیریتی که بتواند همزمان نقش معمار آینده، واسطهگر همکاریها و مشوق نوآوری را ایفا کند. مدیران موفق این حوزه، با نگاهی بلندمدت، روندهای جهانی فناوری را رصد کرده و فرصتهای نوظهور را شناسایی میکنند. تجربههایی مانند پارک تحقیقاتی استنفورد یا پارک علمی کمبریج نشان داده که پیوند هوشمندانه میان دانشگاه، صنعت و سرمایهگذاران خصوصی میتواند چرخهای کامل از ایدهپردازی تا تجاریسازی ایجاد کند. در ایران نیز، هرچند پارکهایی چون پردیس یا شهرک علمی اصفهان زیرساختهای ارزشمندی فراهم کردهاند، اما همچنان گرفتار بوروکراسی، وابستگی به بودجه دولتی و محدودیت در شبکهسازی بینالمللیاند.
حسین سلاحورزی نیز بر این باور است که یکی از چالشهای مهم، ایجاد تعادل میان حمایت و استقلال استارتاپهاست. پارکها باید بسترهایی مانند فضای کاری مقرونبهصرفه، تجهیزات آزمایشگاهی، مشاوره تخصصی و آموزش حرفهای را فراهم کنند، اما این حمایتها باید زمانبندی و هدفمند باشد تا وابستگی مزمن ایجاد نکند. تجربه پارک فناوری پردیس در طراحی مسیر خروج تدریجی استارتاپها، نمونهای از این رویکرد است.
تفاوت میان مدلهای مدیریتی دولتی و خصوصی نیز قابل توجه است. مدل دولتی، با پشتوانه زمین و معافیتهای مالیاتی، بیشتر به مراحل اولیه رشد شرکتها کمک میکند، اما کندی تصمیمگیری و وابستگی به سیاستهای رسمی، چابکی آنها را کاهش میدهد. در مقابل، مدل خصوصی -مانند پارک علم و فناوری ایرانیان- با انعطاف و تمرکز بر بازار، در جذب سرمایهگذاری و توسعه بازار موفقتر عمل میکند، هرچند ممکن است حمایتهای زیرساختی کمتری ارائه دهد. ترکیب هوشمندانه این دو رویکرد میتواند راهی برای ایجاد توازن و بهرهگیری از مزایای هر دو باشد.
مرضیه شاوردی، عضو هیئتعلمی مؤسسه تحقیقات سیاست علمی کشور، معتقد است در مسیر ارتقای کارکرد پارکها، توسعه شبکه خدمات فنی و تخصصی نقش کلیدی دارد. ایجاد آزمایشگاههای مشترک، کارگاههای نمونهسازی سریع، سکوهای تبادل دانش و خدمات مشاورهای متمرکز، میتواند هزینه و زمان توسعه محصول را کاهش دهد. همچنین پیوند فعال با صنایع بزرگ، نهتنها پاسخگوی نیازهای واقعی آنهاست، بلکه به شرکتهای فناور امکان میدهد محصولات خود را در بازارهای داخلی و خارجی عرضه کنند. حرکت از نسل اول و دوم پارکها -که تمرکز اصلیشان بر زیرساخت فیزیکی بود- به نسلهای سوم و چهارم که بر آموزش، مهارتافزایی، تجاریسازی و شبکهسازی تمرکز دارند، ضرورتی انکارناپذیر است. این تحول، مستلزم سرمایهگذاری همزمان بر سه محور است: زیرساختهای فیزیکی پیشرفته (از آزمایشگاههای نانو و زیستفناوری تا دستگاههای CNC)، نیروی انسانی متخصص (از مهندسان و طراحان تا مشاوران کسبوکار) و منابع مالی متنوع (ترکیب بودجه دولتی با سرمایهگذاری بخش خصوصی).
در نهایت، آنچه پارکهای فناوری ایران را به جایگاهی شایسته در اقتصاد دانشبنیان میرساند، یکپارچهسازی خدمات، استانداردسازی کیفیت، ایجاد سامانههای دیجیتال برای اشتراک منابع و برگزاری رویدادهای مشترک با مشارکت بازیگران داخلی و بینالمللی است. با چنین نگاهی، پارکهای فناوری میتوانند به موتور محرکه اقتصاد ملی بدل شوند؛ جایی که استعداد و ایده، در بستری هوشمند و کارآمد به ثمر مینشیند.
پارک علم و فناوری موفق جایی نیست که فقط شرکتها را در ساختمانهای شیشهای جا دهد، بلکه جایی است که هر روز، ایدهای به محصول، محصولی به بازار و بازاری به سرمایهگذاری تازه متصل میشود. این همان زیستبوم زنده است که اگر به آن نرسیم، پارکهایمان در بهترین حالت صرفا محوطههایی شیک اما کماثر باقی خواهند ماند.
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.