• ایمالز جستجوگر کالا
  • |

    واکاوی ادعاهای متعدد رسانه‌ای درباره مذاکرات هسته‌ای در گفت‌وگو با مهدی خراتیان

    تله روایت‌ها؟!‌

    مذاکرات هسته‌ای ایران و آمریکا، آن‌گونه که در روایت‌های رسانه‌ای مانند لاریپابلیکا، رویترز و سی‌ان‌ان منعکس شده است، در چارچوبی پیچیده و چندلایه پیش می‌رود. این رسانه‌ها با طرح ادعاهایی نظیر توقف غنی‌سازی اورانیوم ایران در ازای رفع تحریم‌ها یا آزادسازی دارایی‌های بلوکه‌شده، تلاش دارند تصویری از یک توافق قریب‌الوقوع ارائه دهند.

    تله روایت‌ها؟!‌

    مذاکرات هسته‌ای ایران و آمریکا، آن‌گونه که در روایت‌های رسانه‌ای مانند لاریپابلیکا، رویترز و سی‌ان‌ان منعکس شده است، در چارچوبی پیچیده و چندلایه پیش می‌رود. این رسانه‌ها با طرح ادعاهایی نظیر توقف غنی‌سازی اورانیوم ایران در ازای رفع تحریم‌ها یا آزادسازی دارایی‌های بلوکه‌شده، تلاش دارند تصویری از یک توافق قریب‌الوقوع ارائه دهند. بااین‌حال، واکنش‌های متفاوت مقامات در تهران، مشابه آنچه اسماعیل بقایی، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران، از خود نشان داده و غنی‌سازی را «اصل غیرقابل مصالحه» خوانده، تصریح‌کننده پایبندی ایران به حقوق هسته‌ای خود است. هم‌زمان عراقچی هم در مقابل این‌دست روایت‌سازی‌ها، در شبکه ایکس نوشت:‌ «مسیر توافق از میز مذاکره می‌گذرد، نه از طریق رسانه‌ها‌». این موضع، نه‌تنها رد شایعه‌های رسانه‌ای، بلکه هشداری به طرف‌های غربی برای اجتناب از تحمیل شرایط یک‌جانبه است. روایت‌سازی‌های رسانه‌ای، به‌ویژه با اشاره به «چارچوب مسقط» یا مذاکرات عمان و رم، به نظر می‌رسد بخشی از یک استراتژی برای ایجاد فشار روانی بر تهران باشد. این تاکتیک، با هدف القای وجود تفاهم‌های چندجانبه و قرار‌دادن ایران در موقعیت «عمل انجام‌شده»، سعی در تضعیف موضع مذاکراتی ایران دارد. تهران در مذاکرات، با تأکید بر به‌ رسمیت‌ شناخته‌ شدن حقوق هسته‌ای و رفع کامل تحریم‌ها، رویکردی منطقی و مبتنی بر منافع ملی را دنبال می‌کند. در پیوست آنچه عنوان شد و ذیل گفت‌وگویی با مهدی خراتیان، لایه‌های پنهان این‌دست روایت‌سازی‌های رسانه‌ای را که ممکن است با اغراض سیاسی هدایت شوند، به بوته تحلیل برده‌ایم. در ادامه گپ‌و‌گفت با تحلیلگر ارشد حوزه بین‌الملل، سعی شده‌ سناریوهای موازی نیز ‌واکاوی شود. متن پیش‌رو ماحصل این مصاحبه است.

       

    ‌جناب خراتیان، مصاحبه با حضرت‌عالی را از روایت‌سازی‌های موازی رسانه‌ای درباره مذاکرات شروع کنیم. در همین باره، هفته گذشته لاریپابلیکا، ذیل ادعا بر سر توافق موقت، از «توقف برنامه غنی‌سازی اورانیوم ایران به مدت سه سال‌ در ازای برداشته‌شدن بخشی از تحریم‌ها» نوشته بود که رد این خبر از سوی اسماعیل بقایی، سخنگوی وزارت امور خارجه، در همان نشست خبری هفته گذشته را شاهد بودیم. با‌این‌حال، ۴۸ ساعت بعد‌ این بار رویترز نیز به نقل از دو منابع ایرانی آگاه، مدعی شد ‌«ایران ممکن است غنی‌سازی اورانیوم را متوقف کند، مشروط بر اینکه ایالات متحده دارایی‌های بلوکه‌شده ایران را آزاد کند و حق تهران برای غنی‌سازی اورانیوم برای مصارف غیرنظامی را به رسمیت بشناسد. این توافق در قالب یک «تفاهم سیاسی» می‌تواند زمینه‌ساز یک توافق جامع‌تر هسته‌ای شود» که این خبر هم با واکنش اسماعیل بقایی مواجه شد و آن را «خبرسازی کذب» دانست و غنی‌سازی را «اصل غیرقابل مصالحه» خواند.

    روز پنجشنبه لارا روزن، خبرنگار آمریکایی حوزه سیاست خارجی نیز با ادبیات دیگری همین بحث‌ها را تکرار کرد و نوشت که ایالات متحده و ایران در حال حاضر تلاش می‌کنند‌ در صورت امکان، پیش از نشست آتی شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در تاریخ ۹ تا ۱۰ ژوئن (۱۹ یا ۲۰ خرداد)، متن چارچوبی تفاهم سیاسی خود را نهایی کنند. احتمالا این سند «چارچوب مسقط» نام خواهد گرفت؛ به افتخار پایتخت عمان که تا‌کنون پنج دور مذاکره میان آمریکا و ایران در مسقط و رم با میانجیگری آن برگزار شده است. هم‌زمان علی واعظ، مدیر برنامه ایران در گروه بین‌المللی بحران، گفته است‌‌: «فکر می‌کنم احتمالا هفته آینده یا آخر هفته آینده، قطعا یک دور دیگر از مذاکرات (بین آمریکا و ایران) برگزار خواهد شد تا بتوانند متن این توافق چارچوبی را نهایی کنند و این چارچوب بسیار کلی خواهد بود‌».

    سی‌ان‌ان هم خبر داده ایران و آمریکا بسیار به توافق نزدیک هستند و احتمال دارد در نشست بعدی، توافق را امضا کنند. این در حالی است که واقعیت‌ها و شکاف بین تهران و واشنگتن بر سر غنی‌سازی، هنوز دور ششم و ادوار پیش‌روی مذاکرات را در هاله‌ای از ابهام قرار داده است. حال به باورتان این‌دست روایت‌سازی‌ها که ادامه‌دار نیز به نظر می‌رسد، چه لایه یا لایه‌های پنهانی را شکار می‌کند؟ آیا مذاکرات چند‌کاناله وجود دارد یا آنکه طرف مقابل، با این‌دست روایت‌سازی‌های رسانه‌ای سعی دارد تهران را در یک مسیر یک‌طرفه و عمل انجام‌شده با‌ هدف تحمیل توافق مد نظر واشنگتن قرار دهند؟

    ما از اخبار و اطلاعات پشت پرده مذاکرات‌ آگاهی نداریم و نمی‌دانیم‌‌ آیا واقعا کانال دوم یا کانال موازی دیگری در حال گفت‌وگو و مذاکره است یا نه، اما براساس اخبار و شواهد، فعلا یک کانال رسمی مذاکره بین آقای عراقچی و استیو ویتکاف وجود دارد. شاید در این بین، ‌جریان‌های حاشیه‌ای به دنبال کمک و هم‌افزایی در مسیر اصلی مذاکرات بین این دو طرف باشند، اما کانال اصلی بین عراقچی و ویتکاف است.

    ‌پس این فضاسازی رسانه‌ای را چگونه تحلیل می‌کنید؟ هم واکنش عباس عراقچی را داشتیم و هم اسماعیل بقایی را.

    اولا من هم با این کلیدواژه موافقم و به نظرم یک فضاسازی رسانه‌ای در حال جریان است. بااین‌حال، درباره چرایی آن باید گفت اکنون دونالد ترامپ در قبال مذاکرات با ایران چند ملاحظه دارد: ملاحظه اول و اصلی ترامپ این است که فعلا نمی‌خواهد در قبال ایران تنش یا جنگی را شروع کند. بنابراین، در دوگانه خودساخته «میز مذاکره و جنگ»، ترامپ سعی می‌کند فعلا میز مذاکره را حفظ کند. از طرف دیگر، با توجه به تبعات پس از جنگ تعرفه‌ آمریکا و نیز کنترل شوک‌های بزرگ به بازارهای نفتی، فعلا دونالد ترامپ در وضعیتی قرار ندارد که تمایل داشته باشد وارد فاز نظامی با تهران شود؛ چون اکنون اتکای آمریکا از شرکت‌های شیل به شرکت‌های سعودی منتقل شده است. به هر حال، در این بین شرکت‌های نفتی آمریکایی تداوم قیمت‌های پایین را به‌صرفه نمی‌دانند و منتقد رویکرد ترامپ هستند، اما ترامپ همچنان به همین رویکرد خود ادامه داده و باعث پایین‌آمدن قیمت جهانی نفت شده است. این موضوع از طریق کمک «اپک‌پلاس» پیگیری شد و این نشان می‌دهد که دونالد ترامپ نمی‌خواهد در نزدیک منابع تولید نفت و آبراه‌های نفتی، هیچ‌گونه درگیری و تنشی روی دهد؛ چون تلاش‌های چند‌ماهه او عملا ناکام می‌ماند. به همین دلیل، ترامپ کماکان میز مذاکره با ایران را حفظ می‌کند.

    ‌اسرائیل اجازه تداوم این رویکرد را به ترامپ می‌دهد که کماکان میز مذاکره با ایران را حفظ کند؟ شاید در جدال ترامپ و شیل، رئیس‌جمهور آمریکا پیروز شود، اما در تقابل با اسرائیل چطور؟ روزنامه اسرائیلی جروزالم‌پست نوشته است مقامات اسرائیلی نسبت به احتمال توافق موقت یا سند تفاهم بین آمریکا و ایران ابراز نگرانی کرده‌اند.

    اکنون اسرائیلی‌ها به دنبال فشار بر ترامپ برای ورود به فاز تنش نظامی هستند. آنها معتقدند‌ تداوم مذاکرات و حفظ میز گفت‌وگو، باعث بسته‌شدن پنجره طلایی زمان حمله به ایران خواهد شد؛ چراکه اسرائیلی‌ها مدعی هستند‌ در حمله ۲۶ اکتبر سال گذشته میلادی، ضرباتی به توان پدافندی و همچنین زنجیره تولید آفندی ایران وارد کرده‌اند و اگر تهران بتواند با تداوم مذاکرات با واشنگتن، برای خود زمان بخرد، فرصت لازم برای بازسازی توان خود را خواهد داشت و دیگر برخورد نظامی با ایران به این سادگی نخواهد بود. بنابراین، ملاحظه دوم دونالد ترامپ که در پاسخ به پرسش قبلی شما طرح شد، به همین پنجره زمانی اسرائیل بازمی‌گردد.

    ملاحظه سوم ترامپ ناظر بر موضوع اروپایی‌ها و احتمال فعال‌شدن مکانیسم ماشه است. اروپایی‌ها هم مانند اسرائیل به دنبال فشار بر آمریکا هستند؛ با این توجیه که ایران با تداوم مذاکرات، به دنبال خرید زمان با هدف پایان زمان استفاده از مکانیسم ماشه برای اروپایی‌ها‌ست. با در نظر گرفتن این سه ملاحظه است که اکنون ترامپ به دنبال یک روایت مختص به خود از مذاکرات است و سعی دارد این‌گونه نشان بدهد که اکنون طرف آمریکایی آماده توافق است.

    صحبت‌های روز چهارشنبه دونالد ترامپ نیز مؤید همین موضوع بود و دوباره ‌همان دو راه قبلی را مطرح کرد که در یک راه، ما لابراتوارهای هسته‌ای ایران را با نیروهای آن از بین ببریم یا اینکه خودشان این کار را انجام دهند، یعنی بازرسان آمریکایی این کار را انجام بدهند. پس در کل حرف ترامپ این است که اکنون قرارداد با همین یک خط آماده و همه چیز منتظر یک امضای ایران است‌. با توجه به همین نکات، من معتقدم‌ هرگونه واژه‌سازی و روایت‌سازی رسانه‌ای در قالب توافق موقت، چارچوب مسقط و نظایر آن، با هدف تحمیل همان نکته‌ای است که در سؤال اولتان مطرح کردید؛ یعنی تحمیل معامله مد نظر ترامپ به تهران. در این بین، آمریکایی‌ها سعی دارند این‌گونه وانمود کنند که این بهترین توافق ممکن است؛ چون در غیر این صورت با شکست مذاکرات، ما با بازیگری به نام اسرائیل مواجهیم که به دنبال کوچک‌ترین فرصت برای حمله نظامی است و اروپایی‌ها که سعی دارند با فعال‌کردن مکانیسم ماشه، قطع‌نامه‌های سازمان ملل و تحریم‌های شورای امنیت را بازگردانند. یعنی ترامپ می‌خواهد این‌گونه از خود ‌چهره‌ای نشان دهد که در برابر فشارهای اسرائیل و اروپا مقاومت کرده است و پیشنهادش، بهترین و کم‌هزینه‌ترین توافق برای تهران خواهد بود.

    ‌‌اتفاقا گزارش جدید وال‌استریت‌ژورنال به نقل از یک مقام آمریکایی هم تحلیل شما را تأیید می‌کند که نوشته بود: «ایالات متحده در حال آماده‌سازی ارائه پیش‌نویس شرایطی به ایران است که شامل توقف غنی‌سازی اورانیوم می‌شود و واشنگتن امیدوار است که این چارچوب، اسرائیل را به تعویق حمله قریب‌الوقوع به ایران متقاعد کند». ولی نکته حائز اهمیت اینجاست که بخشی از این روایت‌سازی رسانه‌ای مختص چهره‌ها و رسانه‌های دموکرات است. این را چگونه تحلیل می‌کنید؟ چرا ناگهان لارا روزن، علی واعظ و سی‌ان‌ان هم از احتمال توافق یا یک چارچوب اولیه سخن می‌گویند، در‌حالی‌که همین چند روز پیش مجید تخت‌روانچی به ‌عنوان معاون سیاسی وزارت امور خارجه و عضو تیم مذاکره‌کننده، حتی اذعان کرد که پس از چند دور گفت‌وگو با طرف آمریکایی، هنوز دو طرف وارد جزئیات هم نشده‌اند؟

    به نظر من اکنون جریان‌های رسانه‌ای و چهره‌های دموکرات هم با همین استراتژی کاخ سفید هماهنگ شده‌اند، یعنی اکنون خبرهایی که رویترز، نیویورک‌تایمز، سی‌ان‌ان، اکسیوس، لارا روزن، علی واعظ و... مطرح می‌کنند، در همین چارچوب قابلیت بحث و بررسی را دارد. به هر حال دموکرات‌ها هم با این استراتژی ترامپ همراه هستند.

    ‌ولی تفاوت معناداری بین چارچوب کلان و خرده‌‌چارچوب‌ها وجود دارد. کما‌اینکه علی واعظ عنوان کرده: «اگر آمریکا و ایران بتوانند توافق چارچوبی سیاسی را نهایی کنند، به شورای امنیت خواهند رفت تا سازوکاری برای تمدید اسنپ‌بک پیدا کنند و زمان بیشتری برای مذاکره بر سر توافقی جامع به دست آید و ترجیح این است که چنین توافقی با گام‌های عملی همراه باشد، مانند ارسال ذخایر اورانیوم غنی‌شده ایران به خارج از کشور یا دیگر اقدامات اعتمادساز».

    اینجا باید روشن کرد که اگر چارچوب مسقط، چارچوب سیاسی یا چارچوب موقت و هر چیز دیگری که امثال واعظ، روزن و دیگران مطرح می‌کنند، با حفظ خطوط قرمز جمهوری اسلامی ایران همراه باشد، می‌تواند در مسیر تکمیل چارچوب کلی و برای حصول توافق اصلی مؤثر باشد. اما واقع مطلب این است که از فحوای کلام دونالد ترامپ با توجه به گفته‌های چهارشنبه هفته گذشته او این‌گونه برمی‌آید که هنوز استراتژی کاخ سفید تغییر پیدا نکرده است. هنوز اختلافات تهران با واشنگتن بر سر مسئله غنی‌سازی وجود دارد و تهران هم همه این ادعاها را رد کرده است، بنابراین اینکه فردی مانند علی واعظ یا لارا روزن بخواهند به نام توافق مسقط، چارچوب موقت یا هر چیز دیگری یک توافق را به تهران تحمیل کنند، حتی با هدف آنکه مانع از فعال‌شدن مکانیسم ماشه یا عملیات نظامی اسرائیل علیه تأسیسات هسته‌ای ایران شوند، باز هم همان استراتژی دونالد ترامپ است؛ اینکه ترامپ یک‌تنه جلوی فشارهای اسرائیل و اروپا برای اقدامات علیه ایران ایستاده و قبل از اینکه اسرائیل دست به حمله نظامی بزند یا اروپا مکانیسم ماشه را فعال کند، تهران باید به این توافق مد نظر دونالد ترامپ به‌ عنوان بهترین و کم‌هزینه‌ترین مسیر تن بدهد.

    در‌این‌بین و فقط در برهه کوتاهی ویتکاف یک موضع متفاوت درباره غنی‌سازی داشت و آن‌هم به‌سرعت تصحیح شد. اما اکنون روبیو، ویتکاف، ترامپ و دیگر اعضای کاخ سفید همه یک چیز را در قبال مذاکرات با ایران می‌گویند؛ اما با ادبیات و جمله‌بندی متفاوت. پس چیزی برای ایران تغییر نکرده است. آنها می‌گویند غنی‌سازی صفر و تمام؛ پس از منظر آنها، مذاکره چیز پیچیده و زمان‌بری نیست و توافق هم قرار نیست طولانی و فرسایشی شود. جالب‌تر اینجاست که تا آنجایی که من اطلاع دارم، درباره اینکه طرف مقابل چه سازوکار و مکانیسمی برای لغو تحریم‌های ایران دارد، هم هیچ چیزی مطرح نشده است؛ یعنی با وجود آنکه سعی دارند یک توافق را به تهران تحمیل کنند، با این محوریت که غنی‌سازی در ایران متوقف شود، در آن سو هنوز هیچ پیشنهاد روشنی برای لغو تحریم‌ها از سوی طرف آمریکایی مطرح نیست، تا جایی که به‌تازگی استیو ویتکاف در مصاحبه جدید خود هرگونه اقدامی از سوی آمریکا برای لغو تحریم‌ها را منوط به رفتار منطقه‌ای ایران می‌کند، یعنی عملا باید غنی‌سازی صفر درصد را بپذیریم، اما لغو تحریم‌ها منوط به موضوعات غیرهسته‌ای خواهد بود.

    در موضوع هسته‌ای، استدلال طرف آمریکایی این است همین که ما جلوی فشار اسرائیل و اروپا را گرفته‌ایم و مانع از حمله نظامی (اسرائیلی‌ها) و فعال‌شدن مکانیسم ماشه (اروپا) شده‌ایم، بزرگ‌ترین کمک و لطف ترامپ به ایران خواهد بود. پس اگر می‌خواهید تحریم‌ها برداشته شود، باید منوط به تغییر رفتار ایران در منطقه باشد. این گفته من، به معنای تأیید سیاست‌های آمریکا نیست. من صرفا دارم فضا را ترسیم می‌کنم.

    ‌با این گفته شما عملا واشنگتن با گروکشی و گران‌فروشی‌ دارد «هیچ چیز» به نام «همه چیز» به تهران غالب می‌کند؛ اما سی‌ان‌ان یک روایت دیگر را هم مطرح کرده است‌ ناظر بر اینکه «مقام‌های دولت ترامپ، از‌ جمله استیو ویتکاف، به‌ طور علنی اعلام کرده‌اند که خط قرمز آمریکا هرگونه غنی‌سازی اورانیوم از طرف ایران است. با این حال اظهارات روز چهارشنبه ترامپ نشان داد که او ممکن است با غنی‌سازی محدود تحت نظارت بازرسان، به ‌عنوان راه‌حلی برای بن‌بست موجود، موافق باشد». این روایت سی‌ان‌ان، تحلیل شما را زیر سؤال نمی‌برد یا تحت‌الشعاع قرار نمی‌دهد؟

    فضای سیاسی در کاخ سفید یک فضای دینامیک است و در‌این‌بین آنچه گفتم، با استناد به بسیاری از شواهد و گفته‌های رسانه‌ای تأیید می‌شود. ببینید، واقع امر این است که شرایط اقتصادی آمریکا پس از جنگ تعرفه‌ها، مذاکرات هسته‌ای ایران را پیش برده است، یعنی شاید تا قبل از جنگ تعرفه‌ها و مشخصا در ماه مارس ۲۰۲۵، بوی جنگ بیشتر از بوی مذاکره به مشام می‌رسید. اما بعد از اتفاق دوم آوریل موسوم به روز آزادی آمریکا که تعرفه‌ها اعمال شد، همه چیز تغییر یافت و اتفاقا هفتم آوریل که ملتهب‌ترین روز وال‌استریت بود، دونالد ترامپ در مقابل بنیامین نتانیاهو رسما از آغاز مذاکرات با ایران گفت.

    همان روز هم که توییتی را منتشر کرد و مستقیما به موضوع نفت اشاره کرد و خطاب به جامعه آمریکا عنوان کرد: «نگران نباشید، بهای انرژی در ایالات متحده رو به کاهش است»؛ پس ما شاهد یک فضای دینامیک هستیم که بسته به موقعیت می‌تواند روند جدیدی را در پیش بگیرد. اکنون هم با توجه به طیف خواهان مذاکره با ایران در کابینه ترامپ از ونس گرفته تا ویتکاف و تولسی گابارد، آکسیوس خبر داده واشنگتن می‌‌تواند درباره غنی‌سازی به ایران، امتیازاتی را بدهد. اما همین نگاه، مخالفاینی مانند روبیو، استیون میلر و ردکلیف را در داخل کاخ سفید دارد. هر دو طرف در گوش ترامپ زمزمه می‌کنند؛ اینکه رئیس‌جمهور آمریکا چه موضع، چه راهبرد و چه سیاستی را در قبال مذاکرات و مسئله غنی‌سازی با ایران اتخاذ کند، بسته به شرایط زمانی و مکانی تغییر پیدا می‌کند و در‌این‌بین پارامترها و فاکتورهای بسیار متفاوت و متعددی نقش‌آفرین هستند. بنابراین می‌خواهم بگویم که صرفا یک روایت سی‌ان‌ان مبنی بر اینکه احتمالا ترامپ با غنی‌سازی در ایران موافقت کند، هم نمی‌تواند مبنای یک تحلیل باشد، چون این هم یک روایت رسانه‌ای است که شاید درست باشد و شاید هم درست نباشد.

    قطعا نمی‌توان روی یک روایت رسانه‌ای تحلیل کرد. ما باید مجموعه پارامترها را در نظر بگیریم. اما حتی اگر ادعای سی‌ان‌ان درست باشد، نتیجه برخی فعل و انفعالات و مکانیسم‌ها داخل کاخ سفید است، یعنی اکنون هیچ چیزی بعید نیست، اما همه چیز به شرایط بستگی دارد. سؤال بزرگ اینجاست که آیا ترامپ چنین انعطاف بزرگی را در پذیرش حق غنی‌سازی با توجه به شرایط منطقه‌ای و داخلی آمریکا خواهد پذیرفت یا نه؟

    فعلا موضع اصلی آمریکا این است که میز مذاکره با ایران به‌هیچ‌وجه ترک نشود، به‌ویژه بعد از دور پنجم در رم. چون تا قبل از آن، مقامات تهران و واشنگتن از طریق رسانه‌ها، مواضع خود را درباره غنی‌سازی می‌گفتند. اما در دور پنجم هر دو طرف صراحتا به همدیگر خط قرمزها را گوشزد کردند و با‌ وجود این، همین که طرف آمریکایی میز مذاکره را ترک نکرده است، نشان می‌دهد که آنها هم به تداوم گفت‌وگوها نیاز دارند. پس اگر بخواهم در یک جمله پاسخ شما را بدهم، هیچ چیزی مانند آنچه سی‌ان‌ان عنوان کرده، بعید نیست؛ چرا‌که همه چیز با توجه به فعل و انفعالات و مکانیسم‌های کاخ سفید امکان وقوع دارد و بسته به آن، پنجره فرصت‌ها برای ایران باز و بسته خواهد شد.

    ‌قدری سؤالم طولانی خواهد بود، اما مجبورم مسئله را کالبدشکافی کنم و روی دو طیف مخالف و موافق مذاکره که به گفته شما در گوش دونالد ترامپ زمزمه می‌کنند، تمرکز کنیم و از لایه عمیق‌تری به مسئله بپردازیم. اکنون جی دی ونس (معاون اول)، پیت هگست (وزیر دفاع)، استیو ویتکاف (مشاور و نماینده ترامپ)، تولسی گابارد، (مدیر اطلاعات ملی آمریکا) با حلقه بیرونی دولت مانند مارجوری تیلور گرینف (سناتور)، تاکر کارلسون (مجری)، چارلی کرک (پادکستر)، رایان کاستلو (مدیر برنامه‌ریزی سیاسی مؤسسه نایاک)، عملا موافق مذاکره هستند. در سوی دیگر مارکو روبیو (وزیر امور خارجه)، استیون میلر (مشاور ارشد ترامپ) و جان ردکلیف (رئیس سی‌آی‌ای) با پشتوانه چهره‌های جمهوری‌خواه کنگره از لیندسی گراهام تا تام کاتن، تد کروز، کیتی بریت، جان فترمن (سناتور دموکرات) و مارک دوبووویتز (مدیرعامل بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها) در جرگه مخالفان مذاکره با ایران هستند. اما این‌گونه به موضوع ورود کنیم که به نظر می‌رسد اکنون مشکل دونالد ترامپ، شکاف بین مخالفان و موافقان مذاکره و حتی مخالفت طیف جمهوری‌خواه با ترامپ نیست، بلکه آن‌گونه که ترامپ جونیور (پسر ترامپ)، عنوان کرده، مخالفت و دعوای اصلی پدرش با نئوکان‌هاست. با‌این‌حال در روزهای اخیر شاهد خروج ناو هواپیمابر «هری ترومن» از خاورمیانه و جایگزینی بمب‌افکن‌های پیشرفته بی - ۲ با بی - ۵۲ در پایگاه دیگو گارسیا هستیم. تحولاتی که پس از آتش‌بس میان آمریکا و انصارالله یمن و در سایه تداوم مذاکرات تا آستانه دور ششم، نشانه‌هایی از کاهش تنش‌های نظامی در منطقه را به نمایش می‌گذارد. ضمنا رسانه‌های تلویزیونی عبری‌زبان گزارش داده‌اند که ترامپ به برنامه‌ریزی‌های نظامی و اطلاعاتی ارتش و نهادهای فدرال ایالات متحده درخصوص همکاری مشترک با اسرائیل با هدف حمله علیه تأسیسات هسته‌ای ایران پایان داده است. اما به باور شما این معادلات جدید به معنای عقب‌نشینی واقعی آمریکا از سیاست‌های تقابلی خود در خاورمیانه است یا صرفا تغییر تاکتیکی برای مدیریت فشارها؟

    به باور من بعد از جنگ تعرفه‌ای فعلا گزینه نظامی به معنای حمله آمریکا به ایران کم‌رنگ شده است. اما نباید صرفا روی درگیری مستقیم آمریکا با ایران محدود شویم. بلکه این امکان وجود دارد که در یک سناریوی دیگر، آمریکا اجازه حمله اسرائیل به ایران را بدهد. ضمنا امکان دارد مسئله صرفا درگیری یا حمله نظامی و بمباران تأسیسات هسته‌ای و نظامی ایران نباشد. شما فراموش نکنید که تحرکات مداوم دیوید بارنیا، رئیس موساد به واشنگتن و دیدار مکررش با ویتکاف و همچنین ردکلیف، رئیس سی‌آی‌ای بسیار محل تأمل است. من به‌تازگی در مصاحبه با نیوزویک هم به این موضوع اشاره کردم که یک نوع هماهنگی بین ردکلیف و بارنیا در حال شکل‌گیری است. این هماهنگی بعد از انتشار یک خبر در اواسط ماه آوریل توسط نیویورک‌تایمز بود که خبر داد دولت ترامپ برنامه نظامی علیه ایران را کنار گذاشته است. همان موقع عنوان شد که ردکلیف، هفتم آوریل به اسرائیل سفر کرده که هدفش، بررسی نحوه حمایت آمریکا از اقدامات مخفی اطلاعاتی اسرائیل در ایران بوده است.

    من همان موقع پیش‌بینی کردم که امکان دارد یک واقعه امنیتی بزرگ در ایران روی دهد. بنابراین به جای اینکه تمرکز صرف خود را روی موضوع جنگ و نئوکان‌ها بگذاریم، باید بیشتر به گزاره‌هایی مانند عملیات‌های اطلاعاتی و امنیتی توجه شود؛ یعنی باید بیشتر روی حوزه خاکستری تمرکز کنیم. تجربه ادوار پیشین هم این موضوع را برای آمریکا و اسرائیل ثابت کرده است. همان‌گونه که گفتید دعوای ترامپ با نئوکان‌هاست، اما این دعوا به معنای کنارگذاشتن گزینه جنگ نیست و کنارگذاشتن جنگ هم به معنای کناررفتن خصومت نیست. هزار گزینه، سناریو و گزاره احتمالی در همین حوزه خاکستری و در حدفاصل «جنگ» تا «خصومت» وجود دارد؛ از اعمال سیاست فشار حداکثری و تشدید حلقه تحریم‌ها تا چراغ سبز پشت پرده واشنگتن به تل‌آویو برای اقدامات خرابکارانه و ترور با حمایت اطلاعاتی و امنیتی خود آمریکایی‌ها؛ اینجاست که شاید یک درگیری نیابتی شکل بگیرد. به این معنا که اسرائیل به عنوان سگ هار آمریکا بخواهد برای ایران مزاحمتی ایجاد کند.

    ‌و برای پرسش نهایی؛ قرار است گزارش درخواستی تروئیکای اروپایی توسط آژانس بین‌المللی انرژی اتمی منتشر شود. هرچند تا لحظه گفت‌وگو با شما این متن منتشر نشده است، اما به نظر می‌رسد نباید خیلی امیدوار بود گروسی و آژانس متن مثبتی در قبال فعالیت‌های هسته‌ای ایران منتشر کنند. اگر آن‌گونه که گفته می‌شود این گزارش مبنای تلاش پاریس، برلین و لندن برای فعال‌کردن مکانیسم ماشه باشد، فضا چگونه قابل تحلیل است؟

    به نظر من اکنون معادلات ما با اروپا و همچنین مبحث مکانیسم ماشه به یک وضعیت پیچیده و بغرنج رسیده و در این فاصله کوتاه تا نشست فصل شورای حکام، قانع‌کردن سه کشور اروپایی عضو برجام از سوی تهران کار بسیار سختی است.

    ‌حتی سخت‌تر از قانع‌کردن آمریکایی‌ها‌؟

    حتی سخت‌تر از قانع‌کردن آمریکایی‌هاست.

    ‌سؤالم آخرم را پرسیدم، اما باید یادآور شد که طیفی از ناظران معتقدند با حصول توافق بین تهران و واشنگتن، ترامپ توان مدیریت لندن، پاریس و برلین را دارد. باور شما غیر از این است؟

    من چنین برداشتی ندارم.

    ‌یعنی ترامپ حریف فردریش مرتس، کی‌یر استارمر و امانوئل مکرون نمی‌شود؟

    به هر حال لندن، پاریس، برلین و در کل اروپایی‌ها اکنون درخصوص مسئله جنگ اوکراین با ما شکاف عمیقی دارند. موضوعات متعدد دیگری هم در این بین مطرح است و مضاف بر همه اینها، موضوع پرونده هسته‌ای هم وجود دارد. بنابریان برخلاف نظرات برخی تحلیلگران و گزارش‌های رسانه‌ای واقعا به نظرم حتی گزینه‌هایی مانند فردریش مرتس، صدراعظم آلمان و کی‌یر استارمر، نخست‌وزیر انگلیس گزینه‌های راحتی برای دونالد ترامپ در جهت کنترل آنها نیست، چه برسد به امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه که گزینه بسیار سختی است تا حرف‌شنوی و تبعیتی از ترامپ داشته باشد.

    ‌می‌شد با اروپا به اینجا نرسیم؟

    من معتقدم در این فاصله زمانی می‌توانستیم به طُرُقی با انجام مذاکرات، روابط را با اروپا بهبود ببخشیم. از یک سال قبل می‌توانستیم اقناع اروپایی‌ها را داشته باشیم. اما متأسفانه سیاست ما همیشه یک سیاست دقیقه ۹۰ بوده است. واقعا من نمی‌دانم در پشت پرده روابط ما با اروپا در این مدت چه روی داد. باید از خود مقامات بپرسید که در این یک سال و چند دور مذاکره با اروپا چه کردند؟ چقدر مذاکرات جدی بود و چقدر برنامه و اهتمام داشتند برای گفت‌وگو با اروپایی‌ها؟ چقدر مذاکرات پیش رفته و اصلا مذاکرات پیش رفته یا نرفته است؟! من تنها چیزی که الان می‌بینم این است که وضعیت ما با همه طرف‌ها یک وضعیت پیچیده، بغرنج و برزخی است؛ چه با اروپا، چه با آمریکا و چه با آژانس و من فکر نمی‌کنم که بتوانیم از طریق آمریکا موفق به کنترل تروئیکای اروپایی برای فعال‌نکردن مکانیسم ماشه شویم؛ مگر اینکه سازوکاری روی دهد که اروپایی‌ها به میز مذاکره ملحق شوند.

    ‌می‌شود؟

    این موضوع محل بحث است.

    چون به نظر من دونالد ترامپ اجازه آن را نمی‌دهد که طرف سومی به مذاکرات ایران و آمریکا وارد شود. ترامپ می‌خواهد فقط خودش با تهران بر سر برنامه هسته‌ای مذاکره کند که امتیازش به نام خودش زده شود.

    ‌می‌توان قائل به اجرای مذاکرات موازی با اروپایی‌ها بود؟

    اگر بخواهیم با تمام قدرت با اروپایی‌ها هم وارد مذاکره شویم و مشابه مذاکرات سطح بالا با آمریکا به گفت‌وگو با تروئیکا بپردازیم، در این بین رفتار فرانسوی‌ها و انگلیسی‌ها علیه ایران هم مانع بزرگی برای این تنش‌زدایی بین دو طرف شده است. در این چند روز دیدید که لندن و پاریس چه اقداماتی انجام داده‌اند؛‌ بنابراین فقط امیدوارم بتوانیم از این وضعیت هرچه زودتر خلاص شویم.