|

روایت در میدان نبرد

ضرورت بازاندیشی در استراتژی‌های روایتگری ایران در برابر اسرائیل

جنگ‌های نو مفهومی است که برخی اندیشمندان نظیر مری کالدور (Mary Kaldor) آن را در برابر جنگ‌های سنتی قرار می‌دهند. اگر جنگ‌های قدیم مبتنی بر رویارویی ارتش‌های منظم و در جغرافیایی مشخص بودند، جنگ‌های نو ویژگی‌هایی همچون تداخل میان جنگ و سیاست، دولت و غیردولت را دارا هستند. این جنگ‌ها اغلب در بستر دولت‌های شکننده، با حضور بازیگران غیردولتی و به‌ویژه در دل جوامع چندقومیتی و دارای دولت ضعیف شکل می‌گیرند.

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

روزبه کردونی -   پژوهشگر سیاست‌گذاری عمومی

 

 

جنگ‌های نو

جنگ‌های نو مفهومی است که برخی اندیشمندان نظیر مری کالدور  (Mary Kaldor) آن را در برابر جنگ‌های سنتی قرار می‌دهند. اگر جنگ‌های قدیم مبتنی بر رویارویی ارتش‌های منظم و در جغرافیایی مشخص بودند، جنگ‌های نو ویژگی‌هایی همچون تداخل میان جنگ و سیاست، دولت و غیردولت را دارا هستند. این جنگ‌ها اغلب در بستر دولت‌های شکننده، با حضور بازیگران غیردولتی و به‌ویژه در دل جوامع چندقومیتی و دارای دولت ضعیف شکل می‌گیرند.

هدف نهایی نه الزاما پیروزی نظامی و فتح سرزمین، بلکه بازتعریف هویت‌ها، ایجاد اختلال و اغتشاش ذهنی، فرسایش قدرت سیاسی، ایجاد ترس و رعب، ایجاد بی‌ثباتی اجتماعی، فروپاشی تدریجی توان دفاعی، انسجام ملی و بین‌المللی، کنترل منابع‌ و شکل‌دهی به روایت‌های غالب است.

نقش روایت در جنگ‌های نو

روایتگری (Narrative) از دیرباز یکی از عناصر اساسی در شکل‌دهی به درک عمومی، معنابخشی به رویدادهای جنگی و هدایت سیاست‌ها و رفتارهای مرتبط با جنگ بوده است. در جنگ‌های کلاسیک -جنگ‌هایی که معمولا میان دولت‌های منظم و با قواعد مشخص نظامی رخ می‌داد- ‌روایت‌ها به‌عنوان ابزارهایی برای مشروعیت‌بخشی به اقدامات نظامی، بسیج افکار عمومی و تعیین هویت «دوستی» و «دشمنی» کاربرد داشتند. یکی از نمونه‌های برجسته این نوع روایتگری، روایت رسمی و رسانه‌ای درباره حمله اتمی به هیروشیما در سال ۱۹۴۵ است. این روایت‌ها به‌گونه‌ای طراحی شدند که این اقدام نظامی عظیم را نه صرفا به‌عنوان نمایش قدرت، بلکه به‌عنوان گامی ضروری برای پایان‌دادن سریع‌تر جنگ و نجات جان‌های بیشتر جلوه دهند.

چنین روایت‌هایی توانستند به تثبیت مشروعیت آن حمله و شکل‌دهی به حافظه جمعی و تاریخ‌نگاری جنگ کمک کنند. اما با گذشت زمان و ظهور جنگ‌های نو  (New Wars)‌ که ویژگی‌های متفاوتی نسبت به جنگ‌های کلاسیک دارند، نقش روایت‌ها نه‌تنها تغییر کرد، بلکه اهمیت بیشتری یافت. روایت‌ها در جنگ‌های نو، با تکیه بر رسانه‌ها، شبکه‌های اجتماعی و گفتمان‌های سیاسی، می‌توانند به‌سرعت افکار عمومی را شکل دهند و حتی بر مسیر جنگ و صلح تأثیر بگذارند. در چنین شرایطی، روایت دیگر یک عنصر جانبی یا تبلیغاتی نیست؛ خودِ روایت به میدان نبرد بدل می‌شود. در جنگ‌های نو، هر تصویر، هر خبر و هر پست در شبکه‌های اجتماعی می‌تواند معادل یک گلوله عمل کند. روایت، در اینجا نه‌فقط ابزار اقناع، بلکه ابزار بسیج، مشروع‌سازی خشونت‌ و خلق یا نابودی مشروعیت است.

در جنگ‌های نو، روایت از سطح توصیف واقعیت فراتر می‌رود و به ابزاری برای مهندسی ادراک، هدایت عواطف جمعی و ساختن یا تخریب جبهه‌های اجتماعی بدل می‌شود. روایتی که از مقاومت یا تجاوز، از پیروزی یا مظلومیت شکل می‌گیرد، تعیین می‌کند که چه کسی در موقعیت کنشگر است و چه کسی قربانی؛ چه کسی مدافع ارزش‌هاست و چه کسی ناقض نظم. نکته مهم آنکه در عصر ارتباطات هم‌زمان و پلتفرم‌های تولید محتوای همگانی، روایتگری دیگر در انحصار دولت‌ها نیست؛ بازیگران غیردولتی، کنشگران فرهنگی و حتی کاربران عادی در تولید روایت مشارکت دارند. اما دقیقا همین تکثر روایتگران، جنگ‌های نو را به «جنگ روایت‌ها» تبدیل کرده است؛ جایی که پیروزی‌ نه صرفا در میدان نبرد فیزیکی، بلکه در میدان معنا رقم می‌خورد. از این منظر، سیاست‌گذاری امنیتی، بدون فهم مکانیسم‌های تولید، انتشار و تثبیت روایت نمی‌تواند کارآمد باشد. فهم روایت امروز بخشی از قدرت نرم نیست، بلکه بخشی از قدرت سخت در میدان جنگ نوین است. در عصر جنگ‌های ترکیبی و نبردهای شناختی، پیروزی در میدان نبرد دیگر صرفا تابع قدرت نظامی نیست، بلکه بیش از هر زمان دیگری، وابسته به قدرت روایت‌سازی و کنترل فضای معنایی نبرد است.

روایت جنگی

روایت جنگی‌ دیگر یک روایت تاریخی مانند روایت جنگ جهانی اول نیست، یعنی روایتی که پس از پایان جنگ درباره چگونگی آغاز، پیشرفت و پایان آن بازگو می‌شود، بلکه نوعی چشم‌انداز هستی‌شناختی و ایدئولوژیک است درباره اینکه چرا «ما» باید وارد جنگ شویم؛ روایتی که طراحی شده‌ به پرسش‌های چرا، چه چیزی‌ و چگونه در مورد جنگ پاسخ دهد و تصمیم به ورود در آن را توجیه کند. روایت جنگی نه‌فقط ابزار مشروع‌سازی عملیات نظامی، بلکه بستری برای کنترل ذهنی مخاطب داخلی، منطقه‌ای و جهانی است. روایت جنگی، برخلاف داستان‌های کلاسیک، آینده‌نگر است؛ آنچه را هنوز رخ نداده، پیش‌بینی‌پذیر و موجه جلوه می‌دهد. این روایت یک «طرح کلی» از آغاز جنگ، منطق عملیات و هدف نهایی آن ارائه می‌کند. اما مشکل زمانی آغاز می‌شود که این روایت، در گذر زمان، با واقعیات میدان نبرد فاصله بگیرد و دچار فرسایش شناختی شود. زمانی که اهداف بازتعریف شدند، زمان‌بندی به تأخیر افتاد یا پیامدهای غیرقابل کنترل (نظیر تلفات غیرنظامیان یا مقاومت داخلی) رخ داد، روایت‌های جنگی نیز مشروعیت خود را از دست داده و به بار سیاسی برای دولت‌ها تبدیل می‌شوند.

 روایت در جنگ ۱۲‌روزه علیه ایران

در چارچوب تقابل ایران و رژیم اسرائیل، به‌ویژه در رویارویی نظامی اخیر، روایتگری اهمیت مضاعف دارد. اسرائیل از سال‌ها پیش با بهره‌گیری از ابزارهای رسانه‌ای، روایت امنیتی-هویتی خاصی ساخته که در آن «تهدید ایران» به‌ عنوان یک خطر وجودی بازنمایی می‌شود. در خط روایتگری رژیم اسرائیل، احیای ترس هسته‌ای از ایران، جهانی‌سازی تهدید ایران، تثبیت رژیم اسرائیل به ‌عنوان قربانی، غیرقابل اعتماد بودن نظام جمهوری اسلامی ایران، ایجاد جدایی بین نظام سیاسی و مردم، ایران به‌مثابه عامل بی‌ثباتی منطقه‌ای و تصویرسازی از یک نبرد تمدنی و الهی با ایران از محورهای کلیدی به شمار می‌روند. این روایت از حمایت ابررسانه‌های امپراتوری رسانه‌ای غرب برخوردار است و به‌ صورت منسجم، هم در سطوح داخلی و هم بین‌المللی تکرار می‌شود. در جنگ اخیر اما آنچه در روزهای اخیر به چشم آمد، فروریختن بخشی از همین روایت بود: نخست‌وزیر اسرائیل، با وجود قدرت نظامی پیشرفته، نتوانست افکار عمومی اسرائیل را به پیروزی قانع کند؛ حتی روایت «بازدارندگی مطلق» نیز زیر سؤال رفت. روایت فروپاشی ساختار نظامی جمهوری اسلامی ایران، فروپاشی اجتماعی در ایران و قربانی‌بودن رژیم اسرائیل با چالش جدی روبه‌رو شد.

آسیب‌های روایتگری جنگ

در سوی مقابل، ایران اگرچه در زمینه روایت‌سازی نظامی و امنیتی اجتماعی به موفقیت‌هایی دست یافته (به‌ویژه در تثبیت تصویر مقاومت و دفاع، ایجاد هویت میهنی برای دفاع، ایجاد و حفظ انسجام ملی حول روایت از ایران، حفظ سازمان رزم به‌ویژه با جانشینی سریع فرماندهان و ایجاد بازدارندگی منطقه‌ای)، اما همچنان دچار ضعف‌هایی بنیادین در روایت جنگی به‌روز و تطبیق‌پذیر است. نبود روایت منسجم از «هدف نهایی»، «ماهیت تهدید» و «نقطه پایان» موجب می‌شود‌‌ مخاطب داخلی گاه دچار ابهام یا فرسودگی شناختی شود. از‌ جمله این آسیب‌ها در این ایام می‌توان به این موارد اشاره کرد:

• تبلیغات‌محور‌ بودن به‌جای روایت‌محور بودن

• ماندن در پارادایم جنگ کلاسیک و الگوی دفاع مقدس

• کم‌توجهی به تولید روایت‌های اقناع‌محور

• کم‌توجهی به تولید روایت‌های چندصدایی و مردم‌محور

• فقدان روایت‌های تحلیلی و انتقادی از جنگ

• ناتوانی در روایتگری بین‌المللی و جهانی‌سازی روایت

• ساده‌سازی بیش‌ از حد و دوگانه‌سازی سطحی در روایت جنگ.

واقعیت این است که اگر روایت جنگی ایران صرفا حول تهدید دشمن و مظلومیت و با آسیب‌های فوق‌الذکر بازتولید شود، بدون آنکه آینده‌ای باورپذیر از صلح یا امنیت ترسیم کند، این روایت به‌تدریج با ریزش اعتماد مواجه می‌شود. نکته‌ای که باید مورد توجه قرار گیرد، این است که در عصر رسانه‌های اجتماعی و گردش چندجانبه اطلاعات، دیگر نمی‌توان روایت را فقط با صدای رسمی ساخت؛ روایت جنگی نیاز به پویایی، تکرار هوشمندانه، شفافیت نسبی و توانایی پاسخ به تغییرات میدانی دارد. اگر روایت نظامی ایران نتواند از مرحله تهییج عبور کرده و وارد عرصه اقناع و استدلال شود، در بلندمدت دچار همان پدیده‌ای می‌شود که نویسندگان غربی آن را «افول روایت در گذر زمان» می‌نامند.

راهبردهای پیشنهادی برای تقویت روایت جنگی ایران

• تعریف روشن از هدف نهایی جنگ و پیروزی: مردم باید بدانند پیروزی چه زمانی و با چه شاخص‌هایی محقق می‌شود؛ آیا صرف زنده‌ماندن است؟ تخریب زیرساخت دشمن؟ بازسازی منطقه؟ یا دستیابی به بازدارندگی پایدار؟

• تقویت روایت‌های مردمی و غیررسمی: اجازه دهید روایت از دل مردم بجوشد. قصه‌های مقاومت، فداکاری، وحدت ملی و روایت شهروندان از تجربه جنگ، بسیار مؤثرتر از بیانیه‌های رسمی عمل می‌کند.

• پاسخ‌گویی به پیامدهای جنگ: اگر آسیب یا تلفات وجود دارد، انکار نکنید. روایت متقن، هم‌زمان باید واقعی، صادقانه و الهام‌بخش باشد.

• ترکیب بلاغت و استدلال: روایت صرفا یک متن احساسی نیست؛ باید بتواند منطق عملیات را نیز توضیح دهد. مردم باید درک کنند ‌چرا جنگ آغاز شد، چگونه پیش می‌رود و چه پیامدهایی دارد.

• طراحی نقشه‌ روایتی فراملی: ایران باید در عرصه روایت‌سازی، هم‌پیمانان گفتمانی بیابد. روایت جنگ عادلانه، ضد‌استکباری و صلح‌محور باید در میان ملت‌ها و نخبگان منطقه بازنشر شود.

در نهایت، روایت جنگی اگر با نگاه صرفا تبلیغاتی هدایت شود، زودتر از آنچه تصور می‌شود، فرسوده خواهد شد. اما اگر با خرد رسانه‌ای، فهم گفتمانی و شناخت ذهن مخاطب همراه شود، می‌تواند ابزار قدرتمندی برای حفظ انسجام ملی، بازدارندگی منطقه‌ای و حتی صلح پایدار باشد. امروز بیش از هر زمان، پیروزی در جنگ‌ از پیروزی در روایت آغاز می‌شود. ایجاد فاصله و امکان درنگ در روایت، عبور از سیلاب داده‌ها و بازگشت به معنی، پذیرش امر منفی، روایت رنج و شکست، پرهیز از خودافشاگری و نمایشی‌بودن روایت، مقابله با رسانه‌گرایی توخالی و تصویرزدگی، ایجاد فضای سکون و تأمل نه صرفا هیجان و تحریک، معنادار‌کردن رنج و بازسازی تجربه جمعی، استفاده از ظرفیت متنوع همراهی ایرانیان در روایت ملی و بازنمایی تنوع و انسجام ایرانیان در رسانه‌های رسمی از دیگر مواردی است که باید مورد توجه نظام رسانه‌ای رسمی کشور باشد.

 

آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.