آیا آموزش مجازی در کشور ممکن است
در سالهای اخیر، بهویژه پس از پاندمی کرونا، آموزش مجازی به یکی از ارکان مهم آموزش در سراسر جهان تبدیل شده است. اما آیا این تحول آموزشی برای همه کشورها، با هر نوع شرایط زیرساختی، فرهنگی و سیاسی، ممکن و ثمربخش است؟ پرسش جدی این است که در کشوری که اینترنت ناپایدار، فیلترینگ شدید، فقدان حمایت از معلمان و دیدگاه منفی فرهنگی نسبت به فناوری وجود دارد، آموزش مجازی چگونه میتواند بهعنوان یک راهحل مؤثر در نظر گرفته شود؟

به گزارش گروه رسانهای شرق،
مجید طهرانیان*: در سالهای اخیر، بهویژه پس از پاندمی کرونا، آموزش مجازی به یکی از ارکان مهم آموزش در سراسر جهان تبدیل شده است. اما آیا این تحول آموزشی برای همه کشورها، با هر نوع شرایط زیرساختی، فرهنگی و سیاسی، ممکن و ثمربخش است؟ پرسش جدی این است که در کشوری که اینترنت ناپایدار، فیلترینگ شدید، فقدان حمایت از معلمان و دیدگاه منفی فرهنگی نسبت به فناوری وجود دارد، آموزش مجازی چگونه میتواند بهعنوان یک راهحل مؤثر در نظر گرفته شود؟
۱. زیرساختهای ناکافی؛
ستونهای لرزان یک بنای بلندپرواز
آموزش مجازی پیشفرضهایی حیاتی دارد؛ اینترنت پایدار، دسترسی گسترده به ابزارهای هوشمند، پلتفرمهای قابل اتکا و رفع موانع فنی. اما در کشوری که سرعت اینترنت پایین است، شبکه مرتب قطع و وصل میشود و حتی برای اتصال به یک پلتفرم آموزشی نیاز به فیلترشکن وجود دارد، چگونه میتوان بر پایههای لرزان چنین بنایی، آرمانگرایانه از «آموزش مجازی پایدار» سخن گفت؟
۲. فیلترینگ و محدودسازی؛
آموزش زیر ذرهبین سیاست
فیلترینگ گسترده نهتنها دانشآموزان و معلمان را از بسیاری منابع آموزشی و ابزارهای ارتباطی محروم میکند، بلکه اعتماد کاربران به هرگونه بستر رسمی آموزشی را کاهش میدهد. در این شرایط، نه امکان تعامل آزاد وجود دارد و نه توان تبادل مؤثر با منابع علمی جهانی. فضای آموزشی مجازی در این کشورها بیشتر از آنکه پلی به سوی دانایی باشد، به دیواری بلند برای محدودسازی تبدیل شده است.
۳. معلمانِ تنها و بیسلاح؛
فراموششدگان تحول دیجیتال
هیچگونه سرمایهگذاری معناداری برای آموزش معلمان در حوزه فناوریهای نوین انجام نشده است. تهیه یک لپتاپ یا تبلت، خرید بسته اینترنت یا حتی پرداخت هزینه نرمافزارهای آموزشی بر عهده معلمی گذاشته شده که خود با مشکلات معیشتی روبهرو است. بدون توانمندسازی معلمان، هرگونه آموزش مجازی، نهتنها شکست میخورد بلکه عامل فرسودگی شغلی آنان خواهد بود.
۴. نگاه فرهنگی منفی به ابزارهای هوشمند در دستان دانشآموزان
در بسیاری از خانوادهها و حتی در سیاستهای آموزش رسمی، استفاده دانشآموزان از موبایل و تبلت، نشانهای از تنبلی یا فساد تربیتی تلقی میشود. وقتی به استفاده از ابزارهای هوشمند با دیدی تحقیرآمیز نگریسته میشود، نه دانشآموز انگیزهای برای یادگیری دارد و نه خانوادهها اعتماد کافی برای حمایت از فرزندان خود.
۵. شکاف دیجیتال؛
مرز پررنگ میان مرکز و حاشیه
در مناطق نیمهبرخوردار و محروم، بسیاری از دانشآموزان حتی به برق پایدار یا گوشی هوشمند ساده دسترسی ندارند. هر برنامه ملی در زمینه آموزش مجازی که نابرابری دیجیتال را نادیده بگیرد، عملا تبدیل به یک عامل تولید نابرابری آموزشی بیشتر خواهد شد.
جمعبندی: رؤیای آموزش مجازی
در خلأ واقعیتها
اگرچه آموزش مجازی یک ضرورت اجتنابناپذیر برای آینده است، اما تحقق آن در بستری پر از تناقض، تنها به رؤیایی پرهزینه و بیثمر میانجامد. نهادهای آموزشی تا زمانی که به اصلاح زیرساختها، رفع محدودیتهای اینترنتی، تغییر نگاه فرهنگی، حمایت از معلمان و فراهمسازی عدالت دیجیتال نیندیشند، نمیتوانند از آموزش مجازی بهعنوان یک راهکار واقعی سخن بگویند.
آموزش مجازی یک «بسته تکنولوژیک» نیست؛ یک تحول عمیق در فرهنگ، سیاست، اقتصاد و زیرساختهاست. بیتوجهی به این لایهها فقط باعث میشود هزینههای فراوان صرف سیاستهایی شود که از ابتدا معلوم است به مقصد نمیرسند.
* کارشناس آموزشی و مدیرکل اسبق مدارس غیردولتی کشور
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.