|

ضربه از درون؛ خط نفوذ چگونه ایران را غافلگیر کرد؟

نفوذ اسرائیل، از تورقوزآباد تا ترور فرماندهان

حمله اخیر رژیم صهیونیستی به خاک ایران، نه بر پایه برتری نظامی، بلکه با اتکا به سال‌ها سرمایه‌گذاری اطلاعاتی، شبکه‌سازی هدفمند و بهره‌گیری از بسترهای داخلی انجام شد؛ روندی که بارها از زبان مسئولان امنیتی پیشین و حتی برخی مقامات عالی‌رتبه هشدار داده شده بود، اما به‌جای شنیده شدن، به حاشیه رانده شد.

نفوذ اسرائیل، از تورقوزآباد تا ترور فرماندهان
وحیده کریمی دبیر گروه سیاست روزنامه شرق

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

پس از حمله غافلگیرکننده اسرائیل به مراکز حساس نظامی ایران و حتی منازل فرماندهان که منجر به شهادت چند فرمانده ارشد شد، شبکه سی‌ان‌ان جزئیاتی از نحوه نفوذ موساد به خاک ایران منتشر کرد. طبق این گزارش، عملیات با مشارکت حدود ۲۰۰ هواپیما و پشتیبانی مستقیم نیروهای میدانی موساد در داخل کشور انجام شد؛ واقعیتی که وسلی کلارک، فرمانده پیشین ناتو، آن را مصداق بارز «جنگ ترکیبی و هوشمند» در عمق خاک دشمن توصیف کرد.

اما آنچه امروز به‌عنوان «غافلگیری» از آن یاد می‌شود، پیش‌تر بارها هشدار داده شده بود. علی یونسی، وزیر اطلاعات دولت اصلاحات، تیرماه ۱۴۰۰ صراحتاً اعلام کرده بود: «نفوذ موساد در بخش‌های مختلف نگران‌کننده است» و افزود: «سازمان‌های اطلاعاتی به‌جای مقابله با این نفوذ، سرگرم برخورد با نیروهای خودی‌اند.» به‌گفته او، ضعف در مقابله با نفوذ ناشی از «موازی‌کاری امنیتی، تضعیف وزارت اطلاعات و تمرکز بر کنترل منتقدان به‌جای شناسایی تهدید واقعی» است.

یونسی همچنین با تأکید بر خطر نفوذ از مسیر افراط‌گرایی هشدار داد: «اگر عناصر چاپلوس و افراطی کنار گذاشته شوند، دروازه ورود نفوذی‌ها بسته می‌شود.» به باور او، اغلب شبکه‌های جاسوسی از همین درگاه‌ها وارد می‌شوند؛ درگاه‌هایی که در برخی نهادهای داخلی، ناخواسته به‌روی دشمن گشوده شده است.

هم‌زمان، محمود احمدی‌نژاد نیز در گفت‌وگویی بی‌سابقه از وجود «شبکه نفوذی» در قلب وزارت اطلاعات پرده برداشت و مدعی شد: «بالاترین مقام مسئول در مقابله با اسرائیل، خودش جاسوس اسرائیل بود.» او همچنین به سرقت اسناد هسته‌ای از تورقوزآباد اشاره کرد و از «پنهان‌کاری و عادی‌سازی این رویداد» توسط برخی نهادها انتقاد کرد؛ امری که عملاً به تثبیت خط نفوذ موساد در کشور کمک کرد.

در همان دوران، یوسی کوهن، رئیس سابق موساد نیز اذعان کرد که عملیات تورقوزآباد با مشارکت ۲۰ عامل غیر‌اسرائیلی اجرا شده است که شماری از آن‌ها هنوز در داخل ایران فعال‌اند و مستقیماً با مرکز عملیات در تل‌آویو در تماس هستند.

مجموع این شواهد نشان می‌دهد که حمله اخیر، نه محصول برتری پهپادی یا دقت تسلیحاتی، بلکه نتیجه یک فرسایش امنیتی درونی و بی‌توجهی به زنگ خطرهای تکرارشونده است. نبرد واقعی، پیش از آنکه در آسمان آغاز شود، در ضعف عملکردی دستگاه‌های اطلاعاتی ما کلید خورد.

البته پس از عبور از شوک نخست، با رفع اختلالات سایبری گسترده که خود نشانه‌ای از نفوذ عمیق در زیرساخت‌های پدافندی کشور بود، عملیات «پاسخ کوبنده» آغاز شد؛ عملیاتی که توانست برای نخستین بار، سراسر سرزمین‌های اشغالی رژیم صهیونیستی را در معرض تهدید مستقیم قرار دهد و ضربات نظامی بی‌سابقه‌ای بر پیکر تل‌آویو وارد سازد.

اما این پاسخ قدرتمند، نباید ما را از زخم عمیق‌تری که در عمق ساختار امنیتی کشور نشسته، غافل سازد. جسارت اسرائیل برای اجرای چنین عملیاتی، نه به‌واسطه قدرت تکنولوژیک، که به‌دلیل وجود یک «خط نفوذ» سازمان‌یافته در دل خاک ایران ممکن شد؛ شبکه‌ای از عوامل، همکاران میدانی و بسترهای اطلاعاتی که طی سال‌ها و در سایه غفلت یا انحراف مأموریت‌ها، امکان پیشروی تا سطح تهدید مستقیم فرماندهان ارشد را یافته‌اند.

این خط نفوذ، حاصل یک روند مزمن است؛ روندی که طی آن، نهادهای مسئول به‌جای تمرکز بر تهدید واقعی، درگیر رقابت‌های درون‌سازمانی، برخوردهای جناحی، و پاکسازی‌های سیاسی شده‌اند. در این میان، دشمن با اتکا به «اطلاعات» ضربه می‌زند، نه صرفاً موشک و پهپاد. و همان‌گونه که یونسی و احمدی‌نژاد هشدار داده بودند، وقتی عالی‌ترین مقام مقابله با نفوذ، خود تحت نفوذ باشد، دیگر هیچ‌چیز بعید نیست.

در چنین شرایطی، بازسازی امنیت، صرفاً با پاسخ نظامی ممکن نیست. ضرورتی تاریخی پیش روی ایران قرار دارد؛ بازنگری کامل در ساختارهای اطلاعاتی، پالایش نیروها، تعریف مجدد مأموریت‌ها و مقابله بی‌اغماض با بسترهای رشد نفوذی‌ها. افراط‌گرایی، تملق، و سیاست‌زدگی باید از بدنه امنیتی کشور زدوده شود؛ چراکه میدان نبرد امروز، تنها در آسمان نیست، بلکه در درون ساختار و نهادهاست.

در روزهای پس از حمله، شواهد متعدد از تداوم عملیات‌های ایذایی در تهران و چندین استان دیگر منتشر شده است.

از پرواز ریزپرنده‌ها در مناطق حساس گرفته تا انفجارهای کوچک، بمب‌گذاری محدود، آتش‌سوزی‌های عمدی، ایجاد اختلال در بزرگراه‌ها با آتش زدن لاستیک و حتی تولید و انتشار شایعات هدفمند در شبکه‌های اجتماعی. این اقدامات، مرحله تازه‌ای از جنگ ترکیبی اسرائیل علیه ایران را نمایان می‌کند؛ مرحله‌ای که بیش از آنکه به‌دنبال تلفات انسانی باشد، قصد ایجاد رعب، تزلزل روانی و بی‌اعتمادی به توان امنیتی کشور را دارد.

دردآورتر آنکه، شماری از این عملیات‌ها با همکاری مستقیم عناصر داخلی در حال اجراست؛ همان خط نفوذی که در ماجرای ترورها، خرابکاری‌ها و سرقت اطلاعات حساس ایفای نقش کرد، اکنون در قالب حملات سبک خیابانی و جنگ روانی، ماموریت خود را ادامه می‌دهد.

گرچه بخشی از این عملیات‌ها شناسایی و خنثی شده‌اند، اما آنچه جامعه را بیش از هر موشک و پهپادی می‌ترساند، حضور مؤثر و فعال شبکه نفوذ در قلب کشور است؛ شبکه‌ای که اگر به‌طور ساختاری و ریشه‌ای مهار نشود، هر پیروزی نظامی را کم‌اثر خواهد کرد.

امنیت ملی، فقط به‌دست تسلیحات پیشرفته حفظ نمی‌شود؛ بلکه با اعتماد به ساختارهای سالم، پالایش درون و حذف بی‌امان خائنان ممکن خواهد شد. امروز زمان آن است که دستگاه‌های مسئول، بیش از تهدید خارجی، از تهدید داخلی بترسند؛ همان تهدیدی که اگر نادیده گرفته شود، نه‌تنها ضربه بعدی را محتمل‌تر، بلکه هر دستاوردی را موقتی و لرزان خواهد کرد.

آخرین اخبار سیاست را از طریق این لینک پیگیری کنید.