|

میل، لذت و بیزاری در مد‌

غذا و هنر تبارشناسی پیدایش ذائقه

«ابداع ذائقه» تألیف لوکا ورچلونی، درباره یکی از تحولات جذاب تاریخ فرهنگی حواس، یعنی ابداع ذائقه است. چنان‌که دیوید هاوز، دبیر مجموعه، در مقدمه این کتاب نوشته است، روایت ورچلونی از ذائقه، نوعی «تاریخ اکنون»، تبارشناسی پیدایش و تکثیر حساسیت خاص دوران مدرن است. ورچلونی در بخشی با عنوان «اقتصاد ذائقه در جامعه مصرف» که از آغاز قرن نوزدهم تا به امروز را در بر می‌گیرد، با کالاهای شگفت‌انگیز اولین مراکز خرید تازه‌تأسیس‌ مانند بون‌مارشه و نمایشگاه‌های جهانی به‌عنوان مکان دموکراتیک‌سازی تجملات و ایدئال‌سازی کالاها آغاز می‌کند.

 غذا و هنر تبارشناسی پیدایش ذائقه

شرق: «ابداع ذائقه» تألیف لوکا ورچلونی، درباره یکی از تحولات جذاب تاریخ فرهنگی حواس، یعنی ابداع ذائقه است. چنان‌که دیوید هاوز، دبیر مجموعه، در مقدمه این کتاب نوشته است، روایت ورچلونی از ذائقه، نوعی «تاریخ اکنون»، تبارشناسی پیدایش و تکثیر حساسیت خاص دوران مدرن است. ورچلونی در بخشی با عنوان «اقتصاد ذائقه در جامعه مصرف» که از آغاز قرن نوزدهم تا به امروز را در بر می‌گیرد، با کالاهای شگفت‌انگیز اولین مراکز خرید تازه‌تأسیس‌ مانند بون‌مارشه و نمایشگاه‌های جهانی به‌عنوان مکان دموکراتیک‌سازی تجملات و ایدئال‌سازی کالاها آغاز می‌کند.

 

در این دوره شاهد تغییر شیوه تولید در نظام سرمایه‌داری از حالت متکی بر انضباط فردی و محدودیت حسی به حالت نمایش-اغوا (مانند نمایش کالاها در ویترین مغازه‌ها، تبلیغات) و مصرف هستیم؛ شیوه‌ای که بر خودپرستی و اغواگری حسانی پایه‌گذاری شده است. ورچلونی در بخش «راحتی و ترقی» از شوک ناشی از دموکراتیک‌شدن تجمل‌گرایی می‌گوید و توضیح می‌دهد که چگونه هجوم کالاها تکثیر ذوق و ظهور ذوق توده‌ای به بروز اقدامات محافظه‌کارانه انجامید و این امر در قالب جنبش مدرنیست انجام شد. طرفداران مدرنیسم وسایل تزئینی را تقبیح کرده و گسترش ذوق زنانه را محکوم می‌کردند، چراکه معتقد بودند این ذوق با سبک‌سری و افراط همراه است.

 

درعین‌حال که هر آنچه را آسان یا راحت به دست می‌آمد، سرزنش می‌کردند. «آنها به نام نامی عقلانیت، پیشرفت و کارآمدی و با شعارهایی مانند «فرم تابع عملکرد است» و «هرچه ساده‌تر بهتر»، سخن می‌گفتند. کانت اینها را تأیید می‌کرد. زیبایی‌شناسی زاهدانه و روشنگرانه تأمل و پرهیز، دوباره نمایان شد». ورچلونی در بخشی با عنوان «گالری‌های شمایل‌شکنی» نشان می‌دهد که چگونه هنر مدرن (هنر پیشرو) با «نیت صریح خوشایند نبودن» متولد شد و با جداشدن از زیبایی‌شناسی در معنای متعارف به ساحت «روحیه هتک حرمت» و رسوا‌کردن تبدیل شد. مثال ملموسی که ورچلونی می‌آورد، نصب اثر مارسل دوشان با عنوان «فواره» در سالن هنرمندان مستقل نمایشگاه نیویورک در سال 1317 بود. دوشان با گرفتن پست‌ترین اشیای روزمره و دم‌دستی و ترویج آن به‌عنوان هنر، هنجارهای تثبیت‌شده هنر را به سخره گرفت، اگرچه این رویکرد در آن زمان پس زده شد، بعدها گسترش یافت.

 

هنر بعد از دوشان به‌ جای زیبایی و مهارت، بر نبوغ فردی یا خودارجاعی تأکید می‌کند. و «ذوق دیگر نه قوه تشخیص آرمان‌های خیالی و هدفی مشترک که قرار بوده تمام اعصار تاریخی به آن نزدیک شوند، بلکه سبک یا به عبارتی نمونه نخستین تمایلات فردی است که بر همه چیز مسلط است: آزادانه، بازگشت‌پذیر و در‌عین‌حال مقاومت‌ناپذیر و به‌‌طور توضیح‌ناپذیری مسری». ورچلونی در بخش «انسان خالکوبی‌شده»، به انتخاب سبک به‌عنوان ذوق ایدئال غالب در قرن بیستم عمیق‌تر می‌‌پردازد و آن را در قالب طراح مد توصیف می‌کند.

 

بخش دیگری از کتاب، به رفاه غذایی ناشی از صنعتی‌شدن و جهانی‌شدن زنجیره غذایی معطوف است و اینکه عصر ما، عصر فراوانی است و نوید آزادی نامحدود در انتخاب را می‌دهد. سرانجام ورچلونی در جمع‌بندی خود می‌نویسد: «ذائقه ممکن است ناخالص، دمدمی و شهوانی باشد، اما به هر حال موتور واقعی جامعه مصرفی، ارگان ترجیحات فردی و ابزاری است که افراد با آن شخصیت خود را می‌سازند». کتاب «ابداع ذائقه»، روایتی از چرخش‌ها و سفر پرماجرای ذوق، ذائقه و سلیقه است.