|

گفت‌و‌گو با روشنک گرامی به بهانه حضور در فیلم «از عشق» به کارگردانی امیرحسین ثقفی

به دنبال تصویر زنان قوی و مستقل با درونیات پیچیده هستم

روشنک گرامی به‌تازگی در فیلم «از عشق» به کارگردانی امیرحسین ثقفی ایفای نقش کرده است. فیلمی که موفق به دریافت جایزه بهترین کارگردانی از بیست‌و‌سومین جشنواره ایسکیا در ایتالیا شد و بازی گرامی در این فیلم مورد توجه قرار گرفت. قاعده تصادف، ملبورن، هلن و سریال‌هایی چون هم‌گناه و آمستردام بخشی از حضور او در سینما و شبکه نمایش خانگی است.

به دنبال تصویر زنان قوی و مستقل 
با درونیات پیچیده هستم

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

 روشنک گرامی به‌تازگی در فیلم «از عشق» به کارگردانی امیرحسین ثقفی ایفای نقش کرده است. فیلمی که موفق به دریافت جایزه بهترین کارگردانی از بیست‌و‌سومین جشنواره ایسکیا در ایتالیا شد و بازی گرامی در این فیلم مورد توجه قرار گرفت. قاعده تصادف، ملبورن، هلن و سریال‌هایی چون هم‌گناه و آمستردام بخشی از حضور او در سینما و شبکه نمایش خانگی است. در ادامه گفت‌وگوی ما با روشنگ گرامی درباره شرایط حال حاضر سینمای ایران را می‌خوانید:

  

 این روزها در فیلمی دیده شدید که مربوط به بخش مستقل سینمای ایران است. جریانی که معمولا انتخاب شماست و ترجیح می‌دهید مسیر حرفه‌ای و کاری را در این مسیر دنبال کنید. ابتدا از این صحبت کنیم که اساسا اولویت روشنک گرامی در انتخاب نقش‌ها چیست؟

من سینماى مستقل را دوست دارم. ولى به این معنى نیست که نوع دیگری از سینما را تجربه نکرده‌ام یا نخواهم کرد. این دو تجربه‌های متفاوتی هستند، ولى سینماى مستقل را دوست دارم، نه از سر ژست یا مرزبندی، بلکه چون احساس می‌کنم فضای این نوع سینما صادقانه‌تر است و این اولویت من در مسیر حرفه‌ای است. کارکردن با فیلم‌سازهایی مثل فرزاد مؤتمن یا امیرحسین ثقفی برای من تجربه‌هایی بودند که در آنها نه فقط یک نقش، بلکه یک جهان‌بینی مشترک وجود داشته است. این همکاری‌ها براساس فهم متقابل و احترام به سینما به‌عنوان یک هنر شکل گرفتند.

اولویت من در انتخاب نقش‌ها، قبل از هر چیز «صداقت پروژه» ا‌ست. نمی‌خواهم فیلمی بازی کنم که تظاهر کند دغدغه‌مند است یا فقط در ظاهر خودش را متفاوت نشان بدهد. گاهی فیلمی واقعا قوی، شریف و هنری است، اما چون به‌اصطلاح شوآف ندارد، کمتر دیده می‌شود و همین باعث تکرار بی‌عدالتی در چرخه دیده‌شدن می‌شود. من هم دوست دارم فیلمم دیده و موفق شود، اما نه به قیمت فریب مخاطب یا بازی‌کردن در پروژه‌ای که با جهان‌ ذهنی من ناسازگار است. البته کلا با این مرزبندى‌ها درمورد خودم خیلى موافق نیستم، درواقع بهتر است بگویم من ترجیح مى‌دهم فیلم خوب کار کنم. در این راه به کارگردان‌هایی مثل امیرحسین ثقفی و آقاى مؤتمن اعتماد دارم که ادایى براى منفعتى درنمی‌آورند و سلیقه من به آنها نزدیک است. ولى هم‌زمان دوست دارم با فیلم‌سازان دیگری هم کار کنم و چه بهتر که مسیر فکرى شبیه به هم داشته باشیم.

  فکر می‌کنید در این مسیر کجا بیش از حد محافظه‌کار بودید یا جایی زیادی ریسک کردید؟

من سال‌هایى خیلى محافظه‌کار بودم و همیشه منتظر پروژه‌اى بودم که صددرصد با معیارهاى من مطابق باشد و خب براى یک آدم به‌شدت کمال‌گرا و وسواسى هیچ‌وقت این اتفاق نمی‌افتد. براى همین شاید بتوانم بگویم بهترین پروژه‌هاى ایران را در یک مدت‌زمانی رد کردم. ولى هیچ‌وقت حسرت نمى‌خورم. شاید این مسیر درسى براى من بوده و در زمانی هم با پروژه‌هایى همکارى مى‌کردم که واقعا به من احتیاج داشتند و شاید خنده‌دار به نظر برسد، اما احساس مى‌کردم بدجنسی است اگر به آنها کمک نکنم (که البته از همان فیلم‌ها بیشتر آسیب دیدم) شاید الان می‌توانم بگویم که به تعادل بیشترى در مسیر حرفه‌ای رسیدم. اما خب به نظرم الان دقیقا زمان افول سینماست و فیلم‌نامه‌هایى که مى‌خوانم شباهت بسیار کمی به چیزى که اسمش سینماست دارند. چنین پروژه‌هایی معیار‌هایى را که براى من مهم هستند، ندارند. متأسفم که می‌گویم اما این روزها تقریبا فیلمى نیست که بتوانم حتی برای سرگرمی تماشا کنم. گاهی حتی من به جاى کسی که فیلم را ساخته است از کیفیت کار خجالت مى‌کشم. امیدوارم این دوره گذرا باشد و کیفیت، صداقت و معنا جای خودش را در سینمای ما پیدا کند. من هنوز باور دارم که این اتفاق ممکن است و برای همین است که هنوز ایستاده‌ام.

 بخشی از حضور شما در سینما به بازی در فیلم‌هایی اختصاص دارد که شاید به وقتش دیده نشدند به دلایلی مثل سانسور یا توقیف یا اساسا فیلم‌های کم‌سروصداتری بودند. اتفاقاتی از این دست تا چه حد در مسیر حرفه‌ای شما تأثیرگذار بوده است؟

سانسور و توقیف همان‌طورکه مى‌دانید به نفع یک‌سری از فیلم‌هاست. حتى یک جور تبلیغ برای یک‌سری فیلم‌ها محسوب می‌شود. فیلم‌هایی با بازی من توقیف شد که به‌اصطلاح همه پشتش را خالى کردند، در حالى که فیلم‌هاى خوبى بودند مثلا فیلم‌هایی مثل «شبگرد»، «هلن» یا «آمستردام» که به شکل عجیب‌وغریبى جلوى پخشش گرفته شد. یا فیلم‌ها و سریال‌هایى که من قرارداد داشتم ولى هیچ‌وقت حتى ساخته نشد. بعضى وقت‌ها فکر مى‌کنم در این فضاى ناعادلانه شاید بهتر بود پیشنهاد‌های بین‌المللی را قبول مى‌کردم حتى به این قیمت که هیچ‌وقت نتوانم در سینماى ایران کار کنم. من با سینمای ایران رفاقت کردم، ولى در مقابل بى‌عدالتى و نامردى دیدم. البته این برای بیشتر بازیگران در ایران اتفاق می‌افتد. فقط من نیستم که قربانی این بی‌عدالتی شدم.

 اغلب تصاویر کلیشه‌ای از زن در سینمای ایران تعریف می‌شود. اساسا به‌عنوان بازیگر به دنبال تصویرکردن چه نوع زنی در فیلم‌ها و سریال‌ها هستید و چه متن یا فیلم‌نامه‌ای به سلیقه شخصی شما نزدیک است؟

من همیشه دنبال نقش‌هایی بودم که کمتر به آنها پرداخته شده یا اساسا پرداخته نشده است. شخصیت‌هایی از زن‌هایی قوی ولی زخمی، مستقل ولی آسیب‌دیده، با درونیات پیچیده و داستانی تازه. زن‌هایی که با کلیشه‌های همیشگی فاصله دارند و در جهان روایت، چیزی فراتر از زنى از طبقه پایین اجتماعى در کنار مردى که به او معنى مى‌دهد، زنى کنشگر نه صرفا جلوبرنده یک داستان تکرارى. برای اولین‌بار در فیلم «هلن»، نقشی به من پیشنهاد شد که تا آن زمان کسی چنین ریسکی را درباره‌اش نمی‌کرد. تا قبل آن، چهره‌ و فیزیک من برای خیلی‌ها مساوی بود با نقش‌های دختر معصوم یا تیپ‌های همیشگی. اما بعد از آن فیلم، انگار یک چیزی جابه‌جا شد. نشان داده شد که اتفاقا همان چهره‌ای که در نگاه اول ممکن است محدود به نقش‌های ساده به نظر بیاید، می‌تواند در لایه‌های عمیق‌تر، انتخاب جسورانه‌تری باشد. من هیچ‌وقت بازی در نقش‌های راحت و بدون شخصیت‌پردازی جدی را قبول نمی‌کنم. براى من رسیدن به نقش باید جنگى باشد که از آن زخمى ولى پیروز بیرون بیایم (که البته این مستلزم وجود یک فیلم‌ساز همراه هم هست) نقش باید من را مجبور به جست‌وجو کند، به کشف به شروع یک زندگى جدید. چون فقط در چنین مسیری است که می‌توانم از آن چیزى که سال‌ها یاد گرفتم، زندگى کرده‌ام و درونم ذخیره کرده‌ام استفاده کنم. فقط در آن صورت، از زحمتی که برای اجرا می‌کشم، رضایت دارم. بیش از هر چیز لذت من در یادگرفتن، تحصیل و تجربه‌کردن بوده است نه فقط در بازیگرى. فکر می‌کنم وقتى نام هنرپیشه یا نویسنده‌اى یا کارگردان داریم، هر مهارت یا هر علمى را یاد بگیریم، باز هم کم است.

 شبکه نمایش خانگی یا سینما؟ فکر می‌کنید در حال حاضر مخاطب با کدام مدیوم همدلی بیشتری دارد؟

واقعیت این است که نمایش خانگی در حال حاضر برای مردم دسترسی راحت‌تری دارد و مخاطب بیشتری را جذب کرده، چراکه ذات سریال اساسا همین است. حقیقتش این است که برای من، سینما هنوز جذاب‌تر و جادویى‌تر است. بااین‌حال در این برهه زمانى که مى‌توانم بگویم از سینما چیز زیادى باقى نمانده، نمایش خانگی هم می‌تواند فرصت مناسبی براى سینماگرها باشد؛ اگر کیفیت و شأن اثر حفظ شود و فضا دچار تکرار فرمول‌های بازاری نشود.

 چرا کمتر در این فضا کار می‌کنید؟

من از قلب یخى و شهرزاد که جزء اولین سریال‌های نمایش خانگى بودند تا مدتى پیش، از 10 تا سریال شاید فیلم‌نامه یکی از آنها را نخوانده بودم، مدتى نبودم و در حال تحصیل در خارج از کشور بودم و در رفت و آمد. آنهایی را که مى‌توانستم کار کنم و شرایط بهترى داشتند و همکارى نکردیم، شاید از همان دست اشتباهاتى بود که راجع به آنها حرف زدیم و این اشتباه را می‌پذیرم.

 

آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.