|

اسرائیل و هیولای دو سر امپریالیسم-استعمار

ضرورت امید، سازمان‌یابی و مسئولیت اجتماعی

آنچه اینک در جریان است، نه جنگ اسرائیل با ایران‌ بلکه تجاوز تروریستی‌ترین سازه سیاسی جهان به کشوری دیگر و مردم ساکن در آن است. پیش‌ازاین هم شاهد این وضعیت بوده‌ایم که مورد متأخرش نسل‌کشی ماه‌های اخیر در غزه بوده است. در آنجا نیز با جنگ اسرائیل و حماس روبه‌رو نبودیم، بلکه با جنگ اسرائیل علیه مردم بزرگ‌ترین زندان روباز جهان سروکار داشتیم.

ضرورت امید، سازمان‌یابی و مسئولیت اجتماعی

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

پیام حیدرقزوینی: آنچه اینک در جریان است، نه جنگ اسرائیل با ایران‌ بلکه تجاوز تروریستی‌ترین سازه سیاسی جهان به کشوری دیگر و مردم ساکن در آن است. پیش‌ازاین هم شاهد این وضعیت بوده‌ایم که مورد متأخرش نسل‌کشی ماه‌های اخیر در غزه بوده است. در آنجا نیز با جنگ اسرائیل و حماس روبه‌رو نبودیم، بلکه با جنگ اسرائیل علیه مردم بزرگ‌ترین زندان روباز جهان سروکار داشتیم.

اسرائیل از روز نکبت در 1948 به این‌ سو، یعنی از لحظه تأسیسش و پیش از آنکه گروهی مانند حماس تشکیل شود، نه‌فقط با مردم غزه، بلکه با مردم فلسطین به‌طور عام و تمام کشورهای این منطقه جنگیده است. در تحلیلی طبقاتی می‌توان جنگ اسرائیل علیه مردم فلسطین را جنگ سرمایه‌داران اسرائیلی در سراسر جهان با آوارگان فلسطینی دانست. کمال خسروی در مقاله «فلسطین: کدام واقعیت؟» به‌درستی نوشته بود: «این جنگ اسرائیل است علیه انسان‌های ساکن قفسِ دوزخین غزه، به‌طور اخص، و جنگ اسرائیل است علیه مردم فلسطین به‌طور اعم. جنگِ بخش عمده، بسا اکثریت، یهودیان شهروند اسرائیل و دیگر نقاط جهان، از همه طبقات اجتماعی، به‌ویژه جنگ طبقات دارا، سرمایه‌داران اسرائیلی و بزرگ‌سرمایه‌داران بین‌المللی علیه آوارگان و تهی‌دستان فلسطینی؛ جنگ غاصبان خانه‌ها و کاشانه‌ها، علیه آواره‌شدگان از همان خانه‌ها و کاشانه‌ها: تعریف دولت اسرائیل».

به شکل سنتی جنگ بخشی ذاتی از سازوکارهای سرمایه‌داری از ابتدا تا امروز بوده است و پیش‌از‌این بارها درباره طبقاتی‌بودن جنگ در غزه نوشته شده است. برای نمونه، امیلیو میناسیان در مصاحبه‌ای که با عنوان «غزه: نظامی‌کردن افراطی یک جنگ طبقاتی» با ترجمه پرویز قاسمی به فارسی منتشر شده، می‌گوید: «فکر می‌کنم جنگ همیشه تلاشی برای حل بحران در نظام ارزشی سرمایه‌داری است. اما این بیانگر برهم‌خوردن توازن قدرتِ حاکم بر رابطه‌ بین دولت و سرمایه نیز است. لحظه‌ای است از بحران که در آن کنترل سرمایه، سرمایه جهانی، بر دولت سست می‌شود، در نتیجه امکان تصاحب دولت از سوی بخش‌های خاصی از سرمایه‌داری و حتی دارودسته‌هایی از سیاست‌مداران را فراهم می‌کند. جنگ بین سرمایه‌داران فقط جنگ بین امپریالیست‌ها نیست. چندین بازیگر را در برابر یکدیگر قرار می‌دهد که در غیاب سازوکارهای نظارتی بین‌المللی، گاهی اوقات قمارهای خطرناکی انجام می‌دهند، با یک کارت سعی می‌کنند از درهم‌ریختگی در توازن قوای فعلی استفاده کنند». مجمع جهانی اقتصاد در گزارش ریسک جهانی سال ۲۰۲۳ هشدار داده بود که جهان با وضعیتی چندبحرانی شامل اثرات فزاینده‌ اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و اقلیمی مواجه است و این بحران‌ها در حال هم‌گرایی‌اند تا دهه منحصر‌به‌فرد، نامطمئن و متلاطم آینده را شکل دهند. در شرایطی که ناتوانی در حل این بحران‌ها آشکار است، بخشی از قدرت‌های جهانی به مراحلی مرگبارتر از سرمایه‌داری و هرج‌ومرج‌های سیاسی برای عبور از بحران می‌اندیشند.

در چنین زمینه‌ای و در جنگ بی‌پایان روایت‌ها، روایت غالب امپریالیستی می‌گوید هفتم اکتبر نقطه آغاز نزاعی به شمار می‌رود که تا امروز ادامه داشته و اینک ابعادی وسیع‌تر هم پیدا کرده و به ایران هم کشیده شده و ای‌بسا در روزهای پیش‌رو دامن کشورهایی دیگر را هم بگیرد. در این روایت، تاریخیتِ پدیده‌ای سیاسی و اجتماعی انکار شده و تمام مسئله در لحظه هفت اکتبر خلاصه شده است. این روایت اسرائیل و قدرت‌های جهانی پشتیبان آن است که می‌گوید این جنگ را نه اسرائیل، بلکه حماس آغاز کرد و اسرائیل برای دفاع از خودش چاره‌ای نداشته جز آنکه دست به اقدام بزند. آیا این همان روایتی نیست که امروز درباره ایران هم تکرار می‌شود؟ اسرائیل می‌گوید برای دفاع از موجودیتش چاره‌ای نداشته، جز آنکه دست به حمله‌ای پیش‌دستانه علیه ایران بزند.

رسانه‌های فارسی‌زبان برساخته اسرائیل و قدرت‌های ارتجاعی و به‌طور خاص رسانه ایران‌اینترنشنال، پیش از آنکه اسرائیل به ایران تجاوز کند، در جنگی تمام‌عیار مشغول بمباران افکار عمومی در ایران بودند و قصد داشتند روایت اسرائیل را به تنها روایت موجود از جنگ غزه بدل کنند. حالا که این جنگ ابعادی فراتر از غزه پیدا کرده و اسرائیل به سرزمین ایران تجاوز کرده است، این روایت می‌گوید مردم ایران بیرون از جنگ هستند، در‌عین‌حال مدام تکرار می‌شود که خانه‌های‌تان را ترک کنید. این روایت رژیمی اشغالگر است که بدون حمایت آمریکا و امپریالیسم جهانی لحظه‌ای امکان بقا ندارد. اما حالا با سرعتی چشمگیر این واقعیت است که خود را به روایت‌های جعلی تحمیل خواهد کرد و اسرائیل جنگ مشروعیت را بیش‌از‌پیش خواهد باخت و پس از آن هم با بحران‌های بزرگ‌تری روبه‌رو خواهد شد.

تاریخ اشغال فلسطین حالا بیش از هر زمان دیگری برای ما حائز اهمیت است. نمی‌توان تاریخ اجتماعی و سیاسی را به گاه‌شماری وقایع تقلیل داد و نقطه آغاز این گاه‌شمار را هفت اکتبر قرار داد. نسل‌کشی در غزه و تجاوز به ایران در روزهای اخیر، واقعه‌ای مختص به امروز یا ماه‌های اخیر نیست، بلکه تاریخی از کشتار و نسل‌کشی و اشغال سرزمین پشت خود دارد. این تاریخِ بخشی از جهان سرمایه‌داری و امپریالیسم جهانی است. کمال خسروی در همان مقاله «فلسطین: کدام واقعیت؟» نوشته بود: «تاریخیتِ این جنگ در حقیقتِ آن است و حقیقتِ آن‌ را وزیر اسرائیلی به‌صراحت اعلام می‌کند: هیروشیمای غزه. نابودی یکجا و یکباره زندگی فلسطینی در سرزمین فلسطین؛ و آن کسی که حقیقت نسل‌کشی را بیان می‌کند، وقاحت آن را هم دارد که بداند و بگوید که کشته‌‌شدنِ چند گروگان اسرائیلی و غیراسرائیلی، بهای نازل این جنگ و تحقق رؤیای سرزمین موعود است. هیروشیمای غزه، تاریخیتِ این جنگ است، نه تقدم و تأخر رویدادها. ارتش اسرائیل خود را نیروی دفاعی اسرائیل می‌نامد و زبان ژورنالیستیِ رسانه‌ها با دست‌بوسی آستانِ گفتمان اسرائیل، آن را تکرار می‌کنند. تاریخیتِ این جنگ در تلخیِ همین حقیقت است که این ارتش از بنیاد و از روز نخست، نیروی سرکوب و تجاوز و تعرض بوده است، نه دفاع».

الیاس خوری، نویسنده لبنانی، نکبت را نه واقعه‌ای مربوط به گذشته، بلکه پروژه واحدی می‌دانست که همچنان ادامه دارد. او معتقد بود نکبت فقط آن چیزی نیست که در 1948 رخ داد، بلکه تاریخی است که از آن لحظه آغاز شده و همچنان تداوم دارد و هر بار شکل‌های مختلفی به خود گرفته است. وجه تمایز نکبت و هولوکاست نیز همین است: اینکه نکبت همین حالا هم در حال وقوع است، درحالی‌که هولوکاست در گذشته رخ داده و تمام شده است.

الیاس خوری نویسنده‌ای است که می‌گفت تحت تأثیر غسان کنفانی است. «مردانی در آفتاب» غسان کنفانی به نوعی نخستین فریاد فلسطینی پس از ضربه هولناک نکبت بود. انتشار این رمان سکوت کشنده و سرخوردگی پس از 1948 را در هم‌ شکست. «مردانی در آفتاب» عنوان نخستین رمان غسان کنفانی است که با ترجمه احسان موسوی‌خلخالی به فارسی منتشر شده است. این اثر از چند نظر رمان حائز اهمیتی است و حتی می‌توان آن را اثری جریان‌ساز دانست؛ چراکه آن را اولین رمان فلسطینی به معنای واقعی آن دانسته‌اند. حمدی سکوت در کتاب «رمان عربی» (ترجمه عظیم طهماسبی)، می‌گوید با اینکه برخی پیدایش رمان پخته و کمال‌یافته فلسطینی را در 1943 می‌دانند؛ یعنی زمانی که اسحاق موسی حسینی رمان «خاطرات یک مرغ» را چاپ کرد؛ اما تقریبا همه اتفاق نظر دارند که رمان کوتاه غسان کنفانی نخستین رمان فلسطینی به معنای واقعی است. در «مردانی در آفتاب» سه فلسطینی با نام‌های ابوقیس، سعد و مروان با یک فلسطینی دیگر به نام ابوخیزران که راننده کامیون است، نقشه‌ای می‌ریزند تا او آنها را داخل تانکر آب به کویت ببرد؛ یعنی به جایی که آنها در خیال‌شان رؤیای خوش و امن زندگی را در آن می‌جویند. ابوخیزران شخصیتی است که با وجود ناتوانی جنسی به روابط بی‌پروای جنسی مشغول است. او به خاطر جراحت ناشی از جنگ 1948 عمل جراحی شده و در پی آن توان جنسی‌اش را از دست داده است. وقتی ابوخیزران از مرز میان عراق و کویت می‌گذرد، سه شخصیت دیگر که می‌خواهند به کویت بروند، زیر آفتاب کشنده داخل تانکر پنهان می‌شوند با این تصور که کل ماجرا چند دقیقه بیشتر طول نمی‌کشد؛ اما نیروهای مرزی به خاطر آنکه زیادی خسته و کُند هستند، زمان زیادی را صرف شنیدن حرف‌های ابوخیزران درباره ماجراهای جنسی‌اش می‌کنند و فاجعه در همین‌جا رقم می‌خورد. وقتی ماشین از مرز رد می‌شود و ابوخیزران دریچه تانکر را باز می‌کند، با سه جسد که از فرط گرما پخته و مرده‌اند، روبه‌رو می‌شود و به اجبار آنها را در تلی از زباله در «صحرای غربت» دفن می‌کند. حمدی سکوت درباره دو سطح رئالیستی و نمادین رمان نوشته: «رمان راه و رسم تلاش برای رهایی در سطح فردی و تسلیم و سازش را بی‌هیچ کوششی برای مقاومت محکوم می‌کند و هشدار می‌دهد که این رفتار منفی هم در سطح فردی و هم در سطح عمومی جامعه فلسطین به فاجعه خواهد انجامید». کنفانی در این رمان روایت ادبی را بی‌آنکه به شعارزدگی تقلیل دهد، با امر اجتماعی و سیاسی پیوند زده است و بسیاری از ویژگی‌های داستان‌نویسی مدرن را در اثرش به کار گرفته است. «مردانی در آفتاب» در فهرست صد رمان برتر جهان عرب که در سال 2001 در نشریه مصری «اخبار‌الادب» منتشر شده، جایگاه پنجم را دارد و در دهه 1970 به انگلیسی و پس از آن به زبان‌های متعددی ترجمه شده است. کنفانی به واسطه این رمان و دیگر آثارش جایگاه ممتازی در ادبیات عرب دارد و به تعبیر برخی منتقدان در کنار محمود درویش و سمیح القاسم سهم بسزایی در ساختن هویت فلسطینی فارغ از مکان و در چارچوب واژه‌ها و ادبیات و فرهنگ داشته است. کنفانی در «مردانی در آفتاب» به سراغ احساس شکست و سرخوردگی رفته و تبعات مسیری را نشان داده که در آن به فرار و به تلاش برای رهایی جمعی ترجیح داده می‌شود. خود کنفانی نیز در عمل مسیر مبارزه با اسرائیل را در پیش گرفت و در این مبارزه جانش را هم 

از دست داد.

الیاس خوری نیز در یکی از رمان‌هایش که با عنوان «دروازه خورشید» به فارسی منتشر شده، به روایتِ دو آواره فلسطینی پرداخته که به دو نسل تعلق دارند و به‌ نوعی تاریخ مردمان فلسطین را روایت کرده است. این روایتی است که پایانی ندارد و به تاریخی همچنان ناشناخته مربوط است که از جزئیات اخراج بزرگ در 1948 آغاز شده اما هیچ‌گاه به پایان نرسیده است. نکبت وضعیت حال حاضر فلسطین از 1948 به این سو بوده، وضعیتی نه‌فقط مختص به سرزمین‌های فلسطین، بلکه وضعیت تمام کشورهایی منطقه‌ای که ما در آن به سر می‌بریم. از ‌این‌رو نکبت، خاطره نیست، بلکه دقیقا لحظه‌ کنونی است که تنها محکوم‌کردن آن کافی نیست. اگر هولوکاست چیزی مربوط به گذشته است که باید محکومش کرد، نکبت تاریخ هم‌اکنون زنده‌ای است که باید در برابر آن مسئولیت‌مان را بپذیریم، در غیر ‌این ‌صورت از چرخه کشنده و ویرانگر آن نمی‌توانیم خارج شویم. اقبال احمد در یک سخنرانی با عنوان «درباره فلسطین» (که با ترجمه س. ر. جوزی به فارسی منتشر شده)، به مقایسه رویکرد اسرائیلی‌ها درباره فلسطین و رویکرد هیتلر در برابر یهودی‌ها پرداخته است. او می‌گوید که برای نخستین‌بار در حیات سیاسی‌اش روبه‌روی قدرت سرکوب‌گری قرار گرفته که «در مقابل قربانیان خود، هدفش صرفا هدف قدرتی نیست که مردمی را استعمار کرده باشد. هدفش صرفا تسلیم یا مقهورکردن آنها نیست. هدفش حذف آنها، ریشه‌کن‌کردن آنهاست و مبارزه با ادامه حیات‌شان است». او به الیاس خوری اشاره می‌کند و می‌گوید خوری به‌روشنی نشان داده که هدف اسرائیلی‌ها در لبنان هدفی است نسبتا آشنا و ساده، هدفی از دوران رومی‌ها، از دوران بیزانسی‌ها، تا دوران بریتانیایی‌ها و اکنون در دوران آمریکایی‌ها. هدف اسرائیلی‌ها در لبنان در درجه‌ نخست هدفی دوگانه است: نخست، هدف استعمار است؛ و دوم، هدف تسخیر است. حالا و در وضعیتی که اسرائیل دامنه جنگ را به ایران هم کشانده است، باید درباره هدف اسرائیل از این تجاوز و آنچه پیش‌روی ما قرار دارد، بحث کرد.

در لحظاتی که ترس انسانی ناشی از جنگ و کشتارِ تروریستی‌ترین سازه سیاسی جهان به تجربه مشترک ما در این روزها بدل شده است، باید بیش از هر زمان دیگری به ضرورت همبستگی اجتماعی و سازمان‌یابی حول آرمان‌‌های برابری و آزادی و ایستادگی در برابر هر شکلی از روایت اشغال تأکید کنیم. وحشت پایدار نیست و فرومی‌ریزد و آنجا است که می‌توان به ترسیم امیدی اجتماعی برای ترسیم چشم‌اندازی بهتر اندیشید.

 

آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.